فیلم میناری؛ رویای آمریکایی از چشم آسیایی
فیلم سینمایی «میناری» (Minari) یک درام آمریکایی به کارگردانی لی ایزاک چانگ است که داستان زندگی یک خانواده مهاجر کرهای را در ایالات متحده آمریکا دنبال میکند.
داستان فیلم میناری روایتی است نیمهزندگینامهای برگرفته از زندگی شخصی لی ایزاک چانگ و روزهای کودکی او در یک خانواده که از کره جنوبی به آمریکا مهاجرت میکنند. این خانواده که در سالهای ابتدایی مهاجرت زندگی فقیرانهای را با کار کردن در مرغداری میگذرانند در ادامه با تصمیم شخصی پدر خانواده برای امتحانکردن شانسشان در کشاورزی به یکی از مناطق روستایی ایالت آرکانزاس مهاجرت میکنند.
تنشهای ناشی از این جابهجایی چه در سطح بیرونی و چه در سطح درونی خانواده پیکر اصلی روایت فیلم سینمایی میناری را تشکیل میدهد؛ اثری که قصه خود، شخصیتپردازیها و روابط عاطفی میان افراد را به آرامی روایت میکند اما به تدریج تاثیر عمیقی بر مخاطبش میگذارد.
لی ایزاک چانگ فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده آمریکایی که این اثر سینمایی را جلوی دوربین برده یک آسیایی-آمریکایی است که از سال ۲۰۰۷ فعالیت سینماییاش را آغاز کرده است. او پیش از میناری سه فیلم بلند داستانی و یک فیلم مستند کارگردانی کرده و پس از این اثر هم برنامه ساخت فیلم جدیدش را پیش میبرد. فیلمهای چانگ پیش از کارگردانی میناری آثاری کمهزینه بوده که به شکل مستقل تهیه شدهاند و چانگ علاوه بر کارگردانی و فیلمنامهنویسی، تدوین و فیلمبرداری آنها را هم برعهده داشته است. گرچه آثار قبلی او از نظر تجاری موفقیت خاصی به دست نیاوردند اما بعضا با تحسین منتقدان همراه بودند و در بسیاری از جشنوارههای معتبر بینالمللی نیز به نمایش درآمدند.
از تفاوتهای عمده میناری با دیگر آثار چانگ باید به حضور شرکت «ای ۲۴» (A24) که یک شرکت فعال و خوشنام آمریکایی در حوزه سرگرمی است به عنوان توزیعکننده این اثر اشاره کرد؛ این شرکت توزیع بسیاری از فیلمهای مستقل برجسته در سالهای اخیر را برعهده داشته است.
میناری یکی از فیلمهای تحسینشده سال ۲۰۲۰ بود و هنگام اکرانش در جشنواره فیلم ساندنس از همان ابتدا به عنوان یکی از آثار شاخص این سال میلادی معرفی شد.
در میان ۱۴ نقدی که در وبسایت متاکریتیک درباره این فیلم جمعآوری شده هر ۱۴ نقد مثبت بوده و این نقدها در مجموع نمره متای ۸۸ را برای این اثر سینمایی ایجاد کردهاند.
همچنین هر ۷۳ نقد گردآوریشده در وبسایت راتنتومیتوز نیز مثبت بوده و نشان میدهد ۱۰۰ درصد منتقدان انگلیسیزبان فیلم را پسندیدهاند.
منتقدان میناری را اثری با حال و هوای گرم و صمیمی ارزیابی کردهاند که تاثیرگذاریاش تدریجی و آهسته است اما در نهایت مخاطب را عمیقا درگیر میکند. داستان فیلم نیز به دلیل پرداختن به تجربه مهاجران آسیایی-آمریکایی و همچنین پرهیز از رویکرد کلیشهای و بیش از حد ملودراماتیک تحسین شده است.
در ادامه به بررسی تعدادی از نقدهایی میپردازیم که درباره فیلم سینمایی میناری نوشته شدهاند.
گزیدهی نقدهای فیلم میناری
ایندیوایر / دیوید ارلیخ
امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
میناری فیلم نیمه زندگینامهای لی ایزاک چانگ یک داستان بدیع درباره جذب و ادغام است که به روشنی در خاطر بینندگانش باقی میماند؛ داستان ادغام یک خانواده در یک کشور و همچنین داستان یک مرد که در خانوادهاش ادغام میشود.
جاکوب یی (با بازی استیون یئون) و همسرش مونیکا (با بازی هان یه-ری بازیگر فیلم «مه دریا») با هم در دهه ۱۹۷۰ از کره جنوبی به آمریکا مهاجرت کردهاند. پس از یک دهه زندگی فقیرانه از طریق کار در مرغداری در کالیفرنیا، آنها به آرکانزاس میروند تا در تریلری زندگی کنند که جاکوب برای خانواده خریده است.
هنگامی که جاکوب به زمین ۵ هکتاری آشفتهاش میرسد، بدون آنکه کوچکترین خبری از ورشکستشدن آخرین کشاورزی داشته باشد که ساکن این زمین بوده احساس شادی میکند؛ احساس مردی که میخواهد بالاخره در خاک یک کشور خارجی ریشه بدواند.
درام مهاجرتی لی ایزاک چانگ لطیف و در عین حال قدرتمند است؛ آنقدر قدرتمند که طنین آن در گوش نسلهای آتی نیز خواهد پیچید. این اثر سینمایی نوعی بازخواست از رویای آمریکایی به حساب میآید. رویای آمریکایی در برابر امید قدرتمند یک خانواده که نیاز دارد چیزی را باور کند پیش از آنکه باور و ایمان به یکدیگر را هم از دست بدهد.
ورایتی / پیتر دبروج
امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰
لی ایزاک چانگ برای تعریفکردن داستان خود در فیلم میناری صبر زیادی نشان داد؛ او پیشتر چهار فیلم ساخت تا بالاخره نوبت این داستان برسد؛ داستانی که تازهکارها برای بیان سریعش عجله زیادی به خرج میدهند.
فیلم را نمیتوان چندان داستان بلوغ و رشد یک نوجوان در نظر گرفت بلکه بیش از این یک بیان عمیقا شخصی و شاعرانه از دوران کودکی خود کارگردان است؛ نگاه و احساس او به خانواده مهاجرش که تلاش میکردند در یک شهر کوچک آرکانزاس خود را با زندگی جدیدشان هماهنگ کنند.
میناری اثری است بالغ و پخته و از چشمانداز و روشنبینی خاصی بهره میبرد که توسط چانگ به اثر تزریق شده است؛ چانگ جزییات رشد و بلوغش را به چیزی گرمتر، لطیفتر و البته جهانیتر تبدیل کرده است.
فیلم برای اولینبار در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد و به سرعت خود را به عنوان یکی از قویترین آثار سال ۲۰۲۰ نشان داد؛ اثری که تماشاگران اغلب سفید پوستش را به خنده و گریه واداشت. فیلم از این جنبه اهمیت دارد که تجربه آسیایی آمریکایی در هالیوود به شکل گستردهای غایب بوده و دست گذاشتن روی این موضوع کمتربیانشده که واکنشهایی چون اشکریختن، خندیدن و تشویق ایستاده تماشاگران در جشنواره را برانگیخت نشان میدهد که مخاطب آثار هنری چقدر صادقانه میتوانند با این درام خانوادگی دوزبانه ارتباط برقرار کنند.
سه فیلم داستانی قبلی چانگ چندان جنبه تجاری نداشتند. اولین اثرش که در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد وقتی برای یک هفته در یک سالن از سینماهای آمریکا اکران شد کمتر از ۱۰۰۰ دلار فروخت. دو فیلم بعدی او در جشنوارههای گوناگون نمایش داده شدند اما در سینماها اکران نشدند. به این ترتیب ورود میناری به جشنواره ساندنس به همراه یک توزیعکننده برای فیلم، یک معجزه شادیآور برای کارگردانی به حساب میآید که تلاش کرده همواره به دیدگاهش وفادار باقی بماند و البته خبر خوبی هم برای تماشاگران است.
میان ما بویژه اگر مجبور شده باشیم از جایی به جای دیگر نقل مکان کنیم چه کسی تا به حال تا اندازهای در سالهای ابتدایی احساس غریبهبودن نکرده است؟ در فیلم میناری که نوعی چارچوببندی مجدد رویای آمریکایی از لنزی کرهای است، جاکوب یی از طرف خانوادهاش تصمیم میگیرد که با رفتن به آرکانزاس شانس بهتری برای ارتقای زندگی خود دارند. او میخواهد کار در مرغداری را رها کند و با توجه به ارزانتر بودن زمین در آرکانزاس خیال دارد یک زمین کشاورزی داشته باشد که در آن به شکل اختصاصی به کشت گیاهان و میوههای کرهای بپردازد. میناری نشان میدهد که چطور چند نسل قبل از این، پدر یک خانواده میتوانست کل زندگی خانواده را بردارد و آنها را مجبور به نقل مکان کند فقط به این دلیل که خودش چنین خواستهای داشت و بس.
سبک کار چانگ به نوعی است که گویا از برخی تضادها پرهیز دارد و احتمالا به همین دلیل هم چندان شاهد تاکید روی جنبههای منفی نیستیم. برای مثال دوربین چانگ هرگز دیوید یا خواهر کمی بزرگترش را در مدرسه محل سکونت جدیدش دنبال نمیکند و نزدیکترین چیزی که میشود اسمش را گذاشت اذیت و آزار محدود به چند سوال است که با لحن نسبتا بیاحساسی از طرف چند بچه در کلیسا از آنها پرسیده میشود.
اما با این وجود نوعی لطافت در فیلم میناری یافت میشود که کل اثر را تازه و طراوتبخش میکند.
گاردین / بنجامین لی
امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
میناری پنجمین فیلم لی ایزاک چانگ از کودکی کارگردان به عنوان سرچشمه الهام بهره گرفته و داستانی را تعریف میکند که گرچه جزییات خاص خود را دارد اما از نظر احساسات عام و جهانی است.
فیلم داستان خود را با ظرافت بیان میکند و مخاطب را به آرامی درگیر جریان روزمره زندگی این خانواده میسازد بیآنکه در نمایش این زندگی از ساختار دراماتیک سنتی استفاده کند.
چانگ روی چیزهای کوچک تمرکز دارد و در این لحظات است که روح زندگی در میناری واقعا دمیده میشود. لحظاتی که کودکان هواپیمای کاغذی میسازند که رویش نوشته «دعوا نکنید» در حالی که والدینشان نزاع میکنند یا هنگامی که مادر مونیکا از کره جنوبی به آمریکا میرسد و همراه خود کیسههای غول پیکر پودر فلفل و ماهی کولی آورده است. میشود گفت در قلب این لحظات با چیزی طرفیم که باید اسمش را گذاشت اصالت؛ لحظاتی که همواره باورشان میکنیم و میپذیریمشان.
یکی از ترسهای اخیر من در مواجهه با فیلمهای مستقل هنری مدل استفاده از موسیقی است؛ این فیلمها به شکلی اساسی بر موسیقی تکیه میکنند و گاهی اوقات منحصرا قصد دارند احساساتی را که کمبودش در خود فیلم حس میشود از طریق موسیقی به مخاطب القا کنند.
در فیلم میناری موسیقی با پیشرفت فرایند فیلم غلظت بیشتری مییابد اما اینطور نیست که در خلا کار کند و با فیلم همراه نباشد. در این فیلم موسیقی قصه را غنیتر کرده و به آن عمق بیشتری میبخشد و هنگامی که به بخش پایانی فیلم میرسیم ناگهان پرطمطراقی موسیقی با آنچه روی پرده میبینیم تناسب مییابد.
نمیشود گفت عمده بخشهای فیلم بهره چندانی از احساسات نبردهاند؛ در واقع ماجرا صرفا این است که با داستانی آرام طرفیم که در لحظاتی به نجواکردن شباهت مییابد. فیلم دارای بافتی غنی و در عین حال از نظر احساسی کنترلشده است. هنگام تماشایش هر لحظه مجذوب آن بودم اما در ۱۵ دقیقه آخر که تراژدی رخ داد ناگهان دریافتم که تا چه میزان به شخصیتها وابسته شدهام و چانگ چقدر هوشمندانه و مبتکرانه به آرامی بیآنکه بفهمیم ما را با فیلم درگیر کرده است.
هالیوود ریپورتر / تاد مککارتی
امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
اغلب داستانهای مربوط به مهاجرت از یک دیدگاه کلی به هم شباهت دارند گرچه در جزییات متفاوتاند؛ میناری هم از همین قاعده پیروی میکند.
فیلم نگاهی نادر و کمیاب به خانوادهای کرهای دارد که تلاش میکنند با محیط وفق یابند؛ این اثر زندگینامهای هوشمندانه و همراه با شوخطبعی ساخته شده؛ فیلم در نمایش فشاری که جدالهای خانوادگی بر افراد بزرگسال خانواده وارد میکند نیز جسورانه عمل کرده.
سه فیلم قبلی داستانی لی ایزاک چانگ گرایشهایی به شوخطبعی و کمی شادی را از خود نشان داده بودند؛ هر دوی این گرایشها در این فیلم به کار آمده است. میناری یک فیلم فروتن و ساده اما بسیار انسانی و ملموس است؛ اثری که نسبت به اکثریت غالب آثار روشنفکرانه یا پرخشونت این روزها جایگاهی متمایز را به خود اختصاص داده است.
اسلنت / پت براون
امتیاز: ۶۳ از ۱۰۰
این روزها یک فیلم استودیویی در هالیوود درباره یک خانواده آسیایی که قصد سکنیگزیدن در جنوب آمریکا در دهه ۱۹۸۰ را داشته باشند قطعا به سمت ملودرام، تاکید روی شرارت نژادپرستی و نمایش غمانگیز تعصبات بیرحمانه در راستای آمادهکردن مخاطب برای اقداماتی که قرار است قهرمان از خود نشان دهد، حرکت میکند.
اما فیلم میناری ساخته لی ایزاک چانگ که براساس کودکی خود این کارگردان زاده کلرادو نوشته شده و داستان خانواده مهاجر کرهای او و ساکنشدنشان در آرکانزاس را بیان میکند، علاقهای به این نوع بزرگنماییهای دراماتیک ندارد.
البته با وجود عدم علاقه فیلم به این اغراقها، باور مشهود فیلم به تفسیری لیبرال از مفهوم رویای آمریکایی باعث میشود فیلم چه از نظر دراماتیک و چه از نظر ایدئولوژیک در حریم امن صنعت سینمای آمریکا باقی بماند.
شخصیتی که قرار است در این فیلم نقش کودکیهای خود کارگردان را بازی کند دیوید است؛ یک پسر ۷ ساله با بیماری قلبی که پدرش جاکوب خانوادهشان را به مناطق روستایی آرکانزاس آورده تا رویای تبدیلشدن به یک کشاورز خودساخته را دنبال کند. ظاهرا جزییات این برنامهی پدر خانواده، با اعضای دیگر به اشتراک گذاشته نشده چرا که مونیکا مادر خانواده با دیدن خانهی پیشساخته در زمین خالی که قرار است در آن زندگی کنند و همچنین با شنیدن این ادعای جاکوب که قرار است یک باغ بزرگ روبروی خانه ایجاد کنند، حسابی شگفتزده میشود.
شاید درخشانترین لحظات فیلم میناری آن لحظاتی باشد که جاکوب با وجود همه تواناییهایش در برابر چیزهایی قرار میگیرد که نه میتواند تغییرشان دهد و نه میتواند دستکاریشان کند: چیزهایی مثل کمبود آب، اصول اقتصادی بازارهای محلی محصولات کرهای یا احساسات همسرش که خود را ناامید و خیانتشده مییابد.