چرا پیکسار باید فرنچایز «داستان اسباب‌بازی» را رها کند؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
داستان اسباب‌بازی

پیکسار در جریان رویداد «دی‌۲۳» (D23) با انتشار یک تیزر کوتاه، به ما یادآوری کرد که نه تنها «داستان اسباب‌بازی ۵» در تابستان ۲۰۲۶ به سینماها می‌آید، بلکه وودی، باز لایت‌یر، جسی و «دیگر اعضای گروه» برای قسمت جدید بازخواهند گشت. گفتیم «یادآوری» زیرا اولین خبر رسمی تایید این انیمیشن به فوریه‌ ۲۰۲۳ برمی‌گردد، همان دورانی که ۷۰۰۰ کارمند دیزنی اخراج شدند. آن روزها، قرار بود که قسمت پنجم اواسط ۲۰۲۴ اکران شود اما تاخیر خورد. دیزنی در رویداد «دی‌۲۳» از آثار بزرگ دیگری هم رونمایی کرد و انتظار داشت که سروصدای زیادی به پا کند، اما بیشتر با انتقادات منفی روبه‌رو شد، خصوصا برای «سفید برفی» و کوتوله‌های انیمیشنی ناامیدکننده‌اش.

آدم‌های زیادی را پیدا می‌کنید که آثار دوران کودکی خود را مقدس می‌دانند و باور دارند که چنین فیلم‌هایی نباید بازسازی شوند یا ادامه پیدا کنند، زیرا نتیجه‌ی نهایی اغلب توهین‌آمیز است و به میراث اثر اصلی خدشه وارد می‌کنند. اما کسانی هم وجود دارند که با این دیدگاه موافق نیستند، زیرا آثار قدیمی را منسوخ و آزاردهنده می‌دانند. فارغ از اینکه جز کدام گروه هستید، هدف اصلی از این بازسازی‌ها و دنباله‌ها -به جز درآمدزایی- این است که نسل جدیدی از کودکان را مجذوب خود کنند و مخاطبان اصلی‌شان کودکان هستند و نه بزرگسالان. با این حال، وقتی صحبت از «داستان اسباب‌بازی» می‌شود، اینگونه به نظر می‌رسد که پیکسار بدون شک دارد یکی از محبوب‌ترین فرنچایزهای خود را خراب می‌کند.

همه می‌دانند که پرونده‌ی «داستان اسباب‌بازی» باید در سال ۲۰۱۰ بسته می‌شد

داستان اسباب‌بازی پیکسار

واقعیت این است که «داستان اسباب‌بازی ۳» یک پایان احساسی و درخشان را برای این مجموعه رقم زد و اگر همه‌چیز همان‌جا تمام می‌شد، کسی اعتراض نمی‌کرد. قصه چندین سال پس از قسمت دوم اتفاق می‌افتاد و از نظر مضمونی، درباره‌ی مفهومِ عبور از دوران کودکی و رها کردن بود. در فیلم، اندی حالا بزرگ شده است، بنابراین مطابق انتظار، اسباب‌بازی‌هایش -حتی با اینکه خاطره‌انگیز هستند اما- جایی در زندگی شخصی او ندارند.

اندی در حال آماده شدن برای رفتن به دانشگاه است و از آنجایی که مدت‌هاست که با اسباب‌بازی‌هایش بازی نکرده، آن‌ها را درون جعبه می‌گذارد و تنها می‌خواهد اسباب‌بازی‌های محبوبش، یعنی وودی، باز و جسی را با خود ببرد. متاسفانه مادرش به اشتباه، جعبه‌ی اسباب‌بازی‌ها را با زباله اشتباه می‌گیرد و آن‌ها را دور می‌اندازد. اسباب‌بازی‌ها فرار می‌کنند اما این مسئله باعث می‌شود که احساس کنند به آن‌ها خیانت شده است و تصمیم بگیرند که به یک مهدکوک بروند تا آنجا فرصت بازی با کودکان را داشته باشند. آن‌ها آنجا با استقبال گرم رئیس اسباب‌بازی‌ها روبه‌رو می‌شوند اما خیلی زود مشخص می‌شود که این مهدکودک برخلاف ظاهرش، مکان سیاه و کابوس‌واری است.

اندی شاید شخصیت اصلی هیچ‌کدام از قسمت‌های مجموعه «داستان اسباب‌بازی» نبوده باشد اما همیشه یکی از اجزای ضروری قصه به شمار می‌رود. او در دوران کودکی عاشق بازی کردن با وودی، باز و باقی اسباب‌بازی‌ها بود. و حتی ایده‌ی اصلی قسمت اول این بود که وودی به علاقه‌ی اندی نسبت به باز حسادت می‌کند. بنابراین، وقتی «داستان اسباب‌بازی ۳» اندی را در ۱۷ سالگی و آماده‌ی رفتن به دانشگاه نشان داد، بدین معنا بود که این فیلم، پایان آرک داستانی او هم هست. و نه تنها اسباب‌بازی‌ها بلکه مخاطبان هم باید با او خداحافظی کنند.

«داستان اسباب بازی ۳» نامزد بهترین فیلم در جوایز اسکار شد. بسیاری از بزرگسالان با آن اشک ریختند و تعداد کثیری از منتقدان، آن را در فهرست بهترین آثار سینمایی سال قرار دادند. برای ژانری که اغلب به «کودکانه بودن» متهم می‌شود، «داستان اسباب بازی ۳» یک موفقیت تمام‌عیار بود. مخاطبان این انیمیشن را به خاطر پیام‌های آن درباره «خداحافظی با چیزهایی که دوستشان داریم» با تمام وجود درک کردند و کمتر کسی را پیدا می‌کنید که نسبت به قسمت سوم انتقادی داشته باشد. و همه فکر می‌کردیم این پایان ماجراست.

و سپس «داستان اسباب‌بازی ۴» منتشر شد

داستان اسباب‌بازی

با پایان شکوهمند قسمت سوم، و در حالی که با شخصیت‌های محبوب‌مان خداحافظی کرده بودیم، دیزنی و پیکسار قسمت چهارم را ساختند. هر کسی که عاشق «داستان اسباب‌بازی» بود، با معرفی نسخه‌ی چهارم، نگران شد، چون به نظر می‌رسید تصمیم اشتباهی باشد، بیشتر به این دلیل که فیلم سوم آرک داستانی اندی، وودی و باز را به طور کامل به پایان رسانده بود. ما نمی‌خواهیم اینجا در مورد خوب یا بد بودن این انیمیشن صحبت کنیم و می‌توانیم برای وجود این انیمیشن دلایلی هم بیاوریم. مثلا اینکه قسمت سوم پایان داستانِ اندی بود و قسمت چهارم پایان داستانِ وودی است. هر چه که بود، تصور می‌شد «این دیگر پایان اصلی است.» به هر حال، هر دو دنباله‌ی آخر در مورد خداحافظی بوده‌اند اما گویا «داستان اسباب‌بازی» پیکسار قرار نیست به پایان برسد.

البته چیزی وجود دارد که این روزها به پایان برسد؟ همان‌طور که در مقالات دیگر هم اشاره داشتیم، ما به دورانی قدم گذاشته‌ایم که در آن هیچ فیلمی دیگر به پایان نمی‌رسد؛ گویی همه‌ی فیلم‌ها یک داستان بی‌پایان هستند. اگر هم قصه‌ای به پایان برسد، سریعا از ابتدا آغاز خواهد شد. هالیوود همواره یک «صنعت» بوده است اما حالا بیشتر از قبل، به یک صنعت شباهت دارد؛ دیگر خبری از آثار اریجینال نیست، کسی نمی‌خواهد ساختارشکنی کند و همه‌ی بودجه‌ها صرف فرنچایزهای قدیمی می‌شود، چرا؟ چون پتانسیل دارند که ادامه پیدا کنند؟ خیر، تنها به این دلیل که مخاطبان با آن‌ها آشنا هستند.

از بین تمام فرنچایزها، چرا این یکی؟

داستان اسباب‌بازی

ما از وضعیت فعلی هالیوود بارها حرف زده‌ایم. هالیوود خود را قانع کرده که فیلم‌های مبتنی بر برندهای شناخته‌شده، آثار مطمئن‌تری برای سرمایه‌گذاری نسبت به فیلم‌های اریجینال هستند؛ و هالیوود در مورد فیلم‌های اقتباسی از افسانه‌ها، فولکلور، کمیک‌های خاطره‌انگیز و کتاب‌های کلاسیک هم همین باور را دارد. به همین خاطر است که هر چند سال یک‌بار شاهد یک انیمیشن جدید از دنیای «شرک»، «پاندای کونگ‌فو کار»، «عصر یخبندان»، «من نفرت‌انگیز» و «داستان اسباب‌بازی» هستیم.

هیچ فایده‌ای ندارد که بیشتر از این درباره بازیافت فرنچایزهای قدیمی و سوءاستفاده از نوستالژی و مجموعه‌های محبوب صحبت کنیم، همه می‌دانیم که این کار دیگر آزاردهنده شده است. و با اینکه همه از این رویکرد هالیوود خسته شده‌اند اما استودیوها به کار خود ادامه می‌دهد، چرا؟ چون مخاطبان همچنان به سینماها می‌روند و این فیلم‌ها را می‌بینند. این چرخه‌ای است که هر بار تکرار می‌شود، و با اینکه مخاطبان در سال‌های اخیر به بعضی از دنباله‌های لایو اکشن پشت کرده‌اند، انیمیشن‌ها از تکیه بر گذشته و مجموعه‌های قدیمی، همواره سود برده‌اند.

اما چیزی که عجیب به نظر می‌رسد، شاید رویکرد پیکسار به این آثار باشد. این همان استودیویی است که در گذشته، هیچ علاقه‌ای به تولید دنباله‌ها نداشت و می‌خواست منحصرا روی تولید آثار اریجینال تمرکز کند. پیکسار بارها فرصت داشت تا «داستان اسباب‌بازی» را در اوج به پایان برساند اما همچنان سعی می‌کند به این شخصیت‌های خسته جان تازه‌ای ببخشد. آیا بهتر نیست که حداقل برای فرنچایزهایی دنباله بسازند که کاملا تمام نشده‌اند؟ پیکسار گویی حالا بیشتر از هر استودیوی دیگری به دنباله‌سازی علاقه پیدا کرده است. قسمت سوم «شگفت‌انگیزان» در دست توسعه است، آن‌ها اخیرا «درون و بیرون ۲» را منتشر کرده‌اند، برای «در جستجوی نمو» یک نسخه‌ی فرعی ساخته‌اند، «ماشین‌ها» را به سه‌گانه تبدیل و برای «کارخانه‌ی هیولاها» هم یک پیش‌درآمد و سریال عرضه کرده‌اند.

فارغ از اینکه چه دیدگاهی به دنباله‌های بی‌معنی -یا گاهی هم خوش‌ساخت- دارید، پیکسار مجموعه‌های محبوب زیادی دارد که هر کدامشان به اندازه کافی محبوب هستند که به فروش بالایی برسند. پس چرا پیکسار تنها به آن‌ها تکیه نمی‌کند و اجازه نمی‌دهد که پرونده‌ی «داستان اسباب‌بازی» بسته شود؟ باور کنید یا نه، بسیاری از بزرگسالان اکنون ترجیح می‌دهند که به جای «داستان اسباب‌بازی ۵»، دنباله‌ی «زندگی یک حشره» (۱۹۹۸) را ببیند.

اگر مجموعه «داستان اسباب‌بازی» یک چیز به ما یاد داد، این بود که «هیچ‌چیز برای همیشه دوام نمی‌آورد»… البته ظاهرا به جز فرنچایزها. آن‌ها ادامه دارند و ادامه دارند و ادامه دارند. تنها خواسته‌ی ما این است که پیکسار شیر یک گاو دیگر را بدوشد و اجازه دهد «داستان اسباب‌بازی» در آرامش سرش را زمین بگذارد. با رویکرد فعلی اما تنها سوال این است که «داستان اسباب‌بازی ۱۰» چه سالی روی پرده خواهد رفت.

منبع: thegamer



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما