نقد سریال «خائن‌کشی» کیمیایی؛ رفاقت، وطن‌دوستی یا خوانشی پرسش‌برانگیز از روایتی تاریخی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
نقد سریال «خائن‌کشی»

سال ۱۳۳۰ است و یک باند سرقت به سرکردگی مهدی بلیغ و دوست دوران بچگی اش به بانک ملی ایران حمله می‌کنند تا خزانه اش را برای کمک به دولت دکتر مصدق که طرح اوراق قرضه را برای کمک به بودجه شکستخوردخ دولت به دلیل تحریم نفت از سوی بریتانیا وضع کرده است، خالی کنند. سرقت با موفقیت انجام می‌شود. بعضی از اعضای باند از جمله مهدی بلیغ و رفیقش زخمی می‌شوند، مهدی بلیغ با بخشی از پول‌ها به جایی پناه می‌برد و بقیه زخمی و گرسنه به جایی دیگر. نقد سریال «خائن‌کشی» را در این مطلب می‌خوانید.

این خلاصه داستان فیلم و در حال حاضر مینی سریال «خائن کشی» آخرین ساخته مسعود کیمیایی است که در حال جشنواره بین‌المللی فیلم فجر ۱۴۰۰ به نمایش درآمد و با انتقادات زیادی مواجه شد. حالا نسخه ای از این فیلم که گویا در فیلمبرداری به درازا کشیده شده بود، برای شبکه نمایش خانگی تهیه و منتشر شده و قرار است بعد از این نسخه سینمایی هم به اکران درآید.

گمان می‌کنم کسانی که مسعود کیمیایی را می‌شناسند از علاقه او به دکتر مصدق باخبرند. در تصاویری که از او در مستندها و عکسهای خصوصی میبینم، تصویری از دکتر مصدق بر دیوار یا در قابی روی میز به چشم می‌خورد. دلیل اینکه ایشان بعد از این همه سال تصمیم گرفته‌اند در سال ۱۴۰۰ بالاخره مستقیما فیلمی درباره نخست وزیر سابق ایران بسازند، بر ما مشخص نیست. اما آقای کیمیایی البته همیشه از لزوم وطن دوستی و وطن پرستی گفته است در بزنگاه های مهم تاریخی این مفاهیم را در آثارش پررنگ‌تر جلوه داده است یا شاید بالاخره بستر را برای گفتن از شخصیتی که محبوبش است، مناسب و فراهم دیده است.

کتاب سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند اثر مسعود کیمیایی نشر اختران

نقد سریال «خائن‌کشی»

این علاقه فردی در او چنان زیاد است که در داستانی تخیلی اما مبنی بر واقعیتی تاریخی (که همان طرح در نهایت شکست خورده اوراق قرضه دولت دکتر مصدق که به فاصله ای بسیار اندک از اجرای آن منتفی می‌شود و مسیر را تا جایی بر او تنگ می‌کند که سرانجام با کودتا کنار گذاشته می‌شود،) آقای کیمیایی دسته ای از دزدان را به رهبری کسی که به آرسن لوپن ایران معروف بوده است (اما فعالیت‌های بزهکارانه اش در واقعیت هیچ ارتباطی با سیاست نداشته) به سراغ خزانه دولت می‌فرستد تا به کمک دکتر مصدق بیایند. همین جا چند سؤال مطرح می‌شود که سندیت تاریخی و منطقی این نقشه خیالی را زیر سؤال می‌برد.

جدای تنها نقطه اشتراک شخصیت بلیغ با دکتر مصدق که همزمانی فعالیت‌های عمده بزهکارانه او و دولت مصدق است، ما از این شخصیت تا اینجا با چهره‌ای قهرمانانه و وطندوستانه مواجهیم که ایرادی ندارد و می‌تواند تخیل فیلمساز باشد. انتخاب این شخص برای چنین شخصیتی کار هوشمندانه ای است اما به بستری که در آن قرار می‌گیرد ایراداتی وارد است که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

هشدار: در نقد سریال «خائن‌کشی» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.

باند سرقتی که در سریال با آن مواجه هستیم متشکل از زن و مرد است. آن زمان تنها تشکیلات سیاسی (به هر حال اینها که فقط دزد نیستند، به گفته خودشان برای مردم کار می‌کنند، چنانچه دکتر مصدق) که می‌توانست چنین ساختاری داشته باشد، حزب توده است که از سوی دولت رسمیت ندارد اما فعالیت می‌کند. آنچه عجیب است این است که حزب توده با وجود سیاست پیچیده در برابر دکتر مصدق به طور ویژه با طرح ارواق قرضه مخالف بوده و آن را «فریبکاری دولت» می‌دانست، همان‌طور که از اساس با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود. بنابراین مهم‌ترین سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که این مردان و زنان اگر متعلق به حزب توده نیستند، پس کیستند. پاسخ این پرسش را طبعاً در قسمت‌های بعدی این مینی سریال باید پیدا کرد.

مسعود کیمیایی و الهام حمیدی

از سویی، سرقت از بانک ملی برای کمک به دولت مصدق، از آنجا که بانک ملی متعلق به دولت است، کاری است عبث و غیرمنطقی. یعنی در واقع اینها دارند از جیب دولت می‌زنند که به خود دولت کمک کنند؟ این در حالی است که خزانه دولت خالی است و طرح اوراق قرضه از اساس برای مشارکت دادن بخش متمول جامعه در کمک به دولت به اجرا درآمده بود که آن هم با استقبال مواجه نشد و در نهایت شکست خورد. در واقع اگر قرار به اقدام رابین هودی بود، منطقی بود که این باند جیب ثروتمندان را خالی کنند که آنها هم در اوایل دهه سی مگر چقدر از جمعیت کشور را به خود اختصاص می‌دادند؟

باگ بعدی قصه وجود زندانی سیاسی در زندان‌هاست که این هم سندیت تاریخی ندارد، چرا که از اساس زندانی سیاسی آن زمان وجود نداشت. همین‌طور رفتار خصمانه و تبعیض آمیز با اقلیت که مهدی بلیغ در جایی بعد از سرقت که به میخانه یک ارمنی پناه می‌برد و خطاب به صاحب میخانه اشاره ای به اقلیت بودن او و گرفتار شدنش در صورت پناه دادن به او می‌کند.

در سکانس ملاقات پولاد کیمیایی و امیر آقایی در زندان هم شخصیت آقایی اشاره ای به احتمال ترور رزم آرا به دستور مصدق (که او هم با طرح ملی شدن صنعت نفت مخالف بود) می‌شود که این هم گنگ است و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا این شخصیت هواخواه مصدق دارد به او شک می‌کند و طبعاً عمل خودش را زیر سؤال می‌برد؟

این‌ها ایرادات یا پرسش‌هایی است که به پیرنگ این قصه وارد است. جز این سریال در سکانس آغازین سرقت اگرچه به لحاظ نورپردازی و قابهایی که بسته شده است، موفق است اما در اجرا به شدت ضعیف است، به طوری که از باورپذیری آن می‌کاهد. این ضعف در اجرا و بازیگری تا پایان ادامه دارد و در بعضی بازیگرها و سکانس‌ها (مثل گفت‌وگوها در پناهگاه دزدان) پررنگ‌تر می‌شود. آقای کیمیایی همچنان با دلدادگی به طراحی صحنه و لباس و نورپردازی و تصویربرداری خاص خودش می‌تواند فضا را به آنچه دوست و در ذهن دارد نزدیک کند.

مهران مدیری

اما متأسفانه اکثر بازیگران نه این فضاها را خوب می‌شناسند و توانایی ادا و اجرای دیالوگ‌های خاص ایشان را دارند، به طور ویژه نرگس محمدی، سام درخشانی، رضا یزدانی، فریبا نادری و چند نام ناشناس دیگر این میان بیشتر از همه ضعف دارند. پولاد کیمیایی هم فرقی با حضورهای پیشین خود در آثار پدر ندارد، اگرچه طبعاً درک بیشتری از این فضا دارد اما بازی گل درشتش بیرون می‌زند و تصنعی جلوه می‌کند، همین‌طور سارا بهرامی و پانته‌آ بهرام. امیر آقایی مثل همیشه است و از مهران مدیری هم هنوز چیز خاصی ندیدیم. شاید سایر بازیگرانی که قرار است در ادامه به قصه بپیوندند، ارتباط بهتری با فضا و قصه برقرار کرده باشند.

یک سری اصطلاح امروزی مثل «رو اعصابمی» هم از دهان یک کاراکتر در همین پلانهای پناهگاه می‌شنویم که از دیالوگ‌نویسی همچون کیمیایی جای تعجب دارد. البته که دیالوگ‌ها هم دیگر نا و رمق گذشته را ندارند و شعارزده به نظر می‌آیند. مفاهیمی همچون رفاقت و ایمان به رفیق که در سکانس ملاقات پولاد و مهدی بلیغ در زندان و شعرخوانی این دو که سروده خود آقای کیمیایی است، از جمله اجزای جدانشدنی آقای کیمیایی است که این هم در اجرا چندان موفق نیست و ما را یاد دوران باشکوه اوج استاد نمی‌اندازد اما بهمان یادآوری می‌کند که قصه باز هم قصه رفاقت است. بنابراین مجبوریم به رنگ و نور و فضاسازی و تصویر و قاب و موسیقی ستار اورکی که یادآور زمان همکاری کارن همایونفر با آقای کیمیایی است، دل خوش کنیم که یک تیتراژ ابتدایی را هم که کلاژی از صدا و موسیقی آثار مهم ایشان است، ضمیمه فیلمش کرده و به عنوان هدیه تقدیممان کرده است. این هم این پرسش را در ذهن به وجود می آورد که آیا این فیلم/مینی سریال برآیند تمام کارنامه هنری اوست؟

با این حال، دست‌کم برای یک مخاطب آقای کیمیایی با توجه به پرسش‌های بیشماری که این اثر در ذهن به وجود می آورد، باید صبر کرد و دید این دسته دزدان کیستند و پرداختن به محبوبترین شخصیت سیاسی فیلمساز قراز است به کجا منتهی شود. ناگفته نماند که در برهوت شبکه نمایش خانگی (به جز چند نمونه اندک) «خائن کشی» دست‌کم به لحاظ بصری و هنری اثر شاخصی است، به این دلیل مهم که از اساس برای مدیوم سینما ساخته شده و آقای کیمیایی یک سینماشناس است.

کتاب جسدهای شیشه ای اثر مسعود کیمیایی

شناسنامه‌ی سریال «خائن‌کشی»

کارگردان: مسعود کیمیایی
بازیگران: پولاد کیمیایی، امیر آقایی، مهران مدیری، پانته‌آ بهرام، سارا بهرامی، سام درخشانی، نرگس محمدی، شکیب شجره، رضا یزدانی، پردیس پورعابدینی، فریبا نادری، فرهاد آئیش، علی اوجی، اکبر معززی، الهام حمیدی، حمیدرضا آذرنگ، نسیم ادبی، کیانوش گرامی، سعید پیردوست، سپند امیرسلیمانی، ایوب آقاخانی، امیرکاوه آهنین جان، ایلیا کیوان، سوگل خالقی، مریم عباس‌زاده، اندیشه فولادوند، امیررضا دلاوری، سام نوری، جواد طوسی، سامان سالور، بهرام بهرامیان
خلاصه داستان: گروهی می‌خواهند از بانک ملی دزدی کنند. مهدی، شاهرخ، گیو، اطلس و دیگرانی دزدان ظاهری بانک هستند. اما این پول را برای قرضه ملی مصدق می‌خواهند. مصدق بر سر این مسئله اصرار می‌ورزد که نفت ایران باید ملی شود. از سویی سرکرده این گروه دلباخته زنی است اما در درگیری‌هایی که در جلو بانک با پلیس بالا می‌گیرد او تیر می‌خورد و باقی فرار می‌کنند و …
امتیاز نویسنده: ۳ از ۵

نقد سریال «خائن‌کشی» بازتاب دیدگاه‌های شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست

راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما