درد فانتوم؛ تحلیل روایی متال گیر سالید ۵ (قسمت دوم)
✫بخش دوم: ونوم اسنیک در برابر بیگ باس
فانتومها و انگلها
ماهیت انگلها موضوعی برجسته در طول متال گیر سالید ۵ است. در بازی، کوجیما چندین مبنا را برای فکر کردن به رابطهی میان انگلها و میزبانشان قرار میدهد. سازمان XOF بهصورت یک انگل از سایفر توصیف میشود (زیرا دوام آورد و با رفع و رجوع کردن خرابکاریهای فاکس و سایفر به شکوفایی رسید) و در انتها نهتنها میزبان خود را بلعید بلکه جای آن را گرفت. اسکال فیس زبان انگلیسی را به «انگل فاتح» توصیف میکند که به زبانهای ضعیفتر خودش را متصل کرد و آنها را مهجور میکند. «کد تاکر» (Code Talker) توضیح میدهد چطور یک انگل باستانی انسانها را آلوده کرد و در ابتدا برای سلامتشان مضر بود، اما این رابطه سپس به یک رابطه همزیستی مسالمتآمیز تغییر ماهیت داد و به انسانها قابلیت سخنگفتن را اعطا کرد.
در متال گیر سالید ۵، فانتومها اساساً انگلهای روانی هستند. کاز با ازدستدادن سربازان بدون مرز و دستوپایش به ورطه خشم و غضب کورکورانه در متال گیر سالید ۵ سقوط کرد. در عوض اینکه سعی کند این احساسات را تسکین دهد کاز آنها را تغذیه میکند و بهعنوان بخشی از خود پذیرا میشود. او اجازه میدهد «درد فانتوم» ناشی از درد و رنج ازدستدادن همرزمانش ذهنش را کنترل کند و او را بهسوی مقابله با اسکال فیس سوق دهد. این رابطه میان کاز و درد او به رابطهای به همان اندازه مهم میان هر میزبان و انگل آن تبدیل میشود.
- بخش اول: طلوع یک اسطوره – توصیف ماهیت بیگ باس و پیشزمینه لازم برای درک رویدادهای متال گیر سالید ۵
- بخش دوم: بیگ باس در مقابل ونوم اسنیک – توصیف رویدادهای متال گیر سالید در قالب الگوواره «بیگ باس در برابر ونوم اسنیک»
- بخش سوم: فلسفه ونوم اسنیک – توصیف برداشت ونوم اسنیک از خواسته باس و تأثیرات آن
- بخش چهارم: درد فانتوم – توصیف تأثیرات رویدادهای متال گیر سالید ۵ روی ونوم اسنیک و عواقب آن
- بخش پنجم: همه اینها چه معنایی دارد؟ – توصیف رابطه بازیکن – پروتاگونیست و هدف موضوعی مقدماتی متال گیر سالید ۵
مشابها، اسکال فیس در جوانی آسیب روحی و روانی شدیدی را متحمل شد. او خانوادهاش، سرزمین مادریاش، زبان و حتی صورتش (با سوخته شدن و شکنجه) را از دست داده است. این آسیبها با گذشت زمان در ذهنش رسوخ کرد و سخت شد تا اینکه به منبع عظیمی از درد فانتوم تبدیل شد که اکنون بهصورت نوعی پوچگرایی افراطی تجسم پیدا کرده است. در انتها این فانتوم، اسکال فیس را به جایی میرساند که قصد دارد از انگل سویه انگلیسی زبان استفاده کند تا تمام انگلیسیزبانان را بکشد (زیرا او ایالات متحدهی آمریکا را مسئول رویدادهای کودکیاش میداند) و وضعیت عجیبی از مساوات خواهی بر اساس درد و رنج مشترک را در جهان برقرار کند.
ونوم اسنیک مرتباً با عنوان «فانتومِ» بیگ باس در کاستهای مأموریتهای پس از افشای حقیقتبین بیگ باس، زیرو، آسلات و کاز نامبرده میشود. این حاکی از آن است که ونوم یک انگل است که دارد از طریق بیگ باس به زندگی ادامه میدهد. نه به معنای تحت الفظی بلکه در قالب استعاری یا حتی معنوی. ونوم در زندگی بیگ باس قرار داده شده تا بهعنوان بیگ باس زندگی کند و بجنگد. بیگ باس از طریق اراده و اعمال خود در طول زندگیاش به یک افسانه تبدیل شد و سپس ونوم اجازه دسترسی به این افسانه را پیدا کرد تا میراث بیگ باس را ادامه دهد.
در واقعیت، برعکس این قضیه صحت دارد. بیگ باس انگل ونوم اسنیک است. این بیگ باس است که از قِبل تلاشها و دستاوردهای ونوم اسنیک بهره میبرد نه برعکس. ونوم اسنیک برخلافمیلباطنیاش مجبور است کار بیگ باس را انجام دهد و سپس با اجازه بیگ باس از سر راه برداشته میشود.
این درد فانتوم است. این دردی است که ونوم اسنیک حس میکند وقتی مجبور است بهعنوان بیگ باس زندگی کند. دردی است که ما در سرتاسر رویدادهای متال گیر سالید ۵ میبینیم، وقتی او بهموجب موقعیتی که در آن قرار گرفته، توسط زیردستانش و حتی توسط ذهن خودش فریبخورده و مجبور به انجام کارهای خلاف ماهیتش میشود.
اشتباه نکنید، ونوم اسنیک در تمام مدت داستان متال گیر سالید ۵ درد میکشد.
انتقام
انتقام انگیزه اصلی تقریباً تمامی شخصیتها در متال گیر سالید ۵ است:
- بیگ باس (بیگ باس واقعی) میخواست از اسکال فیس و سایفر برای نابودی سربازان بدون مرز انتقام بگیرد پس با برنامه PBBP موافقت میکند.
- کاز به دنبال انتقام از اسکال فیس برای نابود کردن سربازان بدون مرز بود پس او هم برنامه PBBP را همراهی میکند و با ونوم اسنیک همکاری میکند تا سایفر را نابود کند.
- اسکال فیس میخواهد از آمریکا بهخاطر نابودی سرزمین مادریاش، زبانش و خانوادهاش انتقام بگیرد پس به دنبال این است که از طریق انگل تارهای صوتی زبان انگلیسی را از صفحه روزگار محو کند.
- کوآیت میخواهد از بیگ باس انتقام بگیرد زیرا او را در بیمارستان در قبرس بهشدت مجروح کرد، پس او بهصورت مخفی وارد ارتش بیگ باس میشود تا انگل تارهای صوتی انگلیسی را در میان افراد او پخش کند.
- کد تاکر به دنبال انتقام از دولت آمریکا برای نابود مردم ناواهو بود پس انگل تارهای صوتی را اختراع میکند. شاید بتوان بحث کرد که او در نهایت به دایموند داگز میپیوندد تا از اسکال فیس برای دزدیدن انگل و استفاده از آن برای اهداف شرورانه و یا گروگان گرفتن مردم ناواهو برای مجبور کردن کد تاکر به ادامه تحقیقاتش انتقام بگیرد.
- رمزگشایی انگیزههای هیوئی کمی سخت است، زیرا به نظر میرسد او دچار دروغگویی بیمارگون است. با این حال او بیشک به دنبال انتقام از اسکال فیس بود بهخاطر نابود کردن سربازان بدون مرز، گروگان گرفتن او به مدت نه سال و دزدیدن نقشههای متال گیرش. به همین دلیل او به دایموند داگز کمک کرد. هیوئی احتمالاً به دنبال انتقام از اسنیک، کاز و یا دایموند داگز بهخاطر نحوه برخوردشان با او نیز بود پس در عوض او به ایلای کمک کرد ساهالانتروپوس را بدزدد و باعث شیوع موج دوم انگل تارهای صوتی در پایگاه مادر شد.
- ایلای میخواست از بیگ باس بهخاطر تصور خود از رها شدن توسط او و ظاهراً دادن ژنهای ضعیفتر و مغلوب به او انتقام بگیرد (که صحت ندارد و همچنین مبتنی بر درک اشتباه از ژنتیک است). بعداً ایلای بهخاطر دزدیدن و خلع سلاح کردن شدن توسط بیگ باس به دنبال تلافیجویی از اوست.
- مرد آتشین یا همان سرهنگ «ولگین» (Volgin) بهخاطر رویدادهای متال گیر سالید ۳ و کشتهشدن به دست بیگ باس قصد انتقامجویی از او را دارد.
- پسر معلق در هوا در عمل انگیزهای برای انتقام نداشت اما ظاهراً از نظر روانی از کسانی که انگیزه بالایی برای انتقام داشتند تغذیه میکرد. در نتیجه کنترل پسر معلق بین مرد آتشین، اسکال فیس و ایلای دستبهدست شد.
دو شخصیت مهم دیگر وجود دارند که بهوضوح اعمالشان در نتیجه انگیزه انتقامجویی نیست.
اولین شخصیت آسلات هفتتیرکش است. او شاید بازیکنی کلیدی در دایموند داگز باشد که به ونوم و کاز در مبارزه با اسکال فیس کمک میکند، اما هرگز بخشی از سربازان بدون مرز نبود و در نتیجه احساس قوی ای نسبت به نابودی و سقوط آن ندارد و هیچ دلیل بهخصوصی برای تنفر از اسکال فیس ندارد چه برسد به اینکه بخواهد از او انتقام بگیرد. ما در نهایت متوجه میشویم زیرو از آسلات خواسته که از بیگ باس در کما محافظت کند و از برنامه PBBP حمایت کند. ورای وفاداری کلی به بیگ باس متأسفانه ما شخصیتپردازی عمیقتر یا توضیح بهتری برای انگیزههای آسلات در متال گیر سالید ۵ نمیبینیم. به نظر من این اشتباهی از جانب کوجیما بود.
مشخصاً دومین شخصیت ونوم اسنیک است.
انگیزههای واضح ونوم در طول بازی مشابه کاز هستند: انتقامجویی از اسکال فیس، XOF و سایفر برای نابودی سربازان بدون مرز. اما دو مشکل با این انگیزه وجود دارد. نخست، ما میدانیم این انگیزه صرفاً بهخاطر خاطرات و شخصیت بیگ باس که بر او تحمیل شده وجود دارد. دوم، با اینکه تریلرهای متال گیر سالید ۵، کاز و تقریباً همه چیز در کل بازی به ما میگوید که این انگیزه ونوم است… در حقیقت ما اصلاً نمیبینیم ونوم حرفی دربارهاش بزند.
ونوم حتی یکبار هم ذرهای خشم یا انگیزه انتقام علیه اسکال فیس، XOF یا سایفر از خودش نشان نمیدهد. بازیکن مرتباً کاز را میبیند که درباره تمام چیزهایی که ازدستداده حرف میزند و با غضب از تشنگی خود به نابودی میگوید. او از عمد از بهکارگیری دستوپای مصنوعی سر باز میزند تا درد ناشی از دست دادن اعضای بدنش را حفظ کند، تا انگیزهاش برای انتقامجویی را در یک سطح درونی تشدید شده نگه دارد. او هیوئی و کوآیت را در طغیان خشم خود بیرحمانه شکنجه میکند. مرد آرام و حسابگری که زمانی با محافظهکاری از بیگ باس در طول پیس واکر حمایت میکرد حال به یک مجنون بی شفقت در فانتوم پین تبدیل شده که دائماً با آسلات معمولاً خونسرد و ونوم اسنیک خویشتندار جروبحث میکند تا جایی که ونوم اسنیک را تهدید به قتل میکند وقتی او سعی کرد کوآیت را به پایگاه مادر بیاورد.
با این حال ونوم هرگز چیزی نمیگوید یا انجام نمیدهد تا نشاندهنده احساسات شخصی او درباره این مسئله باشند.
مرگ اسکال فیس را بهخاطر بیاورید. او کنترل روی متال گیر خود را از دست میدهد و به شکلی مفلوکانه زیر تیرآهن گرفتار میشود در حالی که زبانههای آتش به او نزدیک و نزدیکتر میشوند. ونوم، کاز و هیوئی اسکال فیس را در این وضعیت پیدا میکنند و طبیعتاً به ونوم فرصت آن را میدهند که کار اسکال فیس را تمام کند و میل بهظاهر سوزان خود برای انتقام را تسکین دهد. بازیکن در موقعیتی دقیقاً مشابه بخش پایانی متال گیر سالید ۳ قرار میگیرد جایی که بیگ باس بالای سر باس بهشدت مجروح شده میایستد و اسلحه را بهسوی سر او نشانه میگیرد. در متال گیر سالید ۳ بازیکن هیچ چارهای جز شلیک کردن و تکمیل مأموریت بیگ باس و باس ندارد اما در متال گیر سالید ۵، بازیکن در نقش ونوم انتخاب آن را دارد که جان اسکال فیس را بگیرد یا خیر. توجه کنید که در آن سکانس (ویدئوی مرحله) ونوم مثل همیشه جدی و آرام است. او حتی عصبانی، سردرگم، هیجانزده یا هر احساس دیگری که میتوان به انتقام مرتبط دانست از خود نشان نمیدهد.
اگر بازیکن تصمیم بگیرد به اسکال فیس شلیک نکند کاز دست ونوم را گرفته و او را مجبور میکند به اسکال فیس شلیک کند. کاز بهسرعت اسکال فیس را نمیکشد، او در عوض ونوم را مجبور میکند با بیرحمی هرچه تمامتر بهتلافی جراحاتی که به خود او وارد شده اول به دستوپای او تیر میزند. آنها سپس به اسکال فیس هفت بار شلیک میکنند و او را در زیر تیرآهن رها کرده تا در آتش بسوزد (بااینحال این هیوئی است که در انتها کار او را تمام میکند.)
این واقعه استعارهای برای شخصیت ونوم اسنیک در کل مدتزمان بازی است.
ما درست نمیدانیم ونوم اسنیک واقعی چه احساسی درباره اسکال فیس، XOF و سایفر میداشت اگر پروژه فانتوم بیگ باس (PBBP) روی او اجرا نمیشد. آنچه که میدانیم این است که بیگ باس واقعی دلایل کافی دارد تا بهاندازه کاز انتقامجو باشد. بهخاطر اسکال فیس و سایفر، بیگ باس سربازان بدون مرز را از دست داد، تمامی سربازانش را از دست داد، نه سال از عمرش را در کما تلف کرد، پاز و چیکو را از دست داد، قدرت این را از دست داد که چشمانداز باس را تحقق ببخشد و جهان را طبق خواسته او تغییر دهد. واضح است که بیگ باس از اتفاقاتی که در گراند زیروز برای او رخ داد بهقدری غضبناک بوده که حاضر شد با نقشه دیوانهوار PBBP زیرو همکاری کند و یکی از بهترین افرادش را شست شوی مغزی و فریب بدهد تنها باهدف اینکه او را به سپر انسانی بیگ باس برای تلافی اعمال سایفر تبدیل کند. بهعبارت دیگر راه انتقام بیگ باس این بود که شخصیت ونوم اسنیک را پاک کند، شخصیت خودش را در ونوم اسنیک تزریق کند و سپس این «فانتوم بیگ باس» جدید را علیه اسکال فیس با حمایت افراد کاربلدی چون کاز و آسلات روانه کند و خودش مخفیانه پشت پرده فعالیت کند تا سایفر را یکبار و برای همیشه نابود کند. این PBBP است.
به نظرم مبتکرانهترین جنبه متال گیر سالید ۵ این است که غافل از زیرو، بیگ باس، کاز و آسلات و دیگر افراد (بهاستثنای احتمالی کوآیت که بعداً دربارهاش توضیح میدهم) گویی یک پیچش غیرقابلمنتظره در PBBP رخ میدهد:
شخصیت بیگ باس هرگز کاملاً موفق به چیرگی بر شخصیت ونوم اسنیک نمیشود.
یکی از رایجترین شکایات بازیکنان درباره متال گیر سالید ۵ این است که بیگ باس کاملاً از این شخصیت پر جذبه و افسانهای پرطمطراق به یک شخصیت تودار و خشک که بهندرت حرف میزند تبدیل میشود و با اینکه مشخصاً رهبر دایموند داگز است، کمتر پیش میآید تصمیمی بگیرد. در تحلیل جورج ویدمن از بازی او میگوید این تغییر شخصیت توسط کوجیما صورتگرفته تا بازیکن را با پروتاگونیست ادغام کند، به شکلی مشابه اکثر پروتاگونیستهای صامت بازیهای ویدئویی یا حتی سالید اسنیک با شخصیت ناقصی که در بازیهای اولیه متال گیر داشت. بهعنوان مثال، ویدمن به پایان مأموریت «حقیقت» (Truth) اشاره میکند که ونوم به آینه نگاه میکند و انعکاس خودش را بهصورت آواتاری میبیند که بازیکن در ابتدای بازی به شکل دلخواه خود ساخته است.
به نظر من این تعبیری نادرست از قصد و غرض کوجیما در رابطه با ونوم است. دلیل اینکه ونوم تا این حد ساکت و در طول بازی اغلب اوقات منفعل بهخاطر این است که جنگی در ذهنش برپاست؛ جنگی میان شخصیت ذاتی خودش و شخصیت کاشته شدهی بیگ باس.
یک باس متفاوت
کوجیما متال گیر سالید ۵ را بهصورت بازی متال گیری تبلیغ کرد که در آن ما بالاخره تبدیل شدن بیگ باس به یک شخصیت شرور را شاهد خواهیم بود. او به وعدهاش عمل کرد اما این کار به شیوهای انجام داد که عمداً مبهم کننده پروسه بود. همه انتظار داشتند ببینند انگیزه بیگ باس برای انتقام چطور او را به یک مرد دیوانه تبدیل میکند که هر کاری را برای دستیابی به اهدافش انجام میدهد. در عوض بیگ باس پیش از شروع متال گیر سالید ۵ به آن نقطه رسیده بود و پیچش نهایی بازی نشانگر فساد و تباهی اخلاقی او در تلخیص شدهترین حالت ممکن آن بود: قربانی کردن ونوم اسنیک.
با تمام این حرفها سؤال اینکه هدف داستان متال گیر سالید ۵ چیست باقی میماند. اگر پروژهی فانتوم بیگ باس واقعاً اینقدر برای داستان مهم بود چه لزومی داشت ما ونوم را دنبال کنیم و ببینیم او چطور دایموند داگز را میسازد و اسکال فیس را به مدت هشتاد ساعت تعقیب میکند؟
کل داستان متال گیر سالید ۵ طراحی شده تا شرارت بیگ باس در تضاد با اعمال ونوم اسنیک را نشان دهد. ونوم شبیه بیگ باس است، مانند بیگ باس حرف میزند و مانند بیگ باس میجنگد اما او مانند بیگ باس عمل نمیکند. متال گیر سالید ۵ در این جنبه فوقالعاده باظرافت عمل میکند. بازی استادانه با انتظارات بازیکن بازی میکند تا رفتار عجیب ونوم را در مقایسه با بیگ باسی که در بازیهای قبلی دیدهایم مبهم کند. من بهشخصه به یاد میآورم که دائماً سعی داشتم اعمال ونوم را در درکی که از شخصیت بیگ باس به دست آورده بودم جای دهم. من فکر میکردم شاید بیگ باس از نوعی آسیب مغزی از شدت جراحات وارده رنج میبرد و شاید شکستش در گراند زیروز او را بهشدت متواضع کرده است.
به سخنرانی که بیگ باس واقعی در مقابل ارتشش پس از سرانجام موفقیتآمیز پیس واکر انجام میدهد نگاهی بیندازید (ویدئو اینجا)
«ما کشورهایمان را رها میکنیم. ما سرزمینهای مادریمان را پشت سر گذاشته و با زمین یکی میشویم. ما هیچ ملیتی نداریم، هیچ فلسفهای نداریم، هیچ ایدئولوژی نداریم. ما به هرجا میرویم که به ما نیاز هست، میجنگیم نه برای دولت بلکه برای خودمان. ما به دلیلی برای جنگیدن نیاز نداریم. ما میجنگیم زیرا به ما احتیاج هست. ما نیروی بازدارندهای خواهیم شد برای آنهایی که هیچ راه دیگری ندارند. ما سربازان بدون مرز هستیم و هدفمان توسط عصری که در آن زندگی میکنیم شکل میگیرد. ما گاهی اوقات باید خودمان و خدماتمان را به فروش بگذاریم. اگر زمانه به ما نیاز داشته باشد، ما انقلابی، جنایتکار و تروریست خواهیم شد و بله ما شاید همگی بهسوی جهنم در حرکت باشیم ولی چه جایی بهتر از اینجا برای ما؟ اینجا تنها خانه ماست. بهشت و جهنم ما. اینجا بهشت خارجی ماست»
آیا این سخنرانی و این بیگ باس اصلاً شباهتی به ونوم خویشتندار، جدی و دائماً در فکر ونوم اسنیک متال گیر سالید ۵ دارد؟ این حرفها بیشتر شبیه دیالوگهایی است که کاز در طول بازی میگوید. حتی میشود گفت شبیه یک نسخه خوشبینانه از سخنانی است که اسکال فیس خواهد زد. اما بههیچعنوانی شباهتی به ونوم ندارد.
این سخنرانی بزرگ بیگ باس به سربازانش در پایان پیس واکر را با دو سخنرانی ونوم در متال گیر سالید ۵ مقایسه کنید.
نخست، ونوم در گفتگو با مردان ازدسترفتهاش پس از پایان بخشیدن به دومین موج شیوع انگل تارهای صوتی در مأموریت “Shining Lights, Even in Death” (ویدئو)
«من سوگ شما را در دریای بی قلب پراکنده نمیکنم… من همیشه با شما خواهم بود. ریشههایتان را در من بدوانید… من نمیگذارم سرانجام شما خاکستر باشد. شما همه الماس هستید.»
دوم، سخنان ونوم با باس در پایان مخفی مأموریت “All Nukes Disposed” (ویدئو)
«من حرفهایت را فراموش نکردهام، باس. ما هیچ فردایی نداریم، اما هنوز به آینده امید هست. در تقلایمان برای نجات از حال حاضر ما آینده را بیشتر و بیشتر به عقب میرانیم. آیا به عمر من کفاف میدهد؟ احتمالاً نه. پس فرصتی برای وقت تلف کردن نداریم. روزی فرا میرسد که جهان دیگر به ما احتیاجی نخواهد داشت؛ به اسلحه، یا به دستی که ماشه را بکشد. من باید این اهریمن درونم را به بیرون برانم و آینده بهتری بسازم. این چیزی است که من، چیزی است که ما بهعنوان میراث خود باقی خواهیم گذاشت. یک مأموریت دیگر، مگر نه باس؟»
این دو مرد شاید شمایل مشابه داشته باشند و به یکشکل صحبت و مبارزه کنند و شاید حتی خاطرات و همرزمان یکسان داشته باشند اما هر دو یکی نیستند. اهدافشان، انگیزههایشان و مهمتر از همه لحنشان از آسمان تا زمین با هم فرق دارند. ونوم شاید توسط زیرو از نظر روحی و جسمی درهمشکسته و دوباره بازسازی شده باشد اما روح او در زیر این نقاب هنوز باقیمانده است. متال گیر سالید ۵ درباره زوایای باقیمانده از خود ونوم است که تقلا میکند در زیر حضور خفهکننده شخصیت بیگ باس به بقا ادامه دهد.
بیگ باس در جایگاه یک مستبد
بیگ باس یک مستبد است. مستبد کسی است که بهموجب مزیتهای منحصر به خودش به طور خودکامه مدعی حق حکمرانی میشود. حال تمامی اعمال بیگ باس را که در بیگ باس کیست؟در بخش اول به آن اشاره کردم در نظر بگیرید. در طول عمر خود، بیگ باس یک نیروی نظامی خصوصی فوقالعاده قدرتمند جمع میکند که مسلح به تسلیحات نظامی مدرن، متال گیرها و حتی یک سلاح هستهای است و سپس از هرگونه نظارت بر روی عملیات پایش سر باز میزند.
از زاویه دید خارجی، مشکل واضح این است که اگر بیگ باس قصد و نیت شوم داشته باشد او قادر است نظم سیاسی جهانی را متزلزل کند، ویرانی غیرقابلتصور به بار آورد و مردم زیادی را به قتل برساند. بله، بیگ باس مدعی میشود قدرتهای شرور در سرتاسر جهان سعی دارند او را بکشند و پناهگاه منزهش برای سربازان محروم را نابود کنند و از این رو او تمامی این نیروها و تجهیزات را برای دفاع از خود جمعآوری کرده است. اما از کجا بدانیم او دارد حقیقت را میگوید؟ چطور بدانیم نظرش را بعداً عوض نمیکند و تصمیم نمیگیرد از زرادخانه نظامیاش برای باجگیری استفاده کند؟ یا برای تهاجم به کشوری دیگر آماده شود؟ شاید او اکنون انسان خوبی باشد، اما ممکن است زمانی عقلش را به دلایل مختلف از دست بدهد و از کوره در برود. شاید بمیرد یا ناتوان شود و وارث او فردی بد طینت و مزور باشد یکی مانند کاز که در مرز روانپریشی قرار دارد یا استاد فریبکاری و دغلبازی آسلات.
میلیونها اتفاق پتانسیل آن را دارند که باعث ایجاد تغییر در فرد شوند و ناگهان این پناهگاه دفاعی برای محرومان و سرکوبشدگان به بزرگترین تهدیدی که جهان آزاد تاکنون به خود دیده است تبدیل میشود. اگر یک گزارشگر در سال ۱۹۷۵ میلادی با بیگ باس به گفتگو مینشست، پس از رویدادهای پیس واکر و پیش از رویدادهای گراند زیروز و از بیگ باس میپرسید چطور میتواند اعمالش را توجیه کند او در جواب و دفاع از خود چه میگفت؟
به من اعتماد کن.
واقعاً. تمامش همین است. این اساساً تنها توجیهی است که بیگ باس برای خودش دارد. در جهان امروز اکثر مردم به دولتهایی مانند دولت کره شمالی یا سازمانهایی مانند داعش اعتماد ندارند تا قدرت هستهای به دست بیاورند اما ما حتماً باید به این مأمور سابق سازمان سیای سرخورده با گذشتهای تاریک و یک کیش شخصیت برای بهدستآوردن قدرتمندترین سلاحهای موجود بر روی کره زمین بدون هیچ نظارتی اعتماد کنیم.
چرا ما باید به بیگ باس اعتماد کنیم؟
خب زیرا او بیگ باس است. او یک سرباز افسانهای است که در تمام جهان نظامی شناخته میشود نهتنها بهخاطر مهارتهای جنگیاش بلکه بهخاطر نقشش در کمک به مردم رنجدیده در نقاط جنگی مختلف (حداقل در سن هیرونمیو و کاستاریکا). ما میتوانیم ببینیم او کاملاً توسط زیردستانش پرستش میشود که به نظر میرسد همگی حاضرند جانشان را فدای او کنند (و کردهاند). سرگذشت فعالیتهای او با سازمان سیا، کاگب، فاکس، فیلسوفان و تمامی دیگر شخصیتهای شگفتانگیز متال گیر به او دیدگاهی منحصربهفرد درباره ماهیت سیاسی جهان میدهد و اینکه چطور باید آن را عوض کرد. مهمتر از همه بیگ باس شاگرد غایی و قاتل باس بود، شخصیتی اسطورهای در میان نظامیان جهان. در همین راستا، بیگ باس بیشترین ادعا را بر وارث معنوی بودن باس دارد (که حتی در لقب او منعکس شده) و ازاینرو حق آن را دارد که مدعی قدرت بیحدوحصر در جهان مجموعه متال گیر شود.
بهعبارتدیگر، بیگ باس باید حق خاص آن را داشته باشد تا شخصاً کنترل یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی را با اختیار و کنترل تام در دست بگیرد فقط بهخاطر اینکه فردی تا این حد خاص است. نظارت و توازن، توازن قدرت، توافق دولت و ملت، شفافیت، دموکراسی، همکاری دیپلماتیک، سازمان ملل و موارد مشابه همگی بیاهمیت هستند، زیرا بیگ باس چنین فرد فوقالعاده شگفتانگیزی است. او خیلی شریف است، خیلی مهم و خیلی قدرتمندتر از آن که محدودیتهای معمولی جوامع انسانی شامل حال او شود.
قدرت و اقتدار
حال بیگ باس مستبد را با ونوم اسنیک مقایسه کنید.
در طی رویدادهای پیس واکر، بیگ باس تصمیم میگیرد سربازان بدون مرز به متال گیر نیاز دارد. سرهنگ ولگین متال گیر خودش را داشت، جین و هات کلدمن هم همینطور. سایفر در پروسه ساخت متال گیر خودش بود. بیگ باس از جبهه ضعیفتر بودن در نبردهایش خسته شده بود. او حس کرد سربازان بدون مرز به یک موازنه ساز در میدان نبرد نیاز دارد، سلاحی که بیهیچ شک و شبههای هر دشمنی را در نبرد شکست خواهد داد. پس او از منابعش استفاده کرد تا متال گیر زیک را بسازد تا سربازان بدون مرز را به نیرویی حقیقی در عرصه جهانی تبدیل کند.
در پایان پرده اول متال گیر سالید ۵، ونوم تصمیم میگیرد متال گیر ساهالانتروپوس آسیبدیده اما قابل تعمیر را بازیابی کند. نهتنها این متال گیر پیشرفتهترین نوع خود تا آن زمان بود بلکه قدرت آن را داشت که آرکئای متالیک (Metallic archaea) را پرتاب کند. سلاح انقلابی ساخته شده توسط اسکال فیس که تمامی فلزات و مواد هستهای را از کار میانداخت. ونوم میتوانست بهراحتی ساهالانتروپوس را تعمیر کند و از آن بهعنوان سلاح ضد – هستهای خودش بهره ببرد. علیرغم نیروی خالص دایموند داگز این سلاح بهتنهایی میتوانست ارتش ونوم را به یکی از قدرتمندترین نیروهای سیاره بدل کند.
این کات سین را مشاهده کنید. به ۲:۴۸ دقت کنید جایی که متال گیر بازیابی شده خبردار در مقابل ونوم و ستوانهای او میایستد. اینجاست که ما میبینم ساهالانتروپوس در خدمت ونوم است. کل این قدرت، کل این نیرو در دستان مرد بزرگی که هرطور بخواهد میتواند از آن استفاده کند.
بااینحال ونوم ساهالانتروپوس را بازسازی نمیکند. در عوض آن را بهعنوان یک سمبل میشناسد، یا به عبارت بهتر یک یادمان برای موفقیت دایموند داگز. همانطور که ونوم در نوار کاست میگوید «ساهالانتروپوس نمادی است که افرادی همچون ما حداقل یک بحران را به پایان رساندند.» این یک تروفی خودپسندانه از پیروزی نیست بلکه مدرکی است از یک سلاح بزرگ و قدرتمند که دایموند داگز جلوی آوار شدنش بر سر جهان را گرفتند.
الگوی مشابهی بین بیگ باس و ونوم اسنیک در رابطه با سلاحهای هستهای وجود دارد. در پایان پیس واکر بیگ باس بمب اتمی هات کلدمن را به دست آورده و آن را به زرادخانه خود اضافه میکند. البته که این عمل را با همان دلیلی که برای ساخت متال گیر زیک داشت توجیه میکند. سربازان بدون مرز به بهترین سلاحهای ممکن نیاز دارد تا بقای خود را تضمین کند. خبر در اختیار داشتن بمب هستهای توسط سربازان بدون مرز بالاخره توسط سایفر به گوش سازمان ملل میرسد و ازاینرو باعث تشدید درخواست بازرسی از سربازان بدون مرز میشود. به همین دلیل بیگ باس تصمیم میگیرد تا بمب هستهای و زیک را پنهان کند و ترجیح میدهد به سازمان ملل دروغ بگوید در عوض اینکه ریسک درگیری با سایر کشورهای جهان را به جان بخرد که طبیعتاً به وجود یک ارتش شخصی یاغی که سلاحهای کشتارجمعی در اختیار دارد واکنشهای شدیدی نشان میدادند.
محرز کردن رابطه ونوم اسنیک با سلاحهای هستهای کمی دشوارتر است. ونوم میتواند بمبهای هستهای را بدزدد یا بسازد اما تنها توسط تصمیمگیری بازیکن از طریق حالت آنلاین FOB. کوجیما از این سیستم آنلاین استفاده کرد تا بازیکن را در یک شبیهساز تأثیر سلاحهای هستهای بر روی دیپلماسی بینالمللی قرار دهد. بازیکنانی که بمب هستهای دارند میتوانند آنها را بهسوی رقبای ستیزهجو پرتاب کنند. واضح است که این قابلیت، دیگر بازیکنان را تشویق میکند تا بمبهای هستهای بسازند تا از طریق استراتژی نابودی حتمی طرفین از این بمبها بهعنوان یک بازدارنده استفاده کنند. هرچند من فکر میکنم میتوانیم نتیجه بگیریم تصمیم بازیکن در دستیابی به بمب هستهای تجسم نیمه-حقیقی از شخصیت بیگ باس در ونوم اسنیک است. بالاخره هیچ عملی در بازی وجود ندارد که بهاندازه ساخت بمب هستهای Demon Points تولید کند (بعداً توضیح میدهم این امتیاز نماینده تأثیر بیگ باس بر ونوم است) و هیچ عملی بهاندازه نابودی بمب اتمی این امتیازات را حذف نمیکند. در عین حال، اگر تعداد کافی از بازیکنان با هم همکاری کرده تا از شر بمبهای اتمی در جهان آنلاین خلاص شوند بازی یک پایان مخفی را نشان میدهد که ونوم در آن با بیگ باس درباره ساخت آیندهای بهتر برای جهان صحبت میکند.
پس اگر بازیکن بمب اتمی بسازد، او ونوم اسنیک را به تجسم خونین بیگ باس تبدیل میکند. اگر بازیکن بمبهای اتمی را خنثی کند باعث به نمایش درآمدن پایان غایی بازی میشود که در آن ونوم از علاقه قلبی خود به صلح جهانی میگوید (در این باره در بخش سوم توضیح میدهم). همچون متال گیرها، بیگ باس خودش را با بمبهای اتمی مسلح میکند چراکه باور دارد منحصربهفرداَ از نظر اخلاقی حق دارد سلاحهای فوقالعاده خطرناک در اختیار بگیرد درحالیکه ونوم از نابودکردن بمبهای اتمی حمایت میکند زیرا او باور دارد هیچ مردی نباید چنین قدرت والایی را در دست داشته باشد.
هیوئی اِمریک
بیگ باس یک مستبد است زیرا باور دارد قوانین استاندارد رفتار شامل حال او نمیشود. ونوم با نحوه برخورد خود با متال گیر و بمبهای اتمی منکر این دیدگاه و باور بیگ باس میشود، اما تجلی نهایی دیدگاهش تا زمان محاکمه هیوئی امریک مشخص نمیشود. (در حاشیه باید بگویم که به نظرم هیوئی یک شخصیت شگفتانگیز در متال گیر سالید ۵ است. او مثال بارز وارونه کردن هوشمندانه انتظارات و واقعیت است. تا پیش از متال گیر سالید ۵، هواداران متال گیر عادت کرده بودند با شخصیتهای امریک همذاتپنداری کنند (هیوئی، هال و اما) با ضعفهای فیزیکی و اکثر اوقات ضعفهای احساسی و در کنار آن خوش نیتی اخلاقی، همدردی و غمخواری. کوجیما از هیوئی استفاده کرد تا این ترند را معکوس کند، نهتنها از نظر روایی بلکه حتی خود هیوئی از ظاهر بیرونی ضعیفش استفاده میکند تا حس ترحم و دلسوزی در اطرافیانش ایجاد کند.)
در پایان پرده دوم، هیوئی توسط افراد دایموند داگز دستگیر میشود و برای جرائم مختلف «محاکمه» میشود: همکاری با اسکال فیس برای نابودی سربازان بدون مرز، همکاری با اسکال فیس روی ساخت متال گیر ساهالانتروپوس. کشتن دکتر استرنج لاو، کمک به ایلای در تعمیر و دزدیدن ساهالانتروپوس و تغییر ساختار ولباکیا (Wolbachia) که منجر به شیوع دوباره انگل تارهای صوتی در پایگاه مادر میشود.
خوشبختانه برای هیوئی، بهاستثنای قتل دکتر استرنج لاو، هیچ مدرک محکمی برای محکومکردن او به جرائم فوق وجود ندارد. متأسفانه برای هیوئی شواهد مستدل کافی برای گناهکار شناخته شدن او در تمامی موارد وجود دارد.
غضبناک از مرگ همرزمانشان، کاز و آسلات گروهی از سربازان دایموند داگز را رهبری کرده تا هیوئی را دستگیر کنند و یک محاکمه فرمالیته برای او برگزار کنند و خواهان مرگ او به دست ونوم اسنیک شوند. این یکی از قدرتمندترین و تأثیرگذارترین لحظات بازی است (ویدئو) جایی که دوربین همیشه نزدیک زاویه دید هیوئی قرار دارد تا ما بتوانیم خطر موقعیتی که او در آن قرار دارد را بهخوبی حس کنیم. سربازان گویی آمادهاند او را تکهتکه کنند و تنها حضور ثقیل ونوم اسنیک جلوی آنها را گرفته است. آسلات جمعیت را با یک تیر هوایی ساکت میکند و کاز به ونوم رو میکند:
– کاز: ما خارج از محدوده قوانین قرار داریم. چهکار کنیم باس؟ فقط کافی است دستور بدهی، باقی کار با ما. (اینجا کاز دارد با دیدگاه بیگ باس واقعی درباره جایگاه آنها در جهان همراهی میکند، جایگاهی که آنها افرادی با شاخصههای منحصربهفرد هستند و از این رو بالاتر از محدودیتهای افرادی عادی قرار دارند.)
– ونوم اندکی درنگ میکند تا موقعیت را در نظر بگیرد.
– ونوم: یک قایق نجات آماده کن. بزرگ بهاندازه یک نفر. آب و غذا هم همینطور.
– کاز: باس…؟
– ونوم: او اینجا را ترک میکند.
– کاز: تو … اون مسئول … تمام این اتفاقات است! به افراد فکر کن! اون هیچ چیزی را از دست نداده! این یک دشمن است! و الان اینجا زانو زده!
– ونوم: کاز. حق با توست، اون یکی از ما نیست ولی ما مسئول قضاوت دشمن نیستیم. او پایگاه مادر را ترک میکند و قضیه همینجا به پایان میرسد.
پس ونوم کسی را در مقابل خودش میبیند که آسیبهای غیرقابلتوصیفی به سربازان بدون مرز، دایموند داگز و مأموریت بیگ باس وارد کرده است. تمامی مردان ونوم خواهان مرگ او هستند و فریاد خونخواهی سر میدهند. این آدم هیچ خانواده، دوست یا آشنایی ندارد که از مرگش ناراحت شوند، چه برسد به اینکه بخواهند برای او کاری انجام دهند. تقریباً هیچ چیزی جلودار ونوم نیست تا هیوئی را همینجا در ملا عام اعدام نکند. در واقع عملی راحت، قابلقبول و حتی شاید بتوان گفت کار درستی خواهد بود. با این وجود ونوم اجازه میدهد هیوئی برود زیرا باور دارد دایموند داگز در موقعیتی نیست که کسی را قضاوت کند. بیگ باس فکر میکند بهتنهایی بهاندازهای عاقل و داناست که خطرناکترین سلاحهای جهان را گردآوری کند و بهعنوان یک دیکتاتور نظامی افسارگسیخته فرمانروایی کند، در حالی که ونوم باور دارد حق مجازات یک نفر را هم ندارد با اینکه مدارک کافی علیه آن فرد در اختیار دارد.
بله ونوم در طول بازی افراد زیادی را در افغانستان و آفریقا میکشد و مشکلی در تلاش برای کشتن اسکال فیس نیز ندارد. اما تمامی این تقابلها در میدان نبرد رخ میدهند که اصول اخلاقی کاملاً متفاوتی دارد. هیوئی یک رزمنده نیست چه برسد به سرباز. او تسلیم شده و سلب قدرت شده بود. او چیزی بیش از یک زندانی که به خواسته زندانبانش زنده مانده بود نیست. ونوم متوجه شد که او قاضی، هیئت منصفه یا جلاد نیست هرچقدر هم که کاز و دایموند داگز بخواهند این نقشها را برعهده بگیرد. ونوم خرد آن را داشت که متوجه شود چطور باید در زمان جنگ رفتار کرد و چطور باید در زمان صلح رفتار کرد، در حالی که بیگ باس به نظر میرسد کل جهان را بهصورت یک میدان نبرد ابدی میبیند، جایی که تمامی اعمالش از نظر اخلاقی با استاندارد دفاع از خود مجاز هستند.
کودک سربازان
بیگ باس مشکلی با استفاده از کودک سربازان ندارد. ونوم اسنیک برعکس اوست. این یک نقطه کوچکتر تفاوت میان بیگ باس و ونوم است در مقایسه با اینکه این دو چطور از قدرتشان استفاده میکنند یا اهداف نهاییشان چیست اما بههرحال تضاد جالبی میان دو مرد و دیدگاه آنها نسبت به جهان است.
من شک ندارم قریب به اکثریت خوانندگان قبول دارند که مجبور کردن یا اجازه دادن به کسی به کشتن یا در معرض خطر کشته شدن قرارگرفتن پیش از آنکه فرد به سن بلوغ برسد عملی غیراخلاقی است. تباهی روانی ناشی از کودک سربازی موتیفی برجسته در مجموعه متال گیر است. بهعنوان مثال لیکوئید اسنیک و سالید اسنیک درباره اثرات مخرب بهدنیا آمدن و بزرگ شدن با یگانه هدف جنگیدن در متال گیر سالید ۱ صحبت میکنند (شما همه از کشتن لذت میبرید). سرگذشت رایدن بهعنوان یک کودک سرباز او را دچار PTSD، عدم توانایی ابراز احساسات خود و ترس کلی از برقراری رابطه نزدیک با دیگران در متال گیر سالید ۲ کرده است. اسنایپر ولف، سایکو مانتیس و گری فاکس همگی کودک سربازانی هستند که بهخاطر گذشتهشان متحمل آسیبهای روانی جدی شدهاند.
بیگ باس به نظر میرسد با اکثریت هم نظر است که استفاده از کودک سربازان کاری اشتباه است اگر شخص دیگری دارد این کودک سربازان را به کار میگیرد، اما اگر این او باشد که از آنان استفاده میکند و آموزش میدهد مشکلی وجود ندارد. این باور به این دلیل است که بیگ باس همانطور که پیش از این اشاره کردم یک شخصیت مستبد کلاسیک است که باور دارد فضیلتها و ارزشهای منحصربهفردش او را فراتر از محدودیتهایی که دیگران باید تحت نظارت آنها فعالیت کنند قرار میدهد. فقط او مهارت و نیت خوب لازم برای بزرگ کردن یک کودک در جنگافروزی را دارد بدون آنکه به زندگی آن کودک آسیب بزند یا زندگیاش را نابود کند. در پیس واکر، بیگ باس «چیکو» (Chico) را که در آن زمان دوازده سال داشت و پاز که بیست و پنج ساله بود اما وانمود میکرد نوجوان است را به استخدام سربازان بدون مرز درآورد تا با هات کلدمن بجنگند. مشابه بسیاری دیگر از اعمال غیراخلاقی بیگ باس، بازی زیرکانه نقشهای چیکو و پاز را در فریمی مثبت قاب میگیرد و آنها را بهعنوان انگیزههایی برای بیگ باس و سربازان بدون مرز جلوه میدهد. پاز سمبل تمام و کمال معصومیت و خوبی است که از بیگ باس میخواهد کشورش را آزاد کند، در حالی که چیکوی رند به او علاقهمند میشود و نقش یک انقلابی را بازی میکند. تمام این مسائل حقیقت را تغییر نمیدهد که بیگ باس آگاهانه از کودکان در مأموریتهای نظامیاش استفاده کرد.
این مسئله در طی رویدادهای بین متال گیر سالید ۵ و متال گیر ۲ به ترندی برای بیگ باس تبدیل میشود. با اینکه او چندین کودک سرباز را از میدانهای نبرد نجات داد و سعی کرد آنها را دوباره وارد جامعه عادی کند هنگامی که به فرماندهی سرزمین زنزیبار رسید با هدف به راهانداختن شورش عظیم خود، بیگ باس یک برنامه جاهطلبانه را شروع کرد تا کودکان یتیم جنگزده را در سرتاسر دنیا استخدام کند و آنها را آموزش دهد تا به کودک سربازان در خدمت او تبدیل شوند. از سوی دیگر در متال گیر سالید ۵ به ونوم اسنیک مأموریت داده میشود تا گروهی از کودک سربازان را پیدا کرده و بکشد اما او در عوض تصمیم میگیرد این کودکان را به پایگاه مادر بیاورد (ونوم و کاز در ابتدا طوری رفتار کردند که انگار قصد دارند مأموریت کشتن کودکان را تکمیل کنند اما مشخص شد این کار را برای گول زدن مشتری خود با یک فایل صوتی انجام دادند که در آن به نظر میرسید ونوم اسنیک این کودک سربازان را کشته است). پس از رسیدن به آنجا ونوم روی تمرین دوباره کودکان در قالب کودک سربازان در خدمت دایموند داگز فکر میکند («به نظرم سرسختتر از اون چیزی هست که نشان میدهد. کمی تمرین لازم دارد و بعد میتوان از او استفاده کرد»). باتوجه به دیدگاه بیگ باس روی این موضوع این تفکرات بهاحتمال زیاد ناشی از شخصیت تلقین شده بیگ باس در ونوم هستند.
ولی در عوض (ویدئو):
– کاز: احتمالاً در طول راه متوجه شدی که ما خانهسازی را توسعه دادیم. آنها اقامتگاه خودشان را خواهند داشت، جدای از ما. بهعنوان کادر سازمان نیز شناخته نخواهند شد. (بازیکن در پیس واکر میتوانست چیکو و پاز را بهعنوان پرسنل کنترل کند.)
– ونوم: چه شد .. پس ما داریم الان کودکستان اداره میکنیم؟
– کاز: آنها یاد میگیرند چطور بخوانند و بنویسند و کارهای ساده انجام دهند.
– ونوم: شانسی برای داشتن یک زندگی واقعی… نه فقط از پشت اسلحه.
– کاز: پشت اسلحه بودن کار ماست باس. در بهشت ما جایی برای فرشتگان نیست.
(نخست به طعنهی ونوم درباره شانس داشتن زندگی نرمال توجه کنید که از او توسط بیگ باس ربوده شده است، اما اکنون ونوم سعی دارد چیزی را که هرگز نمیتواند به دست بیاورد برای دیگران فراهم کند.)
به طور وسیعتر، تمایل و آمادگی بیگ باس در استفاده از کودک سربازان و عدم تمایل ونوم به این کار با دیدگاه هر شخصیت نسبت به نقش خود در جهان مرتبط است. با اینکه ونوم چندان به این مسئله بهخصوص نمیپردازد ما میتوانیم نتیجهگیری کنیم که او مانند اکثر مردم با کودک سربازی مشکل دارد. تنها کسانی که تصمیم میگیرند بجنگند باید این کار را انجام دهند و کودکان خیلی کم سن هستند تا بتوانند مسئولانه تصمیم بگیرند آیا باید دیگران را بکشند یا ریسک کشتهشدن را به جان بخرند خصوصاً باتوجه به اثرات روانی مخرب شدیدی که معمولاً مبارزات طولانی و دنبالهدار به بار میآورند. در این حین، بیگ باس شاید سعی کند تعدادی کودک سرباز را به جامعه بازگرداند اما ظاهراً باور دارد که توانایی پایش و دیدگاهش به جهان به او امتیاز خاص استخدام کردن و آموزشدادن کودک سربازان را میدهد.
کوآیت
این بخش بیشتر جنبه گمانهزنی دارد. مشکل اینجاست که ما چیز زیادی درباره کوآیت نمیدانیم. با این حال مدارکی وجود دارد که نشان میدهد خط داستانی شخصیت کوآیت بر مبنای تفاوت میان بیگ باس و ونوم اسنیک طراحی شده است. آنچه که ما درباره کوآیت میدانیم این است که او آدمکش XOF بود که به بیمارستان واقع در قبرس فرستاده شده بود تا بیگ باس (که در واقع ونوم اسنیک است) را بکشد. اما بیگ باس واقعی با موفقیت از ونوم دفاع میکند و کوآیت را (دو بار) به آتش میکشد تا اینکه او از پنجره به بیرون میپرد. جراحات کوآیت باید او را میکشت اما او با یک درمان انگلی نجات یافت و قدرتهایی را به دست آورد که در طول بازی شاهد آنها هستیم. کوآیت سپس عمداً با سویه انگلیسی انگل تارهای صوتی توسط اسکال فیس آلوده و به افغانستان فرستاده شد تا به دست ونوم اسنیک دستگیر و به پایگاه مادر برده شود تا بتواند در آنجا آلودگی را شیوع دهد، اما پس از ملاقات با ونوم او ظاهراً تغییر نظر میدهد و میشود گفت با پیشروی داستان مجذوب ونوم شده و در نهایت جان خودش را برای نجات جان او فدا میکند.
بخش مبهم ماجرا شفافسازی افکار کوآیت و چرایی آنهاست. اول از همه این سؤال پیش میآید که چرا او مأموریت انتحاری اسکال فیس را پذیرفت. در مونولوگ خود کوآیت میگوید «انتقام چیزی است که مرا بهسوی آنها سوق داد… تنها زبانی که برایم باقیمانده بود، انتقام.» علاوه بر این کد تاکر در یک نوار کاست میگوید «بخشی از او هنوز هم به دنبال انتقام بود… علیه تو (ونوم).» این گفتهها حاکی از آن است که کوآیت این مأموریت را بهخاطر انگیزه انتقام شدید خود برای کشتن ونوم پذیرفته است اما مشخص نیست برای چه. آیا بهخاطر جراحاتی بود که در پی تلاش برای کشتن ونوم در قبرس متحمل شد؟ اگر اینطور است آیا نباید متوجه میشد این ونوم نبود که او را به آتش کشید؟ (او نمیدانست بیگ باس واقعی این کار را کرده اما این مسئله اهمیتی ندارد) و چرا باید ونوم را بهخاطر رنج خود سرزنش کند وقتی کوآیت خود به دنبال کشتن او بود؟ او فقط سعی داشت از خودش دفاع کند.
ما همچنین زنجیره مشخصی از رویدادها دررابطهبا انگیزههای کوآیت پس از اینکه او توسط ونوم دستگیر میشود را به هیچ عنوان نمیبینیم. مأموریت او این بود که انگل تارهای صورتی را شیوع دهد، پس تنها کاری که لازم بود انجام دهد صحبت با ونوم بود اما او از انجام این عمل اجتناب میکند. سپس در طول بازی رابطهای عمیق با ونوم شکل میدهد که تا حدی شبیه رابطه بیگ باس با باس است (رابطهای بر مبنای احترام و ستایش در عوض رابطهای عاشقانه). در نهایت این رابطه تا جایی قوت میگیرد که او حاضر است آلودگی را پخش کرده تا جان ونوم را نجات دهد و خودش را فدای او کند.
در کل، خط داستانی کوآیت بهخوبی توضیح داده نشده است. ما میدانیم چه اتفاقاتی رخ میدهند اما نمیدانیم چرا رخ میدهند. به هر حال، فرضیه من این است که کوآیت بهخاطر جراحاتی که بیگ باس به او وارد کرد به دنبال انتقام از او بود. کوآیت بهقدری خشمگین و مملو از حس انتقامجویی بود که نقشه اسکال فیس را پذیرفت. او پذیرفت تا حامل انگل تارهای صوتی علیه بیگ باس شود حتی اگر بی شک باعث کشته شدن خود او نیز میشد، اما وقتی مردی را ملاقات کرد که تصور میکرد بیگ باس است، این شخص به طرز نامحسوسی متفاوت از آنچه بود که کوآیت تصورش را میکرد. کنجکاویاش باعث شد انگل را پخش نکند و در عوض جذب شخصیت ونوم شد. بین این دو خویشاوندی عجیبی شکل گرفت که میشود گفت تا حدی از رفتار شبیه به یکدیگرشان نشئتگرفته بود. ونوم و کوآیت هر دو ساکت هستند. آنها اکثر اوقات از طریق نگاههای نامحسوس و زبان بدن پیامشان را منتقل میکنند، برعکس آنچه که معمولاً از شخصیتهای متال گیر و سخنرانیهای با عظمتشان انتظار میرود (مثل کاز، آسلات و اسکال فیس). هر دو جنگجویانی واقعی بودند که زندگیشان صرف مبارزه در میدان نبرد شده بود.
فرض من این است که شاخصههای منحصربهفرد ونوم او را برای کوآیت دوستداشتنی کرد و باعث شکلگیری خط داستانی شخصیت او شد. کوآیت انتظار داشت بیگ باس را ملاقات کند و انگیزه انتقامش او را به جایی رساند که خودش و بیگ باس را بکشد اما در عوض با ونوم دیدار کرد و رابطهای عمیق با او شکل داد. نمیتوان به طور مشخص گفت کوآیت چه چیزی را در ونوم دید که او را به بیگ باس ترجیح داد، اما به نظرم میشود این تغییر نظر را به رفتار خویشتندارانهتر و سخاوتمندانهتر ونوم مرتبط دانست.
ازاینرو، خط داستانی کوآیت و محافظت از دایموند داگز در برابر سویه انگلیسی انگل تارهای صوتی یکی دیگر از نمونههای واگرایی ونوم از بیگ باس است.
جنگیدن در برابر دسیسهچینی
متال گیر سالید ۵ درباره خیانت غایی بیگ باس به اصول خلاقی خود در قالب پروژه فانتوم بیگ باس است. پیش از این، میشد بحث کرد که بیگ باس بهنوعی یک شخصیت شرور بود اما حداقل او یک شخصیت بد با نیت خوب بود. سربازان معمولاً به مهرههای قربانی زیردست دولتها تبدیل میشوند که بیشتر نگران موضوعات انتزاعی هستند تا جان و سلامت رزمندگان. با اینکه تلاشهای بیگ باس در ساخت یک ارتش نظامی باعث ایجاد یک تهدید واقعی برای اکثر جهان شد، او همچنین متحدی عالی برای سربازان محروم بود که نیاز به جنبشی برای محافظت از حقوقشان داشتند. ولی تصمیم بیگ باس در همکاری با پروژه فانتوم بیگ باس پشتپا زدن به این باور و عقیده بود که از اینجا بعد توسط بیگ باس مرتباً تکرار میشود. از اینجا به بعد بیگ باس اهدافش را بالاتر از هر چیز دیگر قرار داد و هیچ مشکلی با فدا کردن جان دیگران برای رسیدن به مقاصدش نداشت. این دیدگاه چپاولگرانه نسبت به جهان در تضادی قابلملاحظه با اعمال ونوم اسنیک در طول متال گیر سالید ۵ قرار میگیرد. ونوم اسنیک در این بازی دائماً برای سربازانش میجنگد حتی اگر جان و جسم خودش به خطر بیفتند.
این ترند دنبالهای از یک موتیف متداول در طول سری متال گیر است. معمولاً شخصیتهای حماسی متال گیر (بیگ باس در سالهای آغازین، سالید اسنیک، رایدن و غیره) به اهدافشان از طریق نبرد مستقیم و شخصی دست پیدا میکند، در حالی که شخصیتهای بد متال گیر (ولگین، سالیدوس اسنیک، میهنپرستان، زیرو و بیگ باس در سالهای واپسین و غیره) سعی میکنند اهدافشان را به طور غیرمستقیم و اغلب اوقات با فریبکاری و دسیسهچینی محقق کنند.
داستان متال گیر سالید ۱ را بهخاطر بیاورید. سالید اسنیک توسط دولت ایالات متحده آمریکا مأمور میشود تا به شدو موسز نفوذ کند تا لیکوئید اسنیک و دیگر تروریستهای فاکس هاند را بکشد، سلاحهای اتمی آنها را از میان بردارد و از باجگیری آنان از دولت آمریکا جلوگیری به عمل آورد. پس سالید اسنیک با یکدست لباس، چند سیگار و یک تیم پشتیبان از راه دور دستتنها به پایگاه میرود و به آن نفوذ میکند. از طرف دیگر، لیکوئید اسنیک نمیداند چطور این سلاحهای هستهای بهدستآمده را فعال کند پس یک نقشه مخفی ترتیب میبیند تا سالید اسنیک را وادار به انجام این کار برای او کند. این نقشه شامل بهکارگیری Decoy Octopus است تا خودش را جای یک گروگان مرده جا بزند، کشتن کاز و گرفتن جای او توسط لیکوئید تا بتواند از این طریق اطلاعات غلط به سالید اسنیک بدهد و اجازه بدهد او به مکانهای انتخاب شده توسط او برود و در نهایت سلاح هستهای را فعال کند.
در عین حال، وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا در حقیقت سالید اسنیک را نفرستاد تا تروریستها را شکست دهد بلکه او به آنجا اعزام شده بود تا ویروس فاکس دای را پخش کند که به سالید اسنیک بدون اجازه و آگاهی او تزریق شده بود تا از این راه وزارت دفاع بتواند تمامی مواد نظامی دزدیده شده توسط لیکوئید اسنیک را بازیابی کند.
در همین حین، کارمند وزارت دفاع نائومی هانتر به طور مخفیانه نقشه فاکس دای دولت آمریکا را تغییر داد تا طبق برنامه خودش بتواند از سالید اسنیک برای کشتن گری فاکس انتقام بگیرد.
از سوی دیگر، آسلات در واقع توسط سالیدوس اسنیک، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا فرستاده شده بود تا کل عملیات لیکوئید اسنیک در این بازی را به راه بیندازد و ببیند آیا شورش علیه میهنپرستان احتمال موفقیت دارد یا خیر و علاوه بر این حواس میهنپرستان را از عملیات خود سالیدوس پرت کند.
و به طور همزمان، آسلات در اصل برای میهنپرستان کار میکرد و تنها با نقشههای لیکوئید اسنیک و سالیدوس اسنیک همراهی میکرد تا پوشش خود را حفظ کند.
و همزمان با این، آسلات به طور مخفیانه تمام مدت به بیگ باس وفادار بود و نقشه داشت روزی انقلابی شبیه بهشت خارجی از سمت خودش را شروع کند اما باید بهصورت جاسوس میهنپرستان باقی میماند تا از فعالیتهایشان باخبر بماند.
در اینجا با چندین و چندلایه از توطئه و دسیسهچینی روبهرو هستیم که روی اعمال نسبتاً سرراست سالید اسنیک قرار گرفتهاند.
نقطه مشترک بین تمامی این نقشههای شرورانه مشکل نداشتن با به بازی گرفتن و فریبدادن دیگران برای دستیابی به اهداف خود است. افرادی که زندگی و خواستههای خود را دارند به مهرههایی روی صفحه شطرنج تنزل درجه پیدا کردهاند. چه لیکوئید اسنیک باشد که سالید اسنیک را به کارکردن علیه مأموریت خود وادار میکند چه میهنپرستان باشند که یک سیستم عظیم کنترل اطلاعات خلق کردهاند تا تمام جهان فریب داده و آنها را مجبور به فعالیت در راستای برنامهها و اهداف خود کردهاند، شخصیتهای شرور متال گیر همیشه از طریق نقشههای غیرمستقیم فعالیت میکنند.
حال اعمال بیگ باس را پیش از گراند زیروز و پس از آن در نظر بگیرید. پیش از گراند زیروز بیگ باس در قالب سنتی شخصیت قهرمان متال گیر جای میگرفت. در متال گیر سالید ۳ او اعزام شد تا گروهی از تروریستها را از شعلهورتر کردن جنگ سرد بازدارد و او شخصاً به عملیات آنان نفوذ کرد تا جلویشان را بگیرد در حالی که چندین و چند نقشه مخفیانه شرورانه پیرامونش جاری بودند (دولتهایی که بر سر میراث فیلسوفان میجنگیدند، دولت آمریکا که باس را به یک مأموریت انتحاری فرستاد و غیره). حتی وقتی بیگ باس ارتش خودش را در پرتابل آپس و پیس واکر به دست آورد او هنوز اکثر مبارزاتش را از طریق اعمال مستقیم نظامی به انجام میرساند. پس از گراند زیروز بیگ باس تبدیل به شخصیتهای شرور دسیسهچینی میشود که سوگند خورده بود علیه آنها بجنگد. در عوض ساخت دوباره ارتشش برای مبارزه مستقیم با اسکال فیس او با نقشه فانتوم بیگ باس زیرو موافقت میکند تا یک فانتوم خلق کند و او را برای مبارزه در جنگهای خود به کار گیرد و سایفر را به مدت یک دهه گمراه کند تا اینکه آماده به راهانداختن کودتای خودش شود.
اشتباه نکنید، این نقشه کاملاً بر اساس حقهبازی گسترده، فریبکاری و حتی نوعی از شبه بردگی است. بیگ باس انتخاب میکند به یک شخصیت شرور کلاسیک متال گیر تبدیل شود که در سایه پنهان شده و در عوض اعمال قهرمانانه اهدافش را با خیانت و توطئه محقق میکند. نمونه خوبی از این مورد در عمل (به جز کاری که با ونوم اسنیک میکند) رفتار بیگ باس با کارکنان بیمارستان قبرس است. با اینکه بیگ باس از ونوم بهصورت یک سپر انسانی استعاری برای جلبتوجه سایفر استفاده میکند او از کارکنان بیمارستان بهعنوان سپرهای انسانی واقعی استفاده میکند. بهعبارتدیگر، بیگ باس میدانست سایفر سعی در کشتن او را دارد اما بااینحال تصمیم میگیرد ونوم را در بیمارستان نگه داشته تا به قولی در معرض دید عموم خودش را پنهان کند. در عمل، این تصمیم او تمامی کارکنان بیمارستان و بیماران در خطر فوقالعاده جدی قرار داد که در نهایت به مرگ هولناک آنان منتهی شد.
برای شفافسازی بهتر، ریسکی که بیگ باس به کارکنان بیمارستان وارد کرد تصادفی نبود. آسلات در کاست Doublethink بهوضوح درباره استفاده از کارکنان برای محافظت از بیگ باس صحبت میکند و بیگ باس با این مسئله مشکلی ندارد (فایل صوتی):
«ما افراد حاضر در این بیمارستان را در تیررس دشمن قرار میدهیم. آنها سپر ما خواهند بود و یک حواسپرتی ضروری تا برایمان فرصت کافی بخرند.»
از این رو با اینکه هنوز هم بخش اعظم سرزنش به سایفر تعلق میگیرد شکی وجود ندارد که بیگ باس قهرمان نیز باید در مرگهای وحشتناکی که در ابتدای متال گیر سالید ۵ شاهد آن هستیم شریک جرم شناخته شود. معلوم نیست چرا بیگ باس این رویکرد را پس از رویدادهای گراند زیروز پیش میگیرد. بعضی بازیکنان متال گیر سالید ۵ را بهخاطر رویآوردن ناگهانی بیگ باس به شرارت و بدون هیچ دلیل مشخصی را مورد انتقاد قرار دادند (با اینکه به نظر من بیگ باس در آن زمان یک شخصیت بد بود و تنها بدتر شد). فرضیه من این است که رویدادهای گراند زیروز به بیگ باس ثابت کرد که تاکتیکهای قدیمیاش در درازمدت جوابگو نخواهند بود. مهم نبود چقدر معروف میشد یا چقدر افراد بیشتری را به جنبش خود اضافه میکرد سایفر همیشه میتوانست با اعمال خیانتکارانه دستاوردهایش را از بین ببرد؛ بنابراین پس از اینکه بیگ باس شاهد نابودی ارتش خصوصیاش توسط یک حمله ناگهانی در کمتر از یک روز بود او تصمیم گرفت تاکتیک خود را عوض کند. او متوجه شد که زیرو کموبیش از طریق نقشههای مخفیانه بیزانسی یک دولت مخفی در آمریکا تأسیس کرده است پس بیگ باس تصمیم گرفت راه مشابهی را در پیش گرفته تا سایفر را نابود کند.
در تضاد با بیگ باس که بر توطئه و دسیسهچینی و سپرهای انسانی (استعاری و حقیقی) اتکا میکند، ونوم اسنیک یک رهبر در خط مقدم است که دائماً برای حامیانش میجنگد و خون میریزد. به یاد بیاورید که ونوم هرگز انگیزه انتقامی که کاز علیه اسکال فیس داشت را به نمایش نمیگذارد بلکه او به دنبال اسکال فیس بود تا جلوی او را از آسیب بیشتر وارد کردن به جهان بگیرد، خصوصاً سربازان خودش. در یکسوم پایانی فصل ۱ بهخصوص، انگیزه اصلی ونوم جلوگیری از شیوع انگل تارهای صوتی میان افرادش بود. وقتی دومین موج شیوع انگل تارهای صوتی در پایگاه مادر شروع شد ونوم جان خودش را به خطر انداخت تا بهتنهایی وارد پلتفرم قرنطینه شده و وضعیت را بررسی کند. این تصمیم متأسفانه او را در موقعیت بغرنج و دلخراشی قرار داد که به قتلعام افرادش به دست خود او منتهی شد. هزینه روانی این عمل بهقدری شدید بود که ما شاهد چندین انفجار احساسی از سوی ونوم در کل بازی و پدیدارشدن کالبد شیطانی او هستیم.
در پیامد دومین موج شیوع ما ونوم را میبینیم که برای سربازانش مراسم سوگواری برگزار میکند. او خاکستر سربازانش را بهصورت مالیده و طعم تلخ مرگ غیرضروری آنها را میچشد. او سوگند میخورد که هرگز مردانی که در خدمت او جانشان را ازدستدادهاند فراموش نمیکند. مداحی او به نظر من یکی از بهترین بخشها در بازی است. (ویدئو)
«من سوگ شما را در دریای بی قلب پراکنده نمیکنم… من همیشه با شما خواهم بود. ریشههایتان را در من بدوانید… من نمیگذارم سرانجام شما خاکستر باشد. شما همه الماس هستید.»
این کات سین واقعاً نشاندهنده تفاوت میان بیگ باس و ونوم اسنیک است. بیگ باس جاندهها نفر بیگناه را در معرض خطر قرار میدهد تا نقشه دزدیدن و شست شوی مغزی دادن «بهترین سربازش» (که نزدیک بود جانش را برای نجات بیگ باس از دست دهد) را پیش برده و او را به سپر انسانی خود تبدیل کند تا خودش در خفا و امنیت به زندگی ادامه دهد و در سوی دیگر ونوم اسنیک قرار دارد که آن چیزهایی را که در کات سین میبینیم میگوید و انجام میدهد.
ادامه دارد…
منبع: MattLakeman