نقدها و نمرات انیمیشن «خاطرات یک حلزون»؛ روایتی تلخ، صمیمانه و طنزآمیز
انیمیشن «خاطرات یک حلزون» (Memoir of a Snail) جدیدترین ساختهی آدام الیوت کارگردان برندهی اسکار فیلمهای تحسینشدهی «مری و مکس» (Mary and Max) و «هاروی کرامپت» (Harvie Krumpet) است که به تازگی برندهی جایزه بهترین فیلم از جشنواره بینالمللی انیمیشن انسی شد. این انیمیشن که تمام ویژگیهای آثار الیوت را در خود دارد، درباره یک فرد منزوی و خاص است که علاقهای عجیب به جمعآوری حلزونهای تزیینی و عشقی عمیق به کتاب دارد. در ادامه با نقدهای انیمیشن «خاطرات یک حلزون» همراه باشید.
انیمیشن «خاطرات یک حلزون» زندگی گریس پادل (با صداپیشگی سارا اسنوک ستارهی سریال «وراثت» (Succession)) دختر جوانی را دنبال میکند که بعد از مرگ مادرش شروع به جمعآوری حلزون میکند. او به همراه برادر دوقلویش گیلبرت (کودی اسمیت مکفی) با پدر دائمالخمرشان پرسی (دامنیم پینان) که قبلا شعبدهباز بود و حالا فلج شده است زندگی میکنند. این خواهر و برادر با وجود تمام سختیها به هم نزدیک هستند و گیلبرت از گریس در برابر همکلاسیهایی که او را به خاطر شکاف لبش دست میاندازند دفاع میکند.
دوقلوها زمانی که پدرشان در خواب میمیرد از هم جدا و به خانههای پرورشگاهی صدها مایل دورتر از یکدیگر فرستاده میشوند. گریس همراه یک زوج نوازنده، ایان و نارل (پاول کپسیس) به کانبرا نقل مکان میکند، در حالی که گیلبرت به خانوادهای از بنیادگرایان مذهبی در استرالیای غربی فرستاده میشود. گریس در نهایت با زنی مسن به نام پینکی (جکی ویور) دوست میشود و از طریق این دوستی غیرمنتظره با پینکی که سرشار از صلابت و شور زندگی است امید و انگیزه پیدا میکند.
«خاطرات یک حلزون» دومین فیلم بلند آدام الیوت است که ساخت آن هشت سال طول کشید. این انیمیشن که داستانش در دهه ۷۰ میلادی در استرالیا، زادگاه کارگردان میگذرد، روایت تلخ، صمیمانه و طنزآمیز سفر گریس است و نشان میدهد که او اعتماد به نفس خود را کشف و در میان بهمریختگیهای زندگی روزمره، نیمهی روشن و امید را پیدا میکند.
نقدهای انیمیشن «خاطرات یک حلزون»
ورایتی – پیتر دبروج
آدام الیوت با فیلم «خاطرات یک حلزون» ما را به مطالعه انواع حلزون با هر شکل و اندازهای دعوت میکند. داستان با صدای گریس پادل شروع میشود؛ یک طردشده با کلکسیونی از حلزون، که پس از یک کودکی ناخوشایند که در آن مورد آزار و اذیت قرار میگرفت، یتیم شد، از برادرش جدا شد به کانبرا فرستاده شد تا توسط زوجی سهلانگار بزرگ شود.
آخرین ساخته الیوت که ۱۵ سال پس از فیلم افتتاحیهی جشنوارهی ساندنس یعنی «مری و مکس» اکران میشود، یک اثر بزرگسالانه است که برای بچهها مناسب نیست. این هنرمند استرالیایی در این فیلم هم عمیقا به سبک قصهگویی سیاه و بهطور شگفتانگیزی تاثیرگذار خود متعهد است. مانند ادوارد گوری (نویسنده و تصویرگر آمریکایی)، پالت رنگی آثار او تقریبا تکرنگ است؛ شخصیتهای او تمایل دارند بهسبک وس اندرسون رو به دوربین بایستند، گویی برای عکسهای غمانگیز مدرسه ژست گرفتهاند؛ شوخطبعی او در سبک جان واترز بهقدر کافی گستاخانه است که همه چیز را از معلولیتها تا انحرافات جنسی عجیب در بر میگیرد. شخصیتهای فیلمهای الیوت ممکن است کودک باشند، اما مخاطب این فیلم بچهها نیستند. این فیلم با روایت سیاه خودش حرفهای نافذی در مورد سلامت روان میزند.
تکنیک استاپ موشن بدون شک توجه زیادی را به خود جلب خواهد کرد، اما «خاطرات یک حلزون» در وهله اول یک شاهکار فیلمنامهنویسی است. کل فیلم با روایت گریس همراه است، او با فصاحت (اگرچه کمی سادهلوحانه) توضیح میدهد که چگونه از جامعه کناره گرفته است. معلوم میشود که مادرش علاقهمند به حلزونها بوده و گریس از سن کم به این موجودات صدفدار با شکل مارپیچی جذب شده است.
در ادامهی مسیر فیلمهای «هاروی کرامپت» و «مری و مکس»، این فیلم هم بدون اینکه نیازمند آشنایی با آثار قبلی این کارگردان باشد، صرفا یک حس و حال خاص را ارائه میدهد. اما خب، چه کسی تا به حال احساس طرد شدن یا مسخره شدن به خاطر متفاوت بودن را نداشته است؟ الیوت با تمرکز بر چیزهایی را که باعث تمایز افراد میشوند آنها را به سطح بالاتری ارتقا میدهد. او با یافتن راهی شاعرانه برای بازپسگیری این ویژگیها بهعنوان نقاط قوت، چیزهایی را در آغوش میکشد که دیگران ممکن است به آنها برچسب زشت یا دستوپاگیر بزنند. صداپیشگی فوقالعاده و موسیقی متن اثرگذار از النا کاتس چرنین، به او در رسیدن به این هدف کمک میکنند.
در نگاه اول ممکن است فکر کنید بعضی عناصر فیلم بیاهمیت هستند، اما الیوت با دقت و به شکل احساسی همه چیز را کنار هم میچیند و باعث میشود مخاطب فراموش کند که اصلا عروسکهایی از جنس پلاستیک را تماشا میکند. با این حال استاپ موشن بدون استفاده از هیچ جلوهی ویژهی کامپیوتری، با درخشش سلفون و اشکهایی از جنس ژلاتین، جادوی خاص خودش را دارد. اصلا تعجب نکنید اگر «خاطرات یک حلزون» بتواند واقعا اشک شما را در بیاورد.
گاردین – پیتر بردشاو
درست مثل نیک پارک بریتانیایی در استودیو آردمن، آدم الیوت، فیلمساز استاپموشن استرالیایی، در فیلمنامهنویسی کمدی و همچنین در تلفیق آن با سادگی و بیواسطگی سبک انیمیشنسازیاش استعداد ذاتی دارد. او با این کار نوعی خاص از دوستداشتنی بودن، حسرت و مهمتر از همه غریزهی درک آدمهای ضعیف و طردشده را خلق میکند. او باعث میشود انیمیشن جریان اصلی کمی بیش از حد معمولی به نظر برسد. «هاروی کرامپت» فیلم کوتاه او در سال ۲۰۰۳ برنده اسکار شد و الیوت برای اولین نمایش بلندپروازانهترین اثرش تا به امروز به جشنواره فیلم انیمیشن انسی آمده است. این فیلم با چاشنیای از تازگی، جذابیت شخصی و حتی خودزندگینامهای همراه است و همانطور که در گذشته هم دیده بودیم، او موفق شده است بازیگران درجه یک را برای صداپیشگی جذب کند.
سارا اسنوک صداپیشگی گریس پادل را برعهده دارد، زنی میانسال که در ابتدای داستان بهطرز ناامیدکنندهای تنهاست؛ او یک کلکسیونر گوشهگیر است که با آشفتگی و حلزون احاطه شده است. اما او همیشه اینطور نبوده. فیلم ما را با زندگی او و بهویژه کودکی پر دردسرش آشنا میکند؛ و همانطور که پدرش با لحنی حکیمانه میگوید، کودکی مثل مستی است؛ همه به یاد میآورند که شما چه کردهاید، به جز خودتان. او دوقلو است و با برادرش گیلبرت (کدی اسمیت مکفی) که در کودکی بسیار پر شر و شور بود بسیار صمیمی است. سرنوشت تلخ آنها را یتیم میکند و سیستم دولتی بیاحساس این دو را از هم جدا میکند و گریس و گیلبرت را در دو طرف قاره پهناور استرالیا قرار میدهد.
خانوادهی جدید گیلبرت یک گروه مذهبی افراطی و سرکوبگر هستند که یک مغازهی میوهفروشی را اداره میکنند و بر پرستش عیسای نوزاد به جای نسخهی بزرگسال او اصرار دارند. گریس به اجبار با زوج خوشبین اهل کانبرا زندگی میکند که به کتابهای خودیاری اعتیاد دارند و روابط آزاد را میپسندند. آنها شبها گریس را تنها میگذارند و به مهمانی میروند. تنها دوست گریس، پیرزن عجیبوغریب اما سرسختی به اسم پینکی است که جکی ویور به جایش صحبت میکند. پینکی بوی زنجبیل و اجناس دستدوم میدهد و لباسهای رنگارنگ و عینکهای درشت میپوشد. پینکی قرار است نقش محوری در زندگی گریس داشته باشد، چرا که گریس با سرنوشت و تمایل مادامالعمرش به حلزونها، تسویه حسابی دراماتیک میکند.
«خاطرات یک حلزون» علیرغم میزان بیش از حد عجیب بودنش، نوعی سادگی و معصومیت دارد که آن را برای تماشای خانوادگی مناسب میکند. با وجود اینکه این انیمیشن یک روایت شخصی است، اشارات صریحی وجود دارد که درد و خشم واقعی بزرگسالانه را به شکلی کاملا آشکار پنهان میکند. گرچه چرخش روایتی غافلگیرکننده در پایان، تنها به تاثیرگذار بودن آن میافزاید. تماشای این فیلم واقعا لذتبخش است.
اسکرین دیلی – وندی آید
گریس پادل، ساکن کانبرا و طرفدار حلزون، که ذاتا یک درونگرای مالیخولیایی است، یک زندگی پر از تراژدی داشته که او را بیش از پیش به درون لاکش کشانده است. روی کاغذ، دومین انیمیشن استاپ موشن بلند از کارگردان برنده اسکار آدام الیوت، به نظر میرسد بیوقفه تاریک باشد؛ یک کمدی سیاه با تاکید بیشتر بر غمانگیز بودن. اما الیوت استاد هنر طنز سیاه است و این خاکبازی جذاب (اصطلاحی که کارگردان برای داستانهای زندگینامهای استاپ موشن متمایز خود ابداع کرده است) به همان اندازه که دلخراش است، خندهدار هم هست.
زندگی یکنواخت گریس در کانبرا چیزهای کمی برای امیدوار بودن دارد؛ دوستی او با یک زن مسن عجیب به نام پینکی، مجموعهی عظیم خرتوپرتهای حلزونیاش و امید به اینکه دوباره با برادر دوقلویش گیلبرت دیدار کند. اما این داستان که گریس برای حلزون خانگی محبوبش سیلیویا روایت میکند، چندان هم عاری از گرما و لحظات دلگرمکننده نیست. لحظات شیرینی وجود دارد، خاطراتی که گریس به همراه انبوه خفهکنندهی یادگاریهای حلزونیاش جمعآوری میکند و زمانی که تحمل تنهایی برایش بیش از حد سنگین میشود، به آنها رجوع میکند.
علیرغم این که گاهی اوقات این فیلم کمی روایتمحور میشود، باید به خاطر داشته باشیم که الیوت قبل از هر چیز یک راوی تصویری است. او از بافت اشیا استفاده میکند – چروکهای صورت پینکی حکایت از یک عمر ماجراجویی دارد – و رنگها را به صورت بیانی به کار میبرد. پالت فیلم عمدتا از رنگهای قهوهای کسلکننده و خاکستریهای مات و گرفته تشکیل شده است. حتی رنگ قرمز که معمولا جرقهای از انرژی و خوشبینی به همراه دارد، در این فیلم حالتی غمزده و زنگزده دارد. موسیقی متن فیلم به همان اندازه قدرتمند است و با ظرافت و بدون محدودیت زمانی ساخته شده است. این موسیقی اثر آهنگساز کلاسیک استرالیایی، النا کتس چرنین است. موتیفهای دلنشین و پرنقش این موسیقی، وقار آرامی به داستان زنی میبخشد که از تسلیم شدن در برابر بدبختی سر باز میزند.
هالیوود ریپورتر – دیوید رونی
در لحظهای کوتاه از انیمیشن «خاطرات یک حلزون» تصویری از یک کوالای خوابآلود که در دوشاخهی درختی لم داده است، به خوبی توجه باورنکردنی به جزئیات، حتی ناچیزترین آنها را در این مجموعهی افتخارآمیز آنالوگ از هزاران شی دستساز نشان میدهد. این تصویر همچنین به خوبی استرالیایی بودن اثر دوم آدام الیوت را به رخ میکشد، که روایتگر زندگی یک بزرگسال طردشده از جامعه است و حتی بدون جنبهی متای شخصیت اصلی که آرزوی انیماتور استاپموشن شدن را دارد، به طرز صمیمانهای شخصی به نظر میرسد.
«خاطرات یک حلزون» با شوخطبعی بیمارگونه و اغلب بیرحمانه و امتناع از دور شدن از تاریکی مفاهیمی چون مرگ، افسردگی، ظلم، تنهایی و بدنهای برهنهی بدشکل، بعید است که از سوی والدین برای تماشای کودکان خردسال مورد تایید باشد. الیوت که کارهایش را خاکبازی مینامد، در سال ۲۰۰۴ برای فیلم کوتاه «هاروی کرامپت» برنده جایزه اسکار شد و پنج سال بعد با «مری و مکس» به دنیای فیلمهای بلند پا گذاشت؛ مطالعهای مالیخولیایی دیگر درباره دختری که برای پر کردن تنهایی خود با یک فرد عجیب و غریب بسیار مسنتر رابطه برقرار میکند.
فیلمهای این کارگردان را نمیتوان به راحتی دوستداشت. از آنجایی که اغلب خندهدار یا گرم نیستند، باعث میشود مخاطبان خاصی داشته باشد. اما در «خاطرات یک حلزون» که حاصل تلاش هشت ساله پر از عشق است جذابیتهای عجیب به سراغ شما میآیند و دنیای آن مضحک و اغراقآمیز، گاه حتی تهوعآور، انکارناپذیر و چشمگیر است. بخشی از گرمای این دنیا از تجربه الیوت در وسایل مادر مسن کلکسیونرش نشات میگیرد که منجر به تحقیق در مورد انگیزههای این کار شد و اینکه چقدر آنها اغلب ریشه در تروما دارند.
یک نکته قابل توجه در «خاطرات یک حلزون» این است که گریس، گیلبرت و پرسی تا زمان مرگ نابهنگامش، همیشه در حال مطالعه هستند – از ارباب مگسها تا ناطور دشت، از اشتاین بک تا کافکا و خاطرات آن فرانک – به غیر از کتابهای خودیاری که والدین دوم گریس تایید میکنند و کتاب مقدس برای گیلبرت. این اشارات ادبی التقاطی در روایتگری اغلب آشفته الیوت که مملو از جزئیات توصیفی اتفاقی، شوخیهای فرعی و چرخشهای عجیب است منعکس میشود. علاوه بر تمام اینها، موسیقی متن تاثیرگذاری از آهنگساز کلاسیک النا کاتس چرنین وجود دارد که با اشتیاق توسط ارکستر مجلسی استرالیا نواخته و با قطعات آوازی از سوپرانوی جین شلدون تقویت میشود.
صداپیشگی در کل فیلم عالی است، به رهبری اسنوک که غم و شکست را به همراه گرما و مهربانی درونی به گریس منتقل میکند (شنیدن صدای طبیعی بازیگر لذت بخش است)؛ اسمیت مکفی که دیالوگهایش را با حالتی از شیطنت بیان میکند که برای پسری که به معنای واقعی کلمه آتش میسوزاند مناسب است؛ و ویور که با شخصیت درخشان خود نقشی با نشاطی صریح، بیاحترامی و رگهای از وحشیگری که با افزایش سن کم نشده است ایفا میکند.
«خاطرات یک حلزون» مثل کارهای قبلی الیوت، اثری است که به مذاق همه خوش نخواهد آمد و کارگردان زمان بیشتری را نسبت به حد ایدهآل صرف میکند تا حس رقتانگیز بودن را زیر پوستهی غیر عادی بودن جای دهد. اما روحیهی هنری و خلاقیت فراوان این اثر انکارنشدنی است، و ما را در دنیایی زنده غوطهور میکند که از خاک رس، سیم، کاغذ و رنگ ساخته شده است، بدون حتی یک فریم تصویرسازی رایانهای.
منبع: hollywoodreporter