موقعیت مهدی؛ چالش جاهطلبانهی هادی حجازیفر (جشنواره فیلم فجر)
اینکه برای اولین فیلمتان سراغ ساخت یک اثر جنگی دربارهی چهرهی شناخته شدهای مثل شهید باکری بروید جاهطلبی زیادی میخواهد. حتی اگر اولین نقش خودتان در سینما در یک فیلم جنگی مطرح مثل «ایستاده در غبار» بوده باشد. هادی حجازیفر که با بازی در نقش احمد متوسلیان یکی از فرماندهان سپاه به سینما معرفی شد و بازیاش در آن فیلم علیرغم همهی ظرافتها و ریزهکاریها متاسفانه دیده نشد اینبار تصمیم گرفت علاوه بر بازی در نقش یک فرمانده دیگر اولین فیلم خودش را هم کارگردانی کند.
«موقعیت مهدی» نشان از استعدادهای کارگردانی حجازیفر دارد و البته فیلم کاملی نیست با این حال نقاط مثبت آن به عنوان یک فیلم اول بیشتر از نقاط ضعفش است و البته به عنوان یک فیلم اول جنگی غافلگیرکننده از کار درمیآید. «موقعیت مهدی» اسم بامسمایی دارد. فیلم تصویرگر شرایطی است که مهدی باکری در زندگی خصوصی میان خانواده و در میدان جنگ داشته و البته خیلی خوب نتوانسته بین این دو تعادل ایجاد کند. هر چقدر مهدی باکری در زندگی شخصی از زمان خواستگاری تا تقابل با خواهرش سر نیاوردن جنازهی برادر همدلیبرانگیز و خوب از کار درآمده در میدان جنگ موقعیتهای دراماتیک حول و حوش مهدی باکری درست تصویر نمیشوند. همین مشکل سر حمید باکری هم وجود دارد. علیرغم کارگردانی خوب سکانسهای جنگی ما دقیقا متوجه رشادتهای حمید و مهدی باکری نمیشویم چون موقعیتی که آنها در آن قرار گرفتهاند خیلی گذرا تصویر میشود.
در مقابل مثلا دربارهی دو شخصیت فرعی نوجوان یعنی خسرو و ممد این پردازش دراماتیک آنقدر خوب از کار درآمده که اشکمان را درمیآورد. فیلم به لحاظ تصویر دقیق و درستی که از آن سالها ارائه میدهد قابل ستایش است. در صحنههای جنگی واقعا چند سکانس تکاندهنده داریم از جمله سکانسی که باید برای انتقال مهمات و رساندنشان به حمید باکری از روی جنازهی شهدای رفیقشان رد بشوند. صحنه آنقدر تاثیرگذار است که مو به تن تماشاگر سیخ میشود. در حس و حالی که ایجاد میکند کم از آن افتتاحیهی درخشان «نجات سرباز رایان» اسپیلبرگ ندارد. پسرکی که ابتدای کانال نشسته و نمیتوانسته مهمات را به انتهای کانال برساند نه چون میترسد که شهید شود چون تنها بازمانده است و دلش را ندارد که پا روی جنازهی همرزمهایش بگذارد.
یا سکانسهای فلاشبک به رفاقت خسرو و ممد و آن نوحهی برادری ابوالفضل و امام حسین که چقدر جانگدار و خوب از کار درآمدهاند و بعد در میدان جنگ این برادری میان آنها چه ما به ازای خوبی پیدا کرده به خصوص وقتی خسرو بیاعتنا به کنایهی فرمانده جنازهی رفیقش را روی دوشش میگذارد. از آن صحنههایی است که اشکتان را درمیآورد.
کلا هادی حجازیفر در ساخت سکانسهای عاطفی خیلی خوب ظاهر شده. پیشتر این هنرش را در فیلم «آتابای» نیکی کریمی هم نشان داده بود. صحنههای عاطفی مردانهی جواد عزتی و هادی حجازیفر جزو لحظات درخشان آن فیلم بودند و اینجا هم صحنههای عاطفی میدان جنگ جزو لحظههای خوب جشنوارهی امسال هستند.
مشکلی که فیلم دارد عدم انسجام روایت است. ما فقط از قول مهدی میشنویم که حمید باکری چه سرباز درجه یکی است و تاکتیکهای جنگی را در فلسطین یاد گرفته. در میدان جنگ عملا چیزی از رشادتهای حمید باکری نمیبینیم. یا حتی مهمترین پیام مهدی باکری مبنی بر اینکه جنازهی حمید را برنگردانند مگر اینکه همهی جنازهها را بتوانند به عقب انتقال بدهند از سمت خود او شنیده نمیشود. درنتیجه ما مهدی باکری را به جز اواخر فیلم در میدان جنگ در موقعیتهای دراماتیک نمیبینیم.
مشکل بزرگ دیگر فیلم موسیقی متن آن است. در حقیقت این بزرگترین مشکل فیلم است. موسیقی مسعود سخاوتدوست بیش از اندازه سانتیمانتال و برای چنین فیلم حماسی نچسب است و استفاده از آن هم آنقدر زیاد است که متاسفانه تاثیر خیلی از سکانسها را از بین میبرد. کلا بزرگترین مشکل فیلم «موقعیت مهدی» اول حاشیهی صوتی آن و بعد عدم انسجام میان موقعیتهای دراماتیک زندگی شخصی باکری با حضورش در جنگ است.
«موقعیت مهدی» ما را به آیندهی هادی حجازیفر امیدوار میکند. کسی که بلد است چطور از دوتاییهای مردانه موقعیتهای عاطفی اشکانگیز دربیاورد. پیش از این در فضایی کاملا متفاوت این کار در حوزهی قدرت مسعود کیمیایی بود. حالا ما در دل جنگ خسرو و ممد را داریم. دو نوجوانی که نمیشناسیم اما قلبمان برایشان میزند. برای فیلم اول یک کارگردان دستاورد کمی نیست.
امتیاز نویسنده: دو و نیم از ۵
چرا اینقدر نمره کمی بهش دادید این فیلم یکی از بهترین فیلم های حوزه دفاع مقدس در ایران هستش و حداقل نمره آن باید بالای چهار باشد
نمره خیلی کمی دادید به این فیلم از ۵ . کم کم حقش نمره ۳و ۵ یا ۴ هست . جز بهترین فیلمهای جشنواره هست . شایدم بهترین
اولین نکته که این فیلم خوبی ممنون برای نقد در مورد افتتاحیه هم درست اما این اثر به پای نجات سرباز رایان نمیرسه که توضیحش خیلی مفصله واینکه بهترین فیلم های امثال عرضه شدن قهرمان و مرد بازنده و قصیده گاو سفیده هستش