سینمای اسکورسیزی و سیر تکاملی شخصیت‌های فیلم‌های او؛ سیمای یک تبهکار

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
اسکورسیزی و تکامل شخصیت‌ها. تصویر شاخص

اگر فقط یک کارگردان داشته باشیم که قادر است تا داستانی اصیل و دست‌نخورده را به شیوه‌ای سینمایی روایت کند، آن فرد کسی نیست جز مارتین اسکورسیزی. اشتیاق او برای خلق شخصیت‌های فیلم، فرآیندی دست‌نیافتنی است که پی‌بردن به روند آن کاری دشوار است.

اگر این امر درست است، چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که وقتی یک کارگردان روشی پیچیده برای ساختن قوس‌های شخصیتی خود دارد، دارای سبک و سیاقی منحصر‌به‌فرد است؟ با تحلیل روند تصمیم‌گیری یک کارگردان، ممکن است بتوان چارچوبی برای سبک کارگردانی او تعیین کرد. پس نوبت به کالبد‌شکافی فیلم‌های مارتین اسکورسیزی و رسیدن به فرمول طلایی او در ساختن شخصیت‌های شگفت‌انگیز رسیده است.

انتخاب شخصیت‌ها

مارتین اسکورسیزی. فیلم سکوت

مارتین به هنگام خلق شخصیت‌ها، هیچ‌گاه آن چیزی را که در ذهن دارد، به زبان نمی‌آورد. او با کسانی که در جهان‌هایی غیر اخلاقی زیست می‌کنند، پیوند نزدیکی دارد: کازینو‌ها، مافیا، دار و دسته‌ی تبه‌کاران، قاچاق مواد مخدر، جنایت و قتل و اینجاست که شما متوجه منظور او می‌شوید.

اسکورسیزی دوست دارد درباره‌ی شخصیت‌هایی بنویسد که تمایلاتی افراطی دارند یا آ‌ن‌هایی که متحمل لحظات سختی می‌شوند. در فیلم «سکوت» محصول ۲۰۱۶، اسکورسیزی داستانی راجع به کشمکش عقیدتی فررا در جهانی را روایت می‌کند که مومنان را می‌کشند. به عنوان یک کشیک کاتولیک، فررا بعد از اینکه شکنجه می‌شود و خانواده‌اش کشته می‌شوند، به ایمانش پشت پا می‌زند. اسکورسیزی صحنه‌هایش را جوری می‌‌چیند تا مخاطبان با کاراکتر‌های او هم‌ذات‌پنداری کنند. حتی موقع تصویر‌برداری «سکوت» در کرانه‌ی اقیانوس، جایی که مقامات رسمی ژاپنی مسیحیان مظنون را در جذر و مد به صلیب‌هایی چوبی می‌کشیدند تا آن‌ها را غرق کنند، این سکانس از لحاظ احساسی به شدت او را تحت تاثیر قرار داد.

جهانی که اسکورسیزی برای شخصیت‌هایش می‌سازد

مارتین اسکورسیزی. فیلم گرگ وال‌استریت

برای خلق شخصیتی جذاب، اسکورسیزی علاقه دارد تا از محیط‌های واقعی استفاده کند تا به تبع آن حال و هوایی واقعی و متقاعد‌کننده را نیز منتقل کند. برای مثال، روستا‌ها، هتل‌ها، کازینو‌ها، آپارتمان‌ها و شهر‌ها. هیچ چیز فانتزی یا جلوه‌‌ی ویژه‌ی کامپیوتری برای خلق جهان‌های داستان او در فیلم‌هایش وجود ندارد. همه چیز از مکان‌های واقعی سرچشمه می‌گیرد، پس هر کسی که فیلم‌های او مثل «گرگ وال‌استریت» یا «جزیره‌ی شاتر» را می‌بیند، با کاراکتر‌هایش هم‌بستگی پیدا می‌کند.

در صحنه‌هایی ابتدایی «گرگ وال استریت»، مونتاژ همراه با صدای راوی یعنی لئوناردو دی‌کاپریو زندگی متمول و عاری از اندکی ملاحظه را آن گونه که در جهان واقعی برایش اتفاق افتاده است، نشان می‌دهد. انتخاب تصاویر مونتاژ موضوع فیلم را به سمتی چیزی می‌کشاند که می‌دانیم در زندگی واقعی اتفاق می‌افتد. در صحنه‌ی تعمیرگاه بدنه‌ی خودروی فرانک در فیلم، هر یک از دوستان بچگی جردن از محله‌ی کوئینز نیویورک جوری لباس پوشیده‌اند که برای بسیاری از افراد آشناست. ایده‌ی بنا‌کردن یک شخصیت در محیطی واقعی موضوعی است که می‌توانید رد آن را در بسیاری از کار‌های اسکورسیزی بگیرید. شاید این کار پر زرق و برق و خود‌نما نباشد اما راه بسیار خوبی برای برقراری ارتباط مابین مخاطبان و شخصیت‌های داستان است.

رابطه‌ی شخصیت با رنگ

مارتین اسکورسیزی. فیلم کازینو

بیشتر اوقات در کار‌های اسکورسیزی از رنگ استفاده می‌شود تا به خطری اشاره شود. به طور کلی، او دوست ندارد که از رنگ‌هایی مثل قرمز یا آبی که زیادی جلب توجه می‌کند، استفاده کند به این دلیل که این رنگ‌ها می‌توانند حواس شما را از اتفاقی که در صحنه می‌افتد، پرت کنند. وقتی شما رنگ‌ها را در کاراکتر‌های او می‌بینید، اغلب تعیین‌کننده‌ی حس در لحظه‌ی این افراد هستند. پس وقتی شما رنگ و جهان بی‌اخلاقی را که اسکورسیزی خلق می‌کند با هم ترکیب می‌کنید، آسان است که کسی را از میان ازدحام جمعیت انتخاب کنید که می‌تواند خوب یا بد باشد، بسته به اینکه چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است.

در فیلم «رفقای خوب»، دار و دسته‌‌ای تبه‌کار میلیون‌ها دلار پول نقد از بانک می‌دزدد. به دنبال این ماجرا، یکی از اعضای این باند خودروی صورتی رنگی می‌خرد که زیادی توچشم است. جیمی که شخصیت اصلی فیلم است، جانی را به خاطر این خریدش سرزنش می‌کند: «هیچی نخر، هیچی، هر چیزی که بزرگ باشه، می‌شنوی دارم چی میگم؟» اسکورسیزی رنگ را به عنوان ابزاری برای روایت انتخاب می‌کند که برای آشکار‌ساختن احساسات یا جلب توجه نسبت به کاراکتر مفید است. اگر شما این فیلم را تماشا کنید، از انتخاب کاراکتر‌هایی که که هیچ شکی به دل خود راه نمی‌دهند، شگفت‌زده می‌شوید. حتی در دیگر فیلم‌ها، اسکورسیزی با بهترین بازیگر‌ها کار می‌کند، کسی مثل رابرت دنیرو.

تکنیک‌های تصویربرداری و تدوین برای به‌تصویر‌کشیدن احساسات

مارتین اسکورسیزی. فیلم جدامانده

نور‌های موجود در قاب تصویر، انتخاب ایده‌آل اسکورسیزی برای نورپردازی هستند تا صحنه را با آن‌ها روشن کند. این انتخاب به شفافیت روایت داستان‌های واقعی می‌افزاید. وقتی نوبت به تصویربرداری می‌رسد، او از حرکت عمودی دوربین، حرکت افقی دوربین، زوم و حرکات وسیع دوربین استفاده می‌کند تا چیزی را که در صحنه اتفاق می‌افتد، بیشتر توضیح دهد. برای مثال اگر تصویر مورد نظر نیازمند ایجاد حس تعلیق و ترس است، او از حرکت آرام دوربین استفاده می‌کند. برای خلق انرژی در یک سکانس، او از حرکات سریع دوربین استفاده می‌کند. اگر کاراکتری از خود تعجب و شگفتی نشان می‌دهد، آن تصویر شامل حرکت سریع و آزاد رو به جلو خواهد بود و اگر شما می‌خواهید یکی از فیلم‌های او را بشناسید، نگاه کنید و ببینید وقتی کاراکتری می‌میرد، تصویری از بالای سر وجود دارد؟ برای بسیاری این نوع از تصویر تداعی‌کننده‌ی زمانی است که روح کالبد انسانی را ترک می‌کند.

اسکورسیزی از حرکت دوربین و تدوینی که بر عهده‌ی تلما شونمیکر است، استفاده می‌کند تا هیجان زندگی را به سکانس بیاورد. آن انرژی که تدوین ارائه می‌کند، مثل این است که روی یک پیتزای بی‌عیب و نقص چاشنی بیشتری اضافی کنی. صحنه‌‌ی تعقیب و گریزی که در فیلم «جدامانده» وجود دارد و بیلی کالین را تعقیب می‌کند، پر از میان‌پرده‌هایی است که لبریز از انرژی است. وقتی ماشینی وارد این تعقیب و گریز می‌شود یا هنگامی که تلفن ویلیام زنگ می‌زند، کات‌های غیرمنتظره‌ای وجود دارد که تنش موجود در این سکانس را شدت می‌بخشد.

پیش از این به وجود راوی در مونتاژ اشاره کردیم. این امر یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های تدوین مارتین اسکورسیزی است. در فیلم «کازینو»، مونتاژی وجود دارد که به شکل بی‌نقصی ساخته شده است و مدیریت کازینو را شرح می‌دهد. تدوین‌های این سکانس به زیبایی با حرکات افقی دوربین به هم دوخته شده‌‌اند تا داستانی یکپارچه را روایت کند که دیدن مجدد آن عیشی مدام و سرگرم‌کننده است و بار‌ها به امتحانش می‌ارزد. فیلم‌های اسکورسیزی سرعت کات به جا و بی‌نقصی دارند تا انرژی و حس صحنه را پشتیبانی کنند. باید گفت کاری که او با فیلم انجام می‌دهد، در یک کلام فوق‌العاده است.

استفاده از صدا برای شرح بیشتر

مارتین اسکورسیزی. فیلم گاو خشمگین

اسکورسیزی و مهندس صدای او فرانک وارنر از صدا بهره می‌گیرند تا بر انرژی سکانس بیفزایند. آن‌ها از همه نوع صدایی استفاده می‌کنند تا کاری کنند که حرکات کاراکتر آن چیزی را که مخاطب می‌‌خواهد بر روی پرده‌ی سینما حس کند، شرح بدهد. یکی از بهترین فیلم‌هایی که به خوبی انتخاب‌ صداهای مختلفی را که او از آن‌ها استفاده می‌کند، نشان می‌دهد، فیلم سیاه و سفید «گاو خشمگین» است. به عنوان نمونه، در سکانس مسابقه‌ی بوکس فیلم، شما می‌توانید صدای نعره‌ی یک فیل، صدای چشمک‌زدن لامپ و حتی ضربه‌زدن به ساز درام را بشنوید تا کات‌های دوربین را بپوشاند و فعل کاراکتر را برجسته کند.

منبع: MovieWeb



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما