بهترین کتاب‌های خالد حسینی که باید بخوانید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۳ دقیقه
کتاب‌های خالد حسینی

خالد حسینی از نویسندگان اهل افغانستان است که چه در عرصه بین‌الملل و چه در ایران بسیار شناخته‌شده است. او در دانشگاه پزشکی خوانده اما به حرفه نویسندگی هم مشغول شده است. این نویسنده چندان پرکار نیست، اما آثار معدودش توانسته‌اند تاثیر به‌سزایی بگذارند و توجه‌های زیادی را به خود جلب کنند. سخت است تا از میان آثار خالد حسینی بهترین کتاب‌های او را برگزینیم و معرفی کنیم. خصوصا این‌که آثار او چندان زیاد نیستند و همه آن‌ها نیز قابل توجه‌اند.

تم مشترک این آثار افغانستان و اتفاقاتی است که در این کشور می‌افتد. خالد حسینی از خانواده‌ای متمول در افغانستان زاده شد و بعدها به آمریکا مهاجرت کرد، اما تجربه زیسته عمیقی که او در زادگاهش کسب کرد، باعث شد تا تمام آثارش تحت تاثیر این تجربه قرار گیرند. البته موضوع مشترک دیگری که در تمام آثار او تکرار شده، مهاجرت است. چراکه او نیز مهاجری است که سال‌ها است از کشورش دور افتاده و غم غربت را تجربه کرده است.

آثار خالد حسینی بیش از پنج و پنج میلیون بار در جهان به فروش رفته و همین از او نویسنده‌ای نام‌آشنا ساخته است. همان طور که گفتیم، انتخاب بهترین کتاب‌های خالد حسینی از میان معدود آثار او کار سختی است. آثاری که تاثیر عمیقی بر ادبیات و سینما گذاشته‌اند و همدردی زیادی را از سراسر جهان با مردم رنج‌کشیده افغانستان برانگیخته‌اند.

معرفی بهترین کتاب‌های خالد حسینی

۱. بادبادک‌باز

«بادبادک‌باز» معروف‌ترین کتاب خالد حسینی است که درمورد درگیری‌های داخلی افغانستان است.

امکان ندارد نام خالد حسینی به گوشتان خورده باشد اما اسم معروف‌ترین کتاب او و یکی از بهترین کتاب‌های ادبیات افغانستان، یعنی «بادبادک‌باز» را نشنیده باشید. این کتاب از بهترین کتاب‌های خالد حسینی است که از او یک نویسنده جهانی ساخت و او را بسیار مشهور کرد. «بادبادک‌باز» که اولین اثر این نویسنده بود، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد.

ماجرای کتاب در افغانستان می‌گذرد و  نویسنده در تلاش است تا نزاع‌های قومیتی میان پشتوها و هزاره‌ها را در این کشور در قالب دوستی دو پسربچه به تصویر بکشد. حسینی در طی کتاب تلاش می‌کند تا درد و رنجی که حضور طالبان به مردم افغانستان تحمیل می‌کند نشان دهد و به دنیا بگوید که طالبان خواسته مردم افغانستان نیست.

داستان از زبان امیر که راوی است، بیان می‌شود. تصویر افغانستان که توسط امیر ارائه می‌شود، زندگی ساده‌ای را توصیف می‌کند که حداقل نیازهای افراد نیز در آن برطرف نمی‌شود و فقر فرهنگی بیداد می‌کند. در طی رمان مصائب و بلایای جنگ به نحو بسیار خوبی توصیف و به تصویر کشیده شده و نویسنده درواقع با این کار می‌خواهد از کسانی که مدافع جنگ‌اند، به شدت انتقاد کند.

توجه خالد حسینی به تمام شخصیت‌های کتاب ستودنی است. او سعی کرده تا همه کاراکترها، از اصلی گرفته تا فرعی، را به خوبی بسازد و به آن‌ها عمق بخشد. همه این شخصیت‌ها دارای هویت هستند و قابل لمس‌اند.

شاید یکی از ایرادهای «بادبادک‌باز» پایان‌بندی آن باشد. خود نویسنده در صفحات پایانی کتابش به این مسئله اشاره کرده که «در افغانستان پایان داستان تنها چیز مهم بود.» و احتمالا به همین دلیل او هم مجبور شده تا پایان داستان را به طرز معجزه‌آسایی به خوشی و خرمی تمام کند. اما این پایان واقع‌بینانه نیست و نمی‌توان چندان با آن همراه شد. البته قلم خالد حسینی به قدری قوی است که پایان‌بندی ضعیف کتاب را می‌توانیم نادیده بگیریم و از شاهکاری که این نویسنده ساخته لذت ببریم.

ترجمه کتاب بسیار روان و ساده است و توانایی این را دارد که خواننده را با خود همراه کند. به خاطر همین ترجمه خوب و البته قلم کوبنده خالد حسینی، ممکن است شما هم مثل بسیاری از خوانندگان دیگر کتاب را طی چند روز تمام کنید.

بعدها و در مصاحبه‌هایی که با خالد حسینی شکل گرفت، مشخص شد بسیاری از بخش‌های «بادبادک‌باز» درواقع اتوبیوگرافی بوده و زندگی خود نویسنده بوده است. خالد حسینی از اهالی متمول افغانستان بوده که شخصیت امیر درواقع برگفته از خود اوست و حتی سختی‌های مهاجرت به آمریکا و قصه زندگی امیر در این کشور بسیار نزدیک به تجربه خود نویسنده است.

«بادبادک‌باز» در زمان انتشار خود به‌قدری مورد استقبال قرار گرفت که به سومین کتاب پرفروش سال ۲۰۰۳ تبدیل شد. این کتاب تاکنون به ۴۸ زبان دنیا ترجمه شده و خود خالد حسینی هم آن را به کتابی صوتی تبدیل کرده است. چند سال پس از تالیف این کتاب، یک فیلم از روی آن ساخته شد که بازیگر ایرانی، همایون ارشادی، در آن بازی کرده است. «بادبادک‌باز» بی‌شک از بهترین کتاب‌های خالد حسینی است که شهرتی جهانی دارد و بسیار الهام‌بخش بوده است.

در بخشی از کتاب «بادبادک‌باز» به قلم خالد حسینی می‌خوانیم:

«بچه که بودیم من و حسن از درختان سپیدار حاشیه راه ماشین‌روی خانه پدری‌ام بالا می‌رفتیم تا از آن بالا با یک تکه آیینه داخل خانه همسایه نور بیندازیم و اذیتشان کنیم. دونفری مقابل هم روی شاخه‌های بلند درخت می‌نشستیم و با جیب‌های پر از توت و گردو پاهای برهنه‌مان را تاب می‌دادیم. همان‌طور که توت می‌خوردیم، نوبتی آینه را دست به دست می‌کردیم، به هم توت پرتاب می‌کردیم، زیرجلکی می‌خندیدیم، قهقهه می‌زدیم.

هنوز هم حسن بالای آن درخت و آفتابی که از میان برگ‌های درختان روی صورت گرد و بفهمی‌نفهمی بی‌نقصش می‌تابید، جلوی چشمانم است. صورتی شبیه به یکی از آن عروسک‌های چینی که با اسکنه از چوب می‌تراشند: دماغ پهن و پخ‌خورده‌اش، چشمان باریک و بادامی‌اش که برگ‌ها خیزران را در ذهنت تداعی می‌کرد و مردمک‌هایی که بسته به نوری که به آن‌ها می‌تابید، طلایی، سبز یا آبی به نظر می‌رسید.

هنوز هم گوش‌های فسقلی پایین‌تر از حد معمول و چانه نوک‌تیزش که گویی چون زایده‌ای در آخر کار خلقت به‌ عنوان حسن ختام به چهره‌اش افزوده شده بود، جلوی چشمانم است. شکاف شکری لب بالایی‌اش که درست سمت چپ دو خط عمود بین تیغه بینی و لبش خودنمایی می‌کرد، نشان از خطای ابزار عروسک‌ساز چینی داشت. یا شاید هم اصلا عروسک‌ساز به وقت تراشیدن لب، حوصله‌اش سر رفته یا خسته شده بود.»

کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی نشر نیلوفر

۲. هزار خورشید تابان

«هزار خورشید تابان» از بهترین کتاب‌های خالد حسینی است که درمورد زندگی زنان افغانستانی است.

اثر بعدی‌ای که از خالد حسینی معرفی می‌کنیم، کتاب «هزار خورشید تابان» است. این کتاب نیز درباره افغانستان و درگیری‌های داخلی آن و حضور طالبان در این کشور است. اما این بار، خالد حسینی به روایت زندگی زنان افغانستان می‌پردازد. کتاب با روایت زندگی مریم آغاز می‌شود و قرار است نشان دهد زنان در افغانستان با چه رنج روزمره‌ای روبه‌رو هستند. خواندن وضعیت زنان این کشور حتی برای ما که در ایران هستیم، متقلب‌کننده است.

کتاب به سه بخش تقسیم می‌شود. همان طور که اشاره شد، بخش اول مربوط به زندگی مریم است. مریم دختری است که از رابطه مردی ثروتمند و خدمتکارش به دنیا آمده و حالا در روستایی نزدیک هرات زندگی می‌کند و هر هفته لحظه‌شماری می‌کند تا روز پنج‌شنبه برسد و پدرش را ببیند. بخش دوم مربوط به زندگی لیلا است. لیلا دختر همسایه مریم در بزرگ‌سالی است. دو برادر لیلا مجاهد شده‌اند و به همین دلیل مادر لیلا تمام فکر و ذکرش به پسرانش اختصاص داده و ابدا به او توجهی نمی‌کند. لیلا عاشق یکی از همسایه‌های خود به اسم طارق است. او نیز مانند مریم با سختی‌ و چالش‌های زیادی مواجه می‌شود.

بخش سوم جایی است که زندگی مریم و لیلا با یکدیگر پیوند می‌خورد. هر دو آن‌ها زنانی هستند که در افغانستان متولد و بزرگ شده‌اند و با سختی‌های مشابهی دست و پنجه نرم کرده‌اند. به خاطر این تجربه زیسته مشترک، هر دو می‌توانند یکدیگر را بفهمند و درک کنند.

فضاسازی و شخصیت‌پردازی کتاب بسیار حرفه‌ای و مناسب است و این نشان‌گر مهارت خالد حسینی در نویسندگی است. البته «بادبادک‌باز» به مراتب اثری پخته‌تر بود، اما «هزار خورشید تابان» نیز اثری فوق‌العاده و ماندگار است که از ذهنتان پاک نمی‌شود.

«هزار خورشید تابان» نیز مانند اثر قبلی این نویسنده با استقبال گسترده‌ای مواجه شد و در کمتر از یک هفته، یک میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این کتاب درمورد دخترانی است که تنها گناه آن‌ها تولد و رشد در آسیاى میانه و دوران حاکمیت استبداد است. «هزار خورشید تابان» از بهترین کتاب‌های خالد حسینی است که به رنج زندگی زنان در افغانستان پرداخته است.

در بخشی از کتاب «هزار خورشید تابان» به قلم خالد حسینی می‌خوانیم:

«مریم پنج‌ساله بود که اولین بار کلمه حرامی را شنید. پنج‌شنبه روزی بود. حتما همین روز بود، چون مریم یادش می‌آمد که مثل هر پنج‌شنبه آرام و قرار نداشت و حواسش پرت بود. آخر پنج‌شنبه‌ها جلیل به کلبه می‌آمد. مریم برای وقت‌گذرانی تا لحظه دیدار او از میان علف‌هایی که در محوطه باز تا زانویش می‌رسید و موج می‌زد گذشت، یک صندلی را زیر پا گذاشت و سرویس چای‌خوری چینی مادرش را پایین آورد. این سرویس چای‌خوری تنها یادگار ننه، مادر مریم، بود که از مادر خود به ارث برده بود.

ننه در دوسالگی مادرش را از دست داده بود. او هر تکه از این چینی سفید را با آن برآمدگی‌های منحنی ظریف، با آن مهره‌ها و گل‌های داوودی نقاشی‌شده و اژدهای روی جاشکری که برای دفع شر کشیده بودند، با دقت نگهداری می‌کرد.

همین که سرویس از لای انگشت مریم لغزید، روی کفپوش چوبی افتاد و شکست. وقتی ننه این ظرف را دید، صورتش گر گرفت و لب بالایش لریید و چشم‌هایش، هم چشم تنبل و هم چشم سالم، با نگاهی سرد، بی‌آنکه پلک بزند به مریم دوخته شد.

نگاه ننه چنان دیوانه‌وار بود که مریم ترسید مبادا باز جن در تن مادرش حلول کرده باشد. اما از جن اثری نبود، این دفعه نه، به جای آن ننه هر دو مچ مریم را گرفت، او را به طرف خود کشید و از لای دندان‌های به‌هم‌سابیده گفت: «ای حرامی فسقلی دست‌وپاچلفتی! این هم اجر من برای آن همه صبر و تحمل. حرامی فسقل حیف نان ارث بربادده.»

مریم آن روز معنای این کلمه را نفهمید. معنی کلمه حرامی ـ حرامزاده ـ را نمی‌دانست. سنش هم آنقدر قد نمی‌داد که بی‌انصافی را دریابد و بفهمد به‌وجودآورنده حرامی مقصر است، نه خود حرامی که تنها گناهش به دنیا آمدن است. مریم از لحن ننه حدس زد که حرامی بودن چیز زشت و نفرت‌انگیزی است، مثل حشره، مثل سوسک‌های گریزپایی که ننه همیشه ناسزاگویان می‌روفت و از کلبه بیرون می‌ریخت.»

کتاب هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی نشر ثالث

کتاب‌های جدید خالد حسینی

از میان کتاب‌های نسبتا جدید خالد حسینی می‌توان به «دعای دریا» و «ندای کوهستان» اشاره کرد که در ادامه فهرست قبلی به معرفی آن‌ها می‌پردازیم.

۳. دعای دریا

«دعای دریا» با الهام از زندگی و مرگ آلان کردی نگاشته شده است.

آلان کردی پسربچه پناهجویی بود که در دریای مدیترانه غرق شد. تصویر بی‌جان او روی آب به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی وایرال شد و موجی از اندوه را در میان کاربران این شبکه‌ها برانگیخت. آلان که پسربچه‌ای سه‌ساله بود، از آوارگان جنگ داخلی سوریه بود. تصویر او به قدری تکان‌دهنده بود، که در سراسر دنیا واکنش‌های زیادی را برانگیخت.

خالد حسینی تصمیم گرفت با الهام از آلان به نگارش یک اثر بپردازد و «دعای دریا» را نوشت. «دعای دریا» متنی شعرگونه همراه با نقاشی‌هایی است که از زبان پدر یک پسربچه نوشته شده است. درواقع «دعای دریا» نامه‌ای خیالی است که در شب قبل از آغاز سفر به سوی اروپا، توسط این پدر برای پسرش نوشته می‌شود. «دعای دریا» قرار است نشان‌دهنده شدت استیصال و درماندگی این پدر باشد و نشان دهد که جنگ چگونه می‌تواند زندگی‌ها و جان‌های باارزش را به ورطه نابودی بکشاند.

نقاشی‌های این اثر هم که توسط دان ویلیامز کشیده شده‌اند، قرار است نشان دهند پناهجویان تا رسیدن به مکانی امن چه چیزهایی را پشت سر می‌گذارند.

«دعای دریا» حجم بسیار اندکی دارد و می‌تواند در یک روز خوانده شود. اما علی‌رغم حجم کم، بسیار متاثرکننده است و می‌تواند خواننده‌اش را تا ساعت‌ها در بهت و غمی عمیق فرو ببرد. زیرا الهام‌بخش آن داستان واقعی یک پسربچه سه‌ساله است که قربانی قدرت‌طلبی در خاورمیانه شده است. یقینا «دعای دریا» از بهترین و تاثیرگذارترین کتاب‌های خالد حسینی است که تا مدت‌ها در خاطرتان خواهد ماند.

در بخشی از «دعای دریا» به قلم خالد حسینی می‌خوانیم:

«در زیر نور ماه، پدری کنار ساحل نشسته و کودک خردسالش را در آغوش گرفته است. کودک به خوابی معصومانه فرو رفته است. آن‌ها منتظرند تا سپیده سر بزند و قایق از راه برسد. او با فرزندش از روزگار خوش و بی‌پایان تابستان‌های کودکی در خانه پدری‌شان در سوریه می‌گوید. پدر از نسیم صبحگاهی که درختان زیتون را تکان می‌داد، بز شیطان مادربزرگ که صبح‌ها مع‌مع می‌کرد و مادربزرگی که برای پخت غذا دیگ‌ها را به هم می‌کوبید، با کودک خود سخن می‌گوید.

او شهر پرهیاهوی حمص را با کوچه‌های پرخاطره‌اش به یاد می‌آورد. خاطره مسجد و بازار بزرگ را آن زمان که هیچ بمب و خمپاره‌ای در آسمان دیده نمی‌شد، برای پسر می‌گوید.

وقتی آفتاب سر بزند، آن‌ها و دیگر همراهان کوله‌بارهایشان را بر می‌دارند و سوار بر قایق می‌شوند تا سفری پرمخاطره را در جست‌وجوی خانه‌ای جدید آغاز کنند.»

کتاب نیایش دریایی اثر خالد حسینی انتشارات معیار علم

۴. ندای کوهستان

«ندای کوهستان» از بهترین کتاب‌های خالد حسینی است که زندگی در افغانستان را روایت می‌کند.

«ندای کوهستان» اثر دیگری از خالد حسینی است که به اندازه دیگر کتاب‌های او شناخته نشده است. سبک نگارش نویسنده نیز در این اثر با آثار دیگرش اندکی متفاوت است. درواقع داستان از زاویه نگاه شخصیت‌های مختلف در زمان‌های مختلف نقل می‌شود و همین نکته‌ای جدید در آثار خالد حسینی است. این کتاب هم درمورد زندگی در افغانستان است. این رمان جایزه بوک سنس در بخش داستان‌های بزگسالان را از آن خود کرده و نقدهای خوبی نیز دریافت کرده است.

دو شخصیت اصلی کتاب خواهر و برادری به نام پری و عبدالله هستند. آن‌ها افغان‌های محرومی هستند که در روستایی دورافتاده زندگی می‌کنند و با مشقت و سختی زندگی را می‌گذرانند. این کتاب هم مانند دیگر آثار خالد حسینی، بخشی از داستان خود را در افغانستان روایت می‌کند و بخشی را در اروپا و آمریکا. این حرکت میان افغانستان و کشورهای اروپایی و آمریکا درواقع الهام‌گرفته‌شده از زندگی خود خالد حسینی است. او به خوبی از سختی‌های مهاجر بودن آگاه است و به همین دلیل در تمام کتاب‌هایش روی این مسئله دست می‌گذارد.

«ندای کوهستان» با تعریف کردن قصه‌ای از زبان پدر خانواده شروع می‌شود. درواقع پدر دارد برای عبدالله و پری سرنوشت آن‌ها را تعریف می‌کند. عبدالله و پری مادر خود را از دست داده‌اند و با پدر و نامادری‌شان زندگی می‌کنند. به همین دلیل عبدالله خود را موظف می‌بیند در همه حال از پری محافظت کند و مسئولیت او را تقبل کند.

اما فردای روزی که پدر آن قصه را برای بچه‌ها تعریف می‌کند، سفری پیش می‌آید که باعث جدایی عبدالله و پری می‌شود. پری به یک خانواده ثروتمند که به دنبال به سرپرستی گرفتن بچه‌ای هستند، داده می‌شود و عبدالله نیز بعدها به کالیفرنیا مهاجرت می‌کند. اما او هرگز خواهرش را فراموش نمی‌کند و همواره به فکر او و در پی یافتنش است. در نهایت باید بگوییم که کتاب «ندای کوهستان» از بهترین کتاب‌های خالد حسینی است که خواندن آن را اکیدا توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب «ندای کوهستان» به قلم خالد حسینی می‌خوانیم:

«پدر آدم خودداری بود. هربار به ندرت بیش از دو جمله پی در پی می‌گفت. اما گاهی بنا به دلایلی که بر عبدالله پوشیده بود، سدی در درونش می‌گسیخت و قصه‌ها سرازیر می‌شد. گاهی که پروانه در آشپزخانه صدای دیگ و قابلمه در می‌آورد، عبدالله و پری با شیفتگی جلوی پدر می‌نشستند و او قصه‌هایی برایشان تعریف می‌کرد که در زمان بچگی از مادربزرگش شنیده بود و آن‌ها را به سرزمین سلاطین و جن‌ها و دیوهای بدنهاد و دراویش خردمند می‌برد. بعضی وقت‌ها هم خودش قصه‌هایی سر هم می‌کرد. آن‌ها را در جا می‌ساخت و قصه‌هایش چنان برخوردار از رویا بود که عبدالله را به تعجب می‌انداخت.

عبدالله جز موقع قصه‌گویی پدر را این همه پرشور، بی‌ابهام و صادق نمی‌دید. انگار قصه روزنه‌ای است به دنیای مبهم و اسرارآمیزش. اما عبدالله از حال صورت پدر فهمید که امشب قصه‌ای در بین نیست. پدر دوباره گفت: «دیروقته.» کتی را با لبه شالی که به گردن آویخته بود برداشت و لیوانی چای برای خودش ریخت. بخارش را فوت کرد و جرعه‌ای نوشید. صورتش در پرتو شعله‌ها به نارنجی زد. «فردا روز درازی در پیشه.»

عبدالله پتو را روی سرشان کشید. زیر پتو این لالایی را پشت گردن پری زمزمه کرد: «پری کوچک غمگینی را، زیر سایه درخت کاغذی یافتم.» پری نیمه‌خواب نیمه‌بیدار باقی ترانه را شل و وارفته خواند.»

منبع: دیجی‌کالا مگ 

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما