۱۲ لحظهی تکاندهنده در فیلمهای مارول که همه را غافلگیر کردند
جهان سینمایی مارول طی این ۱۳ سال حضورش هواداران بسیاری را متحیر و هیجانزده کرده است. این فرنچایز غولآسا تا الان ۲۴ فیلم سینمایی تحویل ما داده که شخصیتهای بزرگی چون مرد آهنی (رابرت داونی جونیور)، کاپیتان آمریکا (کریس ایونز) و ثور (کریس همسورث) در آنها حضور داشتهاند.
- «انتقامجویان: پایان بازی» چطور مقدمات فیلم جاودانگان را فراهم کرد؟
- ۷ فیلم مارول که طبق فرمول مارول ساخته شدند (و ۷ فیلم که از آن منحرف شدند)
جهان عظیم مارول تنها به سینما محدود نمیشود. چهار سریال موفق و محبوب دیزنی پلاس هم هستند؛ «وانداویژن» (WandaVision)، «فالکون و سرباز زمستان» (The Falcon and the Winter Soldier)، «لوکی» (Loki) و همچنین سریال انیمیشنی «چه میشود اگر…؟» (What If…?) که در دنیاهای موازی میگذرد.
هر کدام از این فیلمها و سریالها معادلات آثار کمیک بوکی را به هم ریختند و معیار و استاندارد تازهای جا انداختند، و بیشمار لحظهی ماندگار و حیرتانگیز برای هوادارانشان خلق کردند.
جهان سینمایی مارول سال ۲۰۰۸ و با فیلم «مرد آهنی» (Iron Man) کار خودش را آغاز کرد و یکی از محبوبترین و قدرتمندترین شخصیتهایش را به تصویر کشید. تونی استارک میلیاردری خوشگذران و دخترباز بود که قلبی مهربان داشت و طی ماجراهای پرپیچوخم و مرگباری تبدیل به شخصیتی عمیق و همدلیبرانگیز میشد. فیلمهایی مثل قسمت دوم مرد آهنی سال ۲۰۱۰، «کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» (Captain America: The First Avenger) و «ثور» (Thor) سال ۲۰۱۱ جهان مارول را گستردهتر و پیچیدهتر کردند تا اینکه به سال ۲۰۱۲ و فیلم «انتقامجویان» (The Avengers) رسیدیم و تمام این ابرقهرمانهای نیرومند را کنار هم دیدیم. از آن زمان تا کنون طرفداران مارول شاهد لحظههای ماندگار و تأثیرگذار بسیاری بودهاند. لحظههایی تکاندهنده، درخشان و گاهی غمانگیز که انبوه هواداران را شوکه و هیجانزده و غمگین کرد و جهان سینمایی مارول را برای همیشه تغییر داد.
در فیلمهای مارول هم به قدرت رسیدن و سقوط یک تایتان دیوانه را دیدیم، هم مرگهایی دلخراش و تراژیک و صحنههای مبارزهای حماسی. سازندگان فیلمهای مارول خوب بلدند که چطور تماشاگرانشان را شگفتزده و متحیر کنند. لحظههایی که در ادامه میخوانید گواهی بر این مدعاست.
هشدار – در ادامهی مطلب خطر لو رفتن داستان فیلمها وجود دارد
۱. کاپیتان آمریکا پتک ثور را بلند کرد – انتقامجویان: پایان بازی (Avengers: Endgame)
انتقامجویان: پایان بازی یک سرانجام حماسی و درخشان برای خط داستانی سنگهای ابدیت رقم زد. این فیلم سه ساعته که رکوردهای گیشه را جابهجا کرد تجلیل و بزرگداشتی برای جهان سینمایی مارول به حساب میآید و تمام عناصر مهم و تأثیرگذار فیلمهای مارول را در آن میبینیم.
حین ماجراجوییهایی که قهرمانهای ما در سفرهای زمانی داشتند شاهد بازگشت انبوهی شخصیت آشنا بودیم، از جمله شخصیتهای فرعی مثل ملکه فریگا (رنه روسو)، پگی کارتر (هیلی اتول) و هاواراد استارک (جان اسلتری). اما انتقامجویان: پایان بازی در کنار اینها چندین لحظهی خیرهکننده و حیرتانگیز دارد که حسابی هوادارانش را ذوقزده و هیجانزده کرد. از جمله همین صحنه که مقدماتش پیش از پایان بازی و در «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age Of Ultron) فراهم شده بود و تماشاگران را به حدس و گمان وا میداشت.
حتما یادتان هست در آن فیلم صحنهای وجود داشت که انتقامجویان نوبتی سعی میکردند پتک ثور (میولنیر) را بلند کنند. همه تمام تلاششان را کردند و موفق نشدند، همه به جز استیو راجرز که توانست تنها چند میلیمتر آن را جابهجا کند و لحظهای نگرانی در چهرهی ثور بیندازد.
در پایان بازی بالاخره فرصت این را پیدا میکنیم تا کاپیتان آمریکا را با پتک معروف ثور ببینیم. حین نبرد نهایی انتقامجویان با تانوس، کاپیتان آمریکا میولنیر را علیه تانوس استفاده میکند و آن را به کار میگیرد، و یک بار برای همیشه ثابت میکند که لایق گرفتن میولنیر است.
لحظهای که پتک ثور در دستان استیو راجرز قرار گرفت تماشاگران سراسر دنیا نفسهایشان را از هیجان در سینه حبس کردند. مگر میشود فراموشش کرد؟ بعد از تمام فداکاریهایی که استیو راجرز کرد و درد و رنجهایی که پشت سر گذاشت، سرانجام موفق شد که ثابت کند انسان لایقی برای میولنیر است و میتواند سلاح نیرومند و باستانی ثور را در دستانش بگیرد.
بعد از خود خدای تندر و ویژن، استیو سومین شخصیت در جهان سینمایی مارول است که موفق شده میولنیر را بلند کند.
۲. تانوس دوبار ویژن را کشت – انتقامجویان: جنگ ابدیت (Avengers: Infinity War)
واندا ماکسیموف یا همان اسکارلت ویچ (الیزابت اولسن) تا اینجای کار با ناگواریهای زیادی در جهان سینمایی مارول روبهرو بوده. واندا و برادرش پیهترو (آرون تیلور جانسون) که در سن پایین یتیم شدند برای اولین بار در انتقامجویان: عصر اولتران بهعنوان شخصیتهای مقابل انتقامجویان حضور یافتند.
مرگ تراژیک پیهترو آخرین اتفاق ناراحتکننده و غمانگیزی نبود که برای اسکارلت ویچ میافتاد. بعد از اینکه او تغییر جبهه میدهد و به انتقامجویان میپیوندد، عاشق ویژن (پل بتانی) میشود اما چیزی نمیگذرد که رابطهی عاشقانهاشان در انتقامجویان: جنگ ابدیت به پایانی ناراحتکننده میرسد.
وقتی تانوس (جاش برولین) سر میرسد، ویژن متوجه میشود که باید سنگ ذهنی که روی سرش قرار دارد را نابود کنند تا جلوی این تایتان دیوانه را بگیرند و نتواند کشتار جمعی مد نظرش را اجرا کند. اما متأسفانه تنها کسی که میتواند یکی از سنگهای ابدیت را نابود کند واندا است، کسی که قدرتهای خودش هم با سنگ ذهن فعال شده.
انتقامجویان تمام تلاش خودشان را میکنند تا به نحوی دیگری جلو تانوس را بگیرند ولی در نهایت موفق نمیشوند و واندا به اجبار سنگ ذهن روی سر ویژن را نابود میکند و در یکی از تلخترین صحنههای مارول، معشوقش را از بین میبرد.
ولی غم و ناراحتی همین جا به پایان نمیرسد. وقتی واندا مشغول عزاداری و سوگواری برای عزیز از دست رفتهاش است، تانوس سنگ زمان را (که دکتر استرنج بهتازگی در اختیارش قرار داده) به کار میگیرد و زمان را به عقب برمیگرداند تا سنگ ذهن را از روی سر ویژن بردارد و او را بار دیگر نابود کند. تانوس سنگ ذهن را به زور میگیرد، ویژن دوباره کشته میشود و واندا در پی این غم بزرگ و ویرانگر آسیبی همیشگی میبیند.
۳. فهمیدیم نیک فیوری زنده است – کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier)
کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان در کنار اینکه اثری ابرقهرمانی در جهان سینمایی مارول بود، یک تریلر سیاسی و معمایی هم به حساب میآمد که پر بود از مضامینی چون جاسوسی، اقدامهای مخفیانه و فرصتهای دوباره.
در این فیلم کاپیتان آمریکا و بیوهی سیاه (اسکارلت جوهانسون) متوجه میشدند که هایدرا، یعنی همان بخش تحقیقات علمی نازیها که استیو راجرز گمان میکرد حین جنگ جهانی دوم برای همیشه نابودش کرده، در طول این سالها دوام آورده و به شکل مخفیانه درون شیلد نفوذ کرده است.
در سرباز زمستان میبینیم که سازمان هایدرا با رهبری و هدایت الکساندر پیرس (رابرت ردفورد) دست به ترور نیک فیوری (ساموئل ال جکسون) میزند تا کنترل امور را به دست بگیرد و از سایهها بیرون بیاید.
مرگ نیک فیوری لحظهی شوکهکنندهای بود که درست بعد از یک تعقیبوگریز نفسگیر و هیجانانگیز بین او و مأموران هایدرا پیش میآمد. اما همانطور که همه از مارول و فیلمهایش انتظار داریم، چیزی نمیگذرد که مشخص میشود این مأمور کارکشته در واقع نمرده است. در صحنهی شوکهکنندهی دیگری میبینیم که فیوری هنوز زنده است و از دست مأمورین هایدرا پنهان شده و منتظر بازگشت کاپیتان آمریکا، بیوهی سیاه و ماریا هیل (کوبی اسمالدرز) است.
با اینکه زنده ماندن فیوری باعث میشد تا تهدیدهای قبلی خنثی شود و ما اتفاق بزرگ پیشآمده را دیگر خیلی جدی نگیریم، ولی نشان میداد که این شخصیت شکستناپذیر هنوز جای کار زیادی دارد و مارول میتواند در موقعیتهای بیشماری از او بهره ببرد.
۴. فهمیدیم اگو مردیث کوییل را کشته – نگهبانان کهکشان بخش ۲ (Guardians Of The Galaxy Vol.2)
هواداران در قسمت دوم نگهبانان کهکشان با یکی از قدرتمندترین ضدقهرمانهای جهان سینمایی مارول و یکی از بدترین پدرهای دنیا آشنا شدند. اگو (با بازی کرت راسل) عملا یک سیارهی زنده است، موجودی مافوق تصور و عظیم که قدرتهای غیرقابل وصفی دارد و احتمالا تنها موجود قدرتمندتر از او تانوس است. در کنار تمام این موارد، شخصیتی واقعا نفرتانگیز است که برای اهداف خودش از انجام هیچ کار شنیعی نمیترسد.
در ابتدا به نظر میرسد که شخصیتی رویایی و درجهیک است و پیتر کوئیل (کریس پرت) و بقیهی نگهبانان کهکشان با دیدنش خوشحال هستند. اما چیزی نمیگذرد که شخصیت واقعیش را برملا میکند و همه میفهمیم چه هیولای وحشتناکی است.
منتیس (پام کلمنتیف) به گامورا (زویی سالدانا) و درکس (دیو باتیستا) واقعیت اگو را میگوید؛ اینکه شخصیت پلیدی است و هزاران نفر از فرزندانش را کشته و احتمالا قرار است پیتر را هم بکشد. در همین حین اگو وقتی نقشههایش را برای پیتر توضیح میدهد شخصیت واقعیش را آشکار میکند و در اینجاست که میفهمیم مردیث مادر پیتر به دلایل طبیعی از دنیا نرفته و ماجراهای وحشتناکتری در جریان بوده.
اگو، این موجود کیهانی و فرازمینی، خیلی راحت میگوید: «من سه بار به زمین برگشتم که اون رو ببینم. و میدونستم اگه دفعهی چهارم هم برگردم پیشش دیگه هیچوقت ترکش نمیکنم. برای همین مجبور شدم کاری رو بکنم که لازمه. ولی وقتی اون تومور رو توی سرش کاشتم قلبم واقعا شکست.»
این لحظه هم وحشتناک است هم تکاندهنده. پیتر با شنیدن این واقعیت هولناک که پدرش باعث مرگ مادرش شده از حالت سرخوشی و ناآگاهی قبل بیرون میآید و میفهمد با چه موجود پلیدی طرف شده. بازی کرت راسل تأثیرگذاری این صحنه را دوچندان کرده است. او جملههایش را جوری ادا میکند که حس میکنیم جان انسانهای عادی اهمیت چندانی برایش ندارد و همه شبیه چرخدندههای بیارزشی هستند که در مقابل نقشهها و ایدههای عظیم او به چشم نمیآیند.
۵. مرگ کوییکسیلور – انتقامجویان: عصر اولتران (Avengers: Age Of Ultron)
کسی انتظارش را نداشت که شخصیت تازهای مثل کوییکسیلور در همان اولین حضورش در جهان سینمایی مارول کشته و حذف شود.
برای حضور پیهترو و واندا ماکسیموف (ملقب به کوییکسیلور و اسکارلت ویچ) در جهان سینمایی مارول مقدمات زیادی فراهم کرده بودند و هواداران زیادی انتظارشان را میکشیدند. در صحنهی بعد از تیتراژ کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان نوید حضور آنها را میدادند و همه فکر میکردیم قرار است اتفاق بزرگی بیفتد و جهشیافتههای دنیای «مردان ایکس» (X Men) نقش بیشتری در آینده ایفا کنند.
ولی وقتی فیلم اکران شد فهمیدیم که این دوقلوها آنطور که تبلیغ شده بودند نیستند. با اینکه واندا به حضورش در جهان سینمایی مارول ادامه داد و در دو فیلم انتقامجویان بعدی و سریال وانداویژن ظاهر شد، ولی پروندهی کوییکسیلور خیلی زود بسته شد و بیشتر از یک فیلم دوام نیاورد چون حین نجات دادن هاوکآی کشته شد. هاوکآی نام پسرش را به احترام او پیهترو گذاشت و در سریال وانداویژن هم یک کوییکسیلور که واقعا کوییکسیلور نبود (ایون پیترز) میدیدیم. ولی در جهان سینمایی مارول بیشتر از این اشارهای به شخصیت او نمیشود.
مرگ کوییکسیلور به دلایل متعددی اتفاق افتاد. رییس مارول کوین فایگی سال ۲۰۱۵ گفت که با این کار «نشان میدهیم تهدیدهای داستان جدی است و جان شخصیتها واقعا در معرض خطر قرار میگیرد. همچنین با این حرکت متوجه میشویم که اقدامات اولتران عواقبی در پی دارد و برای عمیقتر شدن شخصیت اسکارلت ویچ هم ضروری بود.»
ولی در کنار این دلایل، یکی از عوامل تأثیرگذار در مرگ زودهنگام کوییکسیلور احتمالا مشکلات حقوقی بود. میدانیم که حقوق شخصیتهای مردان ایکس در آن زمان متعلق به کمپانی فاکس قرن بیستم بود و اسکارلت ویچ و کوییکسیلور هم از این قضیه مستثنی نبودند. کوییکسیلور (با بازی ایون پیترز) حتی در فیلمهای اخیر مردان ایکس یعنی «مردان ایکس: روزهای گذشتهی آینده» (X-Men: Days Of Future Past) و «مردان ایکس: دارک فینکس» (X-Men: Dark Phoenix) حضور داشت.
۶. ماندرین واقعا ماندرین نبود – مرد آهنی ۳ (Iron Man3)
این لحظه هواداران مارول را حسابی غافلگیر کرد، ولی غافلگیریش از نوع خوب و دلچسب نبود و بیشتر از جنس سرخوردگی و ناامیدی بود. در قسمت سوم مرد آهنی تونی استارک با فرازونشیبهای احساسی عمیقی رو در رو میشد. حالا یک تونی استارک شکننده و آسیبپذیر را میدیدیم که در پی اتفاقهای قسمت اول انتقامجویان دچار اضطراب پس از حادثه شده و همزمان که با مشکلات درونیش میجنگد، باید با ماندارین، یکی از شناختهشدهترین ضدقهرمانهای مارول هم دستوپنجه نرم کند.
هواداران این ابرقهرمان حسابی مشتاق بودند تا دشمن قسمخوردهی مرد آهنی را روی پردهی بزرگ ببینند. در ابتدا این شخصیت به صورت یک تروریست بیرحم و خطرناک و ترسناک معرفی میشود، ولی در ادامه و وقتی تونی واقعیت را در مورد او میفهمد با یک شخصیت کاملا متفاوت روبهرو میشویم.
در یک افشاگری غیرمنتظره متوجه میشویم که ماندارین (با بازی بن کینگزلی) در واقع بازیگری به نام ترور سلاتری است که آلدریچ کیلان (گای پیرس) استخدام کرده تا نقش ویترین و پوشش عملیات جنایتکارانهی خودش را بازی کند. این لحظه خیلیها را به خنده انداخت، ولی برای هواداران سرسخت و دوآتشهی مرد آهنی موقعیت ناامیدکنندهای بود.
مارول که گویا از اتفاق مرد آهنی درس گرفته، در فیلم «شانگ چی و افسانهی ده حلقه» (Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings) نسخهای کاملا متفاوت از ماندارین را با بازی تونی لیانگ به تصویر کشیده است.
۷. مرگ بیوهی سیاه – انتقامجویان: پایان بازی
پیش از فداکاری تونی استارک حین نبرد نهایی پایان بازی، ناتاشا رومانوف با فدا کردن جان خودش برای به دست آوردن سنگ روح، همهی هواداران را شوکه و متحیر کرد. بیوهی سیاه و هاوکآی (جرمی رنر) در جریان مأموریت «سرقت زمان» انتقامجویان به ورمیر سفر میکردند. در آنجا رد اسکال همان هشداری را میداد که به تانوس و گامورا در جنگ ابدیت داد؛ اینکه برای به دست آوردن سنگ روح باید یک نفر قربانی شود.
این دو دوست قدیمی با هم مبارزه میکنند تا هر کدام جلوی دیگری را بگیرد و خودش را به جای او قربانی کند. در نهایت اما این ناتاشا است که خودش را از بالای صخره به پایین پرتاب میکند و جانش را برای به دست آوردن سنگ روح میدهد. مرگ او لحظهی غمانگیز و ناراحتکنندهای بود و هواداران مارول اصلا انتظارش را نداشتند. هر چه نباشد بیوهی سیاه یکی از اصلیترین اعضای انتقامجویان بود.
غیبت او در نبرد پایانی با تانوس کاملا حس میشود. اگرچه حالا که به گذشته نگاه میکنیم به نظر میرسد مرگ او سرانجام درخشان و ماندگاری برای شخصیتش رقم زد، سرانجامی که در یاد و خاطرهی همهی هواداران میماند.
هواداران این ابرقهرمان سرخمو خیلی منتظر نماندند و با اکران فیلم مستقل «بیوهی سیاه» (Black Widow) دوباره او را دیدند. ۱۱ سال بعد از اولین حضور ناتاشا رومانوف در مرد آهنی ۲، سرانجام فیلم مستقل او با حضور بیوهی سیاه در نقش اصلی ساخته و اکران شد. در این فیلم که وقایعش بین کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی و انتقامجویان: جنگ ابدیت میگذرد ناتاشا را در حال کلنجار رفتن با گذشتهی تاریکش میدیدیم.
طرفداران بیوهی سیاه دلتنگ ناتاشا رومانوف میمانند، ولی در همین حین یک بیوهی سیاه تازهنفس به جمع فیلمهای مارول اضافه شده که تا همین جایش هم محبوبیت زیادی به دست آورده؛ یلنا بلوا با بازی فلورنس پیو.
۸. انتقامجویان برای اولینبار گرد هم آمدند – انتقامجویان (The Avengers)
یکی از لحظههای نسبتا قدیمیتر جهان سینمایی مارول که طی این سالها از ارزشش کاسته نشده است. چطور ممکن است هواداران مارول اولین باری را فراموش کنند که قهرمانهای محبوبشان در میدان مبارزه کنار هم جمع شدند؟
در فیلم انتقامجویان به کارگردانی جاس ویدن مرد آهنی، کاپیتان آمریکا، هالک (مارک روفالو)، ثور، بیوهی سیاه و هاوکآی را میدیدیم که گرد هم میآمدند و در نبردی حماسی علیه موجودات بیگانه شرکت میکردند.
لشکری از موجودات فضایی و بیگانه به رهبری لوکی (تام هیدلستون) ویرانی و آشوب عظیمی در نیویورک به بار میآوردند، ولی خوشبختانه انتقامجویان حضور داشتند تا اوضاع را درست کنند و مردم را نجات دهند.
نیرومندترین و بزرگترین قهرمانان زمین وقتی کنار هم میآیند تا مقابل دشمنان بایستند، تصویری بهیادماندنی خلق میکنند که در ذهن تمام هواداران مارول ثبت شده است. این روزها دیدن فیلمهایی که ابرقهرمانهای گوناگون را کنار هم نشان میدهند اتفاقی معمول به حساب میآید، ولی سال ۲۰۱۲ انتقامجویان پروژهی جاهطلبانهای بود که با کنار هم آوردن چندین قهرمان محبوب، تماشاگران بیشماری را در سراسر دنیا ذوقزده کرد.
انتقامجویان سنگ بنای مجموعهی عظیمی را گذاشت که بیشمار فیلم درون خودش دارد و شخصیتها و ابرقهرمانهای پرطرفدار و محبوبش مدام از فیلمی به فیلم دیگر میروند. تمام این اتفاقها و پدیدههای بزرگ با همین لحظهی ماندگار شروع شدند.
۹. فکر کردیم کیلمانگر تچالا را کشته – پلنگ سیاه (Black Panther)
یکی دیگر از مرگهای قلابی شخصیتهای مارول که در هنگام وقوعش هواداران زیادی را شوکه کرد، کشته شدن تچالا در پلنگ سیاه بود.
پادشاه واکاندا (با بازی چدویک بوزمن مرحوم) با چالشی جدی روبهرو میشود؛ عموزادهی تبعیدیش به قلمرو بازگشته و میخواهد او را سرنگون کند. کیلمانگر که جنگجویی قدرتمند و شکستناپذیر است تچالا را به مبارزه دعوت میکند. تچالا هم که شخصیتی بزرگ و نیرومند است بدون نگرانی و ترس خاصی این مبارزه را میپذیرد و گمان میکند به راحتی پیروز خواهد شد.
تماشاگران هم تصور میکردند تچالا بهراحتی کیلمانگر را شکست خواهد داد. به خاطر همین بود که مرگ او در ابتدا این قدر غیرمنتظره و شوکهکننده به نظر میرسید. وقتی کیلمانگر تچالا را شکست داد، همه فهمیدند که با یکی از خطرناکترین و قدرتمندترین ضدقهرمانهای مارول مواجه شدهاند. او با یک حرکت خلأ قدرت بزرگی در واکاندا ایجاد کرد و خیلی زود جای تچالا را گرفت و نقشههایش را برای فتح دنیا (با به کار گیری تکنولوژی ویبرانیوم) آغاز کرد.
همچون نیک فیوری در سرباز زمستان، تچالا هم بعد از شکست اولیه دوباره باز میگردد و این بار قدرتمندتر از همیشه ظاهر میشود. نبرد نهایی او با کیلمانگر متفاوت پیش میرود؛ هوشمندانهتر از عموزادهاش عمل میکند و در آخر او را شکست میدهد. کیلمانگر در حال مرگ کنار تچالا طلوع آفتاب را بر فراز واکاندا تماشا میکنند و یکی دیگر از لحظههای خیرهکنندهی مارول خلق میشود.
۱۰. همه به خاکستر تبدیل شدند – انتقامجویان: جنگ ابدیت
لحظهای که تانوس بشکن معروفش را زد و شخصیتهای محبوب و پرطرفدار مارول یکی از پس از دیگری به خاکستر تبدیل شدند برای همیشه در ذهن هواداران حک شده است. فیلمهای مارول تا پیش از این با احتیاط جلو میرفتند و همه میدانستیم که اتفاق ناگواری برای شخصیتهای اصلی و بزرگ نخواهد افتاد. ولی در انتقامجویان: جنگ ابدیت ورق برگشت و ناگهان نیمی از ابرقهرمانهای موردعلاقهامان را حذف کردند و هواداران را در بهت و حیرت فرو بردند.
شخصیتهایی که خاکستر شدند شامل واندا ماکیسموف، سم ویلسون (آنتونی مکی)، باکی بارنز (سباستین استن)، تچالا و اکثر اعضای نگهبانان کهکشان میشد.
ولی شاید مرگ پیتر پارکر از همهی آنها تأثیرگذارتر و دردناکتر بود. مرد عنکبوتی با استفاده از حس ششم معروف عنکبوتیش پیش از بقیه متوجه میشود که مرگش نزدیک است و نمیتواند جلوی آن را بگیرد. این ابرقهرمان نوجوان بعد از گفتن جملهی معروف «آقای استارک حالم زیاد خوب نیست» در آغوش الگو و مربیش تونی استارک فرو میافتد و لحظاتی بعد چیزی جز خاکستر از او به جا نمیماند.
همین پایان غیرمنتظره و شوکهکننده بود که مقدمات پایان بازی را فراهم کرد تا تبدیل به یکی از مهمترین و بزرگترین پدیدههای جهان سینمایی مارول شود و رکوردهای فروش را جابهجا کند. وقتی ابرقهرمانهای محبوبمان یکی یکی پودر شدند و خاکسترهایشان به آغوش باد سپرده شد، فهمیدیم که تانوس شبیه بقیهی دشمنها نیست و شکست سهمگینی به همه تحمیل کرده است.
۱۱. مبارزهی تانوس و کاپیتان مارول – انتقامجویان: پایان بازی
کاپیتان مارول (بری لارسون) از ابرقهرمانهای تازهای بود که خیلیها منتظر آمدن و پیوستنش به انتقامجویان بودند. فیلم مستقل او که سال ۲۰۱۹ آمد اولین فیلم مارول با مهوریت یک ابرقهرمان زن بود و کاپیتان مارول را بهعنوان یکی از قدرتمندترین اعضای انتقامجویان معرفی میکرد و به نظر میرسید خیلی زود قرار است مبارزهی او را با تانوس ببینیم.
در انتقامجویان: پایان بازی کاپیتان مارول اواخر مبارزهی علیه تانوس و محفل سیاه به جمع همرزمانش اضافه شد ولی تأثیر بزرگی گذاشت. انتقامجویان زیر بار حملات تمامنشدنی سفینههای تانوس بودند و همه چیز علیهاشان پیش میرفت، تا اینکه کاپیتان مارول وارد مبارزه شد و سفینههای آنها را نابود کرد تا معادله به نفع انتقامجویان برگردد.
حضور حماسی کاپیتان مارول در همین لحظه خلاصه نمیشود. او در صحنهای یکتنه مقابل تانوس میایستد و مبارزهای تنبهتن بینشان در میگیرد و ثابت میکند که آنقدری قدرتمند هست که برای تانوس چالش بزرگی محسوب شود.
۱۲. بازگشت قهرمانها – انتقامجویان: پایان بازی
یکی از درخشانترین و هیجانانگیزترین لحظات جهان سینمایی مارول که با جملهای از سم ویلسون آغاز شد: «سمت چپت رو بپا.»
انتقامجویانِ بازمانده از جنگ ابدیت حالا تمام تلاش خودشان را میکنند تا اقدام تانوس را خنثی کنند و در این راه حتی سراغ سفر در زمان هم میروند. خوشبختانه در نهایت میفهمیم که تلاش و فداکاریهایشان نتیجه داده، چون درست زمانی که فکر میکنیم هیچ امیدی به پیروزی نیست و ارتش تانوس در آستانهی پیروزی قرار گرفته، قهرمانهای از دست رفته در جنگ ابدیت به همراه انبوهی نیروی کمکی باز میگردند.
در این لحظهی باشکوه که هواداران را شگفتزده کرد و واکنشهای غیرمنتظرهای برانگیخت همه حضور داشتند. پلنگ سیاه، شوری (لتیتیا رایت)، اوکویه (دانا گوریرا) به همراه لشکر واکانداییها، والکیری (تسا تامپسون) و اهالی آزگارد، تعداد زیادی ساحر و ساحره به رهبری دکتر استرنج و وانگ (بندیکت وانگ) همگی کنار هم قرار گرفتند و به کمک دوستانشان آمدند تا یک بار برای همیشه تانوس را شکست دهند.
این صحنهی حماسی و درخشان تنها شخصیتهای فیلم را کنار هم جمع نکرد، بلکه اتحادی جذاب بین تماشاگران هم به وجود آورد. در یک لحظه تماشاگران و طرفداران سراسر جهان حس و هیجانی مشابه تجربه کردند و برای پیروزی قهرمانان محبوبشان هورا کشیدند.
منبع: Looper
مرگ استارک در پایان بازى رو یادتون رفت
اسکولید مرگ تونی یکی از تکون دهنده ترین اتفاق فیلم های مارول بود خیلی غمگینن بود
و همچنین زنده بودن لوکی😍😍
ولی خدایی مرگ تونی منو افسرده کرد🥺😔
مرگ استارک و گمورا هم بد بودن خیلی 🥺ولی اونجایی که فهمیدیم لوکی زندس من که خیلی خوشحال شدم. در سریال لوکی هم چندصحنه ی غافلگیر کننده بود مثلا محو شدن موبیوس و لوکی، جنگ لوکی و سیلوی و کشتن نگهبان زمان و اونجایی که سیلوی میخواد نگهبانو بکشه ولی یکهو لوکی ظاهر میشه جلوش هم شوکه کننده بود چون یه لحظه فکر کردم خورد بهش
صحنه ای که هیچوقت از یادم نمیره مبارزه ثور و تانوس بود که همه فکر میکردیم ثور تانوس رو شکست میده و انصافا هم مارول نشون داد که ثور یه سر و گردن از بقیه قوی تره.ولی وقتی که تانوس بشکن زد و همه یکی یکی پودر شدن صحنه ای باور نکردنی و تاثیر گذار بود.
مردن ادین بابای ثور
اولتران رو از کجا آوردین؟ داخل خود فیلم هم میگه آلترون.
ورود کپ توی اینفینیتی موقع مبارزه واندا و ویژن چی؟
اونجاش که دربازه ها باز شدن و همه ی قهرمانا اومدند خیلی خوب بود