دنیای سینمایی جدید دیسی از کدام اشتباهات مارول باید اجتناب کند؟
مدتهاست که گفته میشود استودیو مارول در رابطه با شخصیتهای شرور یک مشکل جدی دارد. در بسیاری از فیلمهای دنیای سینمایی مارول، شخصیتهای شرور معمولاً شخصیتپردازیهای برجستهای ندارند، یا به عبارت دیگر، فاقد ویژگیهای شخصیتی منحصربهفرد هستند و انگیزههایی که برای کارهای شرورانه خود دارند، بسیار ساده و سطحی است. شخصیتهای شرور مارول معمولاً انگیزههایی مانند انتقام یا شهوت تسلیمناپذیری برای قدرت دارند. این یکی از مشکلاتی است که دنیای سینمایی جدید دیسی باید از آن دوری کند اما این تمام ماجرا نیست.
در کمیکهای اصلی مارول که همگی شرورهای دنیای سینمایی مارول از آنجا نشأت میگیرند، معمولاً به مخاطبان کمیک ماهها، سالها و حتی دههها فرصت داده میشود تا با زیر و بم شخصیت یک ظالمِ دیوانه قدرت آشنا شوند و او را درک کنند. اما در دنیای سینمایی مارول ماجرا فرق دارد. اغلب شخصیتهای شرور فیلمهای مارول، تنها در طول یک فیلم در این دنیای سینمایی حضور دارند و معمولاً پس از آن فیلم به خصوص، دیگر آنها را نمیبینیم. مطمئناً نمیتوان در طول ۲ ساعت یک شخصیت شرور را که اغلