۱۰ شاهکار سینمایی که لیاقت بردن نخل طلای جشنواره کن را داشتند
در نگاه بسیاری از دوستداران سینما جشنواره بینالمللی فیلم کن یکی از معتبرترین رویدادهای هنری جهان و جایزه اصلی این جشنواره یعنی نخل طلا از جمله مهمترین جوایز سینمایی است.
کن جشنوارهای است که با بررسی سالانه آن قادر خواهید بود بسیاری از آثار باکیفیت جهان در آن سال را تشخیص دهید و با نگاهی به برندگان جوایزش، تعدادی از باکیفیتترین فیلمهای سال را بیابید. این جشنواره که برگزاری آن به دهه ۱۹۳۰ میلادی بازمیگردد جایگاه نمایش آثار بزرگترین فیلمسازان جهان و در عین حال محل شناسایی بسیاری از استعدادهای نوظهور در طول تاریخ سینما بوده است.
با وجود نکات مورد اشاره گاهی اوقات در طول دهههای برگزاری جشنواره فیلم کن هیأت داوران برخی آثار را به شکل عمدی یا سهوی نادیده گرفتهاند و میشود با قاطعیت ادعا کرد آثار برجستهای بوده که در سالهای گذشته لیاقت دریافت مهمترین جایزه این رویداد (نخل طلا) را داشتهاند اما از دریافت آن بازماندهاند.
در ادامه به بررسی ۱۰ فیلم مهم میپردازیم که لیاقت دریافت نخل طلای جشنواره کن را داشتهاند اما موفق به دریافت این جایزه نشدند.
۱۰- جایی برای پیرمردها نیست (No Country for Old Men)
- کارگردان: برادران کوئن
- سال ساخت: ۲۰۰۷
- بازیگران: تامی لی جونز، خاویر باردم، جاش برولین
فیلم سینمایی جایی برای پیرمردها نیست را باید یکی از پختهترین و مهمترین آثار برادران کوئن در نظر گرفت. اثری که اغلب جذابیتهای فیلمهای کوئنها را در خود دارد.
جسارت، طنز سیاه، خشونت، شخصیتهای شرور آرام که رفتارهای آنها اهداف معمولی و قابل فهمی را دنبال نمیکند، قهرمانهای خاکستری و تقریبا هر چیزی که از این دو برادر انتظار دارید.
داستان فیلم در سال ۱۹۸۰ روایت میشود. لوئلین ماس (با بازی جاش برولین) یک شکارچی است که در بیابانهای تگزاس شکار دندانگیری نصیبش نشده و اتفاقی به یک صحنه جنایت برمیخورد؛ صحنهای پر از جسد که به یک معامله ناموفق و مسلحانه مواد مخدر مربوط است. او کیفی پر از دلار پیدا کرده و آن را مخفی میکند و به این ترتیب خواسته یا ناخواسته پایش به یک ماجرای جنایی خطرناک و پیچیده باز میشود. خاویر باردم در نقش یک قاتل مزدور به نام آنتون چیگور برای یافتن پول اجیر شده و از این طریق وارد داستان میشود؛ مردی که هیچکس و هیچچیز جلودارش نیست.
جایی برای پیرمردها نیست از نظر تجاری یک موفقیت اساسی بود. فیلمی که با بودجه ۲۵ میلیون دلاری ساخته شد اما فراتر از انتظار عمل کرد و بیش از ۱۵۰ میلیون دلار فروخت. فیلم در عین حال محبوب منتقدان بود، از نظر هنری به تحسین جهانی دست یافت و تعدادی از کارشناسان آن را یکی از بهترین آثار قرن اخیر نامیدند.
وقتی فیلم برادران کوئن به اسکار رسید هم موفقیتها ادامه داشت. این پدیده ۴ جایزه اسکار دریافت کرد؛ از جمله جوایز مهمی چون اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی. اما وضعیت فیلم در کن چندان درخشان نبود و مهمترین جایزه کن به فیلم رومانیایی «چهار ماه، سه هفته و دو روز» (۴ Months, 3 Weeks and 2 Days) ساخته کریستین مونجیو رسید.
۹- رانندگی (Drive)
- کارگردان: نیکولاس ویندینگ رفن
- سال ساخت: ۲۰۱۱
- بازیگران: رایان گاسلینگ، کری مولیگان، برایان کرانستون
نیکولاس ویندینگ رفن کارگردان فیلم سینمایی رانندگی از آن دست هنرمندانی است که به میزان شایستگی واقعیاش مورد تقدیر و توجه قرار نگرفته است؛ اما با این وجود هم باید او را یکی از مطرحترین کارگردانهای دانمارکی و اساسا هنرمندان اهل اسکاندیناوی در قرن اخیر به حساب آورد.
فیلم رانندگی که بر اساس رمانی به همین نام نوشته جیمز سالیس ساخته شده، ترکیبی است از تواناییهای سطح بالای کارگردان، فیلمنامه خوب حسین امینی و بازیهای متناسب از جمله نقشآفرینی رایان گاسلینگ در یکی از بهترین بازیهای کارنامه حرفهایاش.
گرچه فیلم سینمایی رانندگی تمجید گسترده منتقدان را در پی داشت اما در جشنواره فیلم کن رقابت را به «درخت زندگی» (Tree of Life) به کارگردانی ترنس مالیک (کارگردان مستقلساز، کهنهکار و برجسته آمریکایی) واگذار کرد.
۸- کلئو از ۵ تا ۷ (Cléo from 5 to 7)
- کارگردان: آنیس واردا
- سال ساخت: ۱۹۶۲
- بازیگران: کرونی مارچاند، دومینیک داورای، میشل لوگران
بعضی از سینمادوستان معتقدند آنیس واردا بزرگترین کارگردان زن تاریخ سینما بود. حتی اگر این نظر مناقشهبرانگیز را نپذیریم باید قبول کنیم که او در بدترین حالت یکی از برجستهترین کارگردانهای زن سینما بود.
واردا که فعالیت حرفهای خود را از دوران آغاز موج نو سینمای فرانسه آغاز کرد در سال ۱۹۶۲ به عنوان دومین اثر سینماییاش کلئو از ۵ تا ۷ را جلوی دوربین برد.
موج نوی سینمای فرانسه فضایی برای خلاقیتهای گسترده و آزمایشهای بدیع فراهم کرده بود؛ فضایی که به مذاق واردا خوش میآمد و این جسارت در بیان هنری در تمام طول زندگی حرفهای با او ماند.
عموما فیلم سینمایی کلئو از ۵ تا ۷ را بهترین اثر واردا میدانند؛ برخی دیگر این فیلم را بهترین اثر او در دوران اولیه فیلمسازی این چهرهی صاحبنام سینمای فرانسه ارزیابی میکنند.
فیلم داستان یک خواننده زن خیالپرداز را روایت میکند که ساعاتی را با اضطراب در انتظار نتیجه یک آزمایش مربوط به سرطان سپری میکند.
کلئو از ۵ تا ۷ با شخصیتهای تأثیرگذار و تفسیر ظریفی که از وضعیت زن مدرن در جامعه ارائه میداد، قلب بسیاری از سینمادوستان را در جهان تسخیر کرد.
در حالی که امروز فیلم آنیس واردا یکی از آثار کلیدی سینمای فمینیستی ارزیابی میشود، در دوران اکران با واکنشهای منفی بعضی منتقدان افراطی مواجه شد؛ آنها فیلم را ضد فمینیسم و طرفدار استعمار دانستند و مدعی شدند اثر تلاش میکند زن را بهعنوان موجودی سادهاندیش و ناتوان در اداره امور به تصویر بکشد.
با وجود این نگاههای انتقادی عجیب نبود که در رقابتهای آن سال جشنواره فیلم کن جایزه اصلی جشنواره به فیلم بزرگ آنیس واردا تعلق نگیرد بلکه سهم درام برزیلی «قول» (The Given Word) به کارگردانی آنسلمو دوراتچی شود.
۷- یک پیامبر (A Prophet)
- کارگردان: ژاک اودیار
- سال ساخت: ۲۰۰۹
- بازیگران: طاهر رحیم، نیلز آرستراپ، عادل بن شریف
یک خلافکار خردهپای عربتبار زندانی میشود و به سرعت در مییابد که زندگی پشت میلهها با آنچه پیشتر تصور کرده بود به کلی متفاوت است. فیلم داستانی درباره خیانت و پارانویا را روایت میکند که در نهایت شخصیت اصلی را به انسانی کاملا متفاوت تبدیل میکند.
ژاک اودیار کارگردان فیلم از چهرههای برجسته سینمای معاصر فرانسه است و به گواه بسیاری از منتقدان یک پیامبر هم مهمترین فیلم کارنامه کاری او است. اثری کامل که روایتگر صادق و بیرحم وقایعی است که به شکل جزئی در زندانهای فرانسه و به شکل کلی در جامعه فرانسه رخ میدهند.
رقیب این فیلم مهم فرانسوی اثر بزرگ دیگری از میشائل هانکه به نام «روبان سفید» (The White Ribbon) بود. گرچه هیچ منتقد منصفی نمیتواند منکر ارزشهای فیلم بزرگ و بسیار باکیفیت هانکه شود اما در این هم شکی نیست که یک پیامبر ساخته ژاک اودیار اثری در حد و اندازههای تصاحب نخل طلا از جشنواره فیلم کن بود.
۶- کوایدان (Kwaidan)
- کارگردان: ماساکی کوبایاشی
- سال ساخت: ۱۹۶۴
- بازیگران: رنتارو میکونی، کیکو کیشی، میچیو آراتاما
ماساکی کوبایاشی از اسطورههای سینمای ژاپن و از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما است. کوبایاشی را باید نمادی دانست از یک مدل خاص فیلمسازی که در آن فیلم به تدریج اثر عمیق خود را درون مخاطب ایجاد میکند.
باید بهصراحت گفت مخاطب سینمای کوبایاشی، مخاطب عام سینما نیست و هر علاقهمندی نباید پای آثار این استاد سینمای ژاپن بنشیند؛ اما اگر سینما برای مخاطب به دغدغهای جدی تبدیل شود بیشک کوبایاشی سحرانگیز است و هرگز ناامیدتان نمیکند.
او که آثار بزرگ و مطرحی چون سهگانه حماسی «وضع بشر» (The Human Condition) و درام تأثیرگذار «هاراکیری» (Harakiri) را در کارنامه دارد اواسط دهه ۱۹۶۰ فیلم سینمایی ترسناک کوایدان را جلوی دوربین برد.
کوایدان (به معنای داستانهای ارواح) چهار داستان را بر اساس فولکلورهای ژاپنی روایت میکرد و در هنگام ساخت چه از نظر هزینه و چه در استفاده بدیع از فرم، سرآمد فیلمهای ژاپنی بود. با این وجود فیلم بزرگ کوبایاشی نتوانست نخل طلای جشنواره فیلم کن را کسب کند و این جایزه سهم «مهارت…و نحوه به دست آوردنش» (The Knack…and How to Get It) به کارگردانی ریچارد لستر شد.
امروزه بسیاری از تحلیلگران موافقاند که فیلم لستر ابدا در حد و اندازههای اثر استاد بزرگ سینمای ژاپن نبود. این نکته را هم نمیتوان نادیده گرفت که درک فیلم کوبایاشی برای مخاطبان اروپایی ساده نبود و احتمالا مخاطب ژاپنی این داستانهای برآمده از ادبیات سنتی این کشور را بیشتر و بهتر درک میکرد.
۵- سوختن (Burning)
- کارگردان: لی چانگ-دونگ
- سال ساخت: ۲۰۱۸
- بازیگران: یو آه این، استیون ین، جئون جونگ سو
در دهههای گذشته سینمای کره جنوبی روند رو به رشدی را طی کرده است. فیلم سینمایی سوختن بیتردید یکی از محبوبترین و قدرتمندترین تریلرهای کرهای در سالهای اخیر بوده که توجه مخاطبان غربی را به خود جلب کرده است.
سوختن را لی چانگ-دونگ در سال ۲۰۱۸ میلادی کارگردانی کرد. لی چانگ-دونگ با همکاری او جونگ-می فیلمنامه اثر را بر پایه کتاب «سوزاندن انبار» اثر هاروکی موراکامی نوشت.
جونگ سو پسر جوانی است که اتفاقی به دختری که در گذشته با هم در یک محل زندگی میکردند برخورد میکند. دختر از جونگ سو میخواهد در طول دوره سفری که به افریقا دارد از گربهاش مراقبت کند. وقتی که دختر از سفر بازمیگردد پسر مرموزی به نام بن را به جونگ سو معرفی میکند؛ پسر جوانی که راز سرگرمیهای پنهانیاش را با وی در میان میگذارد.
سوختن فیلمی است که سؤالات زیادی را مطرح کرده ولی لزوما پاسخهای حاضر و آمادهای برای آنها ندارد و از این نظر مرموز و مؤثر است. لی چانگ-دونگ استادانه هیجان، نبض درام و داستان عاشقانه را با هم ترکیب کرده است. بازیهای سه بازیگر اصلی فوقالعادهاند و در طول فیلم داستان به شکلی مداوم از سطح به عمق میرود.
از سوی دیگر سوختن را باید در میان آثار سینمای شرق آسیا که در سالهای گذشته مضامین طبقاتی پررنگی دارند تحلیل کرد. این اثر سینمایی شباهتهای چشمگیری با چند فیلم تحسینشده دیگر آسیایی دارد؛ «انگل» (Parasite) و «دزدان فروشگاه» (Shoplifters) که هر دو مسائل اجتماعی و طبقاتی را به عنوان ایدههای محوری خود مطرح میکنند. سوختن اما نگاهی غیرمستقیمتر و چه بسا پیچیدهتر به مسأله دارد. سوختنِ درونیِ جوانی از طبقات نهچندان مرفه جامعه که در برابر قدرت، رفاه، برتری و کیفیت حاصل از ثروتِ رقیب خود کاملا عاجز شده و قادر به رمزگشایی بلایی که دقیقا به سرش میآید نیست. این سوختن درونی به خشمی درونی تبدیل شده که بهزودی چه در فیلم و چه در جامعه زبانه خواهد کشید.
با وجود آنکه سوختن محبوب بسیاری از منتقدان بود و در فهرست بهترین فیلمهای سال جای ثابتی داشت اما موفق نشد جوایز هیچ یک از فستیوالهای برجسته را تصاحب کند. با اینکه سوختن امتیازی خیرهکننده از منتقدان بینالمللی حاضر در جشنواره فیلم کن گرفت اما نخل طلا به فیلم سینمایی «دزدان فروشگاه» به کارگردانی هیروکازو کورئیدا رسید.
۴- سبکسواران (Easy Rider)
- کارگردان: دنیس هاپر
- سال ساخت: ۱۹۶۹
- بازیگران: پیتر فوندا، دنیس هاپر، جک نیکلسون
ایزی رایدر یا سبکسواران یک فیلم جادهای بسیار مشهور و تأثیرگذار است که از جمله کلیدیترین آثار جنبش هالیوود نو به حساب میآید و در عمل آن را از فیلمهای آغازکننده مسیر این جنبش در نظر میگیرند.
سبکسواران که ریشهای عمیق در فرهنگ پاپ آمریکا دارد هنگام اکران اولیه با نگاههایی متفاوت از دو سوی طیف روبهرو بود. برخی شیفته این اثر نوآورانه و دورانساز شدند و بعضی دیگر شمشیرشان را برای این فیلم از رو بستند.
در حالی که امروز فیلمی مثل سبکسواران را همچون یک شاهکار درخشان ارزیابی میکنیم اما در سالی که فیلم منتشر شد نتوانست در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن عملکرد موفقیتآمیزی داشته باشد. سبکسواران در این رویداد هنری جایزه بهترین فیلم اول را بهدست آورد و نخل طلا به فیلم «اگر….» (If….) ساخته لیندسی اندرسن رسید که احتمالا در آن تاریخ برای هیأت داوران انتخاب مطمئنتر و البته محافظهکارانهتری بود.
عناصر خاص فرهنگی فیلم که در واقع نوعی دیدگاه انتقادی نسبت به وضع موجود را بازتاب میداد و روح طغیانگر اثر هنوز هم بعد از گذشت دههها در آن جاری است.
۳- علی: ترس روح را میخورد (Ali: Fear Eats the Soul)
- کارگردان: راینر ورنر فاسبیندر
- سال ساخت: ۱۹۷۴
- بازیگران: بریژیت میرا، الهادی بن سالم، باربارا ولنتین
علی: ترس روح را میخورد در سال ۱۹۷۴ رقیب سرسختی چون «مکالمه» (The Conversation) را در جشنواره فیلم کن پیش رو داشت؛ جایزه نخل طلا هم به این فیلم کوپولا رسید. مکالمه در کنار سهگانه «پدرخوانده» (The Godfather) مهمترین اثر کوپولا بود و در کیفیت و قدرت آن شکی نیست.
با این وجود نمیشود منکر شد که فیلم علی: ترس روح را میخورد اثر راینر ورنر فاسبیندر هم شایستگی دریافت این جایزه را داشت. فیلم دربارهی زندگی و دشواریهایی است که علی (یک کارگر مهاجر اهل مراکش در آلمان) تجربه میکند. فیلم عشق عجیب و رابطه غیرمتعارف این مرد را نیز با زنی مسنتر از خود به تصویر میکشد.
راینر ورنر فاسبیندر یکی از چهرههای مهم موج نوی سینمای آلمان است و شاید هرگز با هیچ فیلم دیگری به این اندازه به دریافت جایزه نخل طلا نزدیک نشده بود. در واقع علی: ترس روح را میخورد تنها یکی از دو فیلمی بود که از این فیلمساز وارد بخش مسابقه جشنواره کن شدند.
۲- نفرت (La Haine)
- کارگردان: متیو کاسوویتس
- سال ساخت: ۱۹۹۵
- بازیگران: ونسان کسل، هوبرت کاوندی، سعید تغماوی
نفرت از جمله آثار پرسروصدای سال ۱۹۹۵ بود. اثری که داستانی ساده و در عین حال عمیق را از رابطه سه دوست سیاهپوست، عرب و یهودی دیدگاهشان نسبت به مقوله انتقام را روایت میکرد؛ داستانی که قلب بسیاری از سینمادوستان را ربود.
نفرت نشان داد مسأله تبعیض تاریخمصرفگذشته و قدیمی نیست و نه تنها ریشه در گذشته دارد بلکه در حال حاضر نیز به شکل غیرقابلانکاری مشهود است.
نفرت بیشک مهمترین و موفقترین فیلم متیو کاسوویتس تا به امروز بوده است. فیلم به خاطر بازیهای درخشان، پیام درونی و رئالیسم تندش به شکل گستردهای تحسین شد؛ اثری که برخورد خشن با اقلیتها و چرخه انتقام و نفرت را پیش چشم تماشاگران میآورد.
همه این ویژگیها باعث میشود گمان کنیم نفرت گزینه شایستهای برای دریافت جایزه نخل طلا در چهل و هشتمین دوره از جشنواره فیلم کن بود اما جایزه به فیلم «زیرزمین» (Underground) یکی از معروفترین آثار امیر کوستوریتسا کارگردان صرب رسید.
فیلم سورئال و تلخ کوستوریتسا که باعث شد نخل طلا برای بار دوم به این کارگردان برسد عمیقا شایسته تحسین بود اما نفرت متیو کاسوویتس هم چیزی کم نداشت و یک فرصت استثنایی را از دست داد.
۱- مهر هفتم (The Seventh Seal)
- کارگردان: اینگمار برگمان
- سال ساخت: ۱۹۵۷
- بازیگران: ماکس فون سیدو، گونار بیورنستراند، نیلز پاپه
در نهایت به فیلمی رسیدیم که عجیبترین گزینه این لیست است. اثری عظیم و فراموشنشدنی از کارگردانی کمنظیر؛ اگر نگوییم بینظیر.
مهر هفتم از جمله برجستهترین آثار اینگمار برگمان کارگردان شهیر سوئدی است. فیلم داستان یک شوالیه قرون وسطایی را بازگو میکند که در سفری به سرزمینی طاعونزده با مرگ روبهرو شده و بر سر جان خویش با مرگ شطرنج بازی میکند.
به هر حال برگمان و مجموعه آثار بزرگش نیازی به معرفی ندارند. این اسطوره سینمای سوئد مخاطبانش را با گستره وسیعی از آثار برجسته طی چند دهه همراهی کرد و در نهایت از نظر بسیاری از کارشناسان، منتقدان و نظریهپردازان تاریخ سینما نام خود را در میان بزرگترین وزنههای تاریخ سینما قرار داد.
امروزه از نظر بسیاری مهر هفتم بهترین فیلم برگمان است اما جالب است بدانید وقتی فیلم در سال ۱۹۵۷ اکران شد با بعضی نظرات منفی به ویژه در سوئد مواجه شد. فیلم برگمان در نهایت موفق به دریافت جایزه نخل طلا نشد و امروزه میتوان این تصمیم را در میان بزرگترین اشتباهات این جشنواره در نظر گرفت. ماجرا زمانی جالبتر میشود که بدانید جایزه به «ترغیب دوستانه» (Friendly Persuasion) فیلمی از ویلیام وایلر رسید که ابدا با هیچ متر و معیاری قابل مقایسه با فیلم بزرگ برگمان نیست.
در واقع حتی اگر قرار نبود جایزه به فیلم برگمان برسد آثار بزرگ دیگری چون «کانال» (Kanal)، «محکومبهمرگی گریخته است» (A Man Escaped) و «شبهای کابیریا» (Nights of Cabiria) شایسته دریافت نخل طلای آن سال جشنواره فیلم کن بودند.
شدیدا فیلم مهر هفتم رو پیشنهاد میکنم به دوستان ببینید، باشد تا رستگار شوید …