اولین ماموریت متال گیر سالید ۵ از سایلنت هیل ساخته نشدهی کوجیما میگوید
کمی بیش از ۹ سال از انتشار بازی متال گیر سالید ۵: فانتوم پین (Metal Gear Solid ۵: The Phantom Pain) میگذرد، آخرین بازی در سری اکشن مخفیکاری محبوب کونامی که توسط خالق مجموعه یعنی هیدئو کوجیما (Hideo Kojima)، کارگردانی شد. از آن زمان اتفاقات زیادی برای کوجیما افتاده است. او استودیوی مستقل خود را تاسیس کرد، بازی دث استرندینگ (Death Stranding) را در سال ۲۰۱۹ منتشر کرد، فیلمهای زیادی تماشا کرد! و عملا هر کاری را که دوست داشت انجام داد و در طول این راه افراد مشهوری که با او دوست شده بودند را به صورت دیجیتالی اسکن کرد و به دنیای خیالی خود وارد کرد.
اما هنوز چیزی وجود دارد که کوجیما هنوز کاملا به آن دست نیافته است و آن ساخت یک بازی ترسناک واقعی است. بازی بعدی او یعنی OD که سال گذشته معرفی شد، به نظر میرسد که دقیقا همین باشد: یک بازی ترسناک روانشناختی با هنرپیشگی هانتر شیفر (Hunter Schafer) و با کمکهای در نویسندگی بازی از نویسندهی مشهور آثار ترسناک هالیوود یعنی جردن پیل (Jordan Peele).
با این حال، به نظر نمیرسد که در آیندهای نزدیک یا حداقل قبل از انتشار بازی Death Stranding ۲: On the Beach در سال آینده، شاهد انتشار چیزهای زیادی از این بازی باشیم. با این حال، اگر تا به حال از خود پرسیدهاید که اگر کوجیما واقعا احساسات خود را به عنوان یک طراح بازی در سبک ترسناک به کار میبرد، آن بازی چگونه خواهد بود، به شدت توصیه میشود که ماموریت آغازین فانتوم پین یعنی Prologue: Awakening را دوباره بازی کنید.
اگر در حال خواندن این مطلب هستید و به این سری علاقه دارید، احتمالا از قبل با لحظات آغازین بازی پنجم آشنا هستید. همچنین این احتمال وجود دارد که با توجه به زمان ذکر شده از زمان انتشار بازی، آن را بازی نکرده باشید. بنابراین قبل از اینکه به دلایلی بپردازم که چرا باید آن را بازی کنید، در اینجا یک پیش زمینهی کوچک از افتتاحیه بازی وجود دارد.
این بازی بعد از اتفاقات Ground Zeroes که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، رخ میدهد. بازیکنان نقش اسنیک (Snake)، یک مامور سابق CIA را بر عهده میگیرند که به مزدوری تبدیل شده است و نه سال پس از جان سالم به در بردن از سقوط هلیکوپتر، روی تخت یک بیمارستان در قبرس بیدار میشود. او دست چپ خود را از دست داده و بدنش پر از تکههای ترکش است، بنابراین وضعیت او به طور قابلتوجهی بد است و نکتهی دیگر این است که او از یک فراموشی جزئی رنج میبرد و ماهیچههایش پس از تقریبا یک دهه خوابیدن غیر ارادی روی تخت تحلیل رفته است. وقتی بیمارستان مورد حملهی ارتشی از سربازان قرار میگیرد که به طور یکسان کارمندان و بیماران غیرنظامی را به طور بیوقفه تیرباران میکنند، اوضاع به سرعت بدتر میشود و این کارهای آنها احتمالا به عنوان بخشی از یک ماموریتشان برای نابود کردن هدف واقعیشان یعنی شما است. پس از نجات از مرگ توسط اسماعیل (Ishmael) که خودش نیز یک بیمار مرموز با صورتی به شدت پانسمان شده است، شما دو نفر مجبور میشوید با همکاری یکدیگر راهی برای فرار از بیمارستان پیدا کنید.
اگر از طرفداران سرسخت متال گیر باشید، میدانید که در واقع در پشت این وضعیت چیزهای بسیار بیشتری از آنچه به چشم میخورد وجود دارد. اگرچه همانطور که همهی این جزئیات و نحوهی قرار گرفتن آنها در کل جهان متال گیر به طور کلی بسیار جذاب و همچنین گیجکننده هستند، کاملا متفاوت با این موضوع هستند که چرا شما باید این ماموریت خاص را در هالووین امسال بازی کنید. در واقع دلیل ناب و ساده این است که این یک تجربهی وحشتناک است که مرز بین وحشت روانشناختی ضمنی و وحشت فراطبیعی آشکار را محو میکند.
برای شروع، شما ماموریت را به گونهای آغاز میکنید که از نظر تحرک بسیار محدود هستید، یعنی فقط روی شکم خود میخیزید و در حالی که خود را با تکیه بر دیوارها و اشیاء نگه میدارید، روی سطوح لیز میخورید و در حالی که بدنتان را نمیتوانید تحت کنترل بگیرید به زمین برخورد میکنید. این یک تجربهی ناامیدکننده و همچنین دلسردکننده است، تجربهای که عمدا برای قرار دادن بازیکن در نقش مردی طراحی شده است که عملا برای زنده ماندن با مقاومت بدن خود مبارزه میکند. این همان سرباز افسانهای سری بازیای نیست که طرفداران در طول سالها او را میشناختند و دوست داشتند، حداقل نه در این مرحله.
با پیشرفت ماموریت، اسنیک به تدریج کنترل مهارتهای حرکتی خود را بدست میآورد. در نتیجه، بازیکن به آرامی مکانیزمهای اولیه راه رفتن، دویدن، خم شدن و رد شدن مخفیانه از کنار جوخههای در حال گردش قاتلانی به شدت مسلح را یاد میگیرد. اگر این برای شما کافی نیست، باید بگویم که شما توسط کودک روانی مو قرمزی که ژاکت صاف و ماسک گازی بر صورت دارد و همچنین مردی ترسناک و آتشینی مانند شخصیت نمسیس (Nemesis) در بازی رزیدنت اویل ۳ که قصد دارد شما را بیابد و بکشد نیز تحت تعقیب قرار میگیرید.
هنگامی که برای اولین بار بازی را اجرا میکنید، غیرممکن به نظر میرسد که درک کنید که در این موقعیت چه چیزی واقعی است و چه چیزی نیست. آیا واقعا اسنیک از سقوط هلیکوپتر جان سالم به در برده یا مرده و این مکان جهنم است؟ آیا اسماعیل واقعا به شما کمک میکند تا فرار کنید، یا او فقط چیزی است که از روان شکستهی اسنیک ساخته شده است؟ البته سکانس اسب سواری اسنیک و یک گاوچران به نام آسلات (Ocelot) نیز وجود دارد که توسط مرد آتشگرفته سوار بر اسبی شعلهور تعقیب میشوند. این مکان ممکن است جهنم نباشد، اما مطمئنا شبیه به جهنم است.
بگذارید به صحنهای دیگر نیز اشاره کنم که هلیکوپتری که در حال حمله است توسط نهنگی که توسط آن کودک روانی فرستاده شده بلعیده میشود. البته بهتر است خود را بیش از حد به معنای همهی اینها در روایت گستردهتر دنیای متال گیر درگیر نکنید و فقط از این تجربه و مبارزهی گیجکننده، وحشتناک و هیجانانگیز برای بقا در دنیایی که هم خارق العاده و هم ترسناک است لذت ببرید.
حتی با وجود توصیف کردن آنچه در ماموریت آغازین بازی رخ میدهد، هنوز هم توصیه میشود که خودتان بازی را تجربه کنید حتی اگر این فقط و صرفا برای تجربهی آنچه که از به یاد ماندنیترین و وحشتناکترین مراحلی است که هیدئو کوجیما تا به امروز در یک بازی ساخته است، باشد. ذکر این نکته ضروری است که در سال ۲۰۱۴، در بخشی از مراحل تولید این بازی، کوجیما اعلام کرد که پروژهی بعدی او قرار است یک بازی سایلنت هیل (Silent Hill) با نام سایلنت هیلز (Silent Hills) و با هنرپیشگی نورمن ریدس (Norman Reedus) به عنوان پروتاگونیست بازی باشد و دوست کوجیما یعنی گیرمو دل توروی (Guillermo del Toro) نیز قرار است در کنار او کارگردانی کند. به عنوان بخشی از آن بازی، استودیوی کوجیما پروداکشنز یک دموی قابل بازی که پیتی نام داشت را عرضه کرد که تقریبا بلافاصله همراه با لغو ساخت بازی سایلنت هیلز در پی جدایی تلخ کوجیما از کونامی (Konami) پس از انتشار فانتوم پین، از همه جا حذف شد.
بازدید مجدد از اولین ماموریت فانتوم پین در سال ۲۰۲۴ تقریبا شبیه نگاه کردن به یک بعد دیگر است که در آن حرفهی کوجیما در مسیری کاملا متفاوت پیش رفته و دث استرندینگ هرگز ساخته نشده است. آیا بازسازی سایلنت هیل ۲ توسط بلوبر تیم (Bloober Team) هنوز در دنیایی که کوجیما این شانس را داشت که قدرت خود را در این سری بازی با آن نشان دهد وجود داشت؟ آیا اگر کوجیما کونامی را ترک نمیکرد، هنوز حتی ذرهای از کارهایی را که از زمان انتشار فانتوم پین انجام داده است را انجام میداد؟ پاسخ این است که هیچکس اینها را نخواهد فهمید زیرا بازی سایلنت هیلز هرگز ساخته نشد و در نتیجه، مسیر این مجموعه بازی و حرفهی کوجیما به جهات کاملا متفاوتی منحرف شدند.
در لحظات ابتدایی فانتوم پین احساس میشود که کوجیما در حال آزمایش ایدههایی است که ممکن بود بعدا در یک بازی ترسناک مانند سایلنت هیلز به کار ببرد. هرچقدر هم که ممکن است تلخ به نظر برسد، این واقعیت همچنان باقی است که فانتوم پین و به ویژه اولین ماموریت آن، گواهی ماندگار از آنچه که کوجیما وقتی که واقعا ذهن و استعداد خود را در چالش ایجاد یک بازی تعاملی قرار دهد میتواند انجام دهد، است؛ تجربهای که تنش روانی و وحشت را بر نمایش اکشن صرف ترجیح میدهد. با وجود همهی این دلایل، میتوان گفت که این بهترین بازی برای تجربه در ترسناکترین فصل امسال است.
منبع: Polygon