تشریح پایانبندی انیمیشن «شانس» با جزئیات کامل
پایانبندی «شانس» با سکههای شانس و اژدهای سخنگو، مخاطب را دعوت میکند تا درباره معنای واقعی خوششانسبودن فکر کند. اولین همکاری استودیوی اسکایدنس و اپلتیوی یک انیمیشن سه بعدی درباره ماهیت جادویی خوششانسی و بدشانسی است. «شانس» یک گام دیگر از اپلتیویپلاس برای ایجاد محتوای اختصاصی است و مخاطب را در یک ماجراجویی سرگرمکننده به دنیایی جادویی میبرد.
هشدار: در این متن، داستان انیمیشن «شانس» لو میرود
«شانس» به عنوان یک داستان معمولی درباره سم (اوا نوبلزادا) شروع میشود که سعی دارد جایگاه خود را در جهان پیدا کند اما این داستان به سرعت و پس از ظاهر شدن شخصیت باب (سایمون پگ) و سکه شانس او تغییر میکند. باب از طریق قوانین دنیای جادویی خوششانسی و بدشانسی، سم و مخاطب را راهنمایی میکند. در ابتدا، ماموریت سم بسیار ساده است و او فقط باید سکه شانس خود یا یک سکه جدید را پیدا کند اما همه چیز مانند هر ماجراجویی خوب دیگری پیچیده میشود.
- تشریح پایانبندی فیلم «دنیای ژوراسیک: سلطه» با جزئیات کامل
- تشریح پایانبندی بخش اول فصل چهارم سریال «چیزهای عجیب» با جزئیات
- تشریح پایانبندی فیلم «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» با جزئیات
«شانس» مشابه فیلمهایی مانند «درون و بیرون» و «کارخانه هیولاها» یک درس مهم به شخصیت اصلی خود و کسانی که فیلم را تماشا میکنند میآموزد. سم که خود را بدشانس میداند، با قدرتی باورنکردنی روبهرو میشود که تعیین میکند چه کسی خوششانس و چه کسی بدشانس است و پاسخ همه مشکلاتش را پیدا میکند. با این حال، پایانبندی «شانس» به سم ثابت میکند که همه چیز به این سادگی نیست و برای تعریف و تعیین زندگی چیزی بیش از یک سکه شانس یا یک فاکتور جادویی لازم است. پس با هم به بررسی پایانبندی این انیمیشن، از جمله معنای واقعی آن و شخصیتهای اصلی میپردازیم.
چرا باب به سم نگفت که یک سکه شانس دیگر دارد؟
بیشتر داستان فیلم در طول مدت ۹۸ دقیقهای خود حول محور ماموریت سم و باب برای یافتن حداقل یک سکه شانس است تا هیزل و باب به زندگی در دنیای انسانها ادامه دهند. اما بزرگترین پیچش «شانس» این بود که باب سکه شانس دیگری را تمام مدت در یقهاش پنهان کرده بود. پس باب سکه دیگری داشت اما هرگز این موضوع را به سم اطلاع نداد. باب نیاز داشت تا همیشه یک سکه شانس را به صورت مخفیانه نزد خود نگه دارد تا بتواند به عنوان گربه خوششانسی به زندگی خود ادامه دهد.
در ادامه معلوم شد که باب اصلا به سرزمین شانس تعلق ندارد (مشابه النور در «مکان خوب») و او در واقع یک گربه بدشانسی بوده است. باب آن سکه شانس را به صورت پنهانی در یقه خود نگه میداشت و بیب (جین فوندا) و کاپیتان (ووپی گلدبرگ) نمیدانستند که او به آنجا تعلق ندارد. باب قبلا هشت بار در سرزمین بدشانسی زندگی کرده بود و حالا حاضر بود به دیگران دروغ بگوید تا در میان موجودات خوششانس زندگی کند.
چرا بیب دو کریستال شانس را جعل کرد (آیا او شرور بود؟)
بیب، رئیس سرزمین شانس، مسئول حفظ عملکرد این سرزمین بود. او میتوانست بدشانسی را حس کند و حاضر بود هر کاری انجام دهد تا بدشانسی را از خود دور کند. با این حال، همانطور که در طول مکالمه بیب با سم در اوایل فیلم نشان داده میشود این اژدها رویای دنیایی را در سر میپروراند که در آن اصلا بدشانسی وجود ندارد. به همین دلیل، وقتی که فرصت جعل کریستالهای شانس جدید را پیدا کرد، به جای یک کریستال شانس، دو کریستال ساخت.
بیب از کریستال خوششانسی و بدشانسی برای حفظ تعادل جهان استفاده کرد اما او حاضر بود برای از بین بردن بدشانسی ریسک کند. البته که این کار را نکرد، زیرا مفهوم شانس از این موضوع سرچشمه میگیرد که خوششانسی و بدشانسی به یک اندازه مهم هستند. شخصیت جین فوندا شخصیت شرور «شانس» نبود اما باید نقشهاش را شفافسازی میکرد. خوشبختانه سم و باب این اژدها را متقاعد کردند که تفکرات او اشتباه است.
چرا باب به سرزمین شانس بازنگشت؟
در پایان فیلم «شانس»، باب پس از اثبات ارزش خود و کمک به نجات کل جهان، این فرصت را یافت که واقعا به سرزمین شانس بازگردد. حتی کاپیتان هم که باب را دوست نداشت، از این گربه برای پیوستن به ساکنان سرزمین شانس دعوت کرد. با این حال، باب پس از ماجراجویی با سم، قصد داشت در دنیای انسانها زندگی کند. این گربه بدشانسی معنای محبت و داشتن خانواده را یاد گرفته بود. شخصیت سایمون پگ همچنین متوجه شده بود که بهترین دوستان و خانواده کسانی مانند سم هستند و به همین خاطر نمیخواست دوست جدیدش را رها کند.
آیا سم سکه شانس را به دنیای انسانها بازگرداند؟
نه، اینگونه نیست. مهمترین درسی که سم در طول فیلم گرفت این بود که در واقع هیچ چیز یا هیچ کس دیگری به خاطر بدشانسی او مقصر نیست، چه برسد به خودش. هیچ راه میانبری برای ایجاد اتفاقات خوب وجود ندارد و سم متوجه شد که تمام کارهایش، هر چقدر هم که نامنظم و بدون برنامه باشند، او را به جایی که او باید باشد میرسانند.
به این ترتیب، پس از برقراری تعادل بین خوششانسی و بدشانسی در پایان فیلم، سم متوجه شد که هیزل برای داشتن یک خانواده، نیازی به سکه شانس ندارد. هیزل بدون سکه شانس، یک خانواده برای خود پیدا کرد، خانوادهای که هرگز او را رها نکردند. بنابراین نه سم و نه هیزل اصلا برای شاد بودن نیازی به سکه جادویی نداشتند.
انیمیشن «شانس» درباره چیست؟
«شانس» فراتر از یک ماجراجویی سرگرمکننده در جستجوی یک سکه جادویی و درباره این است که چه چیزی واقعا یک فرد را خوششانس جلوه میدهد. این فیلم در ابتدا زندگی پر از فراز و نشیب سم را به نمایش میگذارد که شخصیت خود را مترادف بدشانسی میدانست.
با این حال، چیزی که سم از درک آن ناتوان بود این بود که او به آرامی راه را برای زندگی که میخواست هموار میکرد. سم خانه جدید و شغلی مورد علاقه داشت و مهمتر از همه، همیشه آماده کمک به اطرافیان خود بود. «شانس» در میان تمام ماجراجوییهای جادویی برای بازگرداندن تعادل بین خوششانسی و بدشانسی، درباره سپاسگزار بودن برای هر چیز کوچک در زندگی است.
معنای واقعی پایانبندی انیمیشن «شانس»
در پایان «شانس» زندگی سم بینقص و کامل نمیشود. در واقع، پیام «شانس» این است که چیزی به نام یک زندگی کامل و بینقص و سراسر خوششانسی وجود ندارد. همانطور که سم و همه شخصیتهای انیمیشن یاد گرفتند، برای متعادل نگه داشتن جهان به خوششانسی و بدشانسی نیاز است.
در پایان فیلم سم این موضوع را میپذیرد و دیگر نیازی به سکه شانس ندارد. او با کمک به هیزل که نقطه عطف تمام ماموریت سم در طول داستان بود، مسیر زندگی خود را پیدا کرد. باب نیز شانسی را که مدتها در جستجوی آن بود، در خانواده جدید خود به دست میآورد.
منبع: screenrant
انیمیشن خیلی قشنگی بود
عالی بود 👌🏻👌🏻🌹🌹