۶ کتاب خواندنی از یو نسبو؛ خالق کارآگاه افسرده «هری هوله»
تا چند سال پیش وقتی اسمی از کشورهای اسکاندیناوی به میان میآمد، نفت، خودروی با کیفیت، کاغذ، مبلمان و لوازم خانگی، لبنیات و ماهی به ذهن متبادر میشد. اما از زمانی که ادبیات جنایی و پلیسی این منطقه که به «نوآر نوردیک» مشهور است در میان اهل کتاب و مطالعه محبوب شد و نسخههای سینمایی و تلویزیونیاش بینندگان بسیاری یافت، نام قصهنویسان این گونه بر سر زبانها افتاد. یو نسبو از جمله محبوبترین نویسندگان «نوآر نوردیک» است که با انتشار سری رمانهای کارآگاه «هری هوله» توانسته آتش اشتیاق به این نوع از قصههای جنایی را زنده نگه دارد. تاکنون بیش از ۳۰ میلیون نسخه از بهترین کتابهای یو نسبو فروش رفته و ناماش در فهرست محبوبترین و ثروتمندترین نویسندگان جهان جای گرفته است.
او روز آخر سومین ماه سال ۱۹۶۰ در اسلو، پایتخت نروژ، به دنیا آمد. نوجوان بود که در لیگ فوتبال کشورش بازی کرد اما آسیبدیدگی زانویش باعث شد فوتبال را در ۱۸ سالگی کنار بگذارد. در مدرسهی اقتصاد و بازرگانی دانشگاه برگن مشغول تحصیل شد و همراه دوستانش گروه موسیقی راک ساخت و در کنار کارگزاری بورس، ترانه مینوشت و گیتاریست بود. همزمان با برادرش گروه موسیقی دیگری تشکیل داد که دومین آلبومشان پرفروشترین آلبوم سال نروژ شد.
نوشتن را از ۱۰ سالگی شروع کرد. همشاگردیهایش حداکثر دو صفحه دربارهی جنگل نوشتند اما نوشتهی ده صفحهای او که سرشار از تعلیق، وحشت، قتل و … بود معلم را به اندازهای نگران کرد که تصمیم گرفت با مادرش صحبت کند.
اولین تجربهی جدی نویسندگی یو نسبو بعد از قبول پیشنهاد ناشری که گفته بود خاطرات روزهای تشکیل گروه موسیقی و برگزاری کنسرت را بنویسد، شکل گرفت. او به جای این کار پیرنگ «خفاش» اولین رماناش را نوشت که در پاییز سال ۱۹۹۷ منتشر و با استقبال بسیار زیاد مواجه شد و جایزهی بهترین کتاب جنایی نروژ و اسکاندیناوی را از آن خود کرد. بعد از آن او بیش از بیست رمان و مجموعه داستان در فرودگاه، هواپیما، قطار و لابی هتل نوشته و نامزد و برندهی بسیاری از جوایز شده است.
یو نسبو که سرشار از انرژی است و اوقات فراغتش را صرف صخرهنوردی میکند در سال ۲۰۰۹ بنیاد خیریهی «هنری هول» را با هدف سوادآموزی کودکان محروم جهان سوم تاسیس کرد.
داستانهای پلیسی، تریلرهای پر تعلیق، آثار معمایی و نوآرهای آمریکایی همگی زیرگونههایی از ادبیات جنایی هستند. قتلی پر رمز و راز در خانه و قصری اشرافی اتفاق میافتد. خدمهی قصر که معمولا شاهدانی خاموشاند و ورود کارآگاهی باهوش و غیرعادی به داستان، برای همه آنهایی که ادبیات جنایی را دنبال میکنند، آشناست.
نوردیکنوآر که به نوآر اسکاندیناوی هم شناخته میشود ژانری در ادبیات جنایی است که مشخصات فرمی مشخصی دارد و به واسطهی محل وقوع قصهها که در شمال اروپا میگذرند قابل تشخیص است.
این رمانها معمولا از زاویهی دید پلیس روایت میشوند. نثر و زبانی ساده دارند و تنش میان لایههای پنهان جامعه را به تصویر میکشند. قتل، تعرض جنسی و تجاوز، خشونت خانگی و نژادپرستی از موضوعات اصلی آنهاست و در تناسب با مناظر تیره و تاریک منطقهی اسکاندیناوی فضایی تاریک و پیچیده دارند.
دربارهی ریشههای این ژانر دیدگاههای متفاوتی وجود دارد اما عموم منتقدان معتقدند که این نویسندگان این گونهی ادبی روی شانهی ماژ شیوال و پر والو زوجی سوئدی ایستادهاند که در دههی هفتاد میلادی ده رمان جنایی نوشتند. آنها شخصیتی آفریدند به نام مارتین بک آفریدند که کارآگاهی میانسال،تلخ و بدخلق بود. پرسوناژی که در باقی آثار این ژانر هم حضور دارد. به نظر میرسد چیزی که قصههای این دو را از باقی نوشتههای نویسندگان متمایز میکرد وجود دیدگاهی انتقادی نسبت به جامعهی سوئد بود.
تا قبل از سال ۲۰۱۰ این ژانر نامی نداشت. به قصههایی که از سوئد، دانمارک و نروژ میآمدند «داستانهای جنایی نوردیک» گفته میشد. اما اصطلاح نوردیک نوآر در واقع توسط اساتید بخش اسکاندیناوی دانشگاه لندن سر زبانها افتاد که رسانهها، به خصوص روزنامهی گاردین، از آن استفاده کرد.
در ادامهی این مطلب با شش رمان یو نسبو که به باور اکثر منتقدان بهترین پلیسیجنایینویس جهان است، آشنا میشوید.
۱- خفاش؛ از بهترین کتابهای یو نسبو
هری هوله بازرس تلخ و بیحوصله اما در عین حال ماجراجوی دایرهی جنایی پلیس اسلو که بیش از حد سیگار دود میکند، الکل مینوشد و از روشهای عجیب و غریب برای گیر انداختن مجرمان استفاده میکند، برای تحقیق دربارهی پروندهی تجاوز و قتل اینگر هالتر دختر نروژی به سیدنی سفر میکند. اما علاوه بر چمدان و کارت شناسایی، قصههایی از اسلو دارد: از رفیقاش که در عملیاتی به خاطر اشتباه او کشته شد، معشوقهاش که ترکاش کرد و خواهرش که میخواست برایش مادری کند.
اینها در ذهناش است و داستان شروع میشود. بازرس هوله در فرودگاه با بومی گردنکلفتی آشنا میشود که ناماش اندرو است. قبلا بوکسور بوده، موهای فرفری دارد و از افسران پلیس است. اندرو دروازهی ورود مخاطب به سیدنی است. شهری گرم و پر جنبوجوش، لبریز از مهاجران، سفیدپوستهای ثروتمند، بومیهای فقیر، کلوبهای شبانه و آفتاب داغ که دمار از آدم درمیآورد.
او پی میبرد که مرگ مقتول بخشی از یک سری قتلهای حلنشده است که در ادامه به شکلگیری اتفاقات تکاندهنده منجر میشود.
در بخشی از رمان «خفاش» یو نسبو که با ترجمهی عباس کریمی عباسی توسط نشر چترنگ منتشر شده، میخوانیم:
«هری بعداً اتفاقاتی را که در تئاتر سنت جورج روی داده بود به یاد آورد، اینکه بخار حمام اتو همهجا را فراگرفته بود، راهرو و نگهبان را که در تلاش برای باز کردن در اتاق تدارکات بود در خود محو کرده، از سوراخ کلید نفوذ کرده و سرخی محوی را در اتاق پخش کرده بود؛ همانجایی که وقتی در را شکستند، تیغ فرودآمده و خونآلود گیوتین را دیدند. بخار در مجرای شنواییشان نیز نفوذ کرده و صدای جیغهای عجیبی را میشنیدند که در نطفه خفه میشد.»
۲- چاقو
اینبار قاتل از اطرافیان بازرس هری هوله است. راکل، همسر هری، او را ترک کرده و اسواین فینه که به جرم تعرض زندانی بوده بعد از سالها آزاد میشود. هری که از وحشت بازنگشتن همسرش به خانه زمینگیر شده و نوشیدن الکل را دوباره شروع کرده، درگیر آزاد شدن فینه است. یکی از نزدیگان کارآگاه به قتل میرسد و دنیای هری زیر و زبر میشود. بعدها مشخص میشود قاتل داستان، اطرافیان هوله را برای قتل انتخاب میکند. کارآگاه اینبار نه فقط با دشمنی قدیمی که با ژرفترین ترسهایش روبهروست. اما در منتهای تاریکی، روشنایی از راه میرسد.
در بخشی از رمان «چاقو» از بهترین کتابهای یو نسبو که با ترجمهی سینا شاهبابا توسط نشر چترنگ منتشر شده، میخوانیم:
«پیراهنی کهنه از شاخه درخت کاجی در حال پوسیدن آویزان بود. این صحنه پیرمرد را به یاد آهنگی در دوران جوانیاش انداخت که درباره پیراهنی آویزان از بند رخت بود. البته این یکی مثل پیراهن درون آهنگ در معرض وزش نسیم جنوبی نیود، بلکه در برفاب بسیار سرد رودخانه قرار داشت.»
۳- خون بر برف؛ داستانی رمانتیک از بهترین کتابهای یو نسبو
ماجرا در سال ۱۹۷۷ از شهر اسلو شروع میشود. اولاف یوهانسون راوی داستان برای هافمن، یکی از بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر نروژ کار میکند. قاچاقچی بعد از اولین قتل و سومین حسابرسی از راوی میخواهد دخل زناش را بیاورد.
قصه از ابتدا رمانتیک است. از یک طرف عشق اولاف ماریا است و حمایت او از ماریا که به خاطر دوستپسرش مجبور شد با آدمهای رئیس پااندازش که تجارت روسپیگری اسلو را در دست دارند درگیر شود و بدهی دوستپسرش را بدهد. از سوی دیگر مادرش است که از کودکی حمایتاش کرد و نگذاشت از پدرش کتک بخورد. اما راوی پدرش را کشد و با خونسردی در دریاچهای بیندازد و مدتی بنشیند و چای بنوشد. اما رقت قلباش در برابر زنها تمامی ندارد.
داستان اوج میگیرد. اولاف ناخواسته وارد بازی قدرت و سیاست، رقابت دو باند بر سر قاچاق هروئین، مشروبات الکی، روسپیگری و …، میشود و برای نجات زن رئیساش که طاقت دیدن اشکهایش را ندارد به رئیس باند رقیب پناه میبرد.
در بخشی از رمان «خون بر برف» از بهترین کتابهای یو نسبو که با ترجمهی نیما م. اشرفی توسط نشر چترنگ منتشر شده، میخوانیم:
«مثل آن فیلسوفی که اسمش دیوید نمیدانم چی بود و نوشته بود اگر چیزی چندبار اتفاق بیفتد، بدین معنا نیست که دفعه بعد باز هم اتفاق میافتد؟ بدون اثبات منطقی ما نمیدانیم که تاریخ خودش تکرار میکند یا شاید چون هر چه پیرتر میشویم و به آن نزدیکتر میشویم، بیشتر میترسیم؟ یا شاید هم کلا مسئله دیگری در کار است؟»
۴- خورشید نیمهشب
فرار؛ این تنها راه نجات یون از دست فیشرمن بد ذات است.
یون شخصیت اصلی رمان مردی خلافکار است که به فیشرمن، رئیس گروهاش خیانت کرده و در حال فرار از دست او است. فیشرمن، مردی خطرناک و خشن، از سردمداران قاچاق مواد مخدر در نروژ است، کارمندش را تعقیب میکند تا او را به سزای عملاش برساند. یون در مسیر فرار به روستایی کوچک در منطقهی دورافتادهی نروژ میرسد. روستایی که خورشیدش هیچوقت غروب نمیکند. این موضوع علاوه بر استرس و هیجان فرار، فشار روحی شدیدی بر مرد فراری وارد میکند. او در روستا به خانهی لیا، زنی جوان و زیبا که پسری ده ساله دارد، پناه میبرد و پنهان میشود. یون کمکم عاشق لیا میشود و به زندگی و آینده امیدوار.
در بخشی از رمان «خورشید نیمهشب» که با ترجمهی نیما م. اشرفی توسط نشر چترنگ منتشر شده، میخوانیم:
«نیمه شب از اتوبوس پیاده شدم. نور خورشید چشم هایم را می سوزاند. عرض جزیره ای عبور می کرد و به سمت دریا تا شمال پیش می رفت. سرخ و بی رمق. درست مثل من. پشت آن باز هم دریا بود. پشت آن هم قطب شمال. شاید این جا دست شان به من نمی رسید.»
۵- قلمرو
نویسنده در این رمان داستان کارل و روی، دو برادر را که به شهر کوچک و مذهبیشان برمیگردند را روایت میکند. آنها بعد از مرگ پدر و مادرشان در تصادفی مشکوک به جایی دور از شهرشان نقل مکان کرده بودند حالا با فکر ساخت هتل و رستوران گرانقیمت به زادگاهشان برگشتهاند. اما با مخالفت اهالی شهر روبهرو شدهاند، چون آنها به دو برادر به خاطر گذشتهی تاریکشان اعتماد ندارند. این رمان تضادها و تناقضهای انسان را به تصویر کشیده و به خوبی نشان داده انسان چگونه میتواند برای رسیدن به اهدافاش از خشونت استفاده کند.
در بخشی از رمان «قلمرو» از بهترین کتابهای یو نسبو که با ترجمهی ندا رحمانی توسط نشر چترنگ منتشر شده، میخوانیم:
«حتماً ماجرای بیرون آوردن جسد مامان و بابا از هوکن را شنیده بود. دو مرد از تیم نجات کوهستان آن پایین رفته بودند و وقتی شروع کرده بودند به بالا کشیدن برانکاردها همراه با اجساد، برانکاردها با صدای بلند به دامنهی صخره برخورد کرده بودند، اما هیچ سنگی جدا نشده بود.»
۶- عطش
این رمان که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، قصهی قاتلی را روایت میکند که زائیدهی پلیدی است و هری هول را با وجود بیماری سخت همسرش درگیر ماجرایی پر فراز و نشیب میکند. این بار، قربانی زنی معتاد به شبکهی اجتماعی «تیندر» است و تنها سرنخ موجود بیش از آنکه کمککننده باشد، گروه تحقیق را سردرگمتر میکند. دو روز بعد، قتل دوم اتفاق میافتد. زنی در سن و سال مقتول اول که کاربر «تیندر» است در صحنهای مشابه با قتل قبلی کشته شده است. رئیس پلیس میداند که تنها یک نفر از پس حل این پرونده برمیآید. اما هری هول دیگر با پلیس همکاری نمیکند. او به خودش و زن مورد علاقهاش قول داده دیگر کارآگاه نباشد. اما بعد از مدتی، هری توبهاش را میشکند و با وجود خطرات زیادی که در انتظارش است به سراغ قاتلی میرود که قبلا یکبار از دستش فرار کرده است.
در بخشی از رمان «عطش» یو نسبو که با ترجمهی جواد رحمتیفر توسط نشر مانا کتاب منتشر شده، میخوانیم:
«دلیل پنهانی همهی قتل ها، حسادت نیست بلکه حسرت ها و بلندپروازی های سرکوب شده ی یک انسان است. به عبارت دیگر، یاگو. اتللو فقط یک عروسک خیمه شب بازی است.»
من کتابهای آدم برفی +خون بر برف از این نویسنده رو خوندم عالی بود