فیلم جوکر از موضع تئوری‌های قدرت؛ جوکرهای پیروز و آنتاگونیست‌های دانا

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
یادداشت فیلم جوکر

از تلاش نویسنده و کارگردان فیلم «جوکر» پیداست که قرار است رفتار آرتور به عنوان مبارزه‌ای علیه آنچه «قدرت» خوانده می‌شود به نمایش درآید و مضمون فیلم در دقایق ابتدایی، نگاه انتقادی کارگردان را روشن می‌سازد. اینکه قدرت چیست و چه ویژگی‌هایی دارد، به وضوح در نظریات متفکرین این حوزه پیداست؛ نظریه‌پردازانی که در طول دو قرن گذشته به طور مفصل به تشریح این مفهوم پرداخته‌اند و در معدود آثارشان راه‌حل‌هایی نوین برای مبارزه با آن پیشنهاد کرده‌اند.

در این یادداشت خطر لو رفتن داستان فیلم وجود دارد.

آنچه از این گستره نظریه‌پردازی برداشت می‌شود و آنچه برای بازخوانی فیلم جوکر کفایت می‌کند، یادآوری دو رویکرد کلی به نظام‌های برتر است. اول الگویی سنتی ا‌ست که مبتنی بر پیش فرض یک جامعه طبقاتی، عوامل تهدید فرودستان را در منفعت‌طلبی نیروهای بالادستی می‌داند و دومین الگو، همین نقشه را در جوامع قرن بیستمی و ابزارهای نوین پیاده می‌کند با این تفاوت که به جای یک نیروی برتر که طبقات پایین جامعه را به برده‌های همیشه خوشحال تبدیل کند، نیرویی اجتماعی و متکثر را در نظر می‌گیرد که در این الگو، هر شخص، خود عاملی برای اعمال زور بر دیگری ا‌ست. در حالی که نیروی برتر همواره پابرجاست اما ماهیتی تازه و دور از دسترس یافته است.

مسیر مبارزه‌ای که تاد فیلیپس در فیلمش برای شکل‌گیری یک جریان اعتراضی در نظر می‌گیرد، نشان می‌دهد که او هنوز به همان الگوی سنتی پای‌بند است. به هر حال بر مبنای انتخاب کارگردان، آرتور به عنوان جوکرِ شهر گاتهام باید زمینه‌ساز یک جنبش اعتراضی علیه نیروهای برتر جامعه باشد. اما با وجود ترفندهای چشمگیری که فیلم «جوکر» را تماشایی می‌سازد، آیا نگاه سنتی کارگردان به سرگذشت شخصیتی مثل آرتور و راهکاری که برای مبارزه با نمایندگان قدرت در نظر می‌گیرد می‌تواند به فرآیند حماسی «جوکر بودن» ماهیتی اعتراضی ببخشد؟

آرتور و بیماری زجرآورش، محصول ساز و کار دستگاه‌های هنجارمند اجتماعی امروز است (البته با توجه به نقشه‌ای که کارگردان از آن پیروی می‌کند). این ساز و کار، شهروندان مطیعی را می‌خواهد که به حدود خط‌کشی‌های حکومتی آگاه باشند. پس ابزارهایی لازم است که هر لحظه به شهروندان یادآوری کند که می‌توانند پایشان را تا جایی از گلیمشان درازتر کنند که پلت‌فرم‌های از پیش آماده نظارتی تعیین کرده است. البته نه اینکه برای هر شهروند یک جلاد شلاق به دست گماشته شود و در صورت تخطی از هنجارهایش تنبیه شود بلکه این نقشه‌های نظارتی، شکل و شمایلی جذاب و ظاهری انسان دوستانه دارند.

