چرا «لوگان» پس از ۵ سال هنوز بهترین فیلم مردان ایکس است؟
در میان فیلمهای کمیک امروزی، فیلم «لوگان» را میتوان همانند یک معجزه دانست. این فیلم که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد از هنرنمایی هیو جکمن و سر پاتریک استوارت که همان کاراکترهای قدیمی فیلم به نامهای ولورین و پروفسور ایکس هستند بهره میبرد و دفنه کین نیز در آن به ایفای نقش پرداخته بود.
جکمن و استوارت نزدیک به دو دهه است که در نقش این شخصیتهای به یاد ماندنی بر روی پرده سینما ظاهر شدهاند و اما آخرین ماجراجویی ولورین به کارگردانی جیمز منگولد، به جای اینکه بیشتر در رابطه با مواجهه با یک تهدید جهانی باشد، یک فیلم جالب جادهای است.
- فیلم لوگان دو روزه ۲۴۰ میلیون دلار فروخت
- دنبالهی فیلم لوگان ساخته میشود
- ۱۰ فیلم علمی-تخیلی برتر دربارهی هوش مصنوعی
از زمانی که کمپانی فاکس قرن بیستم خریداری شد، فیلمهای فاکس مارول دیگر رنگ و بوی قبل را نداشتند اما قطعا، با کند و کاو دنیای سینمایی مارول در چند جهان و دسترسی به این شخصیتها، ما شاهد بازگشت هیجانانگیز آنها خواهیم بود. بنابراین قبل از اینکه شاهد بازگشت این شخصیتها، چه در کنار بازیگران جدید و چه در کنار بازیگران قدیمی باشیم، بهتر است به این موضوع بپردازیم که چرا «لوگان» یک فیلم خاص است و برای مردان ایکس از اهمیت بالایی برخوردار است.
جیمز منگولد فیلم قبلی مردان ایکس، تحت عنوان «ولورین» را همانند یک فیلم اکشن کمیک کارگردانی نمود اما زمانی که کار به کارگردانی «لوگان»، رسید او تصمیم گرفت به جکمن در این فیلم که آخرین فیلم او به عنوان ولورین بود، آزادی بیشتری بدهد. او تصمیم گرفت به جای اینکه سعی کند ولورین را وادار نماید تا کار بزرگی انجام دهد، به مطالعه درباره شخصیت تراژیک این قهرمان ۱۲۷ ساله خسته بپردازد و همین مطالعه سبب شد تا منگولد بتواند دنیای پساجهش یافته مدنظرش را با همان عناصری که در آینده ما وجود خواهند داشت بسازد. به عنوان مثال، با کامیونهای باری خودران در سال ۲۰۲۹، یعنی سالی که فیلم در آن اتفاق میافتد، خیلی ساده و پیش پا افتاده برخورد میشود درست همانطور که قطعا در واقعیت نیز با آنها برخورد خواهد شد. وقتی صحبت از دنیایی که در فیلم «لوگان» به تصویر کشیده شده به میان میآید میتوان گفت که فیلمبرداری این فیلم نیز فوقالعاده است.
جان ماتیسون، فیلمبردار فیلم، زیبایی خیره کننده جنوب غربی آمریکا را به تصویر میکشد و آن را با تنهایی دیوانه کنندهای که لوگان را به درون خود میبلعد، تلفیق مینماید. این تصاویر یکی از امتیازاتی هستند که سبب تحسین «لوگان» شدهاند. موسیقی مارکو بلترامی سبب شده نسبت به سایر فیلمهای فاکس مارول، در این فیلم شاهد صحنههای آرامتری باشیم که احساسات بیننده را برانگیخته میکنند و حس مالیخولیایی لوگان را منعکس مینماید. منگولد با استفاده از صحنههای وحشیانه و واقعگرایانه توانست فیلمی را ساخته و پرداخته کند که به واقعیت نزدیکتر باشد. به عنوان مثال، پس از اینکه لوگان گروهی از مردان را که قصد سرقت لیموزینش را داشتند، میکشد، گلولهها را از بدن خود خارج میکند و این امر به مخاطب نشان میدهد که بدن او دیگر نمیتواند مانند گذشته خودش را ترمیم کند. بنابراین مخاطب با خودش میگوید که آیا لوگان میتواند از پس صحنههای مبارزه فیلم بربیاید یا نه.
یکی دیگر از جنبههایی که سبب تمایز فیلم «لوگان» از دنبالههای قبلی شده زبان به کار گرفته شده در آن است. در یکی از صحنهها بیننده میشنود که پروفسور ایکس چندین بار به لوگان میگوید، خفه شو. قطعا استفاده از چنین لحن خودمانی چیزی به محتوای فیلم اضافه نمیکند اما صداقت خالص بین کاراکترهایی را که دهههاست یکدیگر را میشناسند، نشان میدهد. چارلز و لوگان در مقابل یکدیگر قرار نمیگیرند و در کنار هم هستند. اما گذشت این سالهای متمادی آنها را خسته و ناامید و سالمند کرده و آنها در انتظار مرگ خود نشستهاند. «لوگان» که نامزد اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شده است، یک فیلم جادهای وسترن درخشان است که حضور جهشیافتهها در آن به زیبایی فیلم افزوده است.
ولورین و پروفسور ایکس که پیشترها از قویترین قهرمانان جهان بودند، با نسخههای جهشیافتهای از بیماریهای انسانی مبارزه میکردند. اما حال لوگان نمیتواند دیگر به سرعت قبل بدنش را بازسازی کند و باید از چارلز خاویر که با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم میکند مراقبت کند. اینها مضامینی هستند که معمولا در یک فیلم ابرقهرمانی به ندرت نشان داده میشوند. وقتی دختر لوگان، لورا، یا همان ایکس ۲۳، وارد زندگی آنها میشود، این دو مرد ایکس فرسوده او را زیر بال و پر خود میگیرند تا او را به داکوتای شمالی بیاورند، جایی که در آن جهشیافتههای دیگری نیز حضور دارند و منتظرش هستند.
در دنیایی که قرار است دیگر در آن جهشیافتهای وجود نداشته باشد، این دو قهرمان پیر به مبارزه با رویدادهای آخرالزمانی نمیپردازند، بلکه به نسل بعدی جهشیافتهها کمک میکنند تا فرار کنند و جان سالم به در ببرند و در نهایت همبن هدف، سبب مرگ هر دوی آنها میشود. قطعا آنچه که به تلفیق هر چه بهتر این مضامین سنگین و صحنههای اکشن وحشیانه در کنار هم و تولید یک فیلم خوب کمک کرده مفهوم خانواده است. لوگان دیگر از لورا و چارلز ناامید شده است. او حوصله قبل را ندارد و نمیخواهد به خاطر دخترش به ماجراجویی برود زیرا پیر شده است. پروفسور ایکس نمیتواند از نظر فیزیکی از خود مراقبت کند، بنابراین این وظیفه لوگان است که مراقب او باشد، حتی زمانی که چارلز به او توهین میکند.
در این فیلم، تنها شاهد یک لحظه آرامشبخش هستیم و آن هم سکانسی است که در آن این سه نفر مانند یک خانواده عادی در کنار هم به دور میز شام مینشینند و غذا میخورند. حتی چند جوک هم برای هم تعریف میکنند. صحنههای آرامی نظیر چنین سکانسی سبب میشود که مخاطب بیشتر با کاراکترها انس بگیرد و هر مرگی برایش دردناکتر شود. در واقع، درست بعد از این صحنه است که پروفسور ایکس توسط ایکس ۲۴ در تختش چاقو میخورد. مرگ، این سه نفر را هر کجا که بروند دنبال میکند، همانطور که در طول فیلم میبینیم، لوگان به تدریج به واسطه زخم عفونیای که ناشی از سالها جراحت است جان خود را از دست میدهد.
او از نظر عاطفی خسته و درمانده شده و به معنای واقعی کلمه دیگر دوست ندارد زنده باشد. لوگان دیگر به دنبال مبارزه یا ماجراجویی نیست. او فقط به دنبال جایی آرام برای خودش و چارلز بود تا بتواند از جامعه فاصله بگیرد. با این حال، او با اکراه مسئولیت جدیدش را بر عهده میگیرد. در واقع، این تصادفی نیست که در یکی از سکانسها چارلز و لورا در حال تماشای فیلم «شین»، فیلم وسترنی محصول سال ۱۹۵۳ هستند که به روایت داستان تفنگچی مرموزی میپردازد که با اکراه به دعوا میپیوندند.
لوگان، یک جهشیافته وحشی است که زمانی بسیار سرکش بود، اما حالا فقط به خاطر دخترش در این مبارزه پایانی شرکت میکند. این پایان داستان او و آغاز داستان لورا است. او با شیاطین درونی خود که در قالب ایکس ۲۴ دور هم گرد آمدهاند رو به رو میشود. لورا باید ایکس ۲۴ را با پنجههای آهنینش بکشد تا بتواند دوستانش را نجات دهد. هنگامی که بالاخره نزاع به پایان میرسد، لوگان در حالی که دست لورا را گرفته و وجودش را آرامشی بینظیر فراگرفته میمیرد. این یک پایان تراژیک و در عین حال تلخ برای این شخصیت نمادین است.
اگر سه بازیگر اصلی فیلم چنین بازی بینظیری را از خود به نمایش نگذاشته بودند، داستان دلخراش «لوگان» چندان قوی نبود که بتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. سر پاتریک استوارت که هفت بار در نقش پروفسور ایکس به ایفای نقش پرداخته، یکی از بهترین بازیهای دوران حرفهای خود را به نمایش میگذارد. او به عنوان چارلز خاویر، زمانی قدرتمندترین تله پات جهان بود ولی حالا نمیتواند به ذهن خود اعتماد کند. پروفسور ایکس مدام رنگ عوض میکند و به خاطر تشنجهایش دائما از لوگان عذرخواهی میکند و شاید دیدن اینکه لحظهای آرامش داشته باشد باعث میشود که بیننده یک نفس عمیق بکشد. بهترین شب خاویر آخرین شب اوست.
در آخرین صحنهای که خاویر در فیلم حضور دارد، او در میان چنگالهای ایکس ۲۴ که گویا همان خشم درونی لوگان است که تجسم فیزیکی یافته، میمیرد. اگرچه ما به کرات شاهد این امر بودهایم که بازیگرانی که در چندین فیلم در نقش یک شخصیت نمادین به ایفای نقش پرداختهاند، در آخرین بازیشان اثری به یاد ماندنی از خود به یادگار میگذارند، اما استوارت توانست این موضوع را به زیبایی هر چه تمامتر به مخاطب نشان دهد و اثری منحصربهفرد را از خود به جای بگذارد.
دفنه کین که در این فیلم در کنار بازیگران حرفهای مانند سر پاتریک استوارت و هیو جکمن به ایفای نقش میپردازد در اکثر سکانسهای فیلم، هیچ دیالوگی ندارد و این میتواند، یک شاهکار باورنکردنی برای اولین فیلم بلند او باشد. با سر برآوردن یک پنجه فولادی از پای او، دفنه صحنههای اکشن وحشیانه و هیجانانگیزی را به مخاطب نشان میدهد که یادآور صحنههای اکشن دوران جوانی ولورین جکسون هستند. لوگان سعی میکند به لورا یاد دهد که بر خشم وحشیانهاش غلبه نماید. در واقع، لورا تنها شخصیتی است که در این فیلم هرگز تسلیم نمیشود و همین تسلیمناپذیری اوست که به لوگان انرژی جنگیدن میدهد. این فیلم ممکن است لوگان نام داشته باشد، اما مخاطب به سرعت درمییابد که بیشتر فیلم به لورا مربوط است نه لوگان.
میتوان گفت که ستاره فیلم «لوگان» هیو جکمن است که نزدیک به دو دهه ولورین بوده است. جکمن کاراکتر خود را بهتر از هر شخص دیگری میشناسد و کاملا پیداست که او میخواهد به دوران ریاست خود پایان دهد، به خصوص پس از اینکه فیلمهایی مانند «خاستگاه مردان ایکس: ولورین» و «ولورین» انتقادات فراوانی را کسب نمودند. او سالها در فرانچایز مردان ایکس به نقشآفرینی پرداخته و تنها بازیگری بود که تقریبا در همه دنبالهها حضور داشته است. بنابراین، در «لوگان»، زخمهای جسمی و روحیای که ولورین در طول زندگی ۱۲۷ ساله خود به دوش کشیده سر باز میکنند.
چارلز نیز وضعیت بهتری ندارد و حتی در یکی از صحنهها دچار تشنج روانیای میشود که سبب مجروح شدن ۶۰۰ نفر میگردد و تعدادی را نیز میکشد. جکمن به زیبایی هر چه تمامتر، باری را که لوگان به دوش میکشد به مخاطب نشان میدهد و با ظرافت به موشکافی تک تک حالات عاطفی و احساساتش میپردازد. علاوهبراین، مبارزه لوگان در برابر ایکس ۲۴ نیز نشان میدهد که او همان مرد قدرتمند سابق است که به چنین روزی افتاده است.
در حال حاضر، فیلمهای کمیک روندی را در پیش گرفتهاند که در آن بازیگرانی که قبلا نقش شخصیتهای نمادین را بازی کردهاند و مردهاند دوباره به فرنچایز بازمیگردند (به عنوان مثال در دنیاهای چندوجهی و غیره) بنابراین تماشاگران یاد گرفتهاند که دیگر نباید با ابرقهرمانان مورد علاقهشان خداحافظی کنند، با این حال، لوگان کاری را انجام داد که در فیلمهای ابرقهرمانی کمتر شاهدش هستیم و آن کشتن قهرمانان خود در مبارزات مختلف بود. هیو جکمن و سر پاتریک استوارت توانستند برای آخرین بار در یک داستان استثنایی حضور پیدا کنند و بعد همانطور که آفتاب غروب میکند جان خود را از دست بدهند.
بله زمان زیادی است که ولورین و مردان ایکس در دنیای سینمایی مارول در حال بازسازی شدن هستند و سر پاتریک استوارت سالهاست که در حال خلق سکانسهای شگفتانگیز است. با این حال، «لوگان» در مجموع توانست جمعبندی منحصربهفردی برای مجموعه فیلمهای «مردان ایکس» باشد. علاوه بر این، در سطح فنی نیز میتوان گفت که «لوگان»، فیلم فوقالعادهای است که با دقت به تمام جزئیات پرداخته است. این تنها فیلم اقتباسی از کتابهای کمیک است که برای فیلمنامه بینظیر خود نامزد دریافت جایزه اسکار شده است. درست است که فیلمهای فاکس مارول دیگر شکوه و جلال قبل را دارند، اما لوگان توانست میراث خود را همچنان زنده نگاه دارد و فیلمی بینظیر را به مخاطب ارائه نماید.
منبع: collider
بهترین فیلم سری مردان ایکس بنظرم ددپول۲ هستش
هرچند این فیلم خیلی عالیه
من از سیر داستان فیلم لوگان اصلا خوشم نیومد. بخصوص نحوه ی مرگ پروفسور ایکس.
به طور خلاصه به دو دلیل:۱ اینکه ققنوس سیاه خیلی بد ساخته شده بود،۲ اینکه بعد ققنوس سیاه که بد بود چیز دیگه ای ساخته نشد
من این فیلم رو حتی از سه گانه نولانم بیشتر دوست دارم و امیدوارم یه روز دنبالشو بسازن با بازی هیو جکمن
هیو جکمن بعد از ساخت لوگان از ادامه دادن این نقش انصراف داده
به همین دلیل شایعاتی پخش شده که در دکتر استرنج دو که لوگان هست، چون از یک دنیای دیگس احتمالا بازیگرش رو میخوان بزارن دنیل ردکلیف
یا شاید هم مث بازیگر نقش پروفسور ایکس که از ادامه دادن این نقش انصراف داده بود، ولی الان هست، هیو جکمن هم بیاد🤷🏻♂️🤷🏻♀️
بنظرم باید بیاد اگه نیومد بزور بیارنش یا حتی بازداشتش کنن مگه تماشاگرا و هوادارا مسخره تون
هیوجکمن بخاطر فیلم نامه های ضعیف مردان ایکس دیگه بازی نکرد و اون پایان فوق العاده و حماسی فیلم لوگان
بنظرم اگه قول بازی توی چند فیلم از دنیایی MCU رو بهش بدن برمیگرده
و با توجه به اینکه اضافه شدن ددپول به MCU قطعی هست
رایان رینولدز به آرزویش احتمالا برسه و حداقل یک فیلم دونفره با هیوجکمن داشته باشه
واقعا ترکیب عالی میشن