تاریخچهی تراژیک فیلمهای گمشده؛ از کارهای هیچکاک تا جان وین
بایگانی شدن فیلم «بتگرل» به همه یادآوری کرد که صنعت سینما هم میتواند گاهی بیرحم باشد. این اولین بار نیست که چنین سرنوشتی برای یک فیلم رقم میخورد اما اینکه یک استودیو برای فیلمی ۹۰ میلیون دلار هزینه کند، آن را به مراحل پایانی برساند، سپس همه چیز رها کند و پروندهی پروژه را ببندد، در تاریخ کمسابقه بوده است. غمانگیز است که زحمات شبانهروزی تیم سازنده و بازیگران به هیچ نتیجهای نرسید و این فیلم برای همیشه در زیرزمین استودیوی «برادران وارنر» خاک خواهد خورد و در کنار آثاری همچون «چهار شگفتانگیز» (۱۹۹۴) و «روزی که دلقک گریست» (۱۹۷۲) قرار خواهد گرفت اما حداقل میدانیم که این فیلمها وجود دارند و ممکن است روزی فرصت تماشای آنها را پیدا کنیم. یک نسخهی قاچاق از چهار شگفتانگیز مدتها است که در اعماق فضای مجازی پیدا میشود و هنوز هم محتمل است که اتفاق عجیبی رخ دهد، شرایط عوض شود و بتگرل راهی برای فرار از زندان پیدا کند.
۷۵ درصد فیلمهای دوران صامت ناپدید شدهاند
اما همین جملات امیدوارکننده را نمیتوان برای یک نوع فیلم دیگر تکرار کرد: فیلمهای گمشده، آثاری که نه بایگانی شدهاند و نه لغو، آنها دیگر وجود ندارند. این فیلمها را تنها سازندگان و تهیهکنندگان اثر تماشا کردهاند یا بعضیهایشان تکمیل و اکران شدهاند اما دیگر نسخهای از آنها پیدا نمیشود. دلایل مختلفی برای این اتفاق وجود دارد، از بایگانی اشتباه فیلمها در گذشته تا نابودی استودیوها. طبق آمارها، نزدیک به ۷۵ درصد فیلمهای دوران صامت برای همیشه ناپدید شدهاند و تقریبا نیمی از فیلمهای صدادار پیش از دههی ۵۰ میلادی نیز سرنوشت مشابهای داشتهاند. این آمار شوکهکننده و بدین معنا است که درصد اعظمی از تاریخچهی سینما را دیگر کسی هرگز به چشم نخواهید دید، فیلمهایی که جز یک نام چیزی از آنها باقی نمانده است.
دوران فیلمهای صامت که آن را با نام «عصر پردهی نقرهای» به یاد داریم، یکی از مهمترین مراحل توسعهی سینما بوده است، از این جهت که آن را از یک پدیدهی نوظهور به یک فرم هنری تبدیل کرد. زبان فیلمسازی در همان روزها شکل گرفت و اینکه حالا نمیتوان بسیاری از آثار درجهیک و نوآورانهی آن دوران را بررسی کرد، ناامیدکننده است. مورخان و تحلیلگران چگونه میتوانند آن دوره را بازبینی کنند وقتی به اصل اثر دسترسی ندارند و باید به اطلاعات حاشیهای اکتفا کنند. این باعث شده است تا فیلمهای دیگر هم تحتتاثیر قرار بگیرند و کیفیت آنها به یک علامت سوال تبدیل شود (دیدگاه ما نسبت به «دی. دبلیو. گریفیث» و «چارلی چاپلین» به عنوان دو استعداد بزرگ سینمای صامت تا چه اندازه درست است؟ آنها از معدود کسانی هستند که اکثر آثارشان هماکنون در دسترس است اما شاید استعدادهای درخشان دیگری هم داشتهایم که در آن دوران درک یا بهدرستی دیده نشدند و شاید اگر حالا میتوانستیم فیلمهایشان را تماشا کنیم، به نتایج تازهای میرسیدیم). خوشبختانه تحولات اثر مدرن و ورود آثار سینمایی و تلویزیونی به فضای دیجیتال، بدین معنا است که اتفاقات گذشته تکرار نخواهد شد، یک تغییر مثبت و تسلیبخش که احتمال مفقود شدن فیلمها را به صفر میرساند.
این فیلمها چگونه گم شدند؟
بالاتر هم اشاره شد که دلایل مختلفی برای این اتفاق وجود دارد اما یکی از اصلیترین دلایل، «نابودی عمدی» آثار است. حفظ و نگهداری فیلم در سالهای نخستین سینما اهمیت چندانی نداشت (فیلمها یک محصول تجاری در نظر گرفته میشدند و هنر به حساب نمیآمدند، «دیوان عالی ایالات متحده» در سال ۱۹۱۵ این نوع نگاه را بهصورت رسمی تایید کرد). بنابراین، هنگامی که اکران فیلمها در سینماها به پایان میرسید، در واقع از نگاه تهیهکنندگان تاریخ مصرف آنها نیز تمام شده بود و از آنجایی که بایگانی آثار پرخرج بود، استودیوها ترجیح میدادند تا آنها را حفظ نکنند. ظهور فیلمهای صدادار، وضعیت را پیچیدهتر کرد زیرا فیلمهای صامت حالا «بیارزش» محسوب میشدند، استودیوهایی براین باور بودند که آن نوع فیلمسازی منسوخ شده است و مخاطبان نیز علاقهای به تماشای آثار صامت نخواهند داشت.
ماهیت حساس «پایهی فیلم» در نسخههای ۳۵ میلیمتری (که در گذشته در ساخت آن از نیتروسلولز استفاده میشد که شدیدا آتشگیر بود) را هم باید مقصر بدانیم. برای مثال آرشیو کامل فیلمهای استودیوی «فاکس قرن بیستم» و «مترو گلدوین مایر» به ترتیب در سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۶۵ بهدلیل آتشسوزی از بین رفتند. اگرچه بعضی از فیلمها بعدها توسط کلکسیونرهای خصوصی پیدا یا بازیابی شدند اما باقی اگر پیدا شوند، به خاطر گذر زمان، احتمال بازیابی موفق آنها بسیاری پایین است، پس نمیتوان انتظار داشت که فیلمهای بیشتری از عصر صامت کشف شوند.
فیلمهای گمشده مشهور
در این میان، با فیلمهای گمشدهای روبهرو میشوید که از نظر تاریخی اهمیت دارند، آثاری که بسیاری از آنها در دورهی اکران مورد تحسین منتقدان و مخاطبان قرار گرفتند، همانند «عقاب کوهستان» (The Mountain Eagle) دومین ساختهی «آلفرد هیچکاک»، «لندن پس از نیمهشب» (London After Midnight) به کارگردانی «تاد براونینگ» که بعدها «دراکولا» را ساخت، «تعدد کلاهبرداران» (Too Many Crooks) اولین فیلمی که «لارنس الیویه» در آن به ایفای نقش پرداخت، «دو ساعت شلوغ» (Two Crowded Hours) اولین ساختهی «مایکل پاول»، «مسیر اورگن» (The Oregon Trail) با بازی «جان وین» و «میهنپرست» (The Patriot) تنها فیلم نامزد اسکار که هیچ اثری از آن نیست.
آثار فوق تنها چند نمونه از هزاران فیلم گمشده هستند که نام تعدادی دیگر از آنها را در فهرست «۷۵ فیلم گمشده» بنیاد فیلم بریتانیا پیدا میکنید (فهرستی که از قضا ۱۹ فیلم آن پیدا شد و تقریبا همهی آنها کامل هستند). اما حتی فیلمهایی که اهمیت و ارزش تاریخی ندارند، سزاوار چنین سرنوشت تلخی نیستند. هر فیلم صامتی، جایگاه ویژهی خود را در تاریخ سینما دارد، بازتابی از ایدههای یک هنرمند و جامعهی زمانهاش است و یک رویداد جذاب به حساب میآید که مسیر را برای آثار پس از خود هموار میکند. کشف هر کدام از این آثار، چه یک شاهکار فراموششده و چه یک فیلم درجهب کمخرج را باید به فال نیک گرفت.
خوششانسها
خوشبختانه فیلمهای گمشدهای هم وجود داشتهاند که تصور میشد به تاریخ پیوستهاند اما پیدا شدند. یکی از بهترین مثالها، «بالها» (Wings) است، نخستین فیلمی که جایزهی اسکار بهترین فیلم را به خانه برد (سال ۱۹۲۷)؛ این فیلم برای دههها گمشده بود تا اینکه یک نسخه از آن در آرشیو سازمان «سینماتک فرانسه» پیدا شد. بالها از جهات مختلف اثری انقلابی است و برداشتی واقعگرایانه از جنگهای هوایی ارائه میدهد (بهواسطهی تصاویر واقعی)، اثری که میتوانیم آن را یکی از پدران ژانر جنگی و اکشن بدانیم و تاثیرش کمتر از «تاپ گان: ماوریک» نیست.
به همین منوال، فیلمهای گمشده دیگری را هم پیدا میکنید که بازیابی شدهاند و از نظر کیفی، تفاوتی با نسخههای اصلی ندارند. «متروپلیس» (۱۹۲۷) و «مصائب ژان دارک» (۱۹۲۸) همواره از شاهکارهای دوران صامت در نظر گرفته میشوند اما برای دههها، نسخهی ناقص آنها در دسترس قرار داشت تا اینکه نسخهی اصلی پیدا شد (ماجرای نسخهی کامل مصائب ژان دارک جالبتر است، زیرا در اتاقک سرایدار یک بیمارستان روانی نروژی پیدا شد!). نسخههای کامل هم ناامیدکننده نبودند و بار دیگر اثبات کردند که چرا این فیلمها جایگاه مستحکمی در تاریخ سینما دارند.
چرا حفظ و نگهداری از فیلمها اهمیت دارد؟
تراژدی فیلمهای گمشده فراتر از حسرت ناشی از عدم دسترسی به آنها است. حفظ و نگهداری از آثار برای هر مدیومی اهمیت دارد، از این جهت که هنرمندان معاصر برای خلق هنر، به گذشته نگاه میکنند و هر نسل از آثار هنری، به منبع الهام نسلهای پس از خود تبدیل میشود. هنر چرخهای از تکرار و بازگویی است، به همین دلیل سینمای صد سال قبل از نظر تاثیرگذاری، همچون سینمای معاصر مهم جلوه میکند.
فیلمها حاصل صدها سال فرهیختگی و تجربیات انسانی هستند که در گذر زمان، پیشرفتهتر شدند. شاید ریشهیابی تاپ گان: ماوریک کار بیهودهای به نظر برسد اما اینکه چه مسیری طی شد تا سینما به نقطهای رسید که چنین فیلمی تولید کند، اجازه میدهد تا آن را عمیقتر بتوانیم بررسی کنیم. هر فیلم از فوقالعاده تا متوسط یا ضعیف، ردپایی از خود برجای میگذارد و حتی اگر بتواند به منبع الهام تنها یک هنرمند تبدیل شود، رسالت خود را به عنوان اثری از جنس سینما انجام داده است.
اما مشکل این است که نمیتوانیم این کار را انجام دهیم، زیرا بخش اعظمی از فیلمهای یکی از مهمترین دوران توسعهی سینما برای همیشه از بین رفته است. اگرچه بعضی از این آثار تنها به دلیل غیرقابلدسترس بودن اهمیت پیدا کردهاند (همانند لندن پس از نیمهشب که اگر گم نمیشد، احتمالا تا این اندازه موردتوجه قرار نمیگرفت) اما اکثر این فیلمها حالا چیزی بیش از یک «نام» نیستند که در کتابهای تاریخ سینما با آنها روبهرو میشوید. عواقب نابودی این آثار بر نقد فیلم نیز هویدا است. همهی کسانی که کارنامهی هنری آلفرد هیچکاک را تحلیل کردهاند، میدانند که به همهی آثار او دسترسی ندارند و این یعنی آنها هرگز نمیتوانند کاملترین بررسی ممکن از این فیلمساز پرآوازه را ارائه دهند. با اینکه نقدهای موجود از عقاب کوهستان به این نکته اشاره داشتهاند که فیلم چندان خوبی نیست (خود هیچکاک آن را «افتضاح» توصیف کرده است) اما در مواجهه با یکی از اولین ساختههای یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ، کیفیت فیلم اهمیت چندانی ندارد. به این فهرست میتوانستیم «مرد کور» را هم اضافه کنیم، فیلمی که البته به خاطر دعوای هیچکاک و والت دیزنی هرگز ساخته نشد.
هنرمندان معدودی وجود داشتهاند که در همان ابتدای مسیر یک شاهکار خلق کردهاند، اکثر آنها به تدریج پیشرفت میکنند و برای اینکه ببینیم چگونه به جایگاه فعلی رسیدهاند، باید به آثار گذشتهی آنها نگاه بیندازیم. ضمن اینکه فراموش نکنید «سرگیجه» (۱۹۵۸) و «روانی» (۱۹۶۰) هر دو در زمان اکران نقدهای چندان مثبتی دریافت نکردند و در بازبینیهای دوباره و با گذر زمان بود که ارزش آنها درک شد. چه کسی میداند، شاید عقاب کوهستان هم یک شاهکار هیچکاکی به حساب میآمد که جلوتر از زمانهاش بود. متاسفانه ما هرگز از حقیقت آگاه نخواهیم شد. حتی پس از جستجوی گستردهی بنیاد فیلم بریتانیا پیرامون این فیلم، تاکنون فقط چند عکس از آن پیدا شده است و نه چیزی بیشتر. بر روی عقاب کوهستان برچسب گمشده خورده است، برچسبی که آن را میتوانید روی هزاران فیلم دیگر پیدا کنید، فیلمهایی که بیتردید بعضی از آنها میتوانستند مخاطبان مدرن را حیرتزده کنند و به آنچه سزاوارش بودند برسند.
نگهداری نسخهی اصلی فیلمهای کلاسیک در فضایی مناسبتر و علاقه به حفظ آنها باعث شده است تا از دههی ۵۰ میلادی تاکنون، تعدادی از فیلمهای گمشده به دنیای سینما بازگردند، معجزهای که اگر چند دهه زودتر رخ میداد، شرایط بهطور کلی عوض میشد. اما اگر خوشبین باشیم، نجات یافتن ۲۵ درصد فیلمهای صامت همچنان اتفاق خوبی است، این آمار میتوانست بدتر باشد. با این حال، نباید فراموش کنیم که این هنرمندان برای ماهها یا سالها روی این پروژهها کار کردند و حالا هیچ اثری از میراث آنها باقی نمانده است. به امید روزی که آثار بیشتری از گذشته پیدا شود.
منبع: Collider