بهترین فیلمهای جود لا؛ از «شرلوک هلمز» تا «هوانورد» (پرتره یک بازیگر)
جود لا بازیگر پر حاشیهای نیست و در این سالها حتی در فیلمهای عظیم هم حضور چندانی نداشته اما توانسته با حضور در همان فیلمهای جمع و جور و گاها مستقل، برای خود نامی دست و پا کند و به جایگاه ستارگی برسد. در روزگاری که برای تبدیل شدن به یک ستاره بزرگ نیاز به بازی در فیلمهای عظیم مختلف است، او توانسته با بازی در آثاری قصهگو با شخصیتهای دراماتیک به چنین جایگاهی برسد. نکته این که جود لا حتی در مواقعی در قالب نقش اصلی فیلم هم حضور ندارد، اما میتواند قابهای آن اثر را از آن خود کند و اجرایی قابل قبول داشته باشد. این روزها هم که فیلم «محفل» (The Order) از او در دسترس است و این ما را وا میدارد که دست به انتخاب بهترین فیلمهای جود لا بزنیم تا پی به مسیری که تا امروز طی کرده ببریم.
جود لا با بازی در قالب نقشهای فرعی کارش را شروع کرد. به نظر میرسید که جوانی خوش چهره است و همین هم چند صباحی او را در مرکز قاب تعدادی فیلم نگه میدارد و بلافاصله فراموش میشود. اما خیلی زود این انگاره کنار گذاشته شد. هر چه زمان گذشت او با فیلمسازان بزرگتری کار کرد و با بازی در فیلمهای مستقل نشان داد آمده که بماند و فقط به فکر شهرتی زود گذر نیست. ناگهان در عرض چند سال با کارگردانان بزرگی چون سم مندس، مارتین اسکورسیزی، دیوید کراننبرگ، آنتونی مینگلا و استیون اسپیلبرگ کار کرد و در همهی این آثار هم درخشید.
مهم نبود که در فیلمی مانند «اگزیستنز» در قالب قهرمان ماجرا حاضر شده یا در فیلمی مانند «هوانورد» حضوری کوتاه دارد یا اصلا در اثری چون «جادهای به سوی تباهی» نقش منفی ماجرا را بر عهده گرفته است؛ در هر نقشی که بود، چه کوتاه و چه بلند اثر خود را میگذاشت و نامش را در ذهن مخاطب حک میکرد. همان روزها (اواخر دههی ۱۹۹۰ و اوایل قرن تازه) بهترین روزهای کارنامهی او را رقم زدند و بهترین فیلمهای جود لا در همان ایام متولد شدند. پس از آن جود لا تا حدودی از فعالیتش کاسته شد و فیلمهای کمتری بازی کرد. هر چه سنش بالاتر رفت، بیشتر به بازی در قالب نقشهای کوتاه روی آورد و گاهی فقط در چند سکانس از فیلمی ظاهر شد.
اما باز هم بودند کارگردانانی که از حضورش در همان نقشهای کوتاه استفادهای درخشان کنند. به عنوان نمونه در فیلم «شیوع» استیون سودربرگ نیاز به بازیگری داشت که بتواند در نقش یک خبرنگار و بلاگر سمج بازی خوبی ارائه دهد. اما نقش طوری نوشته شده بود که جای کار چندانی نداشت. این در حالی است که به دلیل اهمیتش باید تاثیرگذار از کار درمیآمد. جود لا این نقش سخت را به برگ برندهی فیلم تبدیل کرد و از شخصیتی که به راحتی میتوانست به نقشی تلف شده تبدیل شود، بهترین اجرا را بیرون کشید. چنین است حضورش در فیلم «شرلوک هولمز» با آن فضای فانتزی که حتی رابرت داونی جونیور را که در نقش شرلوک هولمز را بازی میکند، تحت تاثیر حسن حضورش قرار میدهد.
بهترین فیلمهای جود لا؛ ستارهی خوش چهرهی کم حاشیه
کارنامهی کاری جود لا این روزها چندان پر فروغ نیست. حضورش در فیلم «محفل» قابل قبول است اما فیلم اثر سردرگمی است که راه به فهرست بهترین فیلمهای جود لا پیدا نمیکند. حال او باید در این دوران میانسالی کاری تازه کند و طرحی نو دراندازد تا دوباره به روزهای اوجش بازگردد و همان بازیگری باشد که بزرگان سینما برای حضورش در فیلمهای خود سر و دست میشکستند.
۱۱. دشمن پشت دروازهها (Enemy At The Gates)
- نقش: واسیلی زایتسف
- کارگردان: ژان ژاک آنو
- دیگر بازیگران: ریچل وایس، اد هریس و باب هاسکینز
- محصول: 2001، آمریکا، بریتانیا، آلمان و ایرلند
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۵ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 54٪
ژانر جنگی شاید ژانری مناسب برای بازیگری خوش چهره چون جود لا نباشد. اما او در این جا نقش مردی را بازی کرده که همان قدر که در آدمکشی توانا است، معصوم هم هست؛ چرا که جنگی ناعادلانه و ناخواسته او را در این موقعیت قرار داده است. اصلا چهرهی جود لا همین احساس را به مخاطب القا میکند؛ او میتواند توامان هم خشن باشد و هم معصوم، هم لطیف و عاشق پیشه و هم جلاد و ظالم. در فیلم «دشمن پشت دروازهها» جود لا در قالب واسیلی زایتسف بازی کرده؛ تکتیراندازی ماهر که روزگار ارتش آلمانها را در زمان محاصره استالینگراد در دوران جنگ دوم جهانی سیاه کرده است.
توانایی او سبب میشود که دستگاه تبلیغات شوروی برای بالا بردن روحیه نظامیان و غیرنظامیان دست به تبلیغاتی فراتر از حد تصور پیرامون تواناییش بزنند و از او قهرمانی ملی بسازد. این تبلیغات تاثیر خود را میگذارد و ارتش آلمان را وا میدارد که تکتیرانداز ماهری را روانهی میدان نبرد کند تا آنها هم هماوردی برای واسیلی داشته باشند. حال علاوه بر آن جنگ بزرگ، جدالی شخصی هم بین این دو تکتیرانداز درمیگیرد. اد هریس نقش این آدمکش آلمانی را با استادی تمام بازی میکند اما تمام قاب فیلمساز از آن جود لا است.
ژان ژاک آنو از جایی به بعد نبرد بزرگ استالینگراد را رها میکند و به دو شخصیت اصلی خود میچسبد. جدال میان این دو به دوئل دو هفتتیرکش بزرگ در غرب وحشی شباهت دارد. هر دو به دنبال آن هستند که دیگری را از پا دربیاورند اما نکته این که هر دو توانا هستند و کاری میکنند که اولین اشتباه طرف مقابل، آخرین اشتباهش باشد. در چنین قابی است که فیلم «دشمن پشت دروازهها» به یکی از مهیجترین آثار فهرست بهترین فیلمهای جود لا تبدیل میشود.
نکتهی بعدی به فضاسازی فیلم بازمیگردد. ژان ژاک آنو موفق شده فضای تاریک و سرد حاکم بر استالینگراد را به خوبی ترسیم کند. محال است که به تماشای فیلم بنشینید و درد و رنج و سرمای موجود در محیط را احساس نکنید. این چنین جدال میان یک سرباز نحیف که حتی جای درستی برای خوابیدن ندارد با ارتش تا بن دندان مسلح طرف مقابل تاثیرگذار از کار در میآید و من و شما را با خود همراه میکند.
۱۰. شیوع (Contagion)
- نقش: آلن کرومواید
- کارگردان: استیون سودربرگ
- دیگر بازیگران: مت دیمون، کیت وینسلت و برایان کرانستون
- محصول: 2011، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 85٪
«شیوع» در زمان اکران چندان تحویل گرفته نشد. باید چند سالی میگذشت تا کرونا حسابی شیوع پیدا کند و جهانی را در نوردد و به یک پاندمی تبدیل شود تا دوباره دیده شود. استیون سودربرگ و همکارانش «شیوع» را به واسطهی ترس آدمی از همهگیری بیماریهایی چون سارس در سال ۲۰۰۲ یا آنفولانزی خوکی در سال ۲۰۰۹ ساخته بودند. آنها خوب میدانستند که با این بیفکریهای مداوم بشر در هر زمینهای آن روزی که پای ویروسی خطرناکتر و همه گیرتر به دنیا باز شود، دیر نیست. پس ساخته شدن «شیوع» را باید نوعی پیشبینی همهگیری کرونا دانست.
جود لا در این جا در قالب نقش بلاگری سمج ظاهر شده که دوست دارد ته و توی ماجرا را درآورد و چون کارآگاهی به دنبال چرایی گسترش و شکلگیری این بیماری است. بیماری موجود در فیلم مانند کرونا خیلی زود جهانی میشود اما کشندهتر از آن است. جهانی ترسیده و سر در گریبان برده و دولتها و مراکز بهداشتی همه از تعجب انگشت به دهان ماندهاند و کاری از پیش نمیبرند. در این میان سودربرگ فیلمش را به بخشهای مختلف تقسیم کرده و در هر بخش به قصهی یکی از طرفین درگیر در ماجرا پرداخته است. از سویی با دانشمندانی سر و کار داریم که تمام توان خود را صرف پیدا کردن درمان یا واکسن کردهاند. از سوی دیگر با مردی که خانوادهی خود را درگیر بیماری میبیند و به نوعی نمادی از تمام مردم معمولی است و پشتههای ساخته شده از کشتهها را نظاره میکند.
دولتمردان و دیگر گروهها هم در فیلم «شیوع» نمایندگانی برای خود دارند اما در این میان آن بلاگر و خبرنگار پیگیر ماجرا با بازی جود لا بهترین بخشهای فیلم را از آن خود میکند. گاهی از او متنفر میشویم، چرا که گمان میکنیم تمایل دارد از این نمد کلاهی برای خود بدوزد و به شهرت برسد و گاهی با وی همراه میشویم و او را به خاطر تلاش هایش برای شفافسازی و رو کردن دست متخلفان ستایش میکنیم. در چنین قابی است که فیلم «شیوع» یک راست خودش را به فهرست بهترین فیلمهای جود لا سنجاق میکند.
از سوی دیگر پایانبندی فیلم حسابی ترسناک است و البته خوش ساخت. برای من و شمایی که دوران کرونا را پشت سر گذاشتهایم، این پایانبندی تاثیرگذارتر از تماشاگرانی است که در همان سال ۲۰۱۱ به تماشای فیلم نشستند. این پایان را ببینید، نحوهی آغاز بیمارس کرونا را هم در ذهن مرور کنید تا بدانید که استیون سودربرگ چگونه دورانی را پیشگویی کرده است.
۹. شرلوک هولمز (Sherlock Holmes)
- نقش: دکتر جان واتسون
- کارگردان: گای ریچی
- دیگر بازیگران: رابرت داونی جونیور، مارک استرانگ، ریچل مکآدامز و کلی رایلی
- محصول: 2009، بریتانیا، آمریکا و آلمان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۶ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 69٪
همه با داستانهای شرلوک هولمز، مخلوق سر آرتور کانن دویل آشنا هستیم. میدانیم که او کارآگاهی همه فن حریف و بسیار باهوش در عصر ویکتوریایی بود که میتوانست شهری را از دست خلافکارن و قاتلان و جلادان نجات دهد. در این میان هم البته خلافکارانی باهوش مانند خودش پیدا میشدند که فقط برای به چالش کشیدن او و ثابت کردن برتری خود، دست به اعمال خلاف میزدند. در واقع این دسته از خلافکاران، شرلوک هولمز را به مبارزه دعوت میکردند.
حال گای ریچی همان داستانها را برداشته و با حال و هوایی بسیار فانتزی در هم آمیخته و یک بلاک باستر هالیوودی از دل آن بیرون کشیده که البته امضای خودش هم پایش قرار دارد. به این معنا که «شرلوک هولمز» جناب گای ریچی یا همان فیلم مورد بحث ما در فهرست بهترین فیلمهای جود لا، همان قدر که متعلق به سینمای هالیوود است، به جهان ذهنی و در هم و عجیب و غریب گای ریچی هم ارتباط دارد. از این جا است که پای بازیگران فیلم و انتخاب آنها برای نقشهای اصلی هم به قصه باز میشود.
اگر قرار بود همان نقشهای موجود در داستانهای سر آرتور کانن دویل و همان شخصیتها عینا به فیلم راه یابند، قطعا انتخاب کسانی چون رابرت داونی جونیور و جود لا به عنوان شرلوک هولمز و دکتر جان واتسون چندان منطقی به نظر نمیرسید. بالاخره این دو در کتابها هیچ سنختی با این آدم های شلختهی مخلوق گای ریچی ندارند که گویی همه چیز را به شوخی میگیرند و در اوج بیچارگی و فلاکت هم من و شما را میخندانند. در داستانهای اصلی فضایی شوخ و شنگ وجود دارد اما خبری از مسخرهبازیهایی از جنس کارهای گای ریچی نیست.
نکتهی دیگر این که در فیلم گای ریچی با تکنولوژیهایی سر و کار داریم که متعلق به همان منطق فانتزی حاکم بر قصه است. پس حال میتوان رابرت داونی جونیور را در این فضا در قالب شرلوک هولمز باور کرد و البته جایی هم برای دستیارش یعنی دکتر جان واتسون با بازی جود لا در نظر گرفت و در این میان ادعا کرد که اتفاقا جود لا حضور گرمتر و چشمگیرتری از هم بازی خود دارد. توفیق فیلم در همان زمان اکران آن قدر زیاد بود که بلافاصله خبر ساخته شدن فیلم بعدی در دنیا پیچید؛ فیلمی که اتفاقا خوب هم از کار درآمد.
۸. هوگو (Hugo)
- نقش: پدر هوگو
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- دیگر بازیگران: آسا باترفیلد، بن کینگزلی، کلویی گریس مورتز و ساشا بارون کوهن
- محصول: 2011، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۵ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 93٪
برای کسانی که سینمای مارتین اسکورسیزی را تا سال ۲۰۱۱ دنبال میکردند، «هوگو» اثر نامتعارفی به حساب میآمد. مارتین اسکورسیزی سری به دوران پیدایش سینما زده و به دنبال کودکی به نام هوگو در آستانهی نوجوانی راه افتاده بود تا قصهای از رویا و جهان رنگارنگ خیال تعریف کند. در این راه هم بن کینگزلی را در قالب اولین فیلمساز مهم تاریخ سینما یعنی ژرژ میلیس نشانده بود تا راهنمای آن بچه باشد و چم و خم زندگی کردن در رویا را به او بیاموزد. البته این کودک راهنمای دیگری هم داشت؛ راهنمایی که بازیگرش باعث میشود فیلم «هوگو» را در فهرست بهترین فیلمهای جود لا قرار دهیم. این راهنما پدر هوگو با بازی جود لا است.
«هوگو» مثال بارزی از این موضوع است که جود لا در قالب نقشهای کوتاه هم میدرخشد و تاثیرش را میگذارد. مارتین اسکورسیزی از زمان نمایش فیلم «هوانورد» که به موقع به آن هم میرسیم، این موضوع را فهمیده بود. او میدانست که میتواند روی حسن حضور جود لا حساب کند و وی را در قالب نقشی قرار دهد که دوست دارد تاثیر بگذارد و البته در درام هم این تاثیرگذاری حیاتی است. حال تصور کنید که قرار است راهروهای تو در توی متروی پاریس در اوایل قرن بیستم را پا به پای کودکی طی کنید که سری پر از رویا دارد و آرام و قرار نمیگیرد و تاثیرگذارترین فرد زندگی او هم پدرش است. طبیعتا به لحاظ دراماتیک تصویر این پدر باید در ذهن مخاطب حک شود.
داستان فیلم «هوگو» دربارهی پسری است که فقط رویا را برای پناه بردن در اختیار دارد. او پس از مرگ خانوادهاش مدام به سینما میرود و البته به نگهداری از چرخ دندههای ساعتی بزرگ هم میپردازد و در دیگر مواقع سعی میکند ماشینی را تعمیر کند که یادگار پدرش است و اواخر عمرش روی آن کار میکرد. داستان در دههی ۱۹۳۰ میلادی میگذرد و دیگر از دوران اوج فیلمسازی بزرگمردی چون ژرژ میلیس مدتها گذشته اما او در فیلم در قالب مراد پسرک حضور دارد تا ادای دین مارتین اسکورسیزی به سینما و تاریخش کامل شود. نکته این که این پیرمرد یا همان ژرژ میلیس چندان دل خوشی از ماشین پدر هوگو ندارد و همین ماجرا تعلیقی به قصه اضافه میکند. «هوگو» با وجود آن که اثری شبیه به دیگر فیلمهای اسکورسیزی نیست، اما حسابی هوشربا است و البته حال مخاطبش را هم جا میآورد.
۷. آقای ریپلی با استعداد (The Talented Mr. Ripley)
- نقش: دیکی گرینلیف
- کارگردان: آنتونی مینگلا
- دیگر بازیگران: مت دیمون، گوئینیت پالترو، فیلیپ سیمور هافمن و کیت بلانشت
- محصول: 1999، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 83٪
نیویورک سال ۱۹۵۸. تام ریپلی توسط مردی ثروتمند استخدام میشود تا پسرش را که به نظر میرسد در ایتالیا زندگی میکند، پیدا کند و به خانه بازگرداند. تام ادعا میکند که توانایی بازی کردن در هر نقشی را دارد و میتواند پسر مرد ثروتمند را به بازگشت متقاعد کند اما او کار دیگری دارد و قصدش چنان شوم است که نمیتوان تصورش را کرد. مت دیمون نقش تام ریپلی را بازی میکند و جود لا در قالب آن جوان خوش چهره و ثروتمند ظاهر شده است.
خیلی سخت نیست که بتوان جود لا را در قالب چنین نقشی پذیرفت. او هم بازیگر خوبی است و هم بازیگری خوش چهره. زمان ساخته شدن فیلم هم درست همان زمانی است که او در حال اوج گرفتن بود و آنتونی مینگلا هم قابلیتهایش را دید و از آنها استفاده کرد. فیلم «آقای ریپلی با استعداد» تریلری روانشناسانه است که بر اساس رمانی به همین نام به قلم پاتریشیا های اسمیت ساخته شده. حاوی درامی جنایی که آنتونی مینگلا به خوبی از پس ساخت جهان لایه لایهی آن برآمده است. فیلم روایتگر ماجرایی رازآلود است که هر چه جلوتر میرود و ابعاد ماجرا روشنتر میشود، به لایههای تاریکش افزوده میشود تا مشخص شود هیچ چیز آن گونه که در ابتدا به نظر میرسد، نیست.
تیم بازیگران فیلم عالی است. علاوه بر جود لا مت دیمون، گوئینیت پالترو، کیت بلانشت و فیلیپ سیمور هافمن هر یک به تنهایی برای جذاب کردن یک فیلم کافی هستند. موسیقی گابریل بارد و تدوین معرکهی والتر مرچ سبب میشود تا علاقهمندان داستانهای جنایی از تماشای فیلم پشیمان نشوند. و البته همهی اینها ما را وا میدارد که فیلم «آقای ریپلی با استعداد» را در فهرست بهترین فیلمهای جود لا قرار دهیم.
در این جا جود لا موفق شده ترکیبی درجه یک از مردی مغرور و در عین حال عاشق زندگی و زیباییهایش را از کار درآورد. او در نقش جوانی است که هم میداند چگونه از زندگی لذت ببرد و هم میداند چگونه اطرافیانش را کنترل کند. آن چه که نمیداند میزان دیوانگی دوست تازه یافتهاش یعنی تام ریپلی است. مت دیمون هم در این جا موفق شده کاری کند که من و شما از تماشای او بر پرده لذت ببریم. البته باید به این نکته اعتراف کرد که باز هم جود لا در زمان اجرای یک نقش فرعی، تمام قاب را از آن خود میکند.
۶. هوانورد (The Aviator)
- نقش: ارول فلین
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- دیگر بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کیت بلانشت، کیت بکنسیل و جان سی رایلی
- محصول: 2004، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۵ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 86٪
جود لا در این فیلم حضوری بسیار بسیار کوتاه دارد. او در قالب نقش ارول فلین، بازیگر و ستارهی مشهور و مطرح آمریکایی در دهههای ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی حاضر شده است. ارول فلین را با فیلمهای مختلفی به خاطر میآوریم و البته سبیل باریک و کوتاهش وجه تمایزش از دیگر بازیگران بود. او را بیشتر در قالب مردان پر جنب و جوش میدیدیم که سری نترس دارند و البته عاشقپیشه هستند و میدانند چگونه از زندگی لذت ببرند. در این میان ماجراهایی را هم پشت سر میگذارند و البته ترس به دل راه نمیدهند. همهی اینها به امضای این بازیگر تبدیل شد تا مخاطب همواره وی را در قالب نقش مردان ماجراجو بپذیرد و خیالش راحت باشد که تا زمان حضور ارول فلین بر پرده، همه چیز درست خواهد شد.
در همان مدت زمان حضور کوتاه ارول فلین در فیلم «هوانورد» جود لا از تمام خصوصیتهای گفته شده استفاده میکند تا ارول فلینی آشنا برای مخاطب مسلط به تاریخ سینما بر پرده ثبت کند. طبیعتا در این راه مرد بزرگی چون مارتین اسکورسیزی هم همراهش بوده و توصیههای لازم را به وی کرده است اما جود لا از فرصت استفاده کرده و سر آن میز رستوران چنان درخشیده که قاب را از بازیگران درجه یکی چون کیت بلانشت و لئوناردو دیکاپریو ربوده است.
داستان فیلم «هوانورد» به زندگی هوارد هیوز میپردازد. هوارد هیوز مردی دیوانه بود که در دنیا دست به کارهای بسیار دیوانهواری زد. او از ثروت بیکرانش استفاده کرد تا هم کارگردان شود، هم تهیه کننده و البته هم خلبان. او دچار وسواسی دیوانهوار بود که تا مرز جنون بردش و رهایش کرد. لئوناردو دیکاپریو در زمانی نقش این مرد را بازی کرده که هنوز این بازیگر بزرگ امروزی نبود. اصلا یکی از دلایلی که «هوانورد» نتوانست موفقیت شاهکارهای اسکورسیزی را تکرا کند، همین بازیگری دیکاپریو است.
اما همهی اینها باعث نمیشود که با اثر درجه یکی سر و کار نداشته باشیم و البته جود لا در آن چنان درخشان است که باید جایی برای «هوانورد» در فهرست بهترین فیلمهای جود لا باز کنیم.
۵. هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel)
- نقش: نویسنده
- کارگردان: وس اندرسون
- دیگر بازیگران: رالف فاینز، ادوارد نورتون، بیل مورای و تیلدا سوئینتون
- محصول: 2014، آمریکا و آلمان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 92٪
جود لا در فیلم «هتل بزرگ بوداپست» هم مانند فلیم «هوانورد» حضوری کوتاه دارد. فیلم اثری است پر از رویا و رنگارنگ و جود لا هم نشان داده که میتواند در فیلمهای فانتزی با حال و هوای شوخ و شنگ، حضوری موثر و درجه یک داشته باشد. حال اگر این حضور در فیلمی بسیار کوتاه هم بود، برای او فرق چندانی ندارد. او در این جا نقش نویسندهای را بازی میکند که شخصیتهای اصلی قصه در بخشی از داستان به او برمیخورند.
قصه فیلم، یک قصهی معمایی است اما این معما سر و شکل متفاوتی با معما در آثار معمول دارد. در دههی ۱۹۳۰ اهالی یک هتل در یک منطقهی کوهستانی تمام تلاش خود را میکنند تا اقامتی دلپذیر برای مهمانان خود فراهم کنند. همین هم باعث شهرت این هتل در سرتاسر اروپا شده و مهمانهای بسیاری برای سر زدن به آن جا صف کشیدهاند. در این میان یکی از مهمانان هتل به قتل میرسد و یک نقاشی نفیس هم دزدیده میشود. حال مدیر هتل برای جلوگیری از بیآبرو شدن هتل خود مجبور است سفری را از دل کشوری خیالی به نام زوبروکا شروع کند. سفری برای پیدا کردن سارق و دزد در دل کشوری که یک حکومت فاشیستی آن را اداره میکند.
میبینید که با داستانی معمولی سر و کار نداریم. همه چیز فیلم «هتل بزرگ بوداپست» نشان از حال و هوای متفاوت آثار وس اندرسون دارد. شاید نتوان این فیلم را بهترین اثر این کارگردان صاحب سبک دانست اما نمیتوان منکر شد که با کاملترین و دقیقترین اثر او سر و کار داریم و به همین دلیل هم باید نام فیلم را در فهرست بهترین فیلمهای جود لا با وجود حضور بسیار کوتاه او قرار داد. دلیل این کمال به تناسب کامل بین اجزای مختلف اثر بازمیگردد. فیلمهای وس اندرسون همه به گونهای هستند که گویی یک هنرمند و یک مهندس به شکلی توامان آنها را ساختهاند. همهی اجزا سر جای خود قرار دارند اما این یکی به مخاطب احساس مکانیکی بودن منتقل نمیکند. به همین دلیل هم ناگهان چشم بازمیکنیم و خود را غرق در رویا میبینیم.
۴. کوهستان سرد (Cold Mountain)
- نقش: اینمن
- کارگردان: آنتونی مینگلا
- دیگر بازیگران: نیکول کیدمن، رنه زلوگر، فیلیپ سیمور هافمن، برندون گلیسون، ایلین اتکینس و دونالد ساترلند
- محصول: 2003، آمریکا، رومانی، ایتالیا و بریتانیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 70٪
این دومین همکاری جود لا با آنتونی مینگلا پس از بازی در فیلم «آقای ریپلی با استعداد» است. اگر در آن جا او در قالب نقش اصلی بازی نمیکرد (مت دیمون نقش اصلی فیلم را بازی میکرد) و البته نقشش در درام بسیار مهم بود، در این جا آنتونی مینگلا نقش قهرمان قصه را به او داده است. «کوهستان سرد» یک فیلم حماسی تمام عیار است و همه چیز دارد. داستانش در زمان جنگهای داخلی در آمریکا میگذرد و به تاثیرات مخرب یک جنگ خونین روی یک عشق پر شور و بلایی که سر یک زوج عاشق میآورد، میپردازد. مینگلا توانایی بسیاری در تصاحب احساسات مخاطب دارد و در این جا موفق شده که این احساسات را به هر سو که تمایل داشت، هدایت کند.
داستان فیلم به سال ۱۸۶۱ بازمیگردد. یعنی سال آغاز جنگهای داخلی. مکان وقوع حوادث کارولینای شمالی است. اینمن با بازی جود لا به ارتش جنوب فراخوانده میشود تا در برابر سربازان شمالی بجنگد. او عاشق دل خستهی دختر کشیش محل اثقامتش یعنی آدا با بازی نیکول کیدمن است. روزها از پی هم میآیند و میروند و این دو جدا از هم روزگار سر میکنند. حال سه سال گذشته و جنگ تمام سهم خود از زندگی اینمن و آدا را گرفته است. اینمن تصمیم به فرار میگیرد تا به معشوق برسد و با وی ازدواج کند. اما هنوز دنیا نقشههای شومی برای این عاشق و معشوق در سر دارد. کسی قصد دارد زمینهای آدا را تصاحب کند و فرار اینمن از ارتش میتواند فرصت خوبی در اختیار این مرد بدذات قرار دهد.
جود لا توامان هم نقش مردی عاشقپیشه را به خوبی بازی کرده و هم مردی سرد و گرم چشیده. او هم انسانی مقتدر است که در برخورد با مشکلات زندگی قدرتمند است و هم انسانی شکننده که در برابر معشوق تاب نمیآورد و وا میدهد. اصلا انتخاب او برای بازی در این فیلم، انتخاب درخشانی است و همین هم ما را وا میدارد که فیلم «کوهستان سرد» را در فهرست بهترین فیلمهای جود لا قرار دهیم. اما چرا جایگاه چهارم؟ باید فیلم را ببینید تا متوجه شوید که آنتونی مینگلا چگونه موفق میشود در زمانی نزدیک به سه ساعت نبض احساسات مخاطب را در دست بگیرد و به او اجازهی پلک زدن ندهد. «کوهستان سرد» در سال اکرانش در فهرست بسیاری از منتقدان صدرنشین بهترین فیلم سال هم بود.
۳. اگزیستنز (eXistenZ)
- نقش: تد پیکول
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- دیگر بازیگران: جنیفر جیسون لی، ویلم دفو و ایان هولم
- محصول: 1999، کانادا، انگلستان و فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 74٪
این که در یک سال هم آنتونی مینگلا با آن جهان منحصر به فردش تو را فرابخواند و هم کسی چون دیوید کراننبرگ که دنیایی جنونl;یز دارد که هیچ چیزش شبیه به اطراف ما نیست، خبر از توانایی بالای بازیگر میدهد. در سال ۱۹۹۹ جود لا هم در فیلم «آقای ریپلی با استعداد» در کنار مت دیمون قرار گرفت و درخشید و هم در فیلم «اگزیستنز» دیوید کراننبرگ که به نوعی آخرین فیلم دوره اول فیلمسازی کراننبرگ به حساب میآمد. دیوید کراننبرگ در این دوران سراغ قصههایی ترسناک میرفت و جهان آدمی و زیست انسان مدرن را با تمرکز بر ترسهایش به تصویر میکشید. در این میان همواره قهرمانی هم حضور داشت که نمیخواست وا بدهد و در برابر آن چه که پلشتی می دانست، قد علم میکرد و البته رازی وجود داشت که او باید از آن سر در میآورد.
جود لا در نقش قهرمان ماجرا یعنی تد حاضر شده است. در فیلم «اگزیستنز» مرز میان مجاز و واقعیت از بین رفته است. کسی موفق شده یک بازی ویدویی خلق کند که به فرد اجازه می دهد این مرز را از بین ببرد. حال جان او در خطر است و کسانی به دنبال آن هستند که وی را بکشند. این فرد یک کمپانی را می گرداند و تد در این کمپانی به عنوان یکی از افراد حراست کار میکند. حال تد وظیفه دارد مدیر کمپانی را از شر تهدیدات ایجاد شده نجات دهد اما این عمل، کار آسانی نیست و خودش هم خیلی زود در دنیایی فانتزی ساخته شده گیر میکند و مشکلاتی را از سر میگذراند.
جود لا در این فیلم بازیگران درجه یکی را در کنارش میبیند. هنوز هم جوان است و چندان بازیگر شناخته شدهای نیست. اما نشان میدهد آمده که بماند و فقط یک جوان خوش چهره نیست. حضورش در فیلمی از کارگردانی بزرگ چون دیوید کراننبرگ که فیلمهای معمولی نمیسازد و جهانی دیوانهوار با مخاطبی خاص دارد، خبر از این قدرت ریسکپذیری جود لا در زمانهای مختلف فعالیتش میدهد. او هنوز هم این روحیه را حفظ کرده و هیچ ابایی از بازی در قالب نقشهای دیوانهوار و در فیلمهای غیر معمول ندارد.
اما دلیل قرار گرفتن فیلم در این جای فهرست بهترین فیلمهای جود لا، کیفیت اثر است. بازی خوب جود لا یکی از دلایل این کیفیت معرکه است اما مهمترین نیست. مهمترین عامل جهان خودبسنده و ویژهای است که کارگردان خلقش کرده و حال از بازیگران و ما خواسته که این منطق را باور کنیم و در آن غرق شویم.
۲. جادهای به سوی تباهی (Road To Perdition)
- نقش: هارلن مگوایر
- کارگردان: سم مندس
- دیگر بازیگران: تام هنکس، دنیل کریگ و پل نیومن
- محصول: 2002، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۷ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 81٪
اگر کسی از شما پرسید که جود لا بازیگر خوبی است یا نه، فقط کافی است همین فیلم را به او نشان دهید. جود لا در این جا نقش یک قاتل حرفهای همه فن حریف را بازی میکند. نقش اصلی فیلم هم نیست. تام هنکس و پل نیومن را در برابر خود میبیند. دو بازیگر بزرگ که کسی یارای هماوردی با آنها را ندارد. اما او باز هم با وجود حضور این بزرگان کم نمیآورد و تاثیرش را میگذارد. به ویژه که قرار است با آن چهرهی جذابش نقش آدمی ترسناک را بازی کند که به راحتی میتواند جان بستاند.
داستان فیلم «جادهای به سوی تباهی» یک داستان گنگستری است. تام هنکس نقش مردی را بازی میکند که عملا نفر دوم یک تشکیلات بزرگ خلافکاری است اما در موقعیتی قرار میگیرد که باید بین وفاداری به گروهش و اعضای خانواده یکی را انتخاب کند. انتخاب او دومی است و این انتخاب طبیعتا او را در معرض خطر قرار میدهد. خیلی زود تراژدی شکل میگیرد و زنجیرهای از جنایتها آغاز میشود. از جایی به بعد قصهی فیلم به قصهی یک انتقام شخصی تبدیل میشود و همین شخصی شدن همه چیز پای دو طرف را به کشت و کشتار باز میکند. در این میان اما یک نفر قضیه را شخصی نمیبیند و نگاهش به ماجرا کاملا حرفهای است؛ او همان قاتلی است که نقشش را جود لا بازی میکند.
فیلم از زاویهی دید پسربچهای روایت میشود که نقش پدرش را تام هنکس بازی میکند. در پایان آن آدمکش حرفهای هم در برابر دیدگان همین پسربچه قرار میگیرد و یکی از بهترین پایانبندیهای آثار فهرست بهترین فیلمهای جود لا با حضور خود او رقم میخورد. باید این نکته را خاطر نشان کرد که میتوان بازی جود لا در این جا را بهترین بازی کل کارنامهاش در نظر گرفت.
۱. هوش مصنوعی (A.I Artificial Intelligence)
- نقش: جو ژیگولو
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- دیگر بازیگران: هالی جوئل آزمنت، برندون گلیسون، ویلیام هرت، رابین ویلیامز و مریل استریپ
- محصول: 2001، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 76٪
فیلم «هوش مصنوعی» نامزد انتخاب به عنوان بهترین فیلم قرن بیست و یکم است و طبیعی است که باید آن را در فهرست بهترین فیلمهای جود لا در این جا قرار دهیم. در این روزها هم که بحث هوش مصنوعی داغ است و بسیاری دربارهی خطرات ناشی از آن صحبت میکنند. همین جا است که راه فیلمساز بزرگی چون استیون اسپیلبرگ از دیگران جدا میشود. او با خوش بینی سراغ ایدهی هوش مصنوعی رفته و آن را نه تنها مخرب، بلکه مفید هم میداند. تفاوت در طرز استفادهی آدمها است و اسپیلبرگ هوشمندانه خطر را ناشی از انسان میداند.
داستان فیلم در آینده میگذرد. بخش عمدهای از زمین زیر آب رفته و شهرهای بسیاری ناپدید شدهاند. بسیاری به دلیل کمبود منابع از گرسنگی مردهاند و به همین دلیل بشر نمیتواند با خیال راحت بچهدار شود و از سوی دولتها محدودیتهایی برای داشتن فرزند ایجاد شده است. حال دم و دستگاهی قصد دارند که به زوجهای جوان رباتهایی شبیه به کودکان هدیه کنند که احساس دارند. داستان در چنین دنیای ترسناکی میگذرد و زندگی زوجی زیر ذرهبین فیلمساز میرود که یکی از این بچههای رباتیک را به خانه آوردهاند.
«هوش مصنوعی» اثر درخشانی است. اما در این جا بحث ما جود لا است. او با بازی برای استیون اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۱ و پس از آن بازی برای مارتین اسکورسیزی توانست برای بسیاری از بزرگان تاریخ سینما ایفای نقش کند. فقط کافی است دوباره به فهرست بهترین فیلمهای جود لا نگاه کنید و ببینید که در بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ با چه کسانی کار کرده است.
منبع: دیجیکالا مگ