نقد انیمیشن «مهاجرت»؛ پرواز را به خاطر بسپار و گوشت هم نخور!
انیمیشن «مهاجرت» (Migration) تازهترین محصول ایلومینیشن، همان کمپانی انیمیشنسازی زیرمجموعهی یونیورسال پیکچرز است که با «من نفرتانگیز» (Despicable me)، در واقع با شخصیتهای مینیون آن، نامش بر سر زبانها افتاد. کمپانیای که به نظر میرسد از بسیاری لحاظ از پیشگام خود دیزنی الهام گرفته و حالا تقریباً از آن جلو زده است. آخرین محصول نسبتاً موفق دیزنی «افسون» (Encanto) در سال ۲۰۲۱، از قسمت دوم مجموعه «آواز» ایلومینیشن فروش بهمراتب کمتری داشت. دیزنی به نظر میرسد در دام فرمولها و الگوهای سنتی خودش گرفتار شده و کفگیر خلاقیتش هم به ته دیگ خورده است. وقتی محصول سال ۲۰۲۳ هر دو کمپانی را کنار هم قرار میدهیم، باز هم ایلومینیشن با انیمیشن «مهاجرت» از دیزنی با انیمیشن ناامیدکننده «آرزو» (Wish) جلوتر است. نقد انیمیشن «مهاجرت» را در این مطلب بخوانید.
هشدار: در نقد انیمیشن «مهاجرت» دیزنی خطر لو رفتن داستان وجود دارد
سال ۲۰۲۳ چند انیمیشن پر سر و صدا داشت که هیچیک توقعات را برآورده نکرد. خواهر دیزنی، پیکسارِ عمدتاً محبوب سالهای اخیر هم با انیمیشن بلندپروازانه «بنیادین» (Elemental) نتوانست مثل سالهای قبل بدرخشد. انیمه آقای میازاکی که حتماً شاهکاری دیگری از استاد است، هنوز مانده تا بیاید. تا آن روز میتوان گفت «مهاجرت» دستکم سرگرمکنندهترین انیمیشن جریان اصلی سال ۲۰۲۳ بوده است. در ادامه قصههای حیوانات انساننما یا سخنگوی ایلومنیشین، «مهاجرت» درباره یک خانواده از مرغابیهای سبز است که در برکهای یک گوشه برای خودشان زندگی میکنند. پدر خانواده به شدت محافظهکار است و از خروج از محدوده برکه واهمه دارد. او برای بچههایش همان ابتدا قصهای درباره خروج بچهمرغابیها از خانهشان و مواجهه با دشمنان و قاتلان تعریف میکند تا آرزوی پرواز را از سرشان بیرون کند.
نقد انیمیشن «مهاجرت»؛ اثر جدید خالقان «من نفرتانگیز»
مادر از سویی دیگر بلندپرواز و ماجراجو است و با شیوه تربیتی همسرش مخالفت میکند. یک روز پسر این خانواده بعد از مواجهه با یک دسته مرغابی مهاجر که برای استراحت به برکه آنها آمدهاند و مقصدشان جامائیکاست، عاشق یکی از دختران آنها میشود، و از پدرش میخواهد که آنها هم به همراهشان به جامائیکا بروند. پاسخ پدر طبعاً منفی است. اما اتفاقی میافتد، امشب میخوابند و فردا بیدار میشوند و پدر خانواده دستور پرواز به مقصد جامائیکا را صادر میکند؛ جایی که آبهایی درخشان دارد و منظرههای بینظیر. مدینه فاضله مرغابیها که ظاهراً اسپانسرش جامائیکا و حوزه کارائیب بوده است.
«مهاجرت» از آن دسته انیمیشنهایی است که در ظاهر برای بچهها ساخته شده اما پیامهایی برای بزرگسالان دارد. بچهها قرار است از جنس انیمیشن و بامزهبازیهای شخصیتهای که ترکیبی از ویژگیهای حیوانی و انسانی در کنار هم هستند (نتیجه اینهمانی ذهن خالقان اثر)، لذت ببرند و بزرگسالان باید قصه را آینهای در برابر اعمال خود بدانند. مثلاً پدر دیکتاتوری که به خاطر ترس و محافظهکاری نمیگذارد بچههایش زندگی را تجربه کنند، و حتی بعد از تصمیم به مهاجرت و در طول مسیر، باز هم به پسر بزرگش آزادی عمل نمیدهد. البته او قصد حفاظت از جان فرزندش را دارد؛ حتی، همچون تمام والدین، حاضر است جان خودش را به خطر بیندازد تا بچه در معرض خطر قرار نگیرد.
یا تلاش برای رسیدن به جایی بهتر برای زندگی که این هم اگرچه در ساحت حیوانات، حرکتی طبیعی به حساب میآید اما مفهومی انسانی است. پرنده مهاجر به خطر پرواز نمیاندیشد؛ اگر وقت مهاجرت فرا برسد، به پرواز در خواهد آمد. اما انسانها یا در این انیمیشن، مرغابیهای انسانشده از پریدن واهمه دارند. که قصه قرار است از دو وجه به ما نشان دهد که چرا واهمه دارند و چرا باید با این ترس مواجه شوند و مقابله کنند. بنابراین، قصه تا حد زیادی قابل پیشبینی و کمی شعارزده است. پدر با یک جمله عموی پیرش که از یکجانشینی شکمش گنده شده و فقط میتواند در حالت عمودی قرار بگیرد، من باب تنهایی حاصل از یکجانشینی یکشبه متحول میشود و در طلب آیندهای بهتر برای خودش و خانوادهاش، سفرش را آغاز میکند؛ یعنی تمام خطراتی را که تا پیش از این از مواجهه با آنها اجتناب کرده بود، به یکباره به جان میخرد، تا به سرنوشتی مثل سرنوشت عمویش دچار نشود.
خطرات را هم که میدانیم. یعنی از همان ابتدا به ما گفتهاند. نمیگفتند هم میتوانستیم حدس بزنیم. اولین مرحله گذر از همتایان وحشی است؛ و بعد، بزرگترین خطر برای حیوانات بهخصوص پرندگان خوشگوشت چه و که میتواند باشد؟ انسان گوشتخوار که اینجا به بیرحمانهترین و وهمآورترین شکل ممکن به نمایش گذاشته میشود. خانواده مرغابیها باید از این دو مرحله به سلامت عبور کنند تا به سرزمین موعود برسند. به طرز عجیبی و در نهایت ناباوری ما، مرحله اول را به سلامت پشت سر میگذارند، با اینکه در نمایشی موفق هر لحظه احساس میکنی الان است که خورده شوند. اما گذر از مرحله دوم لابهلای ساختمانهای بزرگ و هوای دودآلود نیویورک کار آسانی نیست. صحنه ورودی مرغابیها به شهر یکی از انتقادیترین نمایشها از حاصل دست انسان در دفاع از محیط زیست و طبیعت است، که خیلی هم خوب اجرا شده است.
بخش زیادی از هشتاد و سه دقیقه فیلم در همین مرحله شهر میگذرد و فرار از دست یک آشپز کریهالمنظر بیرحم که تخصصش خوراک مرغابی با سُس پرتقال است. یک بار فرار با موفقیت انجام میشود، به همراه یک صحنه رقص سالسای بامزه بین خانم و آقای مرغابی لابهلای انسانها. اما همینکه فکر میکنی دیگر مانعی بر سر راه مرغابیها و دوست تازه یافته و راهنمای مسیرشان، جناب طوطی نخواهد بود، شخصیت شرور قصه دوباره از راه میرسد. اما پرندگان باز هم به کمک هم موفق میشوند او را یک بار دیگر، این بار برای همیشه از سر راهشان بردارند. همه اینها کاملاً قابل پیشبینی است؛ بنابراین، نیازی به لو دادن نیست. خودت زودتر میتوانی حدس بزنی چه اتفاقی خواهد افتاد. خلاقیت در اتفاقاتی است که میافتد و اجرای فوقالعاده آنها به همراه صداپیشگان حرفهای، و سرگرمکنندگی در طنز شخصیت و موقعیتها.
انیمیشنهای ایلومینیشن، جز مجموعه «آواز» که درباره موسیقی است، مثل دیزنی ترانه ندارد -البته دو قطعه رقص در «مهاجرت» گنجانده شده که از دو لحاظ خوب است. یک اینکه بامزه است، دو با هدف نمایش صمیمیت زوجها و طبعاً سرگرم کردن در فیلم قرار گرفته است- بنابراین، واقعاً هشتاد و اندی دقیقه برایش کافی است. شاید در مورد انیمیشن «مهاجرت» این مدت زمان کمی قصه را عجولانه پیش برده باشد، اما پیرنگ کشش بیشتر از این را هم ندارد. مثلاً چرا باید مرغ ماهیخوار که در تصورات مرغابیهای سبز بزرگترین دشمن و قاتل آنهاست، با تمام شواهدی که علیه آن موجود است (که به دلیل تعلیقی که به وجود میآورد، یکی از بهترین بخشهای انیمیشن است و البته به خاطر طراحی کاراکتر کمی ترسناک غیرقابل تحمل هم میشود)، دوست از آب درمیآید؟ آیا فقط چون قصه باید پیش برود تا به مرحله اصلی برسد، چنین شده یا قرار است نشان داده شود، انسان گوشتخوار چه هیولای کریهی میتواند باشد؟
فیلم دقیقاً به همین خاطر هدف اصلیاش دفاع از محیط زیست و انتقاد بیرحمانه از عملکرد انسان در برابر طبیعت و زمین است. (اصلاً هر انیمیشنی که در آن قهرمان حیوان در برابر دشمن انسانی قرار میگیرد، مگر هدفی جز این میتواند داشته باشد؟) هدف «مهاجرت» به طور ویژه تشویق و حمایت از گیاهخواری است. بعد از تماشای این انیمیشن و مواجهه با آن شخصیت شرور که هیچ دیالوگی هم ندارد، فقط قاتل پرندگان است تا در رستوران خیلی شیک طبعاً گرانقیمتش بتواند خوراکهای مینیمال لذیذ عرضه کند، محال است (دستکم به عنوان بزرگسال) به این فکر نکنی که گوشتخواری را کنار بگذاری. به عنوان مخاطب خردسال هم حتماً جایی پس ذهنت آن تصویر کابوسوار آشپز (که حتی اسم هم ندارد، همین فقط «آشپز») میماند تا بعدها نتوانی به راحتی چاقو را در گوشت پرندهای بیچاره فرو کنی.
به جز تقبیح گوشتخواری و دعوت به گیاهخواری که یکی از گفتمانهای مهم امروزی است، فیلم یک سری درس به قدمت تاریخ درباره روابط میانخانوادگی، بهخصوص رابطه میان پدر و پسر به ما میدهد؛ اینکه چطور پدران باید به فرزندانشان اجازه تجربه زندگی را بدهند و به خاطر ترسهای شخصی خودشان جلو بزرگ شدن و جرئت خطر کردنشان را نگیرند. طبیعی است که تصویری که از خانواده ارائه میکند، با وجود منفعل نبودن مادر خانواده، کمی سنتی باشد؛ که بهخصوص در شخصیت دختر کوچک خانواده که کلیشهوار کپل و دختر لوس خانواده است، بیشتر نمود پیدا میکند. انگار که فقط در قصه گذاشته شده است که نمک فیلم باشد.
موضوع اصلی مسئله پدر و پسری است، و اینکه یک قدم باید پدر به سمت پسر بردارد و یک قدم هم پسر به سمت پدر، تا خانواده در وضعیت سالم قرار بگیرد. درس اهمیت پرواز بهرغم خطرات اجتنابناپذیر هم چیز تازهای نیست. دیزنی سالهاست که دارد همین یک حرف را میزند، و پیکسار هم. نقد انیمیشن «مهاجرت» را با این نکته به پایان میبریم که شاید از بهترین انیمیشنهای جهان نباشد اما با وجود تکراری بودن، سرگرمکننده است. هم موفق میشود چند جا خنده بگیرد، هم با اینکه میدانی قصه پایان خوشی خواهد داشت، کنجکاوت میکند ببینی که بالاخره این پرندگان مهاجر به مدینه فاضلهشان میرسند یا نه. شاید اگر این انیمیشن ایرانی بود، با این مصرع از شعر فروغ به پایان میرسید: «پرواز را به خاطر بسپار»، و گوشتخواری هم ممنوع.
شناسنامه انیمیشن «مهاجرت» (Migration)
کارگردان: بنجامین رنر
صداپیشگان: کمیل نانجیانی، الیزابت بنکس، کیگان-مایکل کی، آکوافینا، دنی دویتو
محصول: ۲۰۲۳، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به انیمیشن: ۶.۷ از ۱۰
امتیاز انیمیشن در سایت راتن تومیتوز: ۷۳%
امتیاز نویسنده به انیمیشن: سه از پنج
خلاصه داستان: خانوادهای از مرغابیهای سرسبز سعی دارند پدر بیش از حد محافظ خود را متقاعد کنند که به تعطیلات بروند و سعی کنند از نیوانگلند، از طریق نیویورک سیتی به سوی جامائیکا مهاجرت کنند.
منبع: دیجیکالا مک