آیا مارول با سریال «لوکی» به روزهای اوج خود بازگشته است؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
سریال لوکی

به راحتی می‌توان حدس زد چرا مارول روزگاری خود را بر پرده‌ی نقره‌ای شکست‌ناپذیر می‌پنداشت. فراتر از استفاده از بازیگران فوق‌العاده مثل کریس اوانز در نقش کاپیتان امریکا، و رابرت داونی جونیور در نقش مرد آهنی، مارول همیشه به خاطر برند کمیک‌هایش مشهور خواهد بود. علاوه بر این‌ها، اقتباس‌های جدیدی که طی سال‌های اخیر از کمیک‌های مارول منتشر شده‌اند توانسته‌اند موفقیت‌های قابل توجهی به دست آورند که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به «پلنگ سیاه» و «نگهبانان کهکشان» اشاره کرد. حالا مارول توجه خود را بر سریال‌هایی گذاشته که از سرویس‌های پخش آنلاین منتشر می‌شوند و یکی از موفق‌ترین آن‌ها در این فاز جدید، سریال «لوکی» بوده است.

پس از اکران فیلم «انتقام جویان: پایان بازی» اتفاقات غیرمنتظره‌ای برای مارول افتاد که آنچنان هم خوشایند این شرکت نبود. مارول که پیش از این با نام ستاره‌های بزرگ و قهرمان‌های پرطرفدارتر از آن‌ها شناخته می‌شد، حالا در فاز چهارم استراتژی خود به سراغ کاراکترهای کمتر شناخته شده‌ای مثل «خانم مارول» رفته است که درباره‌ی یک نوجوان پاکستانی-امریکایی است. علاوه بر این، یکی دیگر از راهبردهای مارول بازنمایی دوباره‌ی شخصیت‌های محبوب مثل ثور و هالک است. در این میان تنش در پشت صحنه‌ها و مسائل مربوط به پاندمی و قرنطینه موجب شد برخی از این پروژه‌ها متوقف یا منحل شوند. آخرین پروژه‌ی بزرگ این شرکت هم فیلم «مارول‌ها» است که به تازگی به روی پرده‌ی سینماها رفت و واکنش‌های ضد و نقیضی از سوی طرفداران به همراه داشت. گزارش اخیر مجله‌ی «ورایتی» وضعیت فعلی مارول را اینگونه در سه کلمه خلاصه کرده است: بحران در مارول!

لوکی و موبیوس در سریال لوکی

تابلو مدل سریال لوکی مارول marvel loki W336

فیلم‌های ابرقهرمانی دیگر نمی‌توانند مانند گذشته مخاطبان جدید را به خود جذب کنند. اما سریال جدید مارول داستان ضدقهرمانی را تعریف می‌کند که با تأکید بر اهمیت ایجاد روابط انسانی، تحولات درونی شخصیتی آشنا را به تصویر می‌کشد که بر جذابیت آن می‌افزاید. مشکلات مجموعه‌های متعدد مارول به کنار، فصل دوم سریال «لوکی» به تازگی از سرویس پخش آنلاین دیزنی پلاس منتشر شده که اتفاقا مجموعه‌ی بسیار خوبی هم هست! سریال «لوکی» حول شخصیتی به همین نام می‌گردد که در کنار خدای فریب بودن، با ثور (خدای آذرخش) نسبت برادری دارد. یکی از علل موفقیت مارول همواره توسعه‌ی شخصیت‌ها و سرمایه‌گذاری بر وفاداری طرفداران بوده است؛ راهی که دقیقا سریال «لوکی» پیشه کرده است.

در کنار تمام انفجارها و لیزرها و سپر پرتاب کردن‌ها در فیلم‌های «انتقام جویان»، درگیری‌ها و تنش‌هایی که بین کاپیتان امریکا و مرد آهنی وجود داشت موجب می‌شد داستان روابط این قهرمان‌ها بسیار جذاب‌تر شود. این کاراکترها گاه دوست هم بودند و گاهی نیز به رقیب یکدیگر تبدیل می‌شدند. پس از این دیگر با اکشن صرف سر و کار نداشتیم؛ بلکه این رقابت‌های قهرمان‌ها و روابط آن‌ها بود که به یکی از مهم‌ترین عناصر داستانی مجموعه فیلم‌های «انتقام جویان» تبدیل شده بود. سریال «لوکی» نیز از این ویژگی برای داستان گویی خود و پردازش شخصیت‌‌ها استفاده می‌کند که باعث پویایی داستان و جذابیت بیشتر کاراکترها می‌شود.

در طول فصل اول سریال لوکی شخصیت اصلی داستان ما، یعنی لوکی که تام هیدلستون نقش او را بازی می‌کند، با یکی از مأموران سازمان «تی‌وی‌ای» (Time Variance Authority) به نام موبیوس (اوون ویلسون) آشنا می‌شود و این دو در طول داستان ارتباط نزدیک‌تری پیدا می‌کنند. سازمان تی‌وی‌ای که اساسا به عنوان پلیس زمان فعالیت می‌کند قصد دارد نسخه‌هایی از لوکی را که در بازه‌های زمانی دیگر وجود دارند از بین ببرد تا از هر گونه تهدیدات و خطرات احتمالی از جانب لوکی که ممکن است نظم جهان را به هم بزنند جلوگیری کند. خدای فریب علاوه بر پیوندی که با موبیوس برقرار می‌کند، با یکی از نسخه‌های مونث خود به نام سیلوی (سوفیا دی مارتینو) روبه‌رو می‌شود. نکته‌ی مثتبی که از درون این ارتباطات بیرون می‌آید، یک رویکرد کاملا نو و پیچیده به شخصیت‌های قهرمان و ضدقهرمان است که نسبت به داستان‌های همیشگی قهرمان‌های خوب و شرورهای پلید چندین پله عمق و جذابیت بیشتری دارد.

بدون اینکه بخواهیم چیز زیادی از داستان را فاش کنیم، با پایان یافتن فصل دوم سریال «لوکی» با صحنه‌ای مواجه می‌شویم که از شخصیت پلیدی مثل لوکی بعید است. در قسمت یکی مانده به آخر می‌بینیم که سازمان تی‌وی‌ای و اصلا خود زمان دچار اختلال شده‌اند و در این میان سیلوی از لوکی می‌پرسد که چرا می‌خواهد نقش قهرمان را بازی کند. لوکی نیز به او پاسخ می‌دهد:‌«من فقط می‌خواهم که دوستانم برگردند. من نمی‌خواهم تنها بمانم.»

فصل دوم سریال لوکی

در مقام مقایسه می‌توان به پایان‌بندی قسمت سوم مجموعه فیلم‌های «نگهبانان کهکشان» اشاره کرد که اشک شما را درمی‌آورد. نه به خاطر آخر و عاقبت راکت راکون یا استارلورد، بلکه به خاطر پیچش شخصیتی که کاراکتر دیو باتیستا در پایان این فیلم پیدا کرد. کاراکتر او به نام درکس، که اساسا در طول این سه فیلم به صورت یک شخصیت ویرانگر و اعصاب‌خردکن به تصویر کشیده شده بود، در پایان فیلم سوم روحیه‌ی پدرانه‌ی خودش را آشکار کرد و ابعاد لطیف‌تر و انسانی‌تر خود را به نمایش گذاشت که اصلا توقع آن را نداشتیم.

شکست‌هایی که شخصیت لوکی طی مدت حضور خود در دنیای سینمایی مارول تجربه کرده، مثل درکس در «نگهبانان کهکشان»، چنین پویایی و عمقی به کاراکتر او داده است. علاوه بر این، بازی احساسی فوق‌العاده‌ی تام هیدلستون توانسته این کاراکتر را از یک آدم بد معمولی به شخصیتی تبدیل کند که از نظر میزان محبوبیت در کنار کاراکترهای کسانی چون کریس اوانز، داونی جونیور و پلنگ سیاه چادویک بوزمن قرار می‌گیرد. ارتباط ما با این شخصیت‌ها و سفری که طی می‌کنند تا به این حد از پختگی برسند عمده‌ترین دلیلی است که موجب می‌شود در وهله‌ی اول من و شما بنشینیم و فیلم‌ها و سریال‌های مارول را تماشا کنیم؛ دقیقا همان ارتباط عاطفی که باعث می‌شود یک داستان فانتزی و تخیلی برای بیننده‌ی عادی ملموس و درگیرکننده باشد.

پوستر دیواری رادکس طرح سریال لوکی مدل 3012 مجموعه 7 عددی

البته مارول همیشه مارول می‌ماند. با وجود تلاش‌های مارول برای ایجاد یک پیوند احساسی عمیق در میان کاراکترهای سریال «لوکی»، باز هم آنچه مهم‌تر از همه است اکشن و آدم بدهای سنتی هستند که طرفداران مارول برای آن‌ها لحظه‌شماری می‌کنند. پایان فصل اول سریال «لوکی» شخصیت جاناتان میجرز را نشان داد که احتمالا نه فقط در این مجموعه، که قرار است در تمام دنیاهای موازی و چندجهانی مارول نقش آدم بد را بازی کند. شخصیت او، که از قبیله‌ی کانگ می‌آید، قرار است به خاطر اتهامات و جنایاتش محاکمه شود. گزارش «Variety» همچنین نشان می‌دهد که احتمالا یکی دیگر از آدم بدهای محبوب دنیای کمیک‌های مارول قرار است پا به عرصه‌ی سینمایی بگذارد و او کسی نیست جز «دکتر دووم»!

به هر حال، فرقی نمی‌کند که مارول چه استراتژی اتخاذ کند، این شرکت باید آینده‌ی دنیای سینمایی مارول را به سمتی هدایت کند که نه تنها ارزش پول ما و خودش، بلکه ارزش زمان ما را هم داشته باشد؛ نکته‌ای که به ویژه در مورد خلاقیت و داستان‌سرایی این فیلم‌ها و سریال‌ها اهمیت پیدا می‌کند. چیزی که سریال «لوکی» را به یک مجموعه‌ی موفق تبدیل کرده توجه آن به جزئیات است؛ کاری که مارول اگر بخواهد می‌تواند به بهترین شکل پیاده کند. زمانی که شرکت مارول در اوج خودش بود، هیچ گاه از ریسک کردن واهمه نداشت و چپ و راست کاراکترهای مهمی به فیلم‌های خود معرفی می‌کرد که شاید تا سال‌ها بعد فیلم مستقلی برایشان ساخته نمی‌شد؛ برای مثال اولین حضور چادویک بوزمن در نقش پلنگ سیاه به سال ۲۰۱۶ میلادی و فیلم «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی» بازمی‌گردد. اگر با همین منطق به داستان نگاه کنیم، با وجود اینکه شخصیت کی هوی کوان (Ke Huy Quan) ممکن است هرگز یک فیلم مستقل و خط داستانی مربوط به خودش نداشته باشد، اما به عنوان یک نقش مکمل (دانشمند و مخترع اوروبوروس) در سریال «لوکی» می‌درخشد و لایه‌های زیادی به داستان اضافه می‌کند.

تا مدت‌ها اینطور تصور می‌شد که تنها کاری که مدیران مارول لازم است انجام دهند تا یک پروژه‌ی موفق و پرسود بسازند، این است که میزان قابل توجهی پول برایش خرج کنند. پروژه‌هایی مثل سریال «لوکی» اما نشان داده‌اند که چنین ایده‌ای همه‌ی اوقات جواب نمی‌دهد؛ بلکه یک داستان خوب، شیوه‌ی روایت آن، شخصیت‌هایی که به خوبی نوشته شده‌اند و بازیگران توانمند خیلی بیشتر از یک بودجه‌ی عظیم در تولید پروژه‌ای موفق تأثیرگذارند. موفقیت سریال «لوکی» نشان می‌دهد که حالا مسئولیت بزرگی بر دوش مارول افتاده است تا پروژه‌های بعدی‌اش نیز به همین اندازه باشکوه و خوش‌ساخت باشند.

منبع: The Christian Science Monitor



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما