۱۰ حقیقت تلخ مجموعهی «هری پاتر» که معمولا نادیده گرفته میشوند
جهان داستانی مجموعهی «هری پاتر» مملو از جادو و شگفتی است. اما همانطور که بسیاری از هواداران هم به خوبی میدانند، این مجموعه در تراژدی و فقدان هم غرق شده. هری پدر و مادرش را در ابتدای زندگی از دست داده و در طول مبارزهاش با لرد ولدمورت، بسیاری از دوستان و عزیزانش را نیز از دست میدهد. هری، رون و هرمیون همچنین مجبورند با انسانهای شروری بجنگند و طی این مبارزات، خاطرات وحشتناک زیادی با خود حمل میکنند و باعث میشوند که مجموعهی «هری پاتر» مملو از حقیقت تلخ باشد.
با مرور زمان، مخاطبان برخی از این جزئیات مجموعهی «هری پاتر» را فراموش کردهاند یا اینکه اصلاً نادیده گرفتهاند. برخی از این حقایق در کتابهای «هری پاتر» بودند اما در فیلم ناگفته باقی میماندند و برخی دیگر یا هرگز به صراحت بیان نشدهاند و یا اینکه در مطالب تکمیلی که بعداً به داستان اضافه شده، گفته شدهاند. این مطالب غمگین از جادوی مجموعه نمیکاهند و تنها رنگوبوی آن را متفاوت میکنند. این حقایق نادیدهگرفتهشده باعث میشود که مجموعهی «هری پاتر» تبدیل به مجموعهای پیچیدهتر شود و پسزمینهی بیشتری به برخی از شخصیتها و انگیزههای آنها دهد.
۱۰- جینی ویزلی به مدت یک سال، یک جانپیچ با خود حمل میکرد و هیچکس متوجه آن نشده بود
اولین حقیقت تلخ مجموعه فیلمهای «هری پاتر» به جینی ویزلی مربوط میشود. جینی ویزلی در اولین سال تحصیلی خود در هاگوارتز در «هری پاتر و اتاق اسرار»، ناخواسته دفتر خاطرات تام ریدل را در اختیار گرفت. دفتر خاطراتی که یک جانپیچ خطرناک بود و او را تحتتاثیر خود قرار داد. این جانپیچ او را وا داشت تا در سالتحصیلی کارهای وحشتناکی را انجام دهد.
با اینکه جینی به همراه چهار برادر بزرگتر خود به هاگوارتز رفته بود، هیچکس متوجه نشد که او با چه چالش عظیمی درگیر شده تا موقعی که دیگر خیلی دیر شده بود.
پرسی، فرد، جورد و رون به سادگی رفتار پریشان جینی را به دلایلی مانند ناراحتی از اتفاقات بدی که در هاگوارتز میافتد یا سرماخوردگی ربط میدادند. آنها نمیتوانستند از او در مقابل همهچیز مراقبت کنند و این خیلی ناراحتکننده بود که زمان بسیاری لازم بود تا آنها و همه متوجه اتفاقی که برای جینی افتاده بود بشوند.
۹- سیریوس بلک هرگز از جانفشانی قهرمانانهی برادرش آگاه نشد
در «هری پاتر و شاهزادهی دورگه» هری و دامبلدور به گردنبند اسلیترین – که یکی از جانپیچهای لرد ولدمورت بود – دست پیدا میکنند اما متوجه میشوند که این گردنبند قلابی است. جانپیچ واقعی به دست ریگولوس آرکتوروس بلک، برادر سیریوس به سرقت رسیده بود. ریگولوس وقتی به نقشههای شوم ولدمورت پی برد علیه او تغییر موضع داد و تلاش کرد که جانپیچ را نابود کند. متأسفانه سیریوس هرگز متوجه این بخش از زندگی برادرش نشد و این یکی از حقایق تلخ این مجموعه است که معمولاً از یاد میرود.
رابطهی سیریوس و خانوادهاش به هیچوجه خوب نبود. چرا که او با عقاید برتریطلبانهی آنها مخالف بود. او حتی در سن ۱۶ سالگی از خانه فرار کرد و دیگر هرگز برنگشت. با توجه به ناامیدشدن سیریوس وقتی که متوجه شد برادرش یک مرگخوار شده، احتمالاً باخبر شدن از اینکه او در نهایت علیه ارباب تاریکی شورش کرده میتوانست خوشحالش کند. اما زندگی سیریوس پیش از آشکارشدن این راز، به پایان رسید.
۸- دامبلدور شخصاً پتونیا دورسلی را برای تحصیل در هاگوارتز رد کرد
پتونیا دورسلی طی رویدادهای مجموعهی «هری پاتر» به شدت از جادو متنفر است و دوست دارد از آن دور بماند. اما هواداران بعداً متوجه میشوند که ماجرا همیشه اینگونه نبوده. پتونیا در کودکی به قابلیتهای خواهرش حسودی میکرده و دوست داشته که جادوگری بیاموزد. در «هری پاتر و یادگاران مرگ» متوجه میشویم که او حتی به دامبلدور نامه میزند و از او میخواهد که به هاگوارتز بیاید تا جادو بیاموزد اما دامبلدور در مقابل محترمانه درخواست او را رد میکند، چرا که او او یک ماگل است و این یک حقیقت تلخ فراموششده در «هری پاتر» است.
اگرچه این واقعیت، رفتار افتضاحی که پتونیا با هری داشت را توجیه نمیکند، اما باید بپذیریم که کنارآمدن با این طردشدن در سنین کم، برای او آسان نبوده. پتونیا باید در سایهی لیلی زندگی میکرد و این مسئله رنج او را شدیدتر میکرد. طرفداران از خلل این واقعیتها میتوانند متوجه شوند که چرا رابطهی او و لیلی شکرآب شد. با وجود اینکه پتونیا همچنان خواهرش را در اعماق قلبش دوست میداشت.
۷- حتی در کابوسهای مالی ویزلی هم فرد و جورد با هم بودند
در «هری پاتر و محفل ققنوس» مالی ویزلی با یک لولوخورخوره مواجه میشود. از آنجایی که لولوخورخورهها به شکل بزرگترین ترسهای یک انسان در میآیند، این موجود در مقابل مالی به شکل جسد مردهی عزیزترین اشخاص زندگی او در آمد و به سرعت میان چهرهی نزدیکان او تغییر شکل میداد. اما حتی این موجود هم جنازهی فرد و جورج را با هم نشان میداد. فرد و جورج در کنار هم بودند، چرا که مالی حتی هنگام مرگ هم نمیتوانست دوقلوهایش را دور از هم تصور کند.
این ترس مالی به اندازهی کافی ناراحتکننده بود. اما این حقیقت تلخ «هری پاتر» که فرد در نبرد هاگوارتز میمیرد و جورج زنده میماند یک ضربهی محکم احساسی است. یادآوری این نکته میتواند غمآورتر هم باشد، که مالی دو برادر دوقلو به نامهای فابیان و گیدئون داشت که در نبرد اول جادوگری در کنار هم کشته شدهبودند و نام فرد و جورج به یاد آنها انتخاب شده بود.
۶- بلاتریکس لسترنج خواهرزادهی خودش را به قتل رساند
بلاتریکس لسترنج یکی از وفادارترین یاران لرد ولدمورت بود و جنایات بسیاری را در راه او انجام داد. وفاداری او به ارباب تاریکی حتی از وفاداریاش به خانواده هم بیشتر بود. به طوری که او پسرعمویش سیریوس بلک را در «هری پاتر و محفل ققنوش» به قتل رساند. اما چیزی که شاید خیلیها ندانند آن است که او خواهرزادهاش، نیمفادورا تانکس را هم در یکی از تراژیکترین قتلهای مجموعهی «هری پاتر» به قتل رساند و این یک حقیقت بسیار تلخ و ناگوار است.
تانکس دختر آندروما بلک بود. آندروما خواهر بلاتریکس بود و به دلیل ازدواج با یک جادوگر ماگلزاده، از خانوادهی اصیلش طرد شد. با وجود اینکه مخاطبان میدانستند که بلاتریکس تا چه حد به ولدمورت وفادار است، اما کشتن خواهرزادهاش که منجر به یتیمشدن فرزند او شد، درجهی بالاتری از بیرحمی او را نمایان کرد.
۵- جیمز و لیلی در زمان مرگ تنها ۲۱ سال داشتند
از آنجایی که هری در بیشتر مجموعه بچهسال است، ساده میتوان تصور کرد که والدینش، لیلی و جیمز در زمان مرگ میانسال بودهاند. چرا که بازیگرانی که نقش پدر و مادرش را ایفا کردند، یعنی آدریان راولینز و جرارلدین سامرویل هر دو در زمان ضبط «هری پاتر و سنگ جادو» بالای ۳۰ سال سن داشتند. اما واقعیت این است که این دو در زمان مرگشان تنها ۲۱ سال سن داشتهاند.
گرچه منطقاً ۲۱ سالهها را بالغ محسوب میکنند، اما باز هم سن کمی برای پدر و مادرشدن است. این بدان معناست که در «هری پاتر و یادگاران مرگ» هری تنها چند سال از والدینش جوانتر بوده. قراردادن سن جیمز و لیلی زیر ذرهبین این مسئله را به یکی از غمانگیزترین حقایق مجموعه تبدیل میکند.
۴- بارتی کراوچ جونیور طلسمی که روی والدین نویل اجرا کرده بود را به او نشان داد
«هری پاتر و جام آتش» طلسمهای ممنوعه را در قالب کلاس بهیادماندنی دفاع در برابر جادوی سیاه به مخاطبان معرفی کرد. نویل لانگباتم به شکلی ویژه تحت تأثیر ارائهی الستور مودی از طلسم کروشیو بود. چرا که این طلسم باعث شده بود که والدینش برای همیشه در بیمارستان روانی بستری شوند. بعدها مشخص شد که این شخص مودی نبوده و بارتی کراوچ جونیور بوده؛ یعنی همان مرگخواری که زمانی این طلسم را بر روی والدین نویل اجرا کرده بوده.
نویل مجبور شد شاهد طلسمی باشد که بر روی پدر و مادرش اجرا شده بود و این به تنهایی آسیبزا بود. این واقعیت که کراوچ این کار را در حالی انجام دادهبود که میدانست نویل کیست، این کار را بسیار پلیدتر میکند و میزان بیرحمی کراوچ را نشان میدهد و همزمان، تبدیل به یک حقیقت تلخ در دل مجموعهی «هری پاتر» میشود.
۳- بعد از مرگ فرد، جورج دیگر نتوانست طلسم پاترونوس تولید کند
همانطور که هواداران مجموعهی «هری پاتر» به خوبی میدانند، جادوگران برای خلق پاترونوس باید به یک خاطرهی خوب و خوشحالکننده فکر کنند. فرد و جورج هر دو میتوانستند پاترونوسی به شکل یک زاغ بسازند. اما بعد از مرگ فرد، جورج دیگر هرگز نتوانست پاترونوس بسازد. چرا که تمام خاطرات خوب او در حضور برادرش فرد شکل گرفته بود و شامل او میشد.
برخی از طرفداران این موضوع را رد میکنند. چرا که ادعا میکنند جی. کی. رولینگ این مسئله را در یک مصاحبه بیان کرده و منبع موثقی برایش وجود ندارد. برخی دیگر هم به این دلیل در اصالت این موضوع شک میکنند که شخصیتهای دیگری در مجموعه با وجود تجربهی ضایعههای بزرگ، همچنان قادر به خلق طلسم پاترونوس هستند. با این وجود، این ایده که شادترین خاطرات جورج همگی با غم و اندوه آغشته شدهاند، مسئلهی آزاردهندهایست که متأسفانه همه آن را میپذیرند.
۲- تمام غارتگران بهخاطر هری پاتر کشته شدند
جیمز پاتر، سیریوس بلک، ریموس لوپین و پیتر پتیگرو با هم گروهی تشکیل داده بودند که به گروه غارتگران موسوم شده بود. گرچه این گروه دوستی بهخاطر جنگ و خیانت از هم پاشید، اما همچنان چیزی وجود دارد که همهشان در آن مشترکند. و آن هم اینکه همهی آنها به شکلی، بهخاطر هری کشته شدند.
در ابتدا جیمز برای دفاع از پسر و همسرش کشته شد. سالها بعد، سیریوس در حالی کشته شد که در کنار هری در وزارت سحر و جادو میجنگید. پیتر از کشتن هری اجتناب کرد و باعث شد که دست خودش که ولدمورت برایش ساخته شد، شروع به خفهکردنش بکند. در انتها، ریموس در جنگ هاگوارتز کشته شد، در حالی که محفل ققنوس و متحدانش مشغول دفاع از قلعهی هاگوراتز بود تا هری بتواند دیهیم گمشدهی روونا راونکلاو را پیدا کند.
۱- پرسی ویزلی تنها چند دقیقه قبل از مرگ فرد با خانوادهاش آشتی کرد
آخرین حقیقت تلخ مجموعهی «هری پاتر» هم مربوط به خانوادهی ویزلیهاست. پرسی ویزلی کوشاترین عضو خانوادهی ویزلیها بود و وقتی که به استخدام وزارت سحر و جادو در آمد، رابطهاش را با خانواده محدود کرد. ویزلیها طرفدار هری و دامبلدور بودند. در حالی که وزارت آن زمان به ریاست کورنلیوس فاج با شایعهی بازگشت ولدمورت مخالف بود و حرفهای هری را نمیپذیرفت.
حتی پس از آنکه بازگشت ولدمورت عمومی شد، غرور پرسی به او اجازه نمیداد که با خانوادهاش آشتی کند. او حتی عروسی بیل و فلور را از دست داد و تنها در نبرد هاگوارتز به دیدار خانواده آمد. اما این دورهمی خانوادگی خیلی طولانی نبود. چرا که خیلی زود، خبر مرگ تراژیک فرد به آنها رسید. این اتفاق باعث میشود که این فقدان خانوادهی ویزلیها حتی ناراحتکنندهتر هم بشود. چرا که پرسی دیگر نمیتوانست با برادرش وقت بگذراند و اینها همه بهخاطر غرور خودش و اشتباهات وزارتخانه بود.
منبع: CBR
معلومه که داشت دراکو بیش تر از هرکی نیز به توجه داشت ولی کسی بهش اهمیت نداد چرا؟ چون از همون اول اون به هیشگی اهمیت نمیداد شاید اون هم به دلیل رفتار های داغون مکرر پدرش بود اما سیروس هم اینچنین خانواده ای داشت اما رفتارش کلا برعکس دراکو بود گس نمیشد گفت تمام دلیل رفتار های بد دراکو مال خانواده اش بود ولی به هر حال خیلی اذیت شد
ولی یه چیز بود که از همشون دردناک تر بود، اینجا هم گفته نشد. وقتی نارسیسا و لوسیوس مالفوی از دراکو خواستن که به ارتش مرگخواران بپیونده، دراکو منتظر بود یکی بهش بگه که نره و پیششون بمونه، میخواست یکی جلوشو بگیره یا حداقل به فکرش باشه؛ ولی هیچکس اهمیتی بهش نداد و اگه دقت کنین میتونین پوزخندشو ببینین. اون امیدوار بود حداقل یه نفر تو هاگوارتز بهش اهمیت بده، وقتی دید کسی نیست خودش با پای خودش رفت پیش ولدمورت و بوگارتشو درآغوش گرفت.
به نظر من باید بیشتر به شخصیت دراکو اهمیت داده میشد، حداقل لیاقت نابود کردن دیهم ( نیم تاج ) روونا ریونکلا رو که داشت، نداشت؟