۱۰ انیمیشن پیکسار که کمترین فروش را در گیشه داشتند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۵ دقیقه
انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

آثار پیکسار در گذشته حرف اول و آخر را می‌زدند، بسیاری از آن‌ها از مرز فروش ۱ میلیارد دلار عبور می‌کردند، صاحب جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن می‌شدند و به آسانی از رقبا سبقت می‌گرفتند اما در گذر زمان، همه‌چیز عوض شد، حالا استودیوهای دیگری هم وارد میدان شده‌اند که با ساخته‌های خود، پیکسار -و دیزنی- را به چالش بکشند. انیمیشن‌های پیکسار دیگر تنها به‌واسطه‌ی قدرت برند و اعتبار نمی‌فروشند و گاهی با اینکه همه‌ی فاکتورها برای موفقیت را دارند، به فهرست فیلم‌های کم‌فروش راه پیدا می‌کنند. البته که فاکتورهای دیگری هم در این زمینه تاثیرگذار بوده‌اند، برای مثال تعدادی از شکست‌های بزرگ پیکسار ناشی از همه‌گیری کووید ۱۹ و تغییر رویکرد دیزنی نسبت به انتشار فیلم‌ها بوده است. با اکران این آثار بزرگ در دورانی که اکثر سینماها تعطیل بودند، بدیهی بود که فروش خاصی نداشته باشند.

اما انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار تنها به آثاری که قربانی کووید ۱۹ شدند خلاصه نمی‌شود، بعضی از آن‌ها مثل «دایناسور خوب» به دلیل بودجه‌ی هنگفت و کیفیت نه چندان مناسب شکست خورده‌اند و بعضی دیگر مانند «داستان اسباب‌بازی» تنها به دلیل تورم و تغییرات بنیادین صنعت سینما در سال‌های بعد، حالا کم‌فروش در نظر گرفته می‌شوند. ناگفته نماند که فروش نامناسب، نشان‌دهنده‌ی کیفیت فنی این آثار نیست و برخی از آن‌ها سزاوارانه در کنار بهترین انیمیشن‌های تاریخ قرار می‌گیرند و تقریبا همه‌ی آن‌ها ارزش تماشا دارند.

۱۰- ماشین‌ها (Cars)

انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

  • میزان فروش: ۴۶۲ میلیون دلار
  • سال اکران: ۲۰۰۶
  • کارگردان: جان لستر
  • صداپیشگان: اوون ویلسون، پل نیومن، بانی هانت، لری د کیبل گای، مایکل کیتون، تونی شالهوب، جنیفر لوئیس، مایکل شوماخر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰

از جنبه‌ی آماری، سه‌گانه «ماشین‌ها» شاید از انیمیشن‌های کم‌فروش و ضعیف پیکسار به نظر برسد اما از نظر فروش محصولات جانبی -از لباس تا اسباب‌بازی و ماگ و تابلو- یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های آن‌ها است. قسمت اول که سال ۲۰۰۶ روی پرده رفت، جهانی را متصور می‌شود که در آن تنها ماشین‌ها زندگی می‌کنند. داستان پیرامون لایتنینگ مک‌کوئین (اوون ویلسون)، یک خودرو مسابقه‌ای جوان و جاه‌طلب اتفاق می‌افتد که به دنبال موفقیت در مسابقات رانندگی است و جز این هدف، چیزی برایش اهمیت ندارد. لایتنینگ که قصد شرکت در مسابقات بعدی را دارد، در مسیر گم می‌شود و اتفاقی به شهری کوچک به نام رادیاتور اسپرینگز می‌رسد.

لایتنینگ آنجا با شخصیت‌های گوناگونی آشنا می‌شود، از جمله ماتر که یک یدک‌کش ساده‌دل اما شلوغ‌کار است، سالی، پورشه جوانی که وکیل شهر به حساب می‌آید و دکتر هادسن، یک خودروی هادسن هورنت پیر که خودش قبلا از قهرمانان جام پیستون بود اما در یک سانحه‌ی تلخ آسیب دید و مجبور شد که بازنشسته شود. لایتنینگ به‌تدریج متوجه می‌شود که این شهر کوچک یک مکان معمولی نیست و نگاه وی به جهان را تغییر می‌دهد. او یاد می‌گیرد که زندگی تنها به رقابت و پیروزی در مسابقات خلاصه نمی‌شود و پس از مواجهه با مسائل روزمره و چالش‌های مختلف شهر، به تجربیات تازه‌ای می‌رسد، از جمله اهمیت خانواده و دوستی. «ماشین‌ها» از سوی مخاطب هدف خود، یعنی پسران کوچک بازخوردهای مثبتی دریافت کرد اما برخی از منتقدان به آن واکنش مثبتی نشان ندادند و اعتقاد داشتند که در حدواندازه‌ی آثار پیشین پیکسار نیست.

این فیلم که با بودجه‌ی ۱۲۰ میلیون دلاری تولید شده بود، در نهایت ۴۶۲ میلیون دلار فروخت که بسیار کمتر از آثار پیشین پیکسار در آن برهه بود. «ماشین‌ها» افتتاحیه‌ای ۶۰ میلیون دلاری داشت و برای سه سال، رکورد بهترین افتتاحیه برای فیلمی با محوریت ماشین‌ها را حفظ کرد تا اینکه «سریع و خشمگین ۴» (۲۰۰۹) روی پرده رفت. فیلم تنها دو هفته در صدر جدول باکس آفیس قرار گرفت و پس از آن، جایگاه اول را به «کلیک» با بازی آدام سندلر و «بازگشت سوپرمن» داد. جالب است بدانید که «ماشین‌ها» در همان روزها نیز با یک اثر ماشینی در رقابت بود، یعنی «سریع و خشمگین: توکیو دریفت». ساخته‌ی جان لستر سومین فیلم سال ۲۰۰۶ بود که در گیشه‌ی آمریکالی شمالی از مرز ۲۰۰ میلیون دلار عبور کرد و در نهایت به دومین انیمیشن پرفروش سال تبدیل شد؛ «عصر یخبندان: ذوب» با ۶۶۷ میلیون دلار، جایگاه اول را به‌دست آورد.

۹- داستان اسباب‌بازی (Toy Story)

انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

  • میزان فروش: ۳۹۴.۴ میلیون دلار
  • سال اکران: ۱۹۹۵
  • کارگردان: جان لستر
  • صداپیشگان: تام هنکس، تیم آلن، دان ریکلس، جیم وارنی، والاس شاون، جان راتزنبرگر، آنی پاتس، جان موریس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

فیلمی که همه‌چیز را آغاز و پیکسار را به یکی از قطب‌های انیمیشن‌سازی جهان تبدیل کرد. ماجراها در دنیای اتفاق می‌افتد که اسباب‌بازی‌ها وقتی صاحبشان حضور ندارد، جان می‌گیرند و حرف می‌زنند. ما ابتدا با وودی -یک اسباب‌بازی کابوی- آشنا می‌شویم که نقش اصلی را در زندگی صاحبش، پسربچه‌ای به نام اندی ایفا می‌کند. وودی در جمع اسباب‌بازی‌های اندی، محبوب‌ترین است و زندگی ایده‌آلی دارد اما وقتی یک اسباب‌بازی جدید به نام باز لایت‌یر به محیط امن او قدم می‌گذارد، وودی دچار بحران می‌شود زیرا احساس خطر می‌کند و می‌ترسد که جایگاه خود به عنوان اسباب‌بازی محبوب اندی را از دست بدهد. رقابت و تنش‌ها میان او و باز به سرعت آغاز و به ماجراهای جذاب و هیجان‌انگیزی ختم می‌شود.

فارغ از اینکه چه دیدگاهی نسبت به مجموعه «داستان اسباب‌بازی» دارید، جایگاه قسمت اول در تاریخ سینما محفوظ است، اثری که تماشای آن -در آن دوره- برای هر کودک یا بزرگسالی تجربه‌ای حیرت‌انگیز بود و همین حالا هم ارزش دیدن دارد. در آن روزها، ما که تاکنون انیمیشن سه‌بعدی ندیده بودیم، ناگهان به جهان اسباب‌بازی‌هایی قدم می‌گذاشتیم که وقتی صاحبشان -اندی- حاضر نیست، جان می‌گیرند و زنده می‌شوند. «داستان اسباب‌بازی» همین حالا هم ما را به دورانی می‌برد که ساده‌دل بودیم و اسباب‌بازی‌ها در حد شغل و ازدواج مهم به نظر می‌رسیدند.

«داستان اسباب‌بازی» از زوایای مختلف یک انیمیشن انقلابی و شاهکار است و اگرچه حالا در مقایسه با دیگر انیمیشن‌های پیکسار کم‌فروش به نظر می‌رسد اما در دهه‌ی ۹۰ میلادی یک موفقیت کامل برای این شرکت به حساب می‌آمد. استیو جابز که از تهیه‌کنندگان فیلم بود، پیش از اکران آن گفت: «اگر این انیمیشن یک موفقیت نسبی باشد و ۷۵ میلیون دلار بفروشد، ما [دیزنی و پیکسار] بودجه‌ی خود را جبران می‌کنیم. اگر ۱۰۰ میلیون دلار بفروشد، به سوددهی می‌رسیم. اما اگر یک بلاک‌باستر واقعی باشد و ۲۰۰ میلیون دلار بفروشد، پول خوبی به ما [پیکسار] می‌رسد و دیزنی پول هنگفتی به‌دست خواهد آورد». این فیلم اما حتی از پیش‌بینی‌های جابز و دیگر اعضای تیم سازنده هم موفق‌تر عمل کرد.

«داستان اسباب‌بازی» که با بودجه‌ی ۳۰ میلیون دلاری ساخته بود، در نهایت با فروش ۳۹۴.۴ میلیون دلاری به کار خود پایان داد (۱۹۲.۵ میلیون دلار در آمریکا و ۱۸۱.۸ میلیون دلار در کشورهای دیگر). فیلم که در روز شکرگزاری اکران شد، در هفته‌ی اول ۲۹.۱ میلیون دلار فروخت و دو هفته‌ی بعدی هم در صدر بود تا اینکه «جومانجی» به نمایش درآمد. این انیمیشن در نهایت با عبور از «بتمن برای همیشه» و «آپولو ۱۳»، به پرفروش‌ترین فیلم سال (آمریکای شمالی) تبدیل شد. «داستان اسباب‌بازی» در آن مقطع، پس از «شیرشاه» و «علاءالدین»، سومین انیمیشن پرفروش تاریخ نیز در نظر گرفته می‌شود.

۸- ماشین‌ها ۳ (Cars 3)

انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

  • میزان فروش: ۳۸۳.۹ میلیون دلار
  • سال اکران: ۲۰۱۷
  • کارگردان: برایان فی
  • صداپیشگان: اوون ویلسون، لری د کیبل گای، چیچ مارین، آرمی همر، کریستلا آلونزو، بانی هانت، کریس کوپر، تونی شالوپ
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰

«ماشین ۳» باید به اثر موفق‌تری تبدیل می‌شد و همه‌ی فاکتورها برای موفقیت را داشت اما رویکرد جدی‌ و بزرگسالانه‌ی پیکسار به این مجموعه جواب نداد و در روزهایی که آثار پیکسار از مرز فروش ۱ میلیارد دلار عبور می‌کردند، این انیمیشن حتی نصف آن هم نفروخت. در قسمت سوم، لایتنینگ مک‌کوئین دیگر همان راننده‌ی تازه‌وارد قسمت اول نیست بلکه هفت قهرمانی را در کارنامه دارد اما جهان همیشه در حال تغییر و پیشرفت است. لایتنینگ ناگهان با رقیب جدید و پرقدرتی به نام جکسون استورم (آرمی همر) مواجه می‌شود که با کمک فناوری‌های جدید و سرعت بیشتر، راننده‌ی کهنه‌کار قصه‌ی ما را به چالش می‌کشد.

لایتنینگ پس از یک تجربه‌ی مرگبار و شکستی تلخ، به ناامیدی مزمن دچار می‌شود و احساس می‌کند عقب افتاده و جایگاهش در مسابقات را از دست داده است. با این حال، با تشویق دوستانش از جمله سالی و ماتر، تصمیم می‌گیرد بار دیگر وارد میدان شود. او از یک مربی جوان به نام کروز رامیرز (کریستلا آلونزو) هم کمک می‌گیرد تا با تکنیک‌های جدید رانندگی آشنا شود و به حداکثر توانایی خود برسد. البته به‌روز شدن آسان نیست و چالش‌های متعددی جلوی مسیر لایتنینگ سبز می‌شود اما برای او اهمیتی ندارد، زیرا می‌خواهد به خودشناسی برسد و به دوستان و طرفدارانش ثابت کند که هنوز هم می‌تواند در مسابقات موفق باشد.

همان‌طور که بالاتر هم اشاره شد، «ماشین‌ها» (۲۰۰۶) اگرچه خوب نفروخت اما به یکی از منابع اصلی درآمد پیکسار و دیزنی تبدیل شد، از نسخه‌های فرعی تا پارک‌های تفریحی و اسباب‌بازی‌های فراوان. در همین راستا، آن‌ها تصور می‌کردند که قسمت سوم در گیشه عملکرد خیره‌کننده‌ای داشته باشد، اتفاقی که رخ نداد. «ماشین ۳» با بودجه‌ی ۱۷۵ میلیون دلاری، به فروش ۳۸۳.۹ میلیون دلاری رسید (۱۵۲.۹ میلیون دلار از ایالات متحده و کانادا و ۲۳۱ میلیون دلار از کشورهای دیگر). این انیمیشن در گیشه هم رقبای سرسختی نداشت و تحلیلگران پیش‌بینی کرده بودند که با ۵۵ الی ۶۰ میلیون دلار کار خود را آغاز می‌کند و تقریبا همین‌قدر فروخت (۵۳.۷ میلیون دلار) و با کنار زدن «زن شگفت‌انگیز» به جایگاه اول گیشه رسید؛ افتتاحیه‌ی فیلم از دو قسمت پیشین مجموعه کمتر بود، با وجود این، «ماشین‌ها ۳» به شانزدهمین انیمیشن پیکسار تبدیل شد که در هفته اول اکران، در صدر قرار می‌گیرد. فیلم در هفته‌ی دوم ۲۴.۱ میلیون دلار و در هفته‌ سوم ۹.۷ میلیون دلار فروخت تا از این نظر هم کم‌فروش باشد و عملکرد ضعیف‌تری نسبت به دیگر انیمیشن‌های پیکسار داشته باشد.

۷- زندگی یک حشره (A Bug’s Life)

زندگی یک حشره (A Bug’s Life)

  • میزان فروش: ۳۶۳.۳ میلیون دلار
  • سال انتشار: ۱۹۹۸
  • کارگردان: جان لستر
  • صداپیشگان: دیو فولی، کوین اسپیسی، جولیا لوییس دریفوس، هیدن پنیتیر، دنیس لیری، فیلیس دیلر، جو رنفت
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰

«زندگی یک حشره» در روزهای اکران تا حد زیادی محبوب بود، به هر شکل در آن دوران، انیمیشن‌های سه‌بعدی همچنان جدید به حساب می‌آمدند و مخاطبان با «داستان اسباب‌بازی» به استودیوی پیکسار علاقه‌مند شده بودند. با وجود این، «زندگی یک حشره» سریعا به‌دست فراموشی سپرده شد و این روزها کمتر پیش می‌آید که نام آن در کنار آثار شاخص پیکسار قرار بگیرد. این انیمیشن شاید کمی منسوخ به نظر برسد اما به دلیل قصه‌ی احساسی و خلاقیت‌هایی که در آن وجود دارد، هنوز هم تماشایی است.

قصه‌ی فیلم در دنیای حشرات و پیرامون یک حشره‌ی جوان به نام فلیک اتفاق می‌افتد که تحت‌تاثیر زنجیره‌ای از اتفاقات ناگوار، از خانه‌اش جدا می‌شود و سفری ماجراجویانه را برای بازگشت به خانه آغاز می‌کند. او که همیشه مثبت و باانرژی است، در یک گلخانه زندگی خوبی دارد اما یک روز، به طور اتفاقی از خانه‌اش دور می‌شود و به دنیای واقعی قدم می‌گذارد، دنیایی به شدت خطرناک. در این سفر، فلیک با حشرات مختلفی هم آشنا می‌شود که هر کدام شخصیت و ویژگی‌های خاص خود را دارند.

اکران این انیمیشن با حواشی مختلفی همراه بود زیرا به انیمیشن «مورچه‌ها» محصول استودیوی دریم ورکس شباهت‌های زیادی داشت و برخی -به اشتباه- پیکسار را به تقلید متهم کردند اما «زندگی یک حشره» از رقیب خود موفق‌تر ظاهر شد و می‌توان ادعا کرد که اثر ماندگارتری هم هست. «زندگی یک حشره» با بودجه‌ی ۱۲۰ میلیون دلاری، در نهایت ۳۶۳.۳ میلیون دلار فروخت. این انیمیشن که در روز شکرگزاری اکران شده بود، در پنج روز اول، ۴۵.۷ میلیون دلار فروخت و با کنار زدن «بیب: خوک در شهر» در جایگاه اول قرار گرفت. اواخر دسامبر همان سال (۱۹۹۸)، این انیمیشن از مرز فروش ۱۰۰ میلیون دلاری آمریکا عبور کرد و در کنار «تایتانیک» از آثاری بود که موفق‌ترین سال تاریخ صنعت سینما را رقم زد (گردش مالی ۷ میلیارد دلاری، این رکورد در سال‌های بعدی بارها شکسته شد).

۶- دایناسور خوب (The Good Dinosaur)

انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

  • میزان فروش: ۳۳۲.۲ میلیون دلار
  • سال اکران: ۲۰۱۵
  • کارگردان: پیتر سون
  • صداپیشگان: لوکاس نف، جان لیسگو، فرانسیس مک‌دورمند، نیل پاتریک هریس، جودی گریر، بیل هیدر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۴ از ۱۰۰

مثل «لایت‌یر» (که به آن خواهیم پرداختیم)، «دایناسور خوب» هم ایده‌ی اولیه‌ی جذابی دارد: چه اتفاقی رخ می‌داد اگر دایناسورها منقرض نمی‌شدند و در کنار انسان‌ها زندگی می‌کردند؟ توسعه‌ی این پروژه سال‌ها به طول انجامید و خبر تولید آن اولین بار در سال ۲۰۰۹ شنیده شد. پیکسار اما در نهایت نتوانست اثر دلخواه خود را بسازد و «دایناسور خوب» به یکی از انیمیشن‌های کم‌فروش آن‌ها تبدیل شد، حتی با اینکه ایده‌ی جالبی داشت و شاید با اندکی تغییر و با مدیریت بودجه، می‌توانست وضعیت بهتری را تجربه کند.

ماجراها در دوران ماقبل تاریخ و در یک تاریخ متناوب (بخوانید دنیای موازیز) اتفاق می‌افتد، جایی که انقراض دایناسورها رخ نداده است. ما با یک خانواده دایناسور -از نوع آپاتوسور- آشنا می‌شویم. آرلو، دایناسور جوان خانواده است که شخصیتی خجالتی و تا حدی ترسو دارد، به همین دلیل نمی‌تواند کارهای مختلف را به آسانی انجام دهد. پدرش هِنری، سعی می‌کند که به او اعتمادبه‌نفس و اصول بقا در این جهان خطرناک را آموزش بدهد. آن‌ها یک روز، یک پسربچه‌ی غارنشین را به دام می‌اندازند اما آرلو حاضر نمی‌شود که او را به قتل برساند و آزادش می‌کند. پدر که از این تصمیم فرزندش ناامید شده است، او را می‌برد تا غار محل زندگی پسرک را پیدا کنند اما هنری در این مسیر کشته می‌شود تا آرلو تنها بماند.

آرلو که چاره‌ای ندارد، سفری پرچالش را برای بازگشت به خانه آغاز می‌کند و در طول سفر با دوستان و دشمنان متفاوتی آشنا می‌شود. «دایناسور خوب» که با بودجه‌ی ۲۰۰ میلیون دلاری تولید شده بود، تنها ۳۳۲.۲ میلیون دلار در گیشه فروخت تا به پیکسار ضرری ۸۵ میلیون دلاری وارد کند (البته آن‌ها در همین سال، انیمیشن «درون و بیرون» را هم روی پرده داشتند که به فروش ۸۵۸.۸ میلیون دلاری رسید). «دایناسور خوب» که با احتساب هزینه‌های تبلیغات، بودجه‌اش به ۳۵۰ میلیون دلار رسید، ۱۲۳.۱ میلیون دلار در آمریکای شمالی و ۲۰۹.۱ میلیون دلار از کشورهای دیگر به‌دست آورد تا به یک شکست کامل برای دیزنی تبدیل شود.

فیلم در هفته‌ی اکران، رقبای مهمی در گیشه داشت، از جمله «کرید»، «بروکلین» و «اسپات‌لایت» اما آن‌ها مخاطب هدف دیگری داشتند و نمی‌توان دلیل اصلی شکست «دایناسور خوب» را آن فیلم‌ها دانست. این انیمیشن در هفته‌ی اول ۵۶ میلیون دلار فروخت و پشت سر «بازی‌های گرسنگی: زاغ مقلد – بخش ۲» در جایگاه دوم قرار گرفت. فیلم در هفته‌ی دوم، با افت فروش ۶۰ درصدی، ۱۵.۵ میلیون دلار به‌دست آورد و هفته‌ی سوم هم ۱۰.۳ میلیون دلار فروخت. وضعیت فیلم در بازار بین‌المللی هم چندان بهتر نبود. منتقدان دلیل اصلی شکست فیلم را این مسئله دانستند که کیفیت و استانداردهای همیشگی آثار پیکسار را ندارد.

۵- لایت‌یر (Lightyear)

لایت‌یر (Lightyear)

  • میزان فروش: ۲۲۶.۴ میلیون دلار
  • سال اکران: ۲۰۲۲
  • کارگردان: انگوس مک‌لین
  • صداپیشگان: کریس ایوانز، کیکه پالمر، دیل سولز، تایکا وایتیتی، پیتر سون، اوزو ادوبا، جیمز برولین، مری مک دونالد-لوئیس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۴ از ۱۰۰

در دهه‌ی ۹۰ میلادی، هیچکس -حتی پیکسار- پیش‌بینی نمی‌کرد که «داستان اسباب‌بازی» (۱۹۹۵) به یک مجموعه سینمایی موفق تبدیل شود اما این اتفاق رخ داد. و پس از اکران قسمت چهارم، تصور می‌شد که «داستان اسباب‌بازی» به پایان خط رسیده است اما چند سال بعد، پیکسار با «لایت‌یر» خبر بازگشت این مجموعه را داد، فیلمی که در حقیقت ارتباط چندانی هم با نسخه‌های اصلی ندارد و از نظر کیفی هم متاسفانه در حدواندازه‌ی آن‌ها نیست. «لایت‌یر» یک انیمیشن علمی-تخیلی حماسی است که فکر می‌کردیم قرار است ماجراهای باز لایت‌یرِ «اصلی» را دنبال کند، یعنی همان انسان فضانورد مشهوری که اسباب‌بازیِ باز -از چهارگانه‌ی اصلی- بر اساس آن ساخته شده است. اما حقیقت چیز دیگری است؛ این انیمیشن در واقع فیلمی درون جهان «داستان اسباب‌بازی» است که اندی (صاحب وودی و باز) در دوران کودکی آن را تماشا می‌کند و عاشقش می‌شود، بنابراین تصمیم می‌گیرد که اسباب‌بازی لایت‌یر را خریداری کند.

«لایت‌یر» برای کسانی ساخته شده است که با «داستان اسباب‌بازی» خاطره دارند و می‌خواهند شخصیت‌های مورد علاقه دوران کودکی‌شان را در حال بازی در فیلم‌های علمی-تخیلی مورد علاقه خود ببینند اما اگر صادق باشیم، چندان به هدف خود نمی‌رسد و کاملا این توانایی را دارد که طرفداران قدیمی را عصبانی کند. کریس ایوانز صداپیشگی باز لایت‌یر را برعهده دارد، یک رنجر فضایی افسانه‌ای که یک اشتباه مهلک می‌کند تا تیمِ تحت هدایتش در یک سیاره‌ بیگانه‌ی خطرناک و ۴.۲ میلیون سال نوری دور از زمین گرفتار شوند. از آنجایی که شرایط برای بازگشت مهیا نیست، خدمه‌ی هزار نفره‌ی سفینه‌ی فضایی تصمیم می‌گیرند که در همین سیاره‌ی دورافتاده ساکن شوند؛ البته همه به جز باز. او با عذاب وجدان دست‌وپنجه نرم می‌کند و در تلاش است تا راهی برای بازگشت پیدا کند. اولین آزمایش‌های او با نتایج عجیبی هم همراه است، هر پرواز او ۴ دقیقه طول می‌کشد اما برای ساکنان سیاره، این چهار دقیقه چهار سال است.

تیم سازنده تمام تلاش خود را کرده است تا «لایت‌یر» را به یک فیلم علمی-تخیلی تمام‌عیار تبدیل کند و سبک بصری متفاوتی داشته باشد اما در عین حال، یاد و خاطره‌ی «داستان اسباب‌بازی» را هم زنده کند. به «لایت‌یر» البته انتقادات زیادی وارد است و به سختی می‌توان آن را یک «داستان اسباب‌بازی» دانست اما به عنوان اثری مستقل، سرگرم‌کننده و قابل‌‌قبول است. شخصیت‌ها عجیب و دوست‌داشتنی هستند، صداپیشگان عملکرد خوبی داشته‌اند و فیلم از نظر فنی هم کیفیت مناسبی دارد. «لایت‌یر» با بودجه‌ی هنگفت ۲۰۰ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت ۲۲۶.۴ میلیون دلار فروخت (۱۱۸.۳ میلیون دلار در گیشه‌ی آمریکای شمالی و ۱۰۸.۱ میلیون دلار در کشورهای دیگر)، یک فاجعه‌ی بزرگ دیگر که به استودیوی سازنده حداقل ۱۰۶ میلیون دلار ضرر زد.

پیش از اکران، «لایت‌یر» سروصدای زیادی به پا کرده بود، تحلیلگران پیش‌بینی کردند که در هفته‌ی اول بین ۷۰ تا ۸۵ میلیون دلار می‌فروشد، بعضی‌ها حتی می‌گفتند با ۱۰۵ میلیون دلار کار خود را آغاز می‌کند که چنین نشد و فیلم در هفته‌ی اول تنها ۵۰.۶ میلیون دلار فروخت و حتی نتوانست به جایگاه اول گیشه برسد. این انیمیشن با ۶۴ درصد افت فروش، در هفته‌ی دوم تنها ۱۸.۲ میلیون دلار به‌دست آورد تا به همه ثابت شود که «لایت‌یر» برای جبران بودجه‌اش با مشکل روبه‌رو خواهد شد. اکران قسمت جدید «دنیای ژوراسیک» و «تاپ گان: ماوریک» را می‌توانیم از دلایل شکست این فیلم بدانید اما آن آثار مخاطب هدف دیگری داشتند و البته «لایت‌یر» از برند «داستان اسباب‌بازی» بهره می‌برد، بنابراین قطعا باید بهتر می‌فروخت. بعضی از تحلیلگران هم کووید ۱۹ را عامل اصلی شکست فیلم می‌دانستند اما چند هفته‌ی بعد، وقتی «مینیون‌ها: ظهور گرو» در هفته‌ی اول ۱۰۷ میلیون دلار فروخت، همه‌ی این ادعاها رنگ باخت.

۴- به پیش (Onward)

انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

  • میزان فروش: ۱۴۲ میلیون دلار
  • سال انتشار: ۲۰۲۰
  • کارگردان: دن اسکنلون
  • صداپیشگان: تام هالند، کریس پرت، جولیا لوئی درایفوس، اکتاویا اسپنسر، مل رودریگز، لنا ویت، الی وانگ
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰

به‌ندرت پیش می‌آید که پیکسار، طرفداران را ناامید کند و البته از آن نادرتر، این است که پیکسار انیمیشنی بسازد که بهتر بود به‌صورت لایو اکشن ساخته می‌شد. «به پیش» شاید در ظاهر یک انیمیشن رنگارنگ باشد، اما داستان آن شبیه یک فیلم کمدی-درام کم‌اهمیت است که نمونه‌های مشابه آن را حتی در سینماها اکران نمی‌کنند و مستقیما به شبکه‌ی خانگی می‌فرستند. «به پیش» فاجعه نیست اما سازندگان نتوانسته‌اند ایده‌هایشان را به‌درستی پیاده‌سازی کنند. داستان درباره‌ی دو برادر است که یک سفر پرماجرا را آغاز می‌کنند تا پدر فقیدشان را برای یک روز به زندگی بازگردانند. ایده‌ی نوآورانه‌ای که سازندگان روی آن حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند این است: در این جهان، موجودات افسانه‌ای زندگی می‌کنند اما آن‌ها قدرت‌های جادویی خود را رها کرده‌اند تا یک زندگی عادی را در پیش بگیرند و مثل انسان‌ها از مانند برق، ماشین‌ها، رستوران‌ها و… استفاده می‌کنند. بنابراین دو برادر، برای اینکه بتوانند پدر را برای ۲۴ ساعت زنده کنند، باید به سراغ یک سنگ جادویی خاص بروند.

داستان اصلی «به پیش» البته ارتباطی با جادو ندارد و تنها یک بهانه است برای بررسی دو شخصیت اصلی و رابطه‌ی آن‌ها. به رسم آثار پیکسار، اینجا هم می‌توانید منتظر لحظات احساسی و دراماتیک باشید اما اگر آن‌ها را کنار بگذاریم، بزرگترین نقطه‌ضعف فیلم رویکرد سطحی آن به همه‌چیز است، فارغ از داستان، شخصیت‌ها هم عمق خاصی ندارند و پیکسار امیدوار بوده‌ است که صداپیشگان بتوانند به آن‌ها عمق ببخشند و اگرچه بازیگران عملکرد مناسبی دارند اما کافی نیست. این ساخته‌ی پیکسار در شرایط بدی هم عرضه شد، در روزهایی که همه‌گیری کووید ۱۹ به اوج رسیده بود، سینمای جهان را تحت‌تاثیر قرار داد و اکثر سالن‌های سینما تقریبا تعطیل شده بودند. دیزنی به جای تغییر برنامه‌ی اکران، «به پیش» را بدون تبلیغات گسترده، در سرویس استریم دیزنی پلاس منتشر کرد. این انیمیشن به حدی مهجور بود که بسیاری از طرفداران دیزنی از انتشار آن باخبر نشدند.

«به پیش» که بودجه‌ی ۲۰۰ میلیون دلاری داشت، تنها ۱۴۲ میلیون دلار فروخت (۶۱.۶ میلیون دلار در آمریکا و ۸۰.۴ میلیون دلار در مناطق دیگر). بسیاری از سینماهایی که این انیمیشن را به نمایش گذاشته بودند، در همان دو هفته‌ای که «به پیش» اکران شد، تعطیل شدند تا فیلم ضربه‌ی عجیبی بخورد؛ البته حتی اگر این تعطیلی هم رخ نمی‌داد، اکثر سینمادوستان به دلیل شرایط ایجاد شده، علاقه‌ای نداشتند به سالن‌ها قدم بگذارند. پیش‌بینی می‌شد که این انیمیشن در هفته‌ی اول حدود ۴۵ الی ۵۰ میلیون دلار بفروشد اما ۳۹.۱ میلیون دلار فروخت و در هفته‌ی دوم با ۷۳ درصد افت فروش، تنها ۱۰.۵ میلیون دلار کسب کرد (یک رکورد منفی تاریخی برای پیکسار). تراژدی اصلی در هفته‌ی سوم رخ داد، جایی که «به پیش» ۷۱ هزار دلار فروخت. ساخته‌ی دن اسکنلون نامزد گلدن گلوب و اسکار هم شد اما هر دو جایزه را به «روح» واگذار کرد، انیمیشن بزرگ دیگری که آن‌هم در بدترین زمان روی پرده رفت و در ادامه به آن می‌پردازیم.

۳- روح (Soul)

روح (Soul)

  • میزان فروش: ۱۲۲.۲ میلیون دلار
  • سال اکران: ۲۰۲۰
  • کارگردان: پیت داکتر
  • صداپیشگان: جیمی فاکس، تینا فی، گراهام نورتون، ریچل هاوس، آلیس براگا، ریچارد آیوادی، فیلیسیا رشاد، دانل راولینگز
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰

«روح» در مقایسه با «به پیش» انیمیشن درخشان‌تری است اما همان‌طور که بالاتر هم اشاره شد، در بدترین زمان ممکن روی پرده رفت تا آن‌طور که سزاوارش بود دیده نشود. «روح» از همان دقایق اولیه منحصر‌به‌فرد به نظر می‌رسد، به این دلیل که قهرمان قصه‌اش نه یک کودک یا نوجوان بلکه یک بزرگسال با جهان‌بینی بزرگسالانه است؛ این تغییر در نوع نگاه باعث شده است تا مخاطب هدفِ انیمیشن تنها به کودکان خلاصه نشود و رده‌های سنی مختلف از تماشای فیلم لذت ببرند؛ و البته اگر آن را یکی از بهترین انیمیشن‌های برنده اسکار پیکسار خطاب کنیم، پُربیراه نگفته‌ایم. ماجراها پیرامون یک معلم موسیقی مدرسه به نام جو گاردنر (جیمی فاکس) اتفاق می‌افتد که می‌خواهد به رویای دیرینه‌اش یعنی تبدیل شدن به یک نوازنده‌ی حرفه‌ای موسیقی جاز رنگ واقعیت ببخشد اما پیش از آن‌که این رویا محقق شود، به کما می‌رود و حالا باید به دنبال راهی برای آشتی دادن روح و جسم خود باشد.

«روح» درون‌مایه‌های سنگینی دارد، از شور و اشتیاق و هدف از زندگی تا خودشناسی و درک کرامت نفس. این انیمیشن همچنین به ما دلگرمی می‌دهد که هرگز تنها نیستیم، حتی در جهان باقی. ساخته‌ی پیت داکتر، پیام‌های مهم دیگری هم دارد که هر کدام می‌توانند الهام‌بخش ما باشند، برای مثال شاید مسیر زندگی فعلی شما با آنچه که انتظار داشتید متفاوت است یا به رویاهای خود نرسیده‌اید اما بازهم می‌توان خوشحال و موفق بود. انیمیشن «روح» حرف‌های آشنا اما تفکربرانگیزی می‌زند که گاهی نیاز داریم آن‌ها را بشنویم. این فیلم به ما یادآوری می‌کند که زندگی کوتاه اما زیبا است و اگر رویایی دارید، نباید تسلیم شویم و همیشه این احتمال وجود دارد که به آن برسید. «روح» این پتانسیل را داشت که به یکی از پرفروش‌ترین انیمیشن‌های سال تبدیل شود اما قربانی محدودیت‌های ناشی از کووید ۱۹ و سیاست‌های جدید دیزنی شد که تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و آثار بزرگش را برای تبلیغ، به سرویس استریم دیزنی پلاس بفرست.

«روح» که بودجه‌ای ۱۵۰ میلیون دلاری داشت، در گیشه ۱۲۲.۲ میلیون دلار فروخت (۶۲۰ هزار دلار از گیشه‌ی آمریکای شمالی و ۱۲۱ میلیون دلار از مناطقی که سینماهایشان تعطیل نشده بود). فیلم در هفته‌ی اول، از ۱۰ کشور، ۷.۶۵ میلیون دلار به‌دست آورد (از جمله ۵.۵ میلیون دلار از چین، همان کشوری که باعث و بانی کووید ۱۹ بود!). «روح» همچنین به پرفروش‌ترین انیمیشن دیزنی در روسیه (۱۸.۳ میلیون دلار)، اکراین (۱.۹ میلیون دلار) و عربستان (۵.۹ میلیون دلار) تبدیل شد. وضعیت این انیمیشن در حوزه‌ی استریم بهتر بود و در کنار «همیلتون» و «زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴» به پرتماشاگرترین فیلم آن دوران تبدیل شد. مشخص نیست که این انیمیشن تا چه اندازه به محبوبیت سرویس دیزنی پلاس کمک کرد اما حداقل روی کاغذ یک شکست تجاری در نظر گرفته می‌شود.

۲- لوکا (Luca)

انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار

  • میزان فروش: ۵۱.۱ میلیون دلار
  • سال اکران: ۲۰۲۱
  • کارگردان: انریکو کازاروزا
  • صداپیشگان: جیکوب ترمبلی، جک دیلن گریزر، مایا رودولف، جیم گافیگان، اما برمن، ساوریو رایموندو، مارکو باریچلی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰

این ساخته‌ی انریکو کازاروزا شما را به ایتالیای دهه‌ی ۵۰ میلادی می‌برد. لوکا یک بچه‌هیولای دریایی است که همراه با خانواده‌اش در نزدیکی سواحل شهر پورتوروسو زندگی می‌کند. با اینکه خانواده‌اش به دستور داده‌اند که نزدیکی سطح آب نشود و از آدم‌ها دوری کند اما علاقه‌ی زیادی به انسان‌ها دارد زیرا هر بار، اشیا و چیزهای مرتبط با آن‌ها را در آب پیدا می‌کند و کنجکاوی‌اش بیشتر برانگیخته می‌شود. شرایط زمانی عوض می‌شود که او با آلبرتو ملاقات می‌کند، یک هیولای دریایی دیگر که برخلاف لوکا، در خشکی زندگی می‌کند و شبیه انسان‌ها است. لوکا ناگهان متوجه می‌شود که اگر به خشکی قدم بگذارد، او هم ظاهری انسانی پیدا می‌کند. بنابراین بدون نگرانی، همراه با آلبرتو در دهکده‌ی آن حوالی پرسه می‌زند و در این مسیر، دوستان و دشمنانی هم پیدا می‌کند تا درباره‌ی زندگی و جهان، درس‌های مهمی را بیاموزد.

«لوکا» تفاوت واضحی با دیگر ساخته‌های پیکسار در سال‌های اخیر دارد، از این جهت که می‌خواهد مینیمال باشد و اهداف بزرگی را هم دنبال نمی‌کند. «لوکا» بیشترین نزدیکی را به انیمه‌های هایائو میازاکی دارد، چه از نظر فضاسازی و چه از نظر طراحی شخصیت‌ها (کازاروزا در مصاحبه‌هایش هم گفته است که همواره از میازاکی الهام گرفته است). افزون بر این، یک حس تلخ و شیرین خاص در «لوکا» وجود دارد که آن را متمایز می‌کند، در حالی که پیکسار در آثار اخیر خود بیشتر به بحران میانسالی پرداخته بود، اینجا به دوستی‌های از دست رفته‌ی دوران کودکی می‌پردازد و این کار را به بهترین شکل انجام می‌دهد. «لوکا» شاید ساده باشد اما به ‌شدت دوست‌داشتنی است و بار دیگر قدرت پیکسار در داستان‌گوییِ احساسی را به همه یادآوری می‌کند.

«لوکا» که دیزنی بودجه‌اش را اعلام نکرده است، مستقیما در سرویس دیزنی پلاس قرار گرفت، این بدین معنا بود که بازار آمریکا را از دست می‌دهد، با این حال، دیزنی آن را در کشورهایی که سینماهایشان به دلیل همه‌گیری کووید ۱۹ کاملا تعطیل نشده بود به نمایش گذاشت. این انیمیشن در چین ۱۴ میلیون دلار، در روسیه ۸.۲ میلیون دلار، در لهستان ۳.۶ میلیون دلار و در کره جنوبی ۳ میلیون دلار فروخت. دیزنی بعدتر، «لوکا» را در چند سینمای آمریکا نیز نمایش داد که حاصلش ۱.۳ میلیون دلار بود. این انیمیشن نقدهای مثبتی دریافت کرد و حتی نامزد جایزه اسکار هم شد اما شاید بهتر بود در زمان مناسب‌تری روی پرده می‌رفت تا به یکی از انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار تبدیل نشود.

۱- قرمز شدن (Turning Red)

قرمز شدن (Turning Red)

  • میزان فروش: ۲۱.۵ میلیون دلار
  • سال انتشار: ۲۰۲۲
  • کارگردان: دومی شی
  • صداپیشگان: روزالی چیانگ، ساندرا اوه، ایوا مورس، هاین پارک، مایتری راماکریشنان، اورایون لی، وای چینگ هو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰

بالاتر هم اشاره کردیم که استودیوی پیکسار در یک دهه‌ی اخیر، بارها به مضامین بزرگسالانه -اما در ساختاری کودکانه و خانوادگی- پرداخته‌ است و «قرمز شدن» هم از این قاعده مستثنی نیست، یک انیمیشن مهجور که فرهنگ آسیای شرقی را جشن می‌گیرد و به آن ادای دین می‌کند. قهرمان قصه، مِی است، دخترک ۱۳ ساله‌ی چینی-کانادایی که رابطه‌ی پیچیده‌ای با مادرش مینگ لی دارد و هرگاه که تحت فشار قرار می‌گیرد و احساسات شدیدی را تجربه می‌کند، به یک پاندای قرمز تبدیل می‌شود. برای جوانانی که در یک فرهنگ متفاوت بزرگ شده‌اند، حرف‌های این انیمیشن شاید بیشتر قابل درک باشد. مِی از طرفی می‌خواهد که در حد انتظارات مادرش ظاهر شود و یک دختر حرف‌گوش‌کن باشد اما از طرفی، می‌خواهد اهداف و رویاهای خود را دنبال و آن‌طور که دوست دارد زندگی کند.

برای پیکسار اهمیت داشت که برداشتی کلیشه‌ای از چینی‌ها ارائه ندهد و آن‌ها می‌خواستند مخاطب درک کند که زندگی یک نوجوان چینی در کانادا چگونه است و چرا شخصیت‌ها به شکل خاصی رفتار می‌کنند. برای مثال وقتی که مینگ لی از می در مدرسه جاسوسی می‌کند، نگران او است تا به یک پاندای بزرگ تبدیل نشود. و این پاندای بزرگ هم بی‌دلیل در فیلم قرار نگرفته است، با اینکه پاندا برای چینی‌ها معنای فرهنگی خاصی ندارد، سازندگان تصمیم گرفتند تا از آن به‌عنوان یک نماد استفاده کنند (حیوانی که چندان هم در انیمیشن‌ها به آن پرداخته نشده است). دومی شی دراین‌باره می‌گوید: «پانداها برای من نماد نوجوانی و سن رشد هستند، آن‌ها پشمالو و بی‌دست‌وپا به نظر می‌رسند.»

برای دومی شی اما به تصویر کشیدن تفاوت‌های فرهنگی و پرداختن به نژادهای مختلف هم اهمیت ویژه‌ای داشت و او موفق شده است تصویر دقیقی از تورنتوی کانادا ارائه دهد، شهری که همواره پذیرای فرهنگ‌های مختلف بوده است. قرمز شدن شاید درباره‌ی بلوغ و رویارویی فرزندان و والدین باشد اما وضعیت کودکانی که در یک بستر فرهنگی متفاوت بزرگ شده‌اند را هم بررسی می‌کند، اینجا ما با کودکی روبه‌رو هستیم که اگرچه در کانادا بزرگ شده است اما به سبک زندگی کشور خودش هم وابستگی دارد و به سنت‌های قدیمی احترام می‌گذارد. اما هنگامی که میان دو سبک زندگی شرق و غربی تداخل ایجاد می‌شود، خانواده‌اش کار را برای او سخت می‌کند و دخترک از نظر روانی تحت‌فشار قرار می‌گیرد.

«قرمز شدن» در میان انیمیشن‌های کم‌فروش پیکسار، جایگاه نخست را در اختیار دارد و به نظر نمی‌رسد به این زودی آن را از دست دهد، مگر اینکه اتفاق ویژه‌ای رخ دهد و بار دیگر سینماها تعطیل شوند یا دیزنی انیمیشن‌های بزرگ آتی‌ را اکران محدود کند (که با توجه به بودجه‌ی بالای انیمیشن‌ها، منطقی نیست). با توجه به تعطیلی سینماها، «قرمز شدن» اکران عجیبی را تجربه کرد؛ تنها در ۱۲ کشور روی پرده رفت و میزان فروش آن -در هفته اول- در هیچ کشوری به ۱ میلیون دلار نرسید: ۹۲۰ هزار دلار در عربستان و ۴۳۰ هزار دلار در لهستان. وضعیت در هفته‌ی دوم بهبود پیدا کرد و فیلم در نهایت ۲۱.۵ میلیون دلار فروخت. طبق آمارها، «قرمز شدن» یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های تاریخ سینما هم هست و به دیزنی ضرری ۱۷۲ میلیون دلاری زد.

منبع: collider



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما