نقد انیمیشن «خاطرات یک حلزون»؛ تلخ اما الهام‌بخش

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
نقد انیمیشن خاطرات یک حلزون

بیراه نیست اگر بگوییم انیمیشن با اینکه معمولاً سهم کمتری در سینمای جریان اصلی دارد، در سال اخیر (یا شاید بتوان گفت سال‌های اخیر) عملکرد به‌مراتب بهتری از سینمای لایو اکشن داشته است. «درون و بیرون ۲» (Inside Out 2)، «اوریون و تاریکی» (Orion and the Darkness) ، «ربات وحشی» (The Wild Robot)، تنها چند نمونه از فیلم‌های انیمیشنی خوب سال ۲۰۲۴ هستند. سال گذشته هم به‌سختی می‌شد از میان پنج نامزد اسکار بهترین انیمیشن، یکی را انتخاب کرد؛ جایزه‌ای که به احترام میازاکی به آخرین انیمه او «پسرک و مرغ ماهیخوار» (The Boy and the Heron) رسید. البته به واسطه اکران آنلاین ما موفق شدیم در سال ۲۰۲۴، این فیلم را ببینیم. حالا در آخرین روزهای سال ۲۰۲۴ و در آستانه ورود به سال میلادی جدید، انیمیشن دیگری از کارگردان «مری و مکس» (Mary and Max) یک بار دیگر تحسین‌ها و تشویق‌ها برانگیخته است که به‌درستی و عمیقاً لایق آن‌ است. نقد انیمیشن «خاطرات یک حلزون» را در این مطلب بخوانید.

هشدار: در نقد انیمیشن «خاطرات یک حلزون» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.

نقد انیمیشن خاطرات یک حلزون؛ وسیع باش و تنها و سربه‌زیر و سخت

اگر با کارهای آدام الیوت، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده «خاطرات یک حلزون» و به طور ویژه معروف‌ترین کارش «مری و مکس» -یکی از مهم‌ترین انیمیشن‌ها درباره سلامت روانی– آشنا باشید، می‌دانید که او به انیمیشن استاپ موشن با فضا و درون‌مایه‌های جدی و سنگین برگرفته از داستان‌های واقعی علاقه دارد. بنابراین، می‌توان گفت بیشتر برای بزرگسالان انیمیشن می‌سازد تا بچه‌ها. نهایتاً نوجوانان بتوانند با کارهای او ارتباط برقرار کنند. از اساس این خاصیت انیمیشن استاپ موشن خمیری است؛ یک ویژگی سنگینی به اثر اضافه می‌کند. این به طور ویژه درباره کارهای الیوت صدق می‌کند و کار تازه‌اش «خاطرات یک حلزون» هم که تا حدی برگرفته از زندگی شخصی اوست، از این قاعده مستثنا نیست.

این کمدی تراژدی انیمیشنی، داستان گریس و گیلبرت، یک خواهر و برادر دوقلو را در دهه هفتاد میلادی در استرالیا روایت می‌کند. این دو مادرشان را هنگام وضع حمل از دست داده‌اند، حالا با پدر فرانسوی‌‌ سابقاً شعبده‌باز و امروز فلج‌ و دائم الخمرشان زندگی می‌کنند و خیلی زود او را هم از دست می‌دهند. همین یک خط برای اینکه ثابت شود این انیمیشن برای بچه‌ها مناسب نیست، کافی است؛ با اینکه ما در این جهان بی‌شمار بچه یتیم مثل گریس و گیلبرت داریم که روزگار سختی را پشت سر می‌گذارند و الیوت هم به اندازه کافی قصه و شخصیت‌هایش را همذات‌پندارانه ساخته است که بچه‌های آسیب‌دیده بتوانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند، و‌‌ گریس و گیلبرت با وجود ظاهر خمیری نامتعارف‌شان عمیقاً دوست‌داشتنی و همذات‌پنداری‌برانگیزند. اما توصیه نمی‌شود که بچه‌ها از همان کودکی با تلخی‌های زندگی آشنا شوند؛ هرچند که «خاطرات یک حلزون» در نهایت فیلمی امیدبخش و الهام‌بخش است.

گریسی به خاطر لب شکل‌نگرفته‌اش در شکم مادر از همان دردی رنج می‌برد که تمام بچه‌های آسیپ‌پذیر و دارای نقصان ظاهری در زندگی‌شان تجربه می‌کنند؛ درد تنهایی و قلدری دیدن در مدرسه. الیوت همین‌جا موفق می‌شود یکی از تلخ‌ترین تجربه‌های انسان که مسیر زندگی‌اش در آینده را تعیین می‌کند، به خوبی و روشنی به تصویر بکشد. تصویر این تجربه تلخ مشترک در جهان و با شخصیت‌های خمیری در این انیمیشن بزرگسالانه به شکلی عجیبی باورپذیر و تأثیرگذار از آب درآمده است. خوشبختانه گریسی، بر خلاف بسیاری از بچه‌های دنیا، از نعمت وجود برادری حامی و دلسوز در کنارش بهره می‌برد که از او در برابر زورگوها و قلدرها دفاع می‌کند. این بزرگ‌ترین موهبت زندگی اوست و تنها چیزی که در این جهان دارد و کارگردان به این شکل یکی از زیباترین شکل‌های ارتباط انسانی را به نمایش می‌گذارد.

متأسفانه این زیبایی زیاد دوام نمی‌آورد و حالا به خاطر یتیم شدن، گریسی و گیلبرت باید از هم جدا شوند. سازمان حمایت از کودکان بی‌سرپرست از راه می‌رسد و این خواهر و برادر را به خانواده‌هایی می‌سپارد. گریسی به یک زوج معتقد به آزادی جنسی سپرده می‌شود که چون بچه ندارند او را به فرزندخواندگی می‌پذیرند.گیلبرت به خانواده‌ای مذهبی افراطی که برای «اردوگاه کار اجباری»شان علاوه بر فرزندان خودشان به نیروهای بیشتری نیاز دارند. بدین ترتیب، سرنوشت مسیرهای کاملاً متفاوتی را پیش روی این دو بچه یتیم قرار می‌دهد. بچه آسیب‌پذیرتر را در شرایط نسبتاً بهتری قرار می‌دهد و بچه‌ قوی‌تر و امیدوارتر به زندگی را به جایی می‌برد تا باز هم گوشه‌ای از تلخی‌ها و ناگوار‌ی‌های زندگی را نشانمان دهد و ثابت کند جهان تا چه اندازه می‌تواند به‌خصوص برای انسان‌های تنها و آسیب‌پذیر جای وحشتناک و بی‌رحمی باشد.

الیوت با انتخاب این دو خانواده که به شکلی افراطی در دو سر طیف باورمندی قرار دارند و آنچه در ادامه از آن‌ها به تصویر می‌کشد، نقد و پیام مهم خود درباره ماهیت شکنجه‌گر و غیرانسانی تفکر مذهبی افراطی در برابر بی‌قیدی و بی‌مسئولیتی ناشی از زندگی فوق آزادانه را مطرح می‌کند. نسبت به اولی چنان عصبانی و معترض است که تاریک‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین لحظات فیلمش را به آن اختصاص داده و نسبت به دومی اگرچه کمی ملایم‌تر است، نمی‌تواند این نگاهش را پنهان کند که اگر افراط در تفکر مذهبی با خودش بی‌عشقی و بی‌رحمی می‌آورد، از آن سر بوم افتادن یعنی آزادی افراطی جنسی هم شاید به دلیل ماهیت لذات جنسی، کمی شادتر و رهاتر، در نهایت تو را با خودش می‌برد. این چنین می‌شود که بچه‌ یتیمی را به فرزندی قبول می‌کنی و بعد رهایش می‌کنی، چون از اساس هیچ قیدی نداری.‌ الیوت بلند و واضح نگاهش به هر دو سر طیف را در فیلمش به نمایش می‌گذارد.‌ نکته جالب توجه و ظریفی که درباره خانواده مذهبی افراطی در این فیلم وجود دارد این است که مادر خانواده عامل اصلی تمام سختگیری‌ها، تعصب‌ها و شکنجه‌هاست. این باور را یادآوری می‌کند که زنان متعصب و جنسیت‌زده شاید بیشتر و پیش‌تر از مردان عامل حفظ و اجرای تفکرات افراطی هستند.

بعد از مطرح کردن موضوعات مهمی همچون الکلیسم، افسردگی، قلدری، اضطراب، تنهایی، افراطی‌گری مادی و معنوی ‌و دگرباش‌هراسی به ساده اما عمیق‌ترین شکل ممکن، الیوت از قصه زندگی گیلبرت فاصله می‌گیرد و روی گریسی متمرکز می‌شود. در واقع همان‌طور که از عنوان و موتیف اصلی فیلم پیداست، این قصه درباره گریسی است که کارگردان او را به یک حلزون تشبیه کرده است. گریسی به دلیل نقصان مادرزادی و شرایط زندگی شخصیت درونگرا، تنها و آسیب‌پذیری دارد که از سوء قضاوت و درک نشدن واهمه دارد. همچون حلزون موجود تنهایی و کندی است- به گفته خودش کندتر از آدم‌های دیگر، این در واقع استعاره‌ای از ماهیت خویشتن‌نگر و ژرف‌اندیش اوست. همچون حلزون بیش از اندازه حساس و آسیب‌پذیر است و به محض آنکه به حریمش تجاوز می‌کنی، به لانه‌اش پناه می‌برد و در خودش فرو‌ می‌رود. اما به‌رغم این‌ها بسیار مقاوم است و در حرکت ردی از خود بر جای می‌گذارد. معروف است که حلزون‌ها در شرایط سخت دوام می‌آورند و تأکید بیش از اندازه بر موتیف حلزون با نشان دادن عادت وسواس‌گونه جمع‌آوری حلزون واقعی و مصنوعی در گریسی در واقع این نوید را به ما می‌دهد که قهرمان تنها و آسیب‌دیده قصه قرار است سربلند از تمام سختی‌ها و موانع مسیر بیرون بیاید و حتی ردی از خود در این جهان بر جای بگذارد.

اگرچه می‌توان این نقد را به الیوت وارد کرد که به دلیل تمرکز بیش از اندازه بر شخصیت و روایت گریسی از پرداختن به شخصیت گیلبرت غافل‌ می‌ماند. جایی از قصه طوری او را رها می‌کند که ما هم همچون گریسی از رفتنش شوکه و اندوهگین می‌شویم. این شوک برای گریسی لازم است اما برای ما باعث می‌شود که ارتباط عمیقی با شخصیت گیلبرت برقرار نکنیم. دو شخصیت فرعی مهم دیگر قصه بعد از حذف شدن گیلبرت از راه می‌رسند. کن، تعمیرکار مایکروویو که همسایه جدید گریسی است و وارد زندگی‌اش می‌شود و پینکی، زن پابه‌سن گذاشته‌ای که بر خلاف سختی‌های بی‌شمار در زندگی روح آزاد و شادی دارد.
این دو شخصیت هر یک به‌نوعی تنهایی گریسی را پر می‌کنند. اما ما از ابتدای قصه می‌دانیم که این پینکی، رفیق هم‌جنسِ سن‌بالای گریسی است که در نهایت در زندگی او می‌ماند. کن مسکنی موقتی است که به‌زودی معلوم می‌شود صرفاً آسیب‌زننده‌ای دیگر است. الیوت با این خرده‌روایت‌های تازه دست روی دو موضوع مهم دیگر می‌گذارد. درباره کن، ماهیت سوء‌استفاده‌گرانه روابط زن و مرد را زیر ذره‌بین می‌گذارد و به مشکلات روانی پنهانی در انسان‌ها نگاهی می‌اندازد. اینکه بسیاری از افراد در روابط ماهیت اصلی خود را از هم پنهان می‌کنند و خواسته یا ناخواسته به هم آسیب می‌زنند. برای گریسی به جز از دست دادن گیلبرت و افتادن در دام افسردگی که به پرخوری، اضطراب و وسواس بیشتر منجر می‌شود، یک ضربه عاطفی دیگر لازم است تا تلنگری به او وارد کند و زندگی‌اش را به مسیر دیگری هدایت کند.‌

از اینجا کارگردان شخصیت پینکی را وارد قصه می‌کند تا نشان دهد چگونه ارتباط درست و باعشق انسانی می‌تواند در زندگی انسان تأثیر مثبت و متحول‌کننده بگذارد. همان‌طور که عکس آن می‌تواند جسم و روح را بکشد.‌ انتخاب شخصیت پینکی که زن است و فاصله سنی قابل توجهی با گریسی دارد، دو نکته مهم را بازگو می‌کند. پینکی می‌تواند آینده گریسی باشد و آینده تمام دختران جهان که از خانواده تا اجتماع و شریک عاطفی می‌توانند آسیب ببینند، اما با یک رابطه دوستانه مؤثر و پر از عشق متقابل با یک هم‌جنس خردمند دگرگون شوند. پینکی تا آخرین لحظه زندگی در کنار گریسی می‌ماند، از روحیه شادش به او تزریق می‌کند، کمکش می‌کند که وزنش را کم کند و مرهمی بر زخم‌های عمیقش می‌شود. در این سال‌ها به جای انتقاد فقط همراهی می‌کند. حرف‌ها و توصیه‌هایش را می‌گذارد برای وقتی که دیگر در این دنیا نیست تا شاید گریسی بعد از او و بعد از تنها شدن به معنای واقعی کلمه برود دنبال زندگی و آرزوهایش. ترس‌هایش را کنار بگذارد، دلبستگی‌های وسواس‌گونه‌اش را فراموش کند و از غمش، دستاورد بسازد. و این پیام، حرف اصلی «خاطرات یک حلزون» است.

۴
خوب
نکات مثبت
  • انیمیشن استاپ‌موشن قوی
  • پیام امیدبخش و الهام‌بخش
  • استفاده درست از نمادگرایی
  • زاویه دید منحصربه‌فرد در روایت قصه
  • مطرح کردن موضوعات مهم و تأمل‌برانگیز در قصه‌ای چندلایه اما ساده
نکات منفی
  • ریتم و تغییر لحن ناهمگون
  • تأکید بیش از اندازه روی نمادها
  • شخصیت‌پردازی ناکافی شخصیت‌های فرعی

«خاطرات یک حلزون» بررسی منحصربه‌فرد و خیال‌انگیز چالش‌ها و سختی‌های زندگی است. مجموعه‌ای از اتفاقات تلخ زندگی را به نمایش می‌گذارد و فضای سنگین و تاریکی دارد. اما در نهایت امیدوارکننده و مثبت‌اندیش است. زندگی را نه دربند و محدود به تلخی‌هایش که مسیری طولانی می‌بیند که شاید تمامش در کنترل ما نباشد اما در نهایت ماییم که پایانش را رقم می‌زنیم. یعنی این قابلیت را داریم که چنین کنیم.‌ فقط کافی ترس‌ها و ناامنی‌هایمان را کنار بگذاریم و از جا بلند شویم. البته اگر این میان یک یا دو شخصیت دلسوز و حامی مثل پینکی هم کنارمان داشته باشیم، این برخاستن راحت‌تر خواهد بود. گریسی تقریباً تمام اتفاقات تلخی که می‌تواند زندگی یک انسان را از بین ببرد، تجربه می‌کند اما در نهایت، تنها یک دوست خوب او را به امید به زندگی و خودباوری بازمی‌گرداند. بله، شاید این بیش از اندازه خوش‌باور و مثبت‌اندیش باشد اما نتیجه باوری است که می‌گوید می‌توان از سختی‌های زندگی سربلند و با دست پر عبور کرد‌.

فیلم به لحاظ بصری فوق‌العاده است. انیمیشن استاپ‌موشن خمیری‌اش طوری طراحی شده است که هم گروتسک است هم خیال‌انگیز. قصه با درون‌مایه‌های مهمش هم چندلایه است و هم ساده و به همین خاطر ارتباط عاطفی عمیقی با مخاطبانش برقرار می‌کند. با روایت قصه از نگاه حلزون، زاویه دید تازه و غیرمتعارفی به تجارب انسانی دارد. می‌توان به ریتم فیلم که جاهایی ناهمگون می‌شود، ایراد گرفت؛ در لحظاتی فیلم زیادی کشدار و جاهایی شتابزده به نظر می‌رسد. به‌خصوص در پرداختن به گیلبرت و کن. حتی اگر زمان فیلم کمی بیشتر می‌شد جا داشت که به پینکی که شخصیت فرعی بسیار مهمی در فیلم است، هم بیشتر پرداخته شود. فیلم هم سرخوش است هم اندوهبار اما این تغییر لحن فیلم از کمدی به تراژدی، از طنز به اندوه حواس‌پرت‌کن است. با اینکه نمادگرایی به کمک فیلم آمده است، تأکید بیش از اندازه روی آن از قصه بیرون می‌زند. با این حال، «خاطرات یک حلزون» یکی از بهترین انیمیشن‌های جهان، اثری تأمل‌برانگیز و به لحاظ بصری فوق‌العاده است که نگاهی منحصربه‌فرد و تأثیرگذار به شرایط انسان در جهان نابرابر و ناعادلانه دارد. یک غافلگیری هم در پایان‌بندی دارد که البته دور از باور و بیشتر خیالی به نظر می‌رسد اما جایزه گریسی و ما به عنوان مخاطبان فیلم است.

شناسنامه انیمیشن «خاطرات یک حلزون» (Memoir of a Snail)

نویسنده و کارگردان: آدام الیوت
صداپیشگان: سارا اسنوک، کدی اسمیت-مک‌فی، اریک بانا، مگدا زوبانسکی
محصول: ۲۰۲۴، استرالیا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 94 از ۱۰۰
خلاصه داستان: گریسی و گیلبرت، دوقلوی بی‌مادر بعد از دست دادن پدرشان به فرزندخواندگی پذیرفته می‌شوند و این سرآغاز یک زندگی سخت و پر از چالش است.

نقد انیمیشن «خاطرات یک حلزون» بازتاب دیدگاه‌های شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست

منبع: دیجی‌کالا مگ



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X