دلیلی اصلی موفقیت سریال «لوکی» چیست؟
اگر بگوییم دنیای سینمایی مارول دیگر آن تب و تاب گذشته را ندارد، حق مطلب را ادا نکردهایم. فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) موفق شد تمام پروژههای «حماسه بینهایت» را به شکل رضایتبخشی به هم پیوند دهد و با یک پایانبندی تماشایی، آن را به سرانجام برساند. اما فیلمها و سریالهای تلویزیونی جدیدی که تحت عنوان «حماسه چندجهانی» (فاز ۴ و ۵) منتشر شدهاند، به طور مداوم بازدهی رو به کاهشی را تجربه کردهاند، با این حال شرایط برای سریال «لوکی» همواره متفاوت بوده است؛ دلیل اصلی موفقیت آن چیست؟
وضعیت حال حاضر مارول علتهای متعددی دارد که شامل بالا رفتن توقع مخاطب، عواقب خاموشیها و قرنطینههای دوران همهگیری ویروس کووید ۱۹، اعتصاب نویسندگان و بازیگران، قرار داشتن محتوای بیش از حد در شبکه دیزنیپلاس و البته خسته شدن مردم از ژانر ابرقهرمانی میشود. همه اینها تأثیر خود را روی دنیای سینمایی مارول گذاشتهاند و باعث شدهاند به اندازه دوران اوج خود ظاهر نشود.
با وجود همه اینها، نمیتوان انکار کرد که دوران ناامیدکنندهای برای هواداران مارول است، چرا که دنبال کردن فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی جدید مارول بیش از هر چیز دیگری، شبیه به رفع تکلیف شده. دقیقاً به همین دلیل است که «لوکی» تبدیل به بهترین پروژه مارول پس از «انتقامجویان: پایان بازی» شده. برخلاف باقی پروژههای مارول که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و مخاطب را مجبور میکنند برای لذت بردن از آنها تمام پروژههای دیگر را دنبال کند، سریال «لوکی» استقلال خود را حفظ کرده و به باقی دنیای سینمایی مارول برای پیش بردن داستان خود تکیه نمیکند و این دلیل بزرگی برای موفقیت این سریال است.
سریال «لوکی» به بهترین نحو ممکن از مقوله چندجهانی به نفع خود استفاده میکند
اگرچه چندجهانی در ابتدا یک راه سرگرمکننده برای گسترش جهان مارول به نظر میرسید و همه دربارهاش هیجانزده بودند، اما اکنون، مخاطب استفاده مداوم از چندجهانی را تنبلی تولیدکنندگان برای ایجاد هیجان به سادهترین شکل ممکن میداند.
اتکای بیش از حد به حضور افتخاری شخصیتهای دیگر دنیای سینمایی مارول باعث شده فردیت شخصیت اصلی (که پروژه به او تعلق دارد) از بین برود و خط داستانی آن شخصیت کمتر اهمیت پیدا کرده و در حاشیه قرار بگیرد. علاوه بر همه اینها، اگر میتوان در هر لحظه ناگهان یک شخصیت را زنده کرد و به داستان برگرداند، پس چرا هواداران میبایست به هر کدام از شخصیتهای دنیای سینمایی مارول اهمیت بدهند و نگران آنها باشند؟
سریال «لوکی» اولین پروژه دنیای سینمایی مارول بود که خود شخصیت را در محوریت قرار داد و از مقوله چندجهانی برای معرفی جنبههای جدید و شناخته نشده این شخصیت استفاده کرد، و نه برعکس. همانطور که در اولین قسمت سریال نشان داده میشود، لوکی سریال، همان لوکی (با بازی تام هیدلستون) نیست که همراه با برادرش ثور (با بازی کریس همسورث) در فیلم «ثور: رگناروک» (Thor: Ragnorak) جنگید و در فیلم «انتقامجویان: جنگ بینهایت» (Avengers: Infinity War) جان خود را برای شکست دادن تانوس (با بازی جاش برولین) فدا کرد.
لوکیِ سریال نسخهای از همان لوکی است که در فیلم «انتقامجویان» (Avengers) دیدیم، همان لوکی که تلاش کرد با ارتش چیتاریها شهر نیویورک را تصرف کند و میخواست خود را به عنوان خدا به مردم بشناساند، همان لوکی که دربرابر انتقامجویان شکست خورد و یکی از سنگهای بینهایت را از دست داد.
به جای بازگرداندن روایت به حالت اول (یعنی استفاده از همان لوکی که به دست تانوس کشته شد)، اینکه مارول تصمیم گرفت از نسخه متفاوتی از لوکی استفاده کند، به قانعکنندهتر شدن تحول شخصیتی او و رستگار شدن این شخصیت، کمک به سزایی کرد. در سریال «لوکی» ما شاهد شخصیت تازهای هستیم که داستانش تازه آغاز شده.
همین امر به خودی خود باعث میشود «لوکی» از دنیای سینمایی مارول مستقل شود. چرا که بینندگانی که ممکن است پروژههای مارول را دنبال نکرده باشند و حتی حضورهای قبلی لوکی در فیلمهای اخیر را ندیدهاند، بتوانند به تماشای این سریال بنشینند و از ماجرای تازهای که این شخصیت پرشیطنت در آن گرفتار شده، لذت ببرند. اصلیترین دلیل موفقیت سریال لوکی هم شاید همین باشد: مستقل بودن آن.
یکی از نکاتی که باعث شد لوکیِ سریال مسیر تازهای را انتخاب کند و به دنبال رستگاری باشد، این بود که مأموران سازمان TVA او را مجبور کردند تمام تصمیمهای زندگی خود را مشاهده کند و حتی شاهد کشته شدن به دست تانوس باشد. قطعاً این مورد تأثیر عمیقی روی تحول این شخصیت گذاشت، خصوصاً که این لوکی، همین چند روز پیش به دست انتقامجویان شکست خورده بود و هنوز بلندپروازیهای خودش را داشت.
از این طریق لوکی متوجه میشود تمام مشاجرات کوچکی که با برادرش ثور داشته، تمام طمعی که برای تصاحب و حکمرانی به آزگارد دارد، در درازمدت کوچکترین اهمیتی ندارند. سریال از این امر بهترین استفاده را کرد و همزمان با متحول کردن لوکی، خلاصهای از حضور او در دنیای سینمایی مارول به مخاطبان ارائه داد. به این ترتیب کسانی که تمام پروژههای قبلی را تماشا کردهاند، بهشان یادآوری شد لوکی چه وقایعی را پشت سر گذاشته، و کسانی که فیلمهای قبلی را دنبال نکرده بودند، به طور خلاصه متوجه مسیر قبلی لوکی شدند.
محیط سریال نیز به استقلال آن کمک میکند. مقر سازمان TVA به معنای واقعی کلمه خارج از زمان و مکان واقع شده است. بنابراین هیچ اهمیتی ندارد که روی زمین دیگران با چه تهدیدهای خطرناکی در حال دست و پنجه نرم کردن هستند، قرار نیست هیچ یک از شخصیتهای دنیای سینمایی مارول اتفاقی سر راه لوکی قرار بگیرند.
با این وجود ماهیت سازمان TVA این امکان را به سریال داد تا هر از چندگاهی به صحنههای کلیدی گذشته لوکی، که در داستان کنونی او اهمیت ویژهای دارند، برگردد و آنها را مرور کند. این امر به سریال «لوکی» اجازه داد تا از مزایای قرار داشتن در دنیای سینمایی مارول و پروژههای قبلی استفاده کند، بدون آنکه استقلال خود را به خطر بیندازد و یا به واسطه آن پروژهها داستان خود را به حاشیه ببرد.
به این ترتیب کسانی که همه پروژههای اخیر را دنبال کردهاند از ارجاعهایی که سریال میداد لذت بردند و از تماشای آنها هیجانزده شدند، اما این باعث نشد کسانی که اخیراً دنیای سینمایی مارول را دنبال نکردهاند، احساس کنند چیز خاصی را از دست دادهاند و مانع لذت بردن آنها از سریال و داستان آن نشد.
سریال «لوکی» با موفقیت شخصیتهای جدیدی را به هواداران معرفی کرد
دیگر دلیل موفقیت سریال این است که «لوکی» در معرفی شخصیتهای جدید به دنیای سینمایی مارول نیز عالی عمل کرد. با وجود اینکه این کار سختتر است، اما اینکه یک سریال شخصیتهای جدیدی داشته باشد و آنها را رشد بدهد، از نظر احساسی بارها بهتر از رشد دادن شخصیتهایی است که آنها را در پروژههای قبلی دیدهایم. برای مثال، موبیوس (با بازی اوون ویلسون) یکی از بهترین شخصیتهای سریال «لوکی» و شخصیتی است که مانندش را کمتر در دنیای سینمایی مارول دیدهایم.
از طریق موبیوس سریال «لوکی» یک دیدگاه جدید در ارتباط با چندجهانی را به مخاطبان ارائه داد. برای موبیوس مقوله چندجهانی صرفاً یکی از عناصر حرفهاش به حساب میآید و گنجاندن چنین دیدگاهی در دنیای سینمایی مارول، بسیار جالب بود. یکی از انتقادهایی که اغلب هواداران از حماسه چندجهانی میکنند، خطوط داستانی شلخته و شلوغ آن و گیج شدن آنها در ارتباط با زمان رخداد هر یک از فیلمها و سریالها است. این دسته از مخاطبان میتوانند به خوبی با موبیوس ارتباط برقرار کنند، چرا که موبیوس نیز به اندازه آنها از تعداد زیاد جدولهای زمانی آزرده و گیج میشود.
علاوه بر این، اهمیت شخصیت موبیوس در دوستی او با لوکی است. مهم بود که لوکی یک دوست جدید با دیدگاهی متفاوت نسبت به دیدگاه خود پیدا کند. طولی نمیکشد که این همراهی باعث میشود هم لوکی و هم موبیوس متوجه شوند آنها به سادگی سربازهای پیاده در یک جنگ به بزرگی چندجهانی هستند.
رابطه بین لوکی و موبیوس به همان اندازه که برای هواداران قدیمی دنیای سینمایی مارول جذاب است، برای تازهواردان این دنیا نیز جذابیتهای خودش را دارد. ماجراجوییهای موبیوس و لوکی شبیه رفاقت بین دو پلیس و ماجراجوییهای آنها در حل پروندهها است، صرفاً این ماجراجویی در دنیای سینمایی مارول به وقوع پیوسته، وگرنه هیچ تفاوتی با هم ندارند.
در حالی که موبیوس مقدار مناسبی از طنز را به سریال «لوکی» تزریق میکند، استفاده سریال از واریانت لوکی، نسخه مؤنث او به نام سیلوی (با بازی سوفیا دی مارتینو)، این قابلیت را به داستان داد تا جنبههای پیچیدهتر و احساسی خود را کاوش کند. رابطه لوکی با نسخه دیگر خود به او اجازه میدهد تا انتخابها، هویت و دیدگاه خود را تجزیه و تحلیل کند و از زاویه دید جدیدی به آنها نگاه کند.
با وجود اینکه رابطه بین لوکی و سیلوی روش جالبی برای بررسی عشق به خود بود، اما لوکی و سیلوی شخصیتهای مستقلی هستند و هر یک مسیرهای خاص خود را دارند. اگرچه سیلوی همان کنجکاوی و استعدادی را برای خطر نشان میدهد که لوکی نشان میدهد، تلاشهای او برای انتقام گرفتن از اویی که باقی میماند (با بازی جاناتان میجرز) او را به شخصیتی تیرهتر از لوکی تبدیل کرده.
کانگ فاتح و دنیای سینمایی مارول آنقدرها اهمیت ندارند
اویی که باقی میماند (که یکی از واریانتهای کانگ فاتح است) بزرگترین ارتباط سریال «لوکی» با باقی دنیای سینمایی مارول است. اما سریال برای موفقیت خود به حضور شرور بزرگی همچون اویی که باقی میماند متکی نیست. اویی که باقی میماند یک شرور مؤثر است چرا که لوکی را مجبور میکند تا تصمیمهای مهمی درباره مسئولیتهای خود بگیرد.
برای روایت این داستان، به هر حال لوکی باید تصمیم میگرفت از جدول زمانی مقدس محافظت کند، اما وجود شخصیت شروری مانند اویی که باقی میماند باعث شد وضعیت تشدید شود و این امر تصمیمگیری لوکی را منطقیتر جلوه داد. اگرچه مأموریت لوکی برای متوقف کردن واریانتهای اویی که باقی میماند ممکن است در پروژههای آینده دنیای سینمایی مارول تأثیر مشخصی بگذارد، اما این تأثیرها در سریال نمایش داده نمیشوند یا حتی اشارهای به آنها نمیشود تا پایان سریال را با هیجانهای بیشتری همراه کند.
در بهترین حالت، دنیای سنیمایی مارول یک فضای آزاد است که کارگردانان مختلف میتوانند در آن آثار منحصر به فرد خود را تولید کنند. در بدترین حالت، دنیای سینمایی مارول مانند اساطیر ملل عمل میکند و درست شبیه آنها، مخاطب خود را مجبور میکند برای درک یکی از پروژههای خود، تمام پروژههای دیگر را تماشا کند. سریال «لوکی» به دسته اول تعلق دارد. «لوکی» یک سریال ماجراجویی بسیار جذاب است که شکل گرفتن هویت یک فرد را براساس تصمیمهایی که در طول زندگی میگیرد، بررسی میکند.
به همین دلیل هم هست که سریال «لوکی» در میان مجموعههای تلویزیونی دنیای سینمایی مارول به بالاترین میزان موفقیت رسید و قسمت آخر فصل دوم آن بیش از ۱۱ میلیون بیننده پیدا کرد. با وجود «لوکی» و موفقیت آن، این سؤال در ذهن هواداران مارول به وجود آمده که آیا باقی پروژههای این فرنچایز نمیتوانند مشابه «لوکی»، استقلال داشته باشند؟ سؤالی مهمی که اگر مارول به درستی پاسخ آن را بدهد، میتواند کاستیهای اخیر را جبران کند.
منبع: Collider