بررسی بازی لیتل نایتمرز؛ کوچک اما پرفروغ
در این مطلب میخواهیم به بررسی بازی «لیتل نایتمرز» بپردازیم. اثری که در سبک پازل پلتفرمر قرار میگیرد و تجربهی آن به طرفداران این ژانر کاملا توصیه میشود. این بازی توسط Tarsier Studios و در سال ۲۰۱۷ برای پلتفرمهای ایکسباکس وان، پلیاستیشن ۴ و رایانههای شخصی عرضه شده است. به علاوه پورت نینتندو سوییچ بازی در سال ۲۰۱۸ برای این کنسول محبوب ساخته شد.
اولین برخورد
شخصیتی با بارانی زردرنگ که به نظر میآید درون یک کیف قرار گرفته، از خواب بیدار میشود و شروع به حرکت میکند. محیط بسیار تاریک است و به محض راه افتادن، او چیزی مانند یک فندک را روشن میکند. هنگام راه رفتن، صدای باران در پسزمینه شنیده میشود. جنبههای بصری بازی بسیار فراتر از انتظاراتم است و هنگام دیدن رفلکشن نور فندک در آب، شگفتزده شدم. شروع بازی بسیار مشابه «اینساید» و «لیمبو» است. با این حال از همان ابتدای کار متوجه میشوید لیتل نایتمرز با این آثار هم تفاوت دارد. مثلا شخصیت اصلی علاوه بر حرکت در مسیر عادی و از چپ به راست میتواند در جهات دیگر هم حرکت کند. پس از پریدن روی یک تخت و عبور از یک دریچه وارد اتاقی میشویم که فضای کاملا متفاوتی دارد. انگار یک نفر خود را دار زده و ما فقط پاهایش را میبینیم. با توجه به آنکه جثهی شخصیت اصلی بسیار کوچک است، باید صندلی کوچکی که زیر پای فرد مرده قرار گرفته را جابهجا کنید و به سمت در ببرید تا بتوانید به دستگیره برسید.
پسزمینهها بسیار پویا هستند و سکوت ترسناک موجود در بازی، اصلا خوشایند نیست؛ بهخصوص پس از آنکه از کنار یک جسد آویزان عبور کرده باشید. اجسامی در پسزمینه تکان میخورند ولی به علت تاریکی فضا، قادر به تشخیص آنها نیستیم. هنگامی که از روی چوبها عبور میکنید، یکی از چوبها میشکند و سقوط میکنید. سقوطی که موجب مرگ شما نمیشود. البته احتمالا شما هم آرزو میکردید که این افتادن به مرگ شما ختم میشد زیرا در زیرزمین، سوسکها یا موجوداتی دیگر در حال حرکت و جنبش هستند. صدای باد و بوران هنگامی که با چنین فضایی ترکیب شود، نتیجهی نهایی کابوسوار است؛ به ویژه زمانی که حتی چند قدم جلوتر از خود را هم نمیتوانید ببینید. بعضی مواقع احساس میکنید که بازی نسبت به شما هم کمی بیرحم است. مثلا پس از آنکه دستگیرهای را کشیدید تا دری باز شود، برای رسیدن به موقع به محل بعدی، باید حتما بدوید اما بازی هیچ راهنمایی در این زمینه بیان نمیکند.
شخصیت اصلی به اندازه کافی کوچک و تنهاست و هنگامی که دوربین بازی شروع به «زوم اوت» و نشان دادن عظمت فضاها میکند، این کوچک بودن بیشتر به چشم میآید. چیزهایی مانند این نشان میدهند که شما هیچ قدرت خاصی ندارید. همانطور که گفتم، خبری از راهنما نیست و خود شما باید تشخیص دهید چه کاری منطقی است. اگر بازیکن بدون توجه به اهرمی که سر راهش قرار دارد به سمت دری فلزی و براق حرکت کند، با برق گرفتگی و مرگ مجازات میشود. اگر خاطرتان باشد، یکی از اولین درهای بازی، علامتی مانند یک چشم بزرگ داشت. کمی بعد و در ادامهی کار، یک چشم نگهبان از بالا بر رفت و آمدها نظارت میکند و در صورتی که مخفیکاری نکنید، مجبورید صحنه را دوباره تکرار کنید. چشم مکانیکی بازی را ترسناکتر از قبل میکند. با این حال تمام چیزهایی که دیدید در برابر چیزی که قرار است در موقعیت بعدی ملاقات کنید، مانند یک شوخی کودکانه میمانند. هنگامی که وارد اتاق بعدی میشوید، در پشت سرتان با باد بسته شده و موجودی مانند یک کودک وارد اتاق میشود. زیر تخت تنها جایی است که میتوانید پناه بگیرید و قطعا نمیخواهید با روشن کردن فندکتان، توجه او را به خود جلب کنید. آرام روی زمین میخزید و از روی تختهایی که گویا متعلق به کودکان هستند، عبور میکنید.
راه رفتن زیاد شما را خسته کرده و شخصیت اصلی از حرکت میایستد. در همین وضعیت، فردی ناشناس از پسزمینه ساندویچی را برای او پرتاب میکند. با این جملات باید شناخت نسبتا خوبی از فضای بازی پیدا کرده باشید.
داستان
لیتل نایتمرز در یکی از طبقات پایینی The Maw آغاز میشود. «ماو» سیستمی مانند یک کشتی است که از موجودات ترسناک و هیولاهای عجیب پر شده. شخصیت اصلی بازی دخترکی به نام «سیکس» است و ما در طول بازی، او را در تلاشش برای فرار از این کشتی همراهی خواهیم کرد. بازی با کابوس شخصیت اصلی آغاز میگردد؛ جایی که او در خوابش زنی نقابدار را میبیند. سپس همانطور که در بخش قبلی گفتیم، او وارد لوکیشنی میشود که زندان کودکان نام دارد. این منطقه توسط یک موجود به نام دربان یا سرایدار حفاظت میشود. خیلی زود، نگهبان از فرار دخترک مطلع میشود. او شخصیت اصلی را به تله میاندازد و به لوکیشن «The Lair» میبرد. پس از فرار از این منطقه، دختر توسط هیولا تعقیب میشود. در جریان این تعقیب و گریز، دست نگهبان قطع میشود. زمانی که در Kitchen یا آشپزخانه قرار داریم، سیکس برای چندمین بار گشنه میشود. او اینبار چارهای جز خوردن موشی که در یک تله گیر افتاده، ندارد. پس از عبور از برخی قسمتها و دیدن مهمانان، سیکس افرادی را میبیند که به Maw آمدهاند تا غذاهای مخصوص آنجا را بخورند. با این حال، ناگهان مهمانها رفتاری دیوانهوار از خود بروز میدهند و دخترک را تعقیب میکنند.
آنها در مرز پیروزی قرار دارند اما دخترک در آخرین لحظات، از دست این آدمخوارها فرار میکند. در این مقطع، سیکس دوباره احساس گشنگی میکند و یک «Nome» که در سر راهش قرار گرفته، تصمیم میگیرد ساندویچی به او بدهد. البته وضعیت جور دیگری رقم میخورد. در انتها و در بخش the Lady’s Quarters، شخصیت اصلی سرانجام زنی را که در خوابش دیده بود، ملاقات میکند. سیکس با ضعیف کردن زن، در هنگام گشنگی شروع به خوردن گردنش میکند. در این زمان، شخصیت اصلی امکان جذب کردن ارواح موجودات زنده را پیدا میکند. در آخر او فرصت خروج از «ماو» را پیدا میکند.
فصلها
اولین فصل بازی، در زندان میگذرد. این همان لوکیشنی است که سیکس در آن از خواب بیدار میشود. کابینهای مختلفی با درهای فلزی سنگین دیده میشوند که سیکس قادر به باز کردن اکثرشان نیست. در اینجا میتوانید برای اولین بار نگهبان را ببینید. در این قسمت در اغلب لحظات تنها هستید. اگر به دقت لوکیشن مرد مرده را بررسی کنید، به نظر میآید که یک یادداشت زیر پایش قرار دارد؛ یادداشتی که قابل خواندن نیست.
دوقلوهای آشپز، هیولاهای انسان نمای فربهای هستند که شباهت بسیار زیادی به یکدیگر دارند. بزرگترین تفاوت آنها به نحوهی قرارگیری چشمانشان برمیگردد. مانند باقی شخصیتهای بازی، آنها صحبت نمیکنند.
انتخاب عنوان زندان برای این بخش به این معناست که کودکان خلاف خواست خود در این محل نگهداری میشوند. حتی محل بازی هم برای آنها در نظر گرفته شده اما امکان فرار وجود ندارد و درهای الکتریکی به همین دلیل در محیط قرار دارند. همچنین لوکیشنی مانند یک کافه هم در این قسمت به چشم میخورد که با رسیدن به آن، فردی ناشناس به سیکس غذا میدهد.
چپتر دوم که Lair نامیده میشود، زمان بیشتری را به شخصیت نگهبان اختصاص میدهد. در این بخش سیکس و کودکی فراری توسط نگهبان زندانی میشوند. شخصیت اصلی باید ضمن فرار کردن از دست نگهبان، از آنجا خارج شود. سیکس میتواند برای دسترسی به کلیدهایی که بالاتر از او قرار دارند، اشیا را به سمت آنها پرتاب کند. نگهبان به صداهای ایجاد شده بسیار حساس است و در صورتی که شخصیت اصلی با بیدقتی راه برود، به دردسر خواهد افتاد.
شخصیت اصلی به اندازه کافی کوچک و تنهاست و هنگامی که دوربین بازی شروع به «زوم اوت» و نشان دادن عظمت فضاها میکند، این کوچک بودن بیشتر به چشم میآید. چیزهایی مانند این نشان میدهند که شما هیچ قدرت خاصی ندارید.
سیکس میتواند با استفاده از یک ست تلویزیون، نگهبان را گمراه کند. برای بازیکنانی که علاقهمند به بخشهای مخفی هستند، یک اتاق مخفی هم در این قسمت قرار دارد. بنابراین اگر دوست دارید اطلاعات بیشتری بیابید، اتاق «Survey room» را پیدا کنید. بخش بعدی آشپزخانه است. در دموی بازی، بخش اصلی قابل بازی در همین قسمت بود. اگر سیکس در فریزرها باقی بماند، اتفاقی برای او نمیافتد.
آشپزهای دیوانهی بازی، شیفتهی خشونت و گوشت هستند. این دو نفر برای آشپز شدن به دنیا آمدهاند. همزمان با تکهتکه کردن قطعات و رسیدن به کارهای روزمره، آشپزها حضور عنصری ناشناس را در محل کار خود حس میکنند. افراد موذی هیچ جایی در آشپزخانه ندارند. آنها از هیچ کاری برای از بین بردن نفوذیها دریغ نخواهند کرد. دوقلوهای آشپز، هیولاهای انساننمای فربهای هستند که شباهت بسیار زیادی به یکدیگر دارند. بزرگترین تفاوت آنها به نحوهی قرارگیری چشمانشان برمیگردد. مانند باقی شخصیتهای بازی، آنها صحبت نمیکنند. با این حال شخصیت آنها از طریق رفتارشان کاملا پیداست. با توجه به آنکه این دو نفر خود را مأمورین سیستم میدانند، سیکس هیچ امنیتی در نزدیکی آنها نخواهد داشت. در نتیجه برای گرفتن کلید در چپتر آشپزخانه، باید با احتیاط بسیار زیادی عمل کنید. به نظر میآید آشپزها چهرهی حقیقی خود را نمایش نمیدهند و آنچه که میبینیم، تنها یک ماسک باشد. قسمت بعدی اتاق مهمانها است. طراحی این فضا تا حدی مانند رستورانهای ژاپنی است. میتوان گفت این بخش یک سالن بزرگ غذاخوری است که به ورودی اصلی Maw متصل میگردد. به غیر از سالن غذاخوری، امکانات تفریحی و اقامتی دیگری هم در این بخش برای مهمانان در نظر گرفته شده. سیکس پس از برخورد با شخصیت «The Lady» وارد سالن میشود و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن را هم میکشد. در طرحهای اولیه بازی قرار بود سیکس به نوعی به مهمان خدمترسانی کند؛ بهعنوان مثال با شستن آنها یا سرو کردن غذاها.
بخش The Lady’s Quarters چپتر انتهایی بازی است. این قسمت تقریبا خانهی کوچکی است که شخصیت منفی اصلی در آن سکونت دارد. دکوراسیون و طراحی این قسمت، خاص و گرانقیمت محسوب میشود. این همان جایی است که سیکس توسط لیدی مورد حمله قرار میگیرد. تقریبا تمام آینههای این بخش شکسته هستند. سیکس باید تنها آینهی سالم را پیدا کند تا لیدی را شکست دهد. پس از کشتن شخصیت منفی اصلی، تقریبا دیگر هیچ چیز جلودار سیکس نیست زیرا او قادر است با جادوی تاریکی که کسب کرده، دشمنانش را از میان بردارد. آخرین نکتهای که میخواهم تنها اشارهای جزئی به آن داشته باشم، تفاوت میان سیکس و دختر با بارانی زرد رنگ است. برخی تئوریها میگویند سازندگان از طریق شباهتها سعی داشتند باعث گمراه شدن بازیکنان شوند تا آنها فکر کنند این دو در واقع یک نفر هستند. اما بر اساس فرضیات مطرح شده، با رسیدن به نقطه اوج بازیست که تازه پی میبرید آنها دو شخصیت متفاوت هستند. با توجه به آنکه لیتل نایتمرز بازی بسیار پیچیدهای است، دربارهی این موضوع اظهار نظر قطعی نمیکنم تا بازیکنان خودشان به یک نتیجهگیری کامل برسند.
گیمپلی
سیکس بر خلاف بسیاری از بازیهای هم سبک، محدودیتی در حرکت و جابهجایی خود ندارد. او میتواند در جهتهای دلخواه حرکت کرده و از روی اجسام بپرد، آنها را هل دهد یا از روی وسایل بالا رود. همچنین امکان برداشتن و پرت کردن اشیا هم وجود دارد. به علاوه میتوانید از فندکی که در اختیار دارید برای روشن کردن مسیر یا لامپهایی که در لوکیشنهای مختلف وجود دارند، استفاده کنید. بخشهای مخفیکاری هم در بازی به چشم میخورند و در بعضی از موقعیتها راهی به جز پنهان شدن وجود ندارد. باید گفت لحظات مخفیکاری در کنار چینش مناسب پازلهای بازی، بالانس خوبی را در گیمپلی ایجاد کرده است. تازهواردان ممکن است با برخی مشکلات مواجه گردند اما قدیمیهای ژانر بعید است در هنگام تجربهی لیتل نایتمرز، احساس غریبی کنند.
شخصیتها
سیکس و لیدی: سیکس شخصیت اصلی بازی است که هدفش خروج از این زندان و رسیدن به زنی است که در کابوس ابتدای بازی مشاهده کرده. لیدی یا زن، شخصیت منفی اصلی داستان است که ماسکی سفید رنگ دارد. او این سیستم را با قدرتهای خاصش کنترل و اداره میکند.
نومز و لیچز: نومها موجودات کوچک، کودکانه و انساننمایی هستند که اغلب در حال فرار و تکان خوردن در گوشه و کنار لوکیشنها دیده میشوند. لیچزها هم همانطور که نامشان مشخص است، کرمهایی هستند که خون قربانی خود را میمکند.
نگهبان و هیولای کفش: نگهبان یک موجود با دستانی دراز، کور و ظاهری نیمه انسانی است که از زندان کودکان مراقبت میکند. هیولای کفش یکی از شخصیتهای منفی و نامریی است. با وجود آنکه ظاهر آن مشخص نیست، میتوان موقعیت مکانی او را از طریق جابهجا شدن کفشهای اطرافش متوجه شد. مواجه شدن با این هیولا، یکی از لحظات جذاب و ترسناک بازی قلمداد میشود.
آشپزهای دوقلو و مهمانان: این آشپزها دو برادر دوقلو و بسیار بیرحم هستند که غذای مهمان های ویژه را آماده میکنند. مهمانها افراد ویژهای هستند که به قصد تفریح و لذت به این محل میآیند.
کودکان و سایهی سیکس: افراد کوچک مانند سیکس که پس از دزدیده شدن، در ماو نگهداری میشوند تا تبدیل به غذا شوند. سایهی سیکس موجودی ناشناس است که در زمانهای گرسنگی شخصیت اصلی ظاهر میشود.
بازی در ابتدا قرار بود گرسنگی یا «Hunger» نام بگیرد. احتمالا این نامگذاری به خصوصیات شخصیت اصلی یعنی سیکس مربوط میشود. اکثر کاربران معتقدند تغییر نام بازی بیشتر به این خاطر بوده که سازندگان تصور میکردند در این صورت، هنگام جستجوی نام بازی در گوگل، خریداران احتمالا با عناوینی نظیر «هانگر گیمز» مواجه خواهند شد. یقینا سازندگان نمیخواستند تبلیغ رایگانی برای آن کتابها انجام دهند. بازی در بعضی بخشها از آثار Hayao» «Miyazaki نظیر انیمهی بسیار مشهور «Spirited Away» الهام گرفته است.
پایانبندی بازی
با توجه به آنکه لیدی از برخورد با آینهها اجتناب میکند، هرگز بازتاب خود را ندیده است. شخصیت اصلی پی میبرد که تنها راه مبارزه با لیدی، استفاده از این نقطه ضعف است. لیدی همواره ترجیح میداد در سایهها باقی بماند ولی سیکس پس از یافتن یک آینه، سعی میکند بهدرستی از نور استفاده کند. از همین راه، سیکس او را مجبور به تماشای خود میکند و این موجب ضعیف شدن زن میگردد. پس از شکست خوردن، سیکس قدرتهای او را جذب میکند و از سیستم خارج میشود. خروجش از آنجا، توجه Nomeهای باقیمانده را به او جلب میکند.
بازی در ابتدا قرار بود گرسنگی یا «Hunger» نام بگیرد. احتمالا این نامگذاری به خصوصیات شخصیت اصلی یعنی سیکس مربوط میشود.
با پایان یافتن بازی و نمایش صفحهی سازندگان، به نظر میآید که شخصیت اصلی در یک جزیرهی کوچک دارای فانوس دریایی قرار گرفته. بعضی از تئوریها بر این موضوع دلالت دارند که احتمالا سیکس، دختر شخصیت لیدی است. لیتل نایتمرز از همان ابتدای کار به شما نشان میدهد که اگر سمتی در سیستم نداشته باشید، آسایشی هم در کار نخواهد بود. زمانی که سیکس را مشاهده میکنید، بارانی زرد رنگ و فندک به ظاهر تمامنشدنی او، کاملا شخصیت اصلی را از اطرافیانش جدا میکند. این در حالی است که اغلب موجودات حاضر در این دنیا، هیولا، اسیر و یا آسیبدیده هستند.
همچنین در مقایسه با همهی افراد حاضر در بازی، سیکس بیشترین شباهت را به لیدی دارد. به نظر میآید لیدی در غذا خوردن هم متفاوت از بقیه عمل میکند. به جای خوردن مستقیم جسم آنها، او اسانس وجودی آنها را جذب میکند. او تقریبا مانند یک خونآشام است که آینهها و روشنایی، بزرگترین دشمنانش هستند. میتوان موارد مشابهی را دربارهی سیکس بیان کرد؛ او چیزهای زیادی را مصرف میکند اما گوشتشان را نمیخورد.
مبحث Sound Design هم جایگاه مناسبی در بازی دارد. افکتهای صوتی به اندازه هستند و بهترین تجربهی صوتی تنها از طریق هدفونها میسر خواهد شد. سکوت هم سهم خود را ایفا میکند و بدون آن، بسیاری از لحظات ترسناک بازی کمرنگ میشدند.
نکتهی عجیب این است که پس از تعارف ساندویچ و غذا توسط یک «نوم» به سیکس، او به جای پذیرش این درخواست، نوم را میخورد. آیا این به این خاطر بوده که سوسیس شامل گوشت انسان میشود و سیکس قادر به هضم آن نبوده است؟ پرسش دیگر آن است که آیا سیکس واقعا نوم را میخورد یا همانند دشمنان انتهای بازی، روح آنها را مصرف میکند. مورد مشابهی میتواند دربارهی برخورد با موش هم گفته شود. پس از روبهرو شدن سیکس با موش، جنازهی موش همچنان روی سطح باقی مانده. لیدی و سیکس انسانیترین شخصیتهای داخل بازی به نظر میآیند. همچنین چرا زمانی که نگهبان سیکس را پیدا میکند، مستقیما او را از بین نمیبرد؟ آیا این تعلل به خاطر احترام به مدیر مجموعه است؟
کابوسهای بزرگ
احتمالا برای شما هم پیش آمده که یک فیلم سینمایی یا بازی ویدیویی را خیلی دیرتر از زمان انتشارش تجربه کنید. قسمت نخست لیتل نایتمرز برای من دقیقا چنین وضعیتی را دارد. بازی کوتاه است و حدود ۵ الی ۶ ساعت زمان میبرد. البته سرعت شما هم در افزایش یا کاهش این زمان تأثیرگذار خواهد بود. این کوتاه بودن کاملا به نفع بازی شده و باعث میشود که هیچکدام از بخشهای آن، بیش از اندازه طولانی و یا تکراری نشوند. سازنده با تغییر دادن نسبتا سریع لوکیشنها، اجازهی فکر کردن را به شما نمیدهد و از کابوسی به کابوس دیگر فرستاده میشوید.
استفاده از روشنایی هم مسألهی مهمی است و نباید ساده از آن بگذرید. بر خلاف بسیاری از آثار ترسناک مشابه که سعی میکنند با استفاده از رنگهای سیاه و سفید به هدف خود برسند، سازنده در این بازی نشان میدهد که جهانهای رنگارنگ هم اگر توسط افراد درست طراحی شوند، میتوانند خوابتان را مختل کنند. احساس میکنم انتخاب این نام برای بازی بسیار درست بوده زیرا بعید است پس از تجربهی لیتل نایتمرز بتوانید به آسانی چشمانتان را ببندید و به خواب بروید. مبحث Sound Design هم جایگاه مناسبی در بازی دارد. افکتهای صوتی به اندازه هستند و بهترین تجربهی صوتی تنها از طریق هدفونها میسر خواهد شد. سکوت هم سهم خود را ایفا میکند و بدون آن، بسیاری از لحظات ترسناک بازی، کمرنگ میشدند. لیتل نایتمرز آسان نیست و کاملا هم کار درستی انجام میدهد. سازنده با ایجاد یک درجهی سختی چالشبرانگیز، از شما انتظار دارد تمام حواس خود را بکار گیرید و در نهایت بازیکن است که از این پیروزی لذت خواهد برد.
بعضی از تئوریها بر این موضوع دلالت دارند که احتمالا سیکس دختر شخصیت لیدی است.
حال که چند سال پس از انتشار قسمت نخست آن را تجربه کردهام، با خود میگویم ای کاش زودتر این کار را انجام میدادم. بنابراین اگر از طرفداران این سبک هستید، در تجربهی این اثر حتی یک ثانیه هم شک نکنید.
- داستان بازی و نحوهی روایت آن عالی است
- تعقیب و گریزهای بازی ترسناک و جذاب از آب درآمدهاند
- طراحی بصری و هنری بازی بسیار خوب انجام شده است
- تا بیایید از بازی لذت ببرید بازی تمام میشود
نام لاتین بازی: Little Nighmares
تهیهکننده: Bandai Namco Entertainment
سازنده: Tarsier Studios
سبک: سکوبازی معمایی
پلتفرمها: PS4، PS5، Xbox One، Xbox Series، PC، Nintendo Switch