درد فانتوم؛ تحلیل روایی متال گیر سالید ۵ (قسمت پنجم – آخر)
✫ بخش پنجم: تمام اینها چه معنایی دارند؟
ماهیت اسطورهها
متال گیر سالید ۵ نمایشگر تمامعیار موضوعی است که بهصورت متناوب در فرنچایز متال گیر دیده میشود: اسطورهها ذاتاً انحراف زایند.
- بخش اول: طلوع یک اسطوره – توصیف ماهیت بیگ باس و پیشزمینه لازم برای درک رویدادهای متال گیر سالید ۵
- بخش دوم: بیگ باس در مقابل ونوم اسنیک – توصیف رویدادهای متال گیر سالید در قالب الگوواره «بیگ باس در برابر ونوم اسنیک»
- بخش سوم: فلسفه ونوم اسنیک – توصیف برداشت ونوم اسنیک از خواسته باس و تأثیرات آن
- بخش چهارم: درد فانتوم – توصیف تأثیرات رویدادهای متال گیر سالید ۵ روی ونوم اسنیک و عواقب آن
- بخش پنجم: همه اینها چه معنایی دارد؟ – توصیف رابطه بازیکن – پروتاگونیست و هدف موضوعی مقدماتی متال گیر سالید ۵
در آغاز مجموعه با متال گیر ۱ و ۲، کوجیما انتظارات را با پیچشی غیرقابل پیشبینی منحرف کرد که در آن آنتاگونیست بازیها کسی نبود جز فرمانده سالید اسنیک، بیگ باس. سپس در متال گیر سالید ۱، اسنیک یک قهرمان شناخته شده در میان سربازان و افراد دخیل در مأموریتهای فوقسری است. دستاوردهای افسانهای او الهامبخش مریل سیلوربرگ شدند، یک سرباز تازهکار و بیتجربه که سعی داشت به مبارزی برتر تبدیل شود. در طول بازی اسنیک دائماً اسطورههای جاری پیرامون گذشتهاش را زایل میکند و مریل را بهخاطر باور کردن آنها مورد سرزنش قرار میدهد. برای اسنیک، اسطوره او چیزی بیشتر شبیه یک افسانه است تا واقعیت. اغراقهایی تأسفآور درباره اعمالش که ابهام اخلاقی واقعی را نادیده گرفته و به او اعتباری بیش از آنچه که سزاوارش است میدهد. طبق گفته خود او «خود واقعی من در برابر افسانهام عددی نیست.»
متال گیر سالید ۲ ادامه دهنده این موضوع بود اما آن را به سطح فرا – روایی نیز وارد کرد. در درون داستان، سالید اسنیک باری دیگر موضوع اصلی اسطورههای انحراف زاست که کپی شدهاند و کموبیش توسط رایدن مورد پرستش قرار میگیرند. خارج از بازی کوجیما از این الگوی مشابه استفاده میکند تا انتظارات بازیکن را به بازی بگیرد. او سالید اسنیک را بهعنوان پروتاگونیست متال گیر سالید ۲ معرفی کرد (سالید اسنیک یک قهرمان افسانهای بازیهای ویدئویی است) تا در عوض انتظارات را از هم فروبپاشند و بازیکن را به طور مخفیانه در کنترل رایدن برای بخش اعظمی از بازی قرار دهد. رایدن که تضاد قطری اسنیک از نظر فیزیکی و ذهنی است باهدف ساختارشکنی ماهیت اسنیک در قالب یک افسانه بازی ویدئویی به کار گرفته شد.
متال گیر سالید ۳ داستان بازی را به قدیمیترین بازه زمانی فرنچایز برد تا ریشه و سرگذشت شخصیتهای اسطورهای خود و ایدههای فرنچایز را به نمایش بکشد. در این موقعیت، متال گیر سالید ۳ چیزی مانند اسطورهشناسی جهان سری متال گیر بهحساب میآید. ما توانستیم سرگذشت بیگ باس شرور، میهنپرستان، آسلات، عملیات های فوقسری تایملاین مجموعه و حتی سرچشمه سلاح عنوان فرنچایز، متال گیر را شاهد باشیم. با این کار، متال گیر سالید ۳ دیدگاهی متفاوت روی بسیاری از عناصر و اجزای موجود در سری ارائه کرد که به شفافسازی ماهیت واقعی آنها، چه خوب چه بد کمک کرد.
متال گیر سالید ۴ درباره به پایان رسیدن اسطورههاست. بهعنوان آخرین بازی از نظر زمانی در تایملاین فرنچایز تقریباً تمامی شخصیتهای مهم، رویدادها و مأموریتهای بازیهای قبلی هر یک به نوبه خود افسانههایی درون جهان متال گیر هستند. بهعبارت دیگر، متال گیر سالید ۴ هشت سال پس از متال گیر سالید ۲ و بیش از ده سال پس از متال گیر سالید ۱ و چندین دهه پس از سایر بازیهای فرنچایز رخ میدهد. پس افرادی مانند بیگ باس، پسرانش، میهنپرستان و شورشهای مختلف علیه آنان توسط سیستم سلاحهای میهنپرستان و نظم نوین جهانی به دست فراموشی سپرده است. برای اکثر شخصیتهای حاضر در بازی، رویدادهای دیگر بازیها خاطراتی دور هستند و هرکس و هر چیزی که هنوز زنده باقیمانده، سالخورده است. بنابراین متال گیر سالید ۴ به ما «الد اسنیک»، یک آسلات هشتادساله، مریل به طرز عجیبی بالغ، شدو موسز رو به ویرانی، متال گیر رکس از هم فروپاشیده و زیرو و زندگی نباتیاش را نشان داد. از نظر موضوعی متال گیر سالید ۴ نشان داد چه اتفاقی میافتد وقتی اسطورهها بهاندازه کافی زنده باقی بمانند.
اسطورهها ذاتاً انحراف زایند و ماهیت ایستای اسطورهها در مقایسه با آنتروپی طبیعی گذر زمان باعث میشود این اسطورهها هرچقدر بقای بیشتری داشته باشند از حقیقت فاصله بیشتری بگیرند. اینطور است که سالید اسنیک سرباز افسانهای توقفناپذیر تبدیل به یک پیرمرد نفس تنگ میشود که مدام کمرش رگبهرگ میشود.
در نهایت به متال گیر سالید ۵ میرسیم که به نظر من فراگیرترین نگاه را به ماهیت اسطورهها در میان تمامی بازیهای سری متال گیر دارد. مانند پرتابل آپس و پیس واکر، بخش قابلتوجهی از متال گیر سالید ۵ پیرامون افسانهی بیگ باس جریان دارد. حماسههای ماجراجوییهای گذشتهاش و تواناییهای رزمیاش او را الهامبخش سربازان میکند و قادر به ساخت ارتش برای خود. وقتی که ونوم اسنیک در سال ۱۹۸۴ میلادی به هوش میآید و مأموریت خود برای به زیر کشیدن اسکال فیس را آغاز میکند مهمترین سرمایه در اختیار او، داشتن اعتبار بیگ باس است. همانطور که آسلات به ونوم پس از رسیدن به افغانستان میگوید:
«تو در چشمان کسانی که در میدان نبرد زندگی میکنند یک افسانهای. بهخاطر همین باید این مأموریت را خودت انجام بدهی. چطور و کجا انجامدادنش با خود توست. حالا برو! بگذار افسانه به زندگی بازگردد.»
ظرافتی فوقالعاده شگفتانگیز در متال گیر سالید ۵ این است که چطور ونوم بهسرعت ارتش خصوصیاش را شکل میدهد تا به دنبال اسکال فیس برود علیرغم اینکه بهندرت کاری انجام میدهد یا حرفی میزند.
شما با خودتان فکر میکنید قانع کردن سربازان برای پشت سر گذاشتن کشورشان یا سازمانهایی که برای آن کار میکنند، بهخاطر یک ارتش خصوصی نیازمند سعی و تلاشهای فراوان باشد خصوصاً که این ارتش مستقیماً با سازمانهای قبلی آنها در تضاد است. با این حال ونوم بهراحتی صدها سرباز پیشین اتحاد جماهیر شوروی، نیروهای خصوصی و حتی سربازان XOF را بهسوی خود میآورد. در پرتابل آپس بیگ باس در اصل این کار را با گفتگوهای فلسفی با زندانیهای جنگی خود به انجام میرساند تا اینکه میتواند این مکالمات را به زیردستانش سپرده و در کنار آن به گشتاور اعتبار نام خود اتکا کند. هرچند با اینکه بیگ باس شخصاً با هر فرد صحبت نمیکرد او همچنان محبوبیتش را از طریق جذبه و تصمیمگیری متناوب حفظ میکرد.
ونوم اسنیک خیلی چیزهاست اما او بهصورت کلاسیک شخصیتی پر جذبه ندارد. در طول بخش قابلتوجهی از بازی او بهندرت حرف میزند حتی وقتی کسی دارد مستقیماً با او صحبت میکند. با این حال این ارتش جدید بهراحتی پشت او شکل میگیرد؛ چرا که افسانه بیگ باس در جهان تا این حد قدرتمند شده است، خصوصاً از زمان ناپدیدشدن مرموزانهاش نه سال پیش از شروع متال گیر سالید ۵.
با اینکه بخش اعظمی از جهان مسحور شده ی اسطوره بیگ باس است ونوم اسنیک در ذهن خودش با آن دست و پنجه نرم میکند. همانطور که پیشازاین گفته شد، درگیری میان شخصیت واقعی ونوم اسنیک و بیگ باس تزریق شده به او پایه و اساس بسیاری از درگیریهای بازی است. از زاویهای دیگر، می توان آن را مسابقهای میان گرایش های طبیعی ونوم و انتظارات خارجی تحمیل شده و برانگیخته شده توسط اسطوره بیگ باس در نظر گرفت. این مسئله به تمامی واگرایی های میان اعمال ونوم و بیگ باس که در بخش دوم به آن اشاره شد تعمیم پیدا نمیکند اما شامل تعدادی از آنها میشود. بهعنوان مثال، کاز و دایموند داگز از ونوم انتظار دارند هیوئی امریک را اعدام کند. بخشی از آن به این دلیل است که آنها انتظار دارند که بیگ باس افسانهای مظهر عظمت و بزرگی خود را پذیرفته و مانند مستبدی که هست به قضاوت سایرین مشغول شود. مشخصاً ونوم با این تصمیمگیری تا حدی مشکل دارد و در نهایت هیوئی را تبعید میکند که باعث میشود کاز غضبناک بر سر او فریاد زده درحالیکه دایموند داگز با زبان های بنده آمده شاهد این رویداد هستند.
با این حال، مهمترین مغایرت افسانه بیگ باس و شخصیت ونوم در پایان بازی در طی مأموریت حقیقت رخ میدهد.
بیایید یکبار دیگر پیغام بیگ باس برای ونوم اسنیک را بخوانیم:
«حال به یاد میآوری؟ چه کسی هستی؟ چهکار باید بکنی؟ من به لطف تو مرگ را فریب دادم و به لطف تو تأثیرگذار بودم. تو هم نیز، تاریخ خودت را به نگارش درآوردهای. تو آدم خودت هستی. من بیگ باس هستم و تو هم همینطور… نه… دوتا از ما وجود دارد. با هم. جایی که الان به آن رسیدهایم؟ ما آن را ساختهایم. این داستان، این «افسانه»، متعلق به ماست. ما میتوانیم جهان را متحول کنیم و بهوسیله آن، آینده را. من تو هستم و تو، من هستی. این را بهخاطر داشته باش، هرجا که میروی. ممنونم… دوست من. از اینجا به بعد، تو بیگ باسی.»
دلیل اینکه من به این نقلقول چندین بار در طول مقاله اشاره کردم اهمیت فوقالعادهی آن است. این نقلقول خلاصه جامعی از دیدگاه بیگ باس به جهان و نحوه برخورد او با دیگران است. بیگ باس فرجام خود به ونوم را در قاب فراخوانی قهرمانانه به همکاری قرار میدهد، درخواستی برای کمک. او به طور همزمان جایگاه خودش در تاریخ را بزرگ جلوه میدهد و از قصد ونوم را نیز در سطح و جایگاه خودش قرار میدهد. علاوه بر این او به شکلی متناقض با استفاده از زبانی آشنا فرجامش را ارائه میکند و از این طریق موقعیت و جایگاهش را بیشازپیش بالا میبرد. بیگ باس با شخصاً از ونوم تشکر کردن و او را یک «دوست» خطاب کردن، خواستهاش را از نظر احساسی تقویت میکند. این نقلقول واقعاً سخنرانی ترغیب برانگیزی است که به زیبایی توسط بیگ باس به رشته تقریر درآمده است.
البته حقیقت این است که این پیغام چیزی جز مجموعهای از فریبکاری و دروغ نیست.
بیگ باس با بیپروایی تمامی نگرانیها در رابطه با خواستههای ونوم و زندگی او را نادیده میگیرد تا نقشهی خودش را پیش ببرد. ونوم چیزی بیشتر از یک مهره نیست آن هم مهرهای کاملاً ناآگاه و بیمیل. مشخص نیست چرا و چه زمانی بیگ باس نوار «مردی که جهان را فروخت» را به ونوم فرستاده است؛ اما با توجه به محتویات آن مشخصاً یک فراخوان اتحاد است تا بیگ باس وفاداری ونوم را برای برنامههای آیندهاش داشته باشد. بیگ باس این کار را با اشاره به اسطوره خود انجام میدهد و این پرستیژ و قدرتی که با آن همراه است را به ونوم ارائه میکند. با این کار، او وفاداری، غرور و حس هدفمندی ونوم را تقویت میکند و در نتیجهی آن حس وجودیت ونوم را غبارآلود. جنایات واضحی که بیگ باس علیه ونوم انجام داده است: دزدیدن، شستشوی مغزی، فریبدادن و جراحات فیزیکی شدید وارده به او (تغییر چهره) همگی فراموش شدهاند. ونوم نقش خودش را پذیرفته و بیدرنگ دستبهکار میشود تا ویرانی بیگ باس را در جهان ترویج دهد و با افتخار خواستهی فرد نا به هنجاری را محقق کند که به مقدسترین قواعد و اصول اخلاقی خود خیانت کرد.
گامبیِ رایدن
جایگزینی پروتاگونیست در متال گیر سالید ۵ در اصل نسخهای بهبودیافته از «گامبی رایدن» کوجیما در متال گیر سالید ۲ اما با هدفی متفاوت است. به طور خلاصه:
کوجیما متال گیر سالید ۲ را بهگونهای تبلیغ کرد که به نظر میرسید پروتاگونیست آن افسانه بازیهای ویدئویی موردعلاقهی همه، سالید اسنیک است. در حقیقت سالید اسنیک تنها برای مدت کوتاهی شخصیت قابل بازی در این عنوان بود و در عوض با رایدن جایگزین شده بود. رایدن شخصیت کاملاً جدیدی بود که از همه لحاظ از سالید اسنیک متفاوت بود. سالید اسنیک تاریک، خویشتندار، درشت هیکل، منزوی و مبارزی حرفهای و افسانهای است که چندان پرحرف نیست و در کل جذابیتهای بسیاری دارد. رایدن موهای سفید لخت دارد، عصبانی است، صدای نازک دارد، دوستدخترش در تیم حمایت است، تازهکار است و مدام سؤال میپرسد و بیشتر شبیه یک شخصیت فاینال فانتزی (خصوصاً تیدوس) است تا یک قهرمان کلاسیک غربی.
هدف این پیچش این بود که کوجیما از طریق آن بتواند عناصر هستهای موضوعی بازی را در سطح فرا روایی تقویت کند. داستان متال گیر سالید ۲ درباره میهنپرستان بود که در حال ساخت هوش مصنوعی جدیدی بودند که مأموریت پروسه کردن (سانسور) اطلاعات دیجیتالی را برعهده دارد تا یک چهارچوب اطلاعات جهانی برای کنترل جمعیت طبق خواستهها و اهداف میهنپرستان شکل دهد. در نهایت مشخص میشود که کل مأموریت رایدن در واقع بخشی از یک آزمایش پیچیده به دست میهنپرستان بوده است تا تئوری کنترل اطلاعات خود را تست کنند. آنها میخواستند ببینند آیا قادر خواهند بود یک سرباز تازهکار را علیرغم قراردادن او تحت استرس شدید ذهنی به مأموری حرفگوشکن اما کارآمد مانند سالید اسنیک اسطوره تبدیل کنند یا خیر. آزمایش موفقیتآمیز بود تا حدی بهخاطر دستکاری و دخالت میهنپرستان اما همچنین بهخاطر تقلید نابخردانه رایدن از سالید اسنیک.
بیشتر بخوانید: هیدئو کوجیما، پیشگوی قرن؛ مروری بر متال گیر سالید ۲ (۲۰۰۱)
در سطح فرا روایی کوجیما نقش میهنپرستان را برعهده گرفت و بازیکنان جایگزین رایدن بودند. کوجیما با بهکارگیری تعمدانه کمپین تبلیغاتی غلطانداز که در آن سالید اسنیک پروتاگونیست داستان در یک بازی سرراست اکشن ماجراجویی بود با دقت هرچهتمامتر خط داستانی را درباره اینکه متال گیر سالید ۲ چطور خواهد بود خلق کرد. بازیکنان کاملاً این داستان را باور کردند و نهتنها فریب کوجیما را خوردند بلکه تسلیم وسوسه احساسی باری دیگر قرار گرفتن در کنترل سالید اسنیک محبوب شدند.
پس از فهمیدن ماهیت واقعی داستان متال گیر سالید ۲ و پروتاگونیست ۲ بازیکنان در سرتاسر جهان حس ضربهای سهمگین خوردند را داشتند. فرش انتظارات از زیر پایشان کشیده شده بود. چهارچوب با دقت ساخته شده فریبکاریها بر سرشان آوار شد و بازیکنان تیزبینی که متوجه ابعاد واقعی چشمانداز کوجیما شدند درک پیچیدهای از ماهیت کنترل اطلاعات، ساخت چهارچوب و فریبکاری به دست آوردند.
دسیسهچینی بزرگ
خیلی راحت است که جایگزینی بیگ باس در متال گیر سالید ۵ را تکرار بیمعنایی از گامبی رایدن قلمداد کرد. بله این پیچش داستانی جدید شباهتهای زیادی با نسخه قدیمی خود دارد و قطعاً تقویتکننده بسیاری از موضوعات مشابهی است که متال گیر سالید ۲ درباره ماهیت کنترل اطلاعات و فریبکاری روانی به آنها پرداخت اما به نظر من این جایگزینی پروتاگونیست در یک سطح بالاتر قرار دارد. این موضوعات در عوض محدود بودن به یک عنوان در سری متال گیر به کل سری تعمیم پیدا میکنند.
در متال گیر سالید ۲ رابطه میان رایدن و میهنپرستان آینه رابطه میان کوجیما و بازیکن است. در متال گیر سالید ۵ رابطه بین ونوم اسنیک و بیگ باس در رابطه میان بازیکن و بیگ باس (و به طور غیرمستقیم با کوجیما) انعکاس پیدا کرده است. تفاوت کلیدی این است که اکثر دسیسهچینیهای کوجیما در متال گیر سالید ۲ خارج از بازی صورت گرفت از طریق تبلیغات. از سوی دیگر بخش اعظم فریبکاریها در متال گیر سالید ۵ نهتنها در داخل بازی رخ میدهد بلکه در مرکب روایتهای متال گیر سالید ۳، پرتابل آپس، پیس واکر و گراند زیروز نیز جریان دارد.
ساختار روایی جاری در بخش از نظر زمانی نخست سری متال گیر شباهت فراوانی به فیلمهای دیوید فینچر و مارتین اسکورسیزی دارد (باشگاه مبارزه، شبکه اجتماعی، رفقای خوب، گرگ والاستریت، دارودستههای نیویورکی) تمامی این فیلمها یک شخصیت، جنبش یا سازمان را دنبال میکنند که مخاطب میداند هر یک بهنوعی شرور یا گمراه هستند اما بهخاطر آمیزهای از جذبه و گیرایی خالص احساسی آنها را دوستداشتنی یا جذاب میبیند. بهعنوانمثال، مجذوب شخصیت مغناطیسی تایلر داردن شدن یا والایش احساسی پروژه میهم در فیلم باشگاه مبارزه خیلی راحت است با اینکه بیننده باید متوجه شده باشد تمام اعمال تایلر در راستای خودتخریبی همهجانبه است.
کلید موفقیت این داستانها این است که مخاطب را در اطلاعات متنی بپوشانید تا جایی که سرکوبکننده ارزیابیهای حساب شده و منطقی او و مشکلات قابل رویت باشد. به این دلیل است که نود درصد باشگاه مبارزه شامل راوی افسرده و بدعنق داستان است که از طریق تایلر داردن، باحالترین آدم در دنیا طعم خوب زندگی را میچشد. به طور مشابه، تمامی بازیهای متال گیر با حضور بیگ باس در نقش پروتاگونیست بازیکن را وارد پروسهای یکسان میکند. از متال گیر سالید ۳ تا گراند زیروز بازیکن هرگز زاویه دید بیگ باس را ترک نمیکند. ما جهان متال گیر را کاملاً از طریق لنز این سرباز افسانهای و جنبش بهشت خارجیاش میبینیم بدون اینکه فکر کنیم یک تماشاگر بیطرف اعمال او را چطور میبیند.
کوجیما این خط داستانی را با مهارتی خیرهکننده آجر به آجر بنا میکند. بازیکن میداند بیگ باس در انتها به آنتاگونیست اصلی کل مجموعه تبدیل میشود اما ما نمیتوانیم جلوی خودمان را از علاقهمند شدن به این شخصیت خوشچهره، نیرومند، سیهچرده و باجذبه بگیریم که با اهدافی خوب در مقابل نیروهای شر خودکامه برای حفاظت از محرومین میجنگد. ما از انگیزههای او با خبریم. ما از تمام چیزها و کسانی که ازدستداده با خبریم. ما شاهد مرگ باس و دلایل پشت آن بودیم. ما دیدیم که چطور دولتها جان قهرمانان خود را به زبالهدانی تاریخ انداختند. ما کاملاً با درد و خشم بیگ باس همدردی کردیم. پس طبیعی است که برای بیگ باس خوشحالی کردیم وقتی او یک ارتش خصوصی که به هیچکس و هیچچیز جواب پس نمیداد برای خودش دستوپا کرد. اکثر بازیکنان احتمالاً وقتی او به بمب اتمی دستیافت و آن را از سازمان ملل پنهان کرد هنوز هم حامی و پشتیبان بیگ باس بودند. تمامی اعمال او در این زمانها به نظر توجیهپذیر میرسید.
بیگ باس باید ارتش خصوصی میساخت تا از خودش و همرزمانش حفاظت کند. او باید آن را قدرتمندتر میکرد تا با سایفر مقابله کند. او باید برای بقا به جامعه بینالمللی دروغ میگفت. تمامی قدرتهای بزرگ دنیا به طرز فجیعی فاسد هستند و یا بهصورت فعالانه بازیچه یک دولت مخفی هستند. بیگ باس تنها نیروی واقعی عدالت در این جهان است!
کوجیما متال گیر سالید ۵ را بهصورت بازی ای تبلیغ کرد که سقوط اخلاقی پایانی بیگ باس را نشان میداد اما این هم تنها یک دسیسه از سوی کوجیما بود. بیگ باس پیشازاین به شخصیت شرور داستان تبدیل شده بود. او شاید با اشرار دیگر میجنگید اما این کار او را به یک قهرمان بدل نمیکند. این مسئله برای هر بیننده بیطرفی واضح است اما برای هواداران دوآتشهٔ متال گیر که ماجراجوییهایی بیگ باس را از متال گیر سالید ۳ دنبال کرده بودند او یک قهرمان دوستداشتنی بود.
یک تفاوت جالب میان غافلگیریهای دو بازی متال گیر سالید ۲ و متال گیر سالید ۵ در این است که با اینکه رایدن مقلد سالید اسنیک بود با این حال هنوز هم خودش بود و هویتی مستقل از سالید اسنیک داشت ولی در متال گیر سالید ۵ ونوم اسنیک باور دارد او بیگ باس است درست مانند بازیکن و رابطه بازیکن – پروتاگونیست در اینجا به پایان نمیرسد.
با اینکه ما چیز زیادی درباره ونوم اسنیک نمیدانیم میتوانیم استنباط کنیم او رابطهای مشابه بازیکن با بیگ باس داشته است. ونوم بخشی از رویدادهای متال گیر سالید ۳ نبود اما بهاحتمال زیاد در طی رویدادهای بازیهای پرتابل آپس و پیس واکر به ارتش بیگ باس ملحق شده است و به دلیلی احتمالاً یکسان با دیگر افرادی که به ارتش او پیوستهاند: او مجذوب جذبه و افسانه بیگ باس شده بود. پس هم ونوم و هم بازیکن در زاویه دیدی باریکبینانه از میراث بیگ باس قفل شدهاند که شاخصههای خوب او را اغراق کرده و درعینحال شاخصههای بد او را کمرنگ نشان داده یا کلاً نادیده میگیرد.
این وضعیت بازیکن و ونوم اسنیک را در وضعیت ذهنی یکسانی در طول رویدادهای بازی متال گیر سالید ۵ قرار میدهد که در آن هر دو سعی دائماً سعی دارند رفتارهای عجیب بیگ باس را توجیه کنند.
ما بیگ باس هستیم
از زاویه دید بازیکن، بیگ باس منتسب متال گیر سالید ۵ اصلاً رفتاری شبیه بازیکن – پروتاگونیست متال گیر سالید ۳، پیس واکر، پرتابل آپس و گراند زیروز ندارد. او در ابتدای بازی بهندرت صحبت میکند و زمانهایی هم که در گوشهوکنار حرفی میزند بهصورت منفعل است و شامل پرسیدن سؤال برای شفافسازی موقعیت موجود یا پاسخ به سؤالهای مشخص میشود. او در آغاز فرد تصمیمگیرنده نیست علیرغم نام رمزش (بیگ باس) که به قابلیت بی و چون چرای تصمیمگیری او اشاره دارد. بیگ باس در عوض اینکه شبیه افسانه آبدیده و پر جذبهای که انتظارش را داریم رفتار کنم او بخش اعظم بازی را خویشتندارانه نظارهگر سخنرانیهای آسلات و کاز، جنگیدن آنها و صحبتهای شاعرانه درباره طبیعت جنگافروزی است اما تمامی اینها جزئیات سطحی شخصیت بیگ باس هستند. برجستهترین واگرایی از انتظارات بازیکنان خط داستانی بیگ باس بود. پیش از شروع متال گیر سالید ۵ هر بازیکن میدانست که بیگ باس به شخصیت شرور داستان تبدیل میشود. در واقع آنها از این مسئله خیلی قبل از تر شروع متال گیر سالید ۵ خبر داشتند. آنها از این حقیقت در اولین بازی متال گیر خود باخبر شدند. چه بازی اول آنها متال گیر ۱ بوده باشد چه پیس واکر. حتی اگر آنها داستان را دنبال نمیکردند یا فراموشش کرده بودند کوجیما در کمپین تبلیغاتی متال گیر سالید ۵ تا جای ممکن نشان داد که بازی تباهی اخلاقی بیگ باس را به نمایش میکشد. علاوه بر این تبلیغات بازی تقریباً تمامی داستان بازی را لو داد، به بیگ باس انگیزهای واضحا شرورانه داد و کموبیش خط داستانی سرراستی را برای بازیکنان ترسیم کرد: بیگ باس بهقدری در انگیزه انتقام غرق شده است که به میراث باس خیانت میکند.
بااینوجود هیچکدام از این موارد مذکور در متال گیر سالید ۵ دیده نشد. فردی که ما فکر میکردیم بیگ باس است این خط داستانی مورد انتظار را طی نکرد. او در حقیقت در جهت خلاف این خط حرکت کرد. در عوض اینکه علیه سایفر و اسکال فیس بخروشد بیگ باس موقرانه خودش را وقف مأموریتش کرد و حتی کاز را در لحظات غیظش آرام میکرد. در عوض اینکه خودش را با اعمال شرورانه خوار کند بیگ باس سخاوت به خرج میدهد و کودک سربازان و حیوانات را نجات میدهد، از زیردستانش به هر قیمتی محافظت میکند و از استفاده از متال گیر سر باز میزند.
تمامی بازیکنان از این اتفاقات سردرگم شده بودند. فرضیه من حین انجام بازی برای اولینبار این بود که جراحات بیگ باس آسیب مغزی جدی به او وارد کرده و باعث تغییر شخصیتش شده است اما البته که این فرضیه پاسخگوی این سؤال که چرا بیگ باس از نظر روایی اینطور ترسیم شده نبود.
از زاویه دید ونوم اسنیک، رفتار بیگ باس خیلی بیشتر عجیب غریب بود. همانطور که پیشازاین اشاره کردم ما میتوانیم استنباط کنیم که ونوم در کل مدتزمان متال گیر سالید ۵ در نبردی ذهنی بین «خود طبیعیاش» و شخصیت تحمیل شده بیگ باس قفل شده است. نهتنها میشود این مسئله را در بسیاری از تصمیمات دور از انتظار ونوم در طول داستان دید بلکه میشود آن را در پیشروی شخصیت ونوم نیز مشاهده کرد. او بازی را در قالب شخصیتی کاملاً منفعل و صامت آغاز میکند اما بهتدریج بیشتر حرف میزند و نقشی مقتدرانهتر به خود میگیرد تا اینکه در پایان بازی دست به سخنرانی میزند.
یکی دیگر از راههای فکرکردن به این درگیری این است که آن را بهصورت تلاشهای ونوم برای آشتی دادن انتظاراتش از رفتار بیگ باس با خواستههای خودش ببینیم. در این حالت خط داستانی ونوم از انفعال به رهبری قابل توضیح است. در آغاز متال گیر سالید ۵ ونوم هنوز سعی دارد بفهمد چطور باید زیر فشارهای اجتماعی، محیطی و روانی مورد انتظار از خود برای بیگ باس بودن رفتار کند. پاسخ او این است که بی حرف و پیش به هرچه که مشاورانش به او میگویند گوش دهد ولی با پیشروی داستان ونوم ظاهراً متوجه مغایرت دیدگاه بیگ باس و خودش به جهان میشود و در نتیجه شروع به قدم گذاشتن در راه خودش میکند. شایان به ذکر است که این خط داستانی فقط روانی نیست بلکه ایدئولوژیکی است و میشود این حقیقت را در ضدونقیض نبودن تصمیمات ونوم اسنیک دررابطهبا دیدگاه منحصربهفرد او نسبت به جهان مشاهده کرد.
بهعبارتدیگر، هم بازیکن و هم ونوم اسنیک در پروسه توجیه کردن تناقضهای میان افسانه بیگ باس و شخصیت او در متال گیر سالید ۵ هستند.
به نظرم این جوهره اصلی موضعی متال گیر سالید ۵ است.
متال گیر سالید ۵ به موضوعات زیادی میپردازد: ماهیت چرخهها، انتقام، انگلها، زبان، فرهنگ، خشونت، مزدوران، جنگ سرد، سلاحهای کشتارجمعی، بازدارندهها، کودک سربازان، جنگافروزی بیولوژیکی، میراثهای ژنتیکی و دیگر موارد ولی هیدئو کوجیما از قصد داستان را پیرامون یک شخصیت بهخصوص و پیچش داستانی که بر روی همه چیز سایه میافکند قرار داد.
کوجیما ونوم اسنیک را خلق کرد تا به متال گیر سالید ۵ شخصیتی را ببخشد که هم جایگزین بازیکن و هم شخصیتی منحصربهفرد در سری متال گیر باشد. در قالب یک جایگزین بازیکن، ونوم در ابتدا مسحور اسطوره بیگ باس است، تجربیاتی مشابه بازیکن با بیگ باس دارد و واقعاً باور دارد که بیگ باس است. در قالب شخصیتی بهخودیخود، ونوم برداشت خودش را از خواسته باس شکل میدهد که کاملاً با بیگ باس متفاوت است و شاید بتوان گفت بهترین جایگزین مرگ و ویرانیهای گستردهای است که اکثر مدعیان میراث باس در سری متال گیر به بار میآورند.
در ترکیب با یکدیگر، این دو عنصر شخصیت ونوم باعث میشوند او قادر شود بهصورت یک همبست موضوعی بزرگ در متال گیر سالید ۵ عمل کند. طراحی شخصیت و پیشروی او در طول بازی تجسم تمامعیار سفاهت اسطورههاست. کوجیما تأکید میکند که اسطورهها خطرناکاند چراکه ذاتاً انحراف زای ماهیت واقعی موضوعاتشان هستند. ایدهای که ونوم دائماً باید با آن کلنجار برود.
ونوم و بازیکن فکر میکنند که واقعاً یک افسانهاند (بیگ باس) اما اینطور نیست. دیگر شخصیتها و بازیکن از ونوم انتظار دارند مطابق افسانهاش رفتار کند اما او چنین نمیکند. حتی سوای از میراث بیگ باس، به نظر میرسد دستاوردهای ونوم دارند او را به شخصیتی اسطورهای تبدیل میکنند اما در نهایت ونوم از تاریخ محو میشود. درست مانند رابطه ونوم با اسطورهها، بازیکنان انتظار داشتند که پروتاگونیست متال گیر سالید ۵ از انتظارات روایی مقرر شده توسط بازیساز افسانهای هیدئو کوجیما پیروی کند اما اینطور نشد. اینطور نشد اما اشکالی ندارد. کوجیما در عوض کار دیگری کرد. او (باری دیگر) یکی از شجاعانهترین و براندازانه ترین روایتها در تاریخ بازیهای ویدئویی به رشته تقریر درآورد. او اثری را خلق کرد سزاوار آنکه دائماً مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد تا تمامی معانی و اهداف آن استخراج شود. من ادعا نمیکنم که این تحلیل بهترین و جامعترین توضیح برای متال گیر سالید ۵ است اما امیدوارم برای آن دسته از هوادارانی که هنوز هم وقتشان را به این بازی اختصاص میدهند اطلاعاتی ارزشمند در برداشته باشد.
پایان.
منبع: MattLakeman
سپاس از خانم درستکار بابت تهیه و ترجمه این مجموعه، حتی برای منی که تجربه مجموعه متال گیر رو نداشتم به قدر کافی جذاب بود تا همشونو بخونم.
عالی.من هنوزم متال گیر بازی میکنم هیچ وقت تکراری نمیشه و بهترین بازی از نظر منه