نقد فیلم «قاتلان ماه کامل» مارتین اسکورسیزی؛ استاندارد اما کمرمق
سینمادوستان مارتین اسکورسیزی، کارگردان «قاتلان ماه کامل» (یا همان «قاتلان ماه گل») را با جسارتش میشناسند، با هنرنماییاش در استفاده از امکانات متداول هالیوود و خلق چیزی تازه، با مهارتش در تعریف کردن قصههایی که شبیه به هیچ اثر دیگری نیست. او از نسل فیلمسازانی است که زمانی تمام هالیوود را به لرزه درآوردند و طرحی نو در انداختند. این نسل برخاسته از اتفاقات کف جامعه در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، نسلی آرمانگرا بود که به سینما نگاه متفاوتی نسبت به نسلهای پیشین داشت و نمیخواست که فقط قصه تعریف کند. پس استودیوها را واداشت که امکاناتش را در اختیارش بگذارد و آثاری متفاوت بسازد. با گذر زمان تمام آن فیلمسازان بزرگ رفته رفته یا کم آوردند و پا پس کشیدند و با عوض شدن زمانه و آغاز دههی ۱۹۸۰ میلادی به ساختن نوع دیگری از فیلمها روی آوردند یا کلا کناره گرفتند و از چرخهی تولید محو شدند. نقد فیلم قاتلان ماه کامل را باید از همین نکته آغاز کنیم.
هشدار: در نقد فیلم «قاتلان ماه کامل» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
مارتین اسکورسیزی یکی از دو سه نفری بود که توانست با همان قدرت به کارش ادامه دهد و همان ذهنیت نسلش را دهه به دهه حفظ کند و در آثار مختلفش جلوههایی از آن را بازتاب دهد. حتی در اثر پیشین او یعنی «ایرلندی» هم میتوان بارقههایی از همان جسارت فیلمسازان دههی هفتادی را دید. اما متاسفانه او در فیلم «قاتلان ماه کامل» فاقد آن جسارت همیشگی است و اثرش به یکی از همان فیلمهای آشنای چرخهی تولید درهالیوود میماند که همه چیزش استاندارد است و سر جای خود قرار دارد اما خبری از آن شور و شوق یا نگاه ویژهی اسکورسیزی در آن نیست، همان شور و شوقی که قصهای در ظاهر معمولی از برآمدن فساد و سواستفاده در یک جامعه را به اثری بیمانند تبدیل میکرد و نیشتری به اطرافش میزد.
حقیقت این است که صرف وجود چند نمای زیبا و چند سکانس معرکه و البته دیالوگنویسی درجه یک در فیلمی از اسکورسیزی مخاطب را راضی نمیکند؛ وجود این موارد در اثری با فیلمبرداری رودریگو پریتو و تدوین محشر تلما شونمیکر و نویسندگی اریک راث کمترین توقعی است که مخاطب میتواند داشته باشد. آنچه «قاتلان ماه کامل» به آن نیاز دارد وجود همان شور و اشتیاقی است که داستانهای شاهکارهای اسکورسیزی را از قصهی عدهای آدم خلافکار یا بازگو کردن بخشی از تاریخ فراتر میبرد و به چیزی منحصربهفرد تبدیل میکرد.
بخشی از این موضوع به شخصیتپردازی ناقص مهمترین شخصیت ماجرا، یعنی مالی با بازی لیلی گلادستون بازمیگردد. در تمام مدت مخاطب مالی را در حالی میبیند که یا هاج و واج به نقطهای زل زده یا گیج و منگ روی تختی دراز کشیده است. عزیزان او با ورود مردی به زندگیاش یکی یکی در حال کشته شدن هستند و خودش هم مدام ناخوشتر میشود اما هیچ تردیدی در نیت مرد زندگی خود نمیکند تا تشت رسوایی مرد از بام سقوط کند و همه چیز به وسیلهی دیگران مشخص شود. تازه در آن زمان هم فقط میگذارد و میرود و هیچ خبری از نمایش سوگواریاش نیست. این در حالی است که عملا تمام بار عاطفی قصه بر دوش او است؛ چرا که شخصیتهای دیگر جملگی در حال پیش بردن پلات قصه هستند و فرصت کمی برای همذاتپنداری مخاطب باقی میگذارند. این در حالی است که فیلمساز مدام روی صورت این زن مکث میکند تا از درد درونی وی بگوید اما به دلیل همان شخصیتپردازی نصفه و نیمه، این بخش از قصه الکن از کار درآمده است.
این نقصان را میتوان در طراحی شخصیت شوهر او با بازی لئوناردو دیکاپریو هم دید. معلوم نیست که او کی و کجا تصمیم میگیرد که با زد و بندهای دیگر اعضای خانوادهاش همراه شود و بخش مهمی از تلاشهای آنها برای تصاحب ثروت نفت منطقه را رهبری کند. او هم به مانند مالی، یعنی همسرش، به آدم عقب ماندهای میماند که هیچ قدرت ارادهای از خود ندارد. پس با این شخصیتهای بیاراده و نصفه و نیمه نمیتوان همراه شد یا برایشان دل سوزاند. این درحالی است که عیب و ایراد این دو شخصیت محوری میتوانست با طراحی بینقص قطب منفی ماجرا چندان به چشم نیاید و دیده نشود.
نقد فیلم «اوپنهایمر» کریستوفر نولان؛ کینه از زخمهای ناسور
در قصه پیرمردی وجود دارد که همه او را «کینگ» خطاب میکنند. نقش این پیرمرد را هم رابرت دنیروی بزرگ بازی میکند که تاریخی درخشان از همکاری با مارتین اسکورسیزی دارد. اما متاسفانه بازی او در «قاتلان ماه کامل» بدترین بازی وی در فیلمی از مارتین اسکورسیزی است. همین بازی بد هم باعث شده که این شخصیت چندان به چشم نیاید و قدرت و درندهخوییاش تن مخاطب را نلرزاند. نکته اینکه این دو در آثار دیگر خود مانند «رفقای خوب» یا حتی همین «ایرلندی» نشان دادهاند که به خوبی میتوانند از پس نمایش شخصیتهایی قدرت طلب و اهل زد و بند برآیند اما در اینجا هیچ نشانهای از آن توانایی و بارقههای نبوغ وجود ندارد.
نکتهی دیگر به سکانس پایانی فیلم بازمیگردد. گرچه این سکانس که اجرای یک نمایش رادیویی است و از سرانجام شخصیتها در دهههای بعد از قصهی اصلی میگوید و قرار است که به فرهنگ آمریکایی نقدی وارد که همه چیز را برای مصرف و سرگرمی میخواهد، اما با وجود اجرای بینقصش از تمام فیلم جدا میشود و ساز خود را میزند. از این منظر این سکانس گویی چکیدهای از تمام فیلم هم هست؛ اثری استاندارد که میتوان از برخی ریزهکاریهایش لذت برد اما ما را در نهایت اقناع نمیکند و در کارنامهی اسکورسیزی هم به فیلمی معمولی تبدیل میشود.
شناسنامه فیلم «قاتلان ماه کامل» (Killers Of The Flower Moon)
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
نویسندگان: مارتین اسکورسیزی و اریک راث
بازیگران: رابرت دنیرو، لئوناردو دیکاپریو، لیلی گلادستون و برندون فریزر
محصول: ۲۰۲۳، آمریکا
خلاصه داستان: مردی به نام ارنست برکهارت پس از شرکت در جنگ جهانی اول به خانه و نزد خانوادهاش بازمیگردد. اعضای خانوادهاش به رهبری ویلیام که همه او را با نام کینگ میشناسند در یک مزرعه بزرگ مشرف به شهر زندگی میکنند. در آن منطقه اعضای یک قبیلهی سرخپوستی به واسطهی کشف نفت به ثروت هنگفتی دست یافتهاند. به نظر میرسد که کینگ قصد دارد ثروت یکی از خانوادههای سرخپوست را به هر قیمتی که شده تصرف کند و ازدواج ارنست با یکی از دختران آن خانواده میتواند نقطهی آغاز توطئهاش باشد …
امتیاز سایت راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳٪
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
امتیاز نویسنده: ۳ از ۵
منبع: دیجیکالا مگ
فیلم The Killers of the Flower Moon عالی بود . داستان جذاب و تکان دهنده ای داشت ، دی کاپریو رابرت د نیرو و لیلی گلداستون عالی بودن اما من بیشتر از هنرنمایی دی کاپریو لذت بردم . همچنین فیلمبرداری و موسیقی زیبایی داشت این اثر اسکورسیزی . با اینکه زمان فیلم سه ساعت و نیم بود که طولانیه اما اصلا خسته کننده نبود برام و خیلی لذت بردم از دیدنش . یک فیلم عالی دیگه از اسکورسیزی