مرد بازنده؛ لذت تماشای فیلم ژانر در کام‌بک پیروزمندانه‌ی مهدویان (جشنواره فجر)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
مرد بازنده

مهدویان در آخرین فیلمش «مرد بازنده» به حوزه‌ی قدرتش بازگشته است. حوزه‌ی قدرتش همان جایی است که «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» (به خصوص قسمت اول) را ساخت. فیلم‌های جدی و نه چندان احساساتی با فضاهای سرد (حتی به لحاظ طیف رنگی استفاده شده) و الان «مرد بازنده» همان ویژگی‌ها را دارد با این تفاوت که به نظرم به لحاظ تعادل برقرار کردن بین داستان پلیسی و ملودرام و در بعضی سکانس‌ها حتی به لحاظ کارگردانی جلوتر از مثلا «ماجرای نیمروز: رد خون» و بهتر از «درخت گردو» است. («لاتاری» و «شیشلیک» که ضعیف‌ترین فیلم‌هایش هستند و دست‌اندازهای مسیر کارنامه‌اش و اصلا در این قیاس نیاوردمشان.)

بعد از فیلم ناامیدکننده‌ی «شیشلیک» مهدویان سراغ ساخت یک فیلم ژانر رفته است. چیزی که در سینمای ایران عملا وجود ندارد. ژانرها در سینمای ایران بی‌معنی و محدودند و بیشتر تلاش‌ها در حوزه‌ی ساخت فیلم ژانر در نهایت تبدیل به زی مووی و کمدی ناخواسته شده. اما مهدویان توانسته در «مرد بازنده» قواعد ساخت فیلمی در ژانر پلیسی را به‌درستی رعایت کند. «مرد بازنده» حتی بیشتر از سریال «زخم کاری» برآمده از ادبیات است گیرم که مثل سریال یک منبع اقتباسی مشخص نداشته باشد اما تمام جزئیات قصه‌ی «مرد بازنده» از ادبیات پلیسی ایران می‌آید.

کارآگاهی که با خانواده‌ی خودش درگیری دارد، معمای قتلی که باید حل شود، وجود چند نفر که سر راه پرونده سنگ‌اندازی می‌کنند و بعضی از آن‌ها در خود اداره‌ی پلیس هستند و حتی برداشتن قهرمان از روی پرونده همه مولفه‌هایی هستند که در ادبیات پلیسی ایران به وضوح وجود دارد. حالا مهدویان با قدرتش در کارگردانی و این‌بار کستینگ بسیار درست (برخلاف مثلا فیلم «درخت گردو» که یکی دو تا باگ انتخاب بازیگر مثل مدیری و ساداتی داشت) توانسته به این مؤلفه‌های داستانی وجه بصری ببخشد. برای وجه بصری هم از قواعد تصویری ژانر بهره برده که مشخص‌ترین نمونه‌اش نماهای زیر باران و بارانی قهرمان اصلی و اخم چهره‌اش است.

مهدویان در «مرد بازنده» همه‌ی عشقش به سینما را که در فیلم‌های اخیرش بروز چندانی نداشت دوباره نشان می‌دهد. سینه‌فیل بودن او در قسمت اول «ماجرای نیمروز» به وضوح مشخص بود بعد کمرنگ و کمرنگ‌تر شد و در «شیشلیک» دیگر اثری از آن نمانده بود و حالا در «مرد بازنده» به قوی‌ترین شکل، خودش را نشان می‌دهد.

حوزه‌ی قدرت مهدویان در کنار تیمش است. مهم‌ترین نکته‌ی فیلم «مرد بازنده» بنظرم حضور ابراهیم امینی در مقام فیلمنامه‌نویس است. امینی فیلمنامه‌نویسی جدی است که فیلم‌نامه‌هایش به مهدویان این فرصت را می‌دهند آن چیزهایی را که از سینما دوست دارد به تصویر بکشد. بنظرم آن‌ها می‌توانند زوج فیلمنامه‌نویس-کارگردان برتر سینمای ایران باشند. مهدویان درک تصویری درستی از فیلمنامه‌های امینی دارد و امینی هم بلد است چطور در ژانرهایی که مهدویان در ساختشان تبحر دارد بنویسد.

این تیم با حضور هادی بهروز در مقام مدیر فیلمبرداری، سجاد پهلوان‌زاده در مقام تدوینگر، حبیب خزایی‌فر آهنگساز، جواد عزتی بازیگر و مهدی زمین‌پرداز هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان بازیگردان در این فیلم کامل می‌شود. در «مرد بازنده» همه‌شان در اوج هستند. به‌خصوص کار هادی بهروز در اینجا به واسطه‌ی فیلم‌برداری صحنه‌های شبانه‌ی باران چشمگیرتر است و سجاد پهلوان‌زاده هم خیلی خوب ریتم آرام قصه‌ای که کم‌کم خودش را گسترش می‌دهد، پیدا کرده.

درباره‌ی بازی‌های خوب فیلم که در یک جمله می‌شود گفت: «جواد عزتی حیرت‌انگیز است. آن حالت خمیده و آن تیک درست ضربه زدن به دندانی که درد می‌کند و رعایت جزئیات ریز و درشت و شیوه‌ی ادای دیالوگ‌ها درخشان هستند. در آن سکانسی که خودش را در حمام زندانی می‌کند تا شبیه معتادی که می‌خواهد ترک کند ترسش از فضای بسته بریزد و برنده‌ی جدال با خودش می‌شود همان‌قدر عالی و متفاوت است که در سکانس رویارویی احساسی موقع تولد پسرش و جایی که خرد شده و انگار مرد بازنده‌ی میدان است. تفاوت بینشان خیلی ظریف است با این حال حس و حالی که القا می‌کند تفاوتی عظیم بین مرد برنده و مرد بازنده بودن دارد.

همان سکانس تولد یکی از نمونه‌های خوب کارگردانی مهدویان است. جواد عزتی که جلوی کادر ایستاده و رو به دوربین سرش پایین است و پسر که پشت اوست و رو به در ایستاده و دوستانی که ورودشان را نمی‌بینیم ولی برف شادی روی صورت پسر می‌ریزد که هنوز از دعوای با پدر نتوانسته خودش را جمع و جور کند.

فیلم هم لحظات عاطفی‌اش را خوب از کار درآورده و توانسته بخش ملودرام رابطه‌ی عزتی با پسر و دخترش را این‌بار نه به شکل وصله‌ای نچسب که به‌عنوان بخشی از داستان ژانر در دل اثر حل کند و آن سفر ترکیه‌ی پایانی و همراه کردن پسرش با زن نتیجه‌گیری درستی برای این خرده‌پیرنگ ملودرام در دل پیرنگ جنایی است و هم لحظات جدی و عبوس و خشن فیلم که روح اصلی کار است.

چه خوب که پدر پلیس فیلم هم با آن کلیشه‌ی همیشگی اختلاف پدران و پسران فاصله دارد. پدر اتفاقا همه‌ی زورش را می‌زند که به پسر نزدیک شود و درکش کند. می‌خواهد پدر مهربانی باشد و بابت اینکه نمی‌تواند مهرش را به بچه‌هایش نشان بدهد خودش را سرزنش می‌کند. جواد عزتی هم که در تعادل بین پدر غمگین و عاطفی و پلیس خشن درخشان است.

مهدویان همه‌ی علاقه‌اش به سینما را در فیلم «مرد بازنده» پیاده کرده آن هم در فیلمی که شبیهش را لااقل در ۲۰ سال اخیر در سینمای ایران نداشتیم. یک درام جنایی/پلیسی درست و حسابی که هم بلد است تا آن لحظه‌ی جذاب آخر به ما رودست بزند و هم فضای سرد و عبوسش را به تماشاگر تحمیل می‌کند.

امتیاز نویسنده: ۴ از ۵

آخرین اخبار و مطالب چهلمین جشنواره‌ی فجر را اینجا دنبال کنید.


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۴ دیدگاه
  1. Hossein

    اتفاقا همین پیش پای شما استاد مسعود فراستی مرد بازنده و محمد حسین مهدویان رو با خاک یکسان کرد و احتمالا تهیه کننده و کارگردان به خاک سیاه میشینن. البته هنوز خودم فیلمو ندیدم ولی انشالله که خیره الحمدلله وگرنه والا به خدا! 🤷

  2. محسن.س

    لطفاً خانم نصراللهی بیشتر بنویسند برامون. امیدوارم رویوهای ایشون از تمام فیلمهای جشنواره رو بخونیم.

  3. پدرام.ی

    می‌فهمم متن و نویسنده را؛ که جزو خوبهاست؛ ولی کاش یه فکری هم به حال اینها می‌شد:
    کام‌بک؛ زی مووی؛ کستینگ؛ باگ؛ سینه‌فیل بودن

    1. ممنون که خوندین ولی هر چند من به پاسداشت زبان فارسی معتقدم برخی چیزها اصطلاحاتی هستند که معنای خودشون رو از فرهنگی که سینما رو ازش گرفتیم با خودشون آوردن..به جای سینه‌فیل میشه از اصلاح خوره‌ی فیلم استفاده کرد اما سینه‌فیل پشت خودش فرهنگی داره. زی‌مووی اصطلاحیه که هیچ معادلی در فارسی نداره و استفاده از یک معادل دیگه ممکنه مخاطب رو به اشتباه بندازه. درباره‌ی باگ و کام‌بک بله با شما موافقم میشه مثلا از حفره‌ی داستانی استفاده کنم یا بازگشت…در نوشته‌های بعدی سعی می‌کنم کلماتی که میشه معادل فارسیشون رو گذاشت فارسی‌شون رو بنویسم.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما