چرا کارگردانهای بزرگ از فیلمهای مارول انتقاد میکنند؟
علیرغم نقدهای مثبت و موفقیت تجاری سری فیلمها و سریالهای مارول، کارگردانان بزرگی همچون مارتین اسکورسیزی، دنی ویلنوو، کن لوچ بازهم نسبت به دنیای سینمایی مارول دید منفی بسیاری دارند و بسیاری از عناوین آن را به باد انتقاد گرفتهاند که اغلب باعث سردرگمی طرفداران میشود.
این نوع انتقادات اغلب به خاطر اشکالات جزئی در فیلمهای ابرقهرمانی است که به چشم دیگران نمیآید. در پشت این حملات تند و تیز چیزی بزرگ پنهان شده است.
- چرا فیلم شانگ چی جلوههای ویژهی کامپیوتری خیلی بدی دارد؟
- چرا ساخت فیلم شانگ چی از مارول ۲۰ سال زمان گرفت؟
- منتقدان دربارهی فیلم شانگ-چی و افسانهی ده حلقه چه میگویند؟
از اواخر سال ۲۰۰۰ میلادی فیلمهای ابرقهرمانی پایه ثابت گیشهی سینماها بوده است و تا به امروز کل مجموعهی مارول به ارزش حدودی ۲۳ میلیارد دلار رسیده است. با ورود انتقام جویان: پایان بازی به فاز سوم که با فروش ۲ میلیارد و هشتصد میلیون دلاری خود به پرفروشترین فیلم در موعد اکران تبدیل شده است. علاوهبر فروش بلیط این فیلمها انتقادات فراوانی را دریافت کرد و طبع شوخ و اکشن فیلم، بازی قوی بازیگران و جلوههای ویژه کامپیوتری آن مورد ستایش مخاطبان قرار گرفته است. در حقیقت هر فیلم از نظر راتن تومیتوز یک عنوان تازه و جدید است به خصوص اگر عناوین استودیوهای مارول باشد.
با اینکه مارول موفقیتهای ادامه دار بسیاری را به دست آورده و میآورد تعداد زیادی از بزرگان این صنعت نشان دادهاند که به هیچوجه طرفدار این عناوین نیستند. با همهی زرق و برق روی پردههای سینما بسیاری معتقدند که اکثر فیلمها از هم الهام گرفته و خلاقیتی در آنها به چشم نمیخورد، حتی بعضی پا را فراتر نهاده و به شکل صریحی اعلام میکنند که عنوانی کپی شده از فیلمی دیگر هستند. با توجه به اینکه انتقادهای بزرگی به دنیای مارول شده است نادید گرفتن آنها بسیار سخت است. در هرحال با نزدیکتر نگاه کردن به این انتقادها مشخص میشود نه تنها این اظهارات اشتباه نیستند بلکه با وجود آنها چیزی مهم درمورد صنعت فیلمسازی برملا خواهد شد.
نقش رسانهها در اظهارات ضد مارولی اسکورسیزی، ویلنوو و دیگران
از آنجا که تعداد کارگردانان بزرگ با نگاه بدبینانه نسبت به مارول کم نیست کم پیش میآید که نظر و انتقاد آنها بلوا و شورشی برپا نکند. در موارد بسیاری انتقادات پررنگ کسانی چون ویلنوو، ریدلی اسکات و دیگر کارگردانان با مصاحبههای طولانی روزنامهنگاران به دست میآید. دلیل سوالات متوالی آنها از یک موضوع نیز به شدت مشخص است. در عرصهی موفقیتهای تجاری و ژانری در سینماهای امروزی فیلمهای ابرقهرمانی در معرض انتقادهای فراوان هستند. بدیهی است که در جنبشهای هنری در هر حوزهای از موزیک، ادبیات و فیلم سبک عامهپسندتر از سوی اهالی سینما بیشتر مورد انتقاد قرار میگیرد. به احتمال زیاد این موضوع بیشتر از نادید گرفته شدن کار و زحمات دیگران به همراه کمی حسادت نشات میگیرد. به نظر خیلی سخت است نسبت به درآمد حدودی ۳ میلیارد دلاری فیلمی که عاری از هرگونه خلاقیت است واکنش و حسادتی صورت نگیرد.
با وجود اینکه مارول چیزی بیشتر از یک فرمول تکراری است اما واضح است که آزادی مارول در ساخت عنوانهای خود به مذاق برخی کارگردانان خوش نمیآید. این شرکت به داشتن خطوط زمانی چندگانه و روایت مرتبط آنها باهم معروف است، به این معنا که هر فیلم به داستانی بزرگتر مربوط است. مشخص است که این موضوع داد دیگر کارگردانها را درمیآورد. به عنوان مثال ادگار رایت به خاطر اینکه فیلم مدنظر او پیش نمیرفت از پروژهی مرد مورچهای کنارهگیری کرد. این تنشها مضاعف بر میزان بالای انتظار عموم از این پروژههای میلیون دلاری، فیلمهای مارول را به هدفی خوب برای رسانهها تبدیل کرده است. با توجه به محبوبیت عمومی این ژانر و دید خلاق و بیهمتای مارول باز هم شاهد این کشمکشها بین فیلمسازان مستقل و آنهایی که از پروژهها با داستانهای طولانی لذت میبرند خواهیم بود.
انتقادات از مارول به نظر درست نیست
محبوبیت فیلمها و نیاز مخاطبان به روایتهای باثبات دلیلی بر بیمیل شدن کارگردانها نسبت به فیلمسازی شده است، اما این موضوع برای همه یکسان نیست. مارول در همین صنعت بیرمق شده توانسته داستانهای بیشماری را در ژانرهای مختلفی بسازد، این شرکت به وسیلهی سبک ویژه و خطوط داستانی با روایتهای متصل به هم خود در فیلمهایش ثابت کرده است موفقیت در صنعت فیلمسازی به چه معنا است.
برای درک هرچه بیشتر این موضوع فیلمهایی مانند کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان و نگهبانان کهکشان را در نظر بگیرید، فیلم اول سبکی جاسوسی و دلهرهآور دارد و نگاهی به عناوین کلاسیک چون سه روز کرکس دارد، درحالیکه فیلم دوم سبکی فضامحور و علمی تخیلی دارد و به جای فضای ابرقهرمانی بیشتر فضای جنگ ستارگان را تداعی میکند. هر فیلم راه خود را میرود و به طور کامل طرز روایت و حسوحال خودش را دارد، هر دو فیلم ارتباط ضمنی و صحیح خاصی با دنیای گستردهی مارول دارند. این موارد نهتنها منحصربهفرد بودن فیلمها را ثابت میکند بلکه به هماهنگی پیچیدهی کارگردانهای مارول نیز اذعان دارد. نادیده گرفتن این پیچوتاب ظریف و مستحکم و کپی نامیدن آنها تمام تلاشها جهت ساخت جهان کامل و مرتبط در سینما و تازگی و اهمیت فیلمها را زیر سوال میبرد.
توهین به مارول به معنای توهین به کارگردانهای بزرگ است
با موفقیتهای هرچه بیشتر این استودیو، گرفتن تیغ تیز انتقاد به سمت مارول برای دیگر فیلمسازان این صنعت نیز آسانتر میشود. این تصور اشتباه که کارگردان درست و حسابی به سمت مارول نمیرود، توهینی آشکار به عوامل بااستعدادی است که تا امروز در ساخت این فرانچایز مشارکت داشتهاند. این نظر که کارگردانهای مارول در پایان و نتیجهی کار چندان دخیل نیستند نه تنها توهینی تحقیرآمیز است بلکه بسیار هم نادرست است.
در طی سالهای متمادی مسیر پروژههای جهان مارول با کمک دید و نظر اشخاصی چون جان فاورو کارگردان مرد آهنی، کن برانا کارگردان ثور و تایکا وایتیتی شکل گرفته است. با وجود اینکه برخی از عناصر داستانها غیرقابل بحث و تغییر است اما اثر انگشت هر کارگردان فارغ از جنسیت آنها بر هر پروژه مشهود است. به عنوان مثال فیلم ثور: رگناروک اثر تایکا وایتیتی ترکیبی خندهدار و مضحک از اکشن ابرقهرمانی کلاسیک و طنز عجیب است که مجموع این عوامل باعث شکلگیری یک فیلم اصیل شده است، این موضوع در پروژههای قبلی این کارگردان مانند فیلم آنچه در سایهها انجام میدهیم نیز به چشم میخورد. وایتیتی در این مورد گفته است که برای ساخت فیلم در دنیای مارول مانند یک مهمان بوده است اما اختیارات بسیار برای ایجاد خلاقیت مدنظرش را نیز داشته است. این دلیلی محکم بر این نظریه است که یک کارگردان بزرگ و بینظیر باز هم میتواند در چهارچوب قواعد دنیای مارول موفق ظاهر شود.
همانطور که کارگردان بزرگ میتواند فیلم مارولی بزرگ نیز بسازد کارگردان بد نیز از انجام این امر ناتوان است، موفقیت عناوین مارول غیرقابل انکار هستند. هر فیلم به عناصر روایتگری، جلوههای بصری و خلاقیت نیاز مبرم دارد که هرکدام به نحوی در تضمین موفقیت فیلم نقشی بزرگ دارند. تنها تفاوت عناوین ارتباط آنها با جهان گسترده دنیای مارول است. شکی نیست که برخی کارگردانها در این عرصه با چنین تفاوتی که به آنها دیکته میکند چه کارهایی میتوان یا نمیتوان انجام داد مشکل داشته باشند. در هر صورت با جلوتر رفتن مارول در گذر زمان افراد بااستعداد بیشتری نیز موفقتر میشوند.
بین مارول و فیلمهای دیگر تقابلی نیست
لیست بلندبالای مارول با بیش از بیست فیلم که داستان واحدی را بازگو میکنند، دنیای مارول را به موفقیتی ویژه در تاریخ سینما مبدل کرده است. هرچند تفاوت این عناوین با دیگر فیلمها مشخص است اما مبنای اصلی قرارگیری تک تک اجزای آن در هستهی داستان اصلی به طرز قابل توجهی شبیه به دیگر پروژههای بزرگ فیلمسازی است، البته چند شباهت ریشهای دیگر مانند روایت اصیل و تقابل خیر و شر نیز غیرقابلانکار است. اینها مواردی است که نه تنها در فیلمهای ابرقهرمانی بلکه در تمام صنعت سینما به چشم میخورد. تنش و تقابل بین مارول و دیگر فیلمها توهمی بیش نیست. به عنوان مثال دنی ویلنو کارگردان فیلم تلماسه که اخیرا دنیای مارول را تکراری و اقتباسی نامیده بود، مرتب از درونمایه و عناصری در فیلمهایش استفاده میکند که طرفداران فیلمهای ابرقهرمانی به سرعت آنرا تشخیص میدهند. داستان فیلمی مانند بلید رانر ۲۰۴۹ که سبکی خودقانونمحور در اجرای قوانین برای متهمین در دنیایی آیندهنگر است، شباهتهای بسیاری با داستان فیلمهای ضدجرم دارد.
یکی از انتقادات وارده بر مارول این است که ایدهی ساخت فیلمهای ابرقهرمانی تنها برای به دست آوردن پول بیشتر است، این شرکت طرفداران پروپاقرص را وسیلهای جهت ایجاد سود بیشتر از هنرهای نمایشی میبیند. اینگونه انتقادات اما در شناخت میزان موفقیت آنچه که امروزه دنیای مارول با ّآن شناخته میشود ناموفق بوده است، آنچه که دنیای گستردهی دیسی در اثباتش مشکل دارد. ترکیب گروهی از شخصیتهای محبوب در لنز دوربین و انتظار ایجاد یک نتیجهی عالی به هیچ عنوان کافی نیست بلکه باید دید منحصربهفرد و تشکیلات فراانسانی در کنار هم موضوعات مختلف و ناهمگونی را تشکیل دهند تا داستانی رضایتبخش و موفق از آب درآید. دنیای سینمایی مارول با تعاریف مختلف خود تفاوتهای بسیاری با دیگر عنوانین صنعت سینما دارد. هرچند بسیاری از انتقادات وارده به مارول پذیرفته است اما خاص بودن در این عرصه به معنای ناکامی نخواهد بود.
منبع: Screenrant