در فیلم «جوکر»، خندیدن یکی از همین ابزارهاست که نماینده‌ی اصلی‌اش در روایت، موری فرانکلین و برنامه‌ی تلویزیونی اوست. شومن‌هایی از این دست که در پروپاگاندای حکومت‌های امروزی به «ستاره‌های محبوب مردمی» تبدیل می‌شوند، دو وظیفه‌ی کلی دارند. اول اینکه توده‌ی مردم را با برنامه‌ای سرگرم کننده و به ظاهر انتقادی به خود جذب کنند و دوم اینکه تا جای ممکن از حساسیت نگاه تماشاگران به امور محرمانه و امنیتی کشور که ممکن است گاهی منجر به آگاهی شهروندان از ساز و کار برده‌داری سیاسی شود، بکاهند.

پیرنگ فیلم «جوکر»، موری فرانکلین را به عنوان آنتاگونیست معرفی می‌کند. شخصیتی که آرتور با طی کردن مسیری زجرآور قرار است به ضرب شلیک گلوله او را از پا درآورد و این همان نسخه ای ا‌ست که تاد فیلیپس برای جوکر فیلمش می‌پیچد تا با استفاده از تکنیک‌های سینمایی، مبارزه‌ای تماشایی را شکل بدهد.

آرتور در یک بنگاه شادی‌آور به عنوان بازیگر کار می‌کند. این بنگاه وظیفه دارد که دلقک‌های خود را طبق سفارش مشتریانش آماده کند و از استعداد آن‌ها برای خنداندن دیگران بهره ببرد. آرتور آرزوی شرکت در برنامه موری فرانکلین را دارد و موری را شخصیتی تمام و کمال می‌داند.

فیلم جوکر با قرار دادن این دو شخصیت در مسیری واحد، گویی قصد دارد آرتور را به مبارزه علیه نیروی برتری وادارد که او را در زندان شکنجه‌های روانی و اندوه «مثل دیگران نبودن» گرفتار کرده است. شرح این مبارزه، خط اصلی پیرنگ را نظم می‌بخشد و شاید قادر به ایجاد زیرمتنی با عنوان «خودکشی جوکرها» باشد (به نظر می‌رسد حرکت آرتور و رفتن به برنامه زنده موری فرانکلین و کشتن مجری محبوب تلویزیونی، تلاشی برای پایان بخشیدن به بهره‌کشی دستگاه‌های نظارتی از نیروهای ضعیفی مثل «جوکر» است.).

اما قرار دادن این خط روایی در کنار پیرنگ فرعی فیلم که قصه‌ی اعتصاب رفتگران و انبوه زباله‌ها در سطح شهر را تعریف می‌کند، ماهیت کنش شخصیت اصلی فیلم را به مفاهیم انتزاعی مثل «مبارزه علیه سرمایه‌داری» پیوند می‌زند. توماس وین و حضور او به عنوان پدر آرتور، در الصاق این مضمون پیرنگ اصلی را یاری می‌دهد. او یکی از سرمایه‌داران شهر گاتهام است و تلاش می‌کند در رقابت رسیدن به مقام شهردار، خود را ناجی مردم جلوه دهد. مبتنی بر این ضلع روایت، حرکت پیش‌تازانه‌ی آرتور بهانه‌ای می‌شود برای سرعت یافتن یک جنبش خیابانی که قادر است جان این پدر سودجو و ناجی دروغین شهر را در همان کوچه‌ای که جوکر تحقیر شد، بگیرد.

تاد فیلیپس قصه‌ی «جوکر ضعیف» را در فیلمنامه‌ای هیجانی، متناسب با مضمون اعتراضی فیلم و با رعایت قواعد سرگرمی‌ساز هنر سینما به خوبی سامان می‌دهد و آنتاگونیست مناسبی را برای آرتور در نظر می‌گیرد. قتل موری فرانکلین توسط آرتور به عنوان مبارزه‌ای علیه عملکرد رسانه در سرپوش گذاشتن بر مشکل رفتگران و انحراف ذهن شهروندان به برنامه‌ای خنده‌آور، انتخاب درستی برای سرنوشت قهرمان فیلم است. اما نکته اینجاست که نمایش کنش قهرمانانه‌ی «جوکر»، درست در راستای ساز و کاری است که موری فرانکلین را به «شومن منتقد دولت» و جوکرها را به «قهرمان» تبدیل می‌کند.

طبیعی‌ است که نتیجه تماشای چنین نمایشی، ذهن تماشاگر را به مفاهیمی همچون «آنارشیسم» و «ضد هنجارها» هدایت کند. در حالی که آنارشیستی خواندن رفتار جوکر مبتنی بر همان نگاه سنتی به جوامع امروزی و شیوه‌های سنتی مبارزه علیه نمایندگان قدرت است. رفتار جوکر در بستر وقایعی که از ابتدای پیرنگ زمینه شناخت او را برای تماشاگر فراهم می‌کند، رفتاری حماسی ا‌ست و حتی اگر عناصر روایی فیلم جوکر را در نظر نگیریم، سرگذشت دردآلود شخصیت آرتور که برساخته ابزارهای نوین حکومتی ا‌ست، واکنش غیرعادی جوکر را کاملا طبیعی جلوه می‌دهد.

پس بازتاب آنارشیستی کنش آرتور، درست در راستای خواسته‌های نظام فکری‌ است که جوکرهای بیشماری را پرورش می‌دهد تا در فرآیندی هیجانی، قدرت بیشتری به عوامل بازدارنده‌ی حکومتی بدهد. رفتار آرتور در جغرافیای فیلم «جوکر»، تصویری از یک قهرمان ارائه می‌کند و هیجان ناشی از این تصویر، هر گونه فعالیت علیه دستگاه‌های حکومتی را اخته می‌کند. این همان چرخه‌ی بازتولید قهرمان‌هایی‌ است که نیروهای برتر حکومتی به صورتی پنهان از ایجاد آن در زیرساخت‌های فرهنگی سود می‌برند. بنابراین بر خلاف خواسته کارگردان فیلم جوکر، «فرآیند جوکر بودن»، به هیچ وجه قادر نیست خدشه‌ای به این پلتفرم پیچیده مدرن وارد کند.

از طرفی اعتراض جوکرها در پایان فیلم، پلیس ناتوانی را به ما معرفی می‌کند که طی نقشه‌ای ساده به دست معترضین شکست می‌خورد. در نظر گرفتن چنین جلوه‌ای برای حضور نیروی بازدارنده‌ی پلیس در فیلم «جوکر» به هیچ وجه با لحن انتقادی تاد فیلیپس (چه پیرو دیدگاه نقد قدرت سنتی باشد و چه مدرن) هم‌خوانی ندارد.

کافی‌ است در نظر بگیرید که اگر در آمریکای دهه‌ی هشتاد چنین جنبشی رخ می‌داد به فاصله کمتر از چند ساعت نیروی بازدارنده‌ی این نهاد امنیتی چگونه چهره واقعی خود را نشان می‌داد. نمونه‌های متعددی از این جلوه واقعی حضور پلیس را در رفتار نژادپرستانه‌ی پلیس آمریکایی با سیاهپوستان معترض می‌شود دید.

بنابراین در نظر گرفتن جایگاه «پلیس ناتوان» و «جوکرهای پیروز»، در جوامع امروزی خاصیتی غیر از بازتولید «قصه‌های اشک و لبخند» ندارد و باید پذیرفت که خانه‌ی مستحکم ابرمردهای سیاسی امروز با تماشای «نمایش حماسی جوکرها» کوچکترین ضربه‌ای نمی‌خورد. چرا که دستگاه‌های حکومتی امروز در کنار تربیت شومن‌هایی مثل موری فرانکلین که بلندگوی مخاف‌خوانی تماشاگرانش را به دست دارد، نیروی همیشه آماده‌ای را نیز برای بازدارندگی هر گونه اقدام علیه دستگاه‌های پیچیده‌ی حکومتی پرورش داده است.

این یادداشت درباره‌ی فیلم جوکر بازتاب دیدگاه‌های شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. Mehdi

    من عاشق این فیلمم

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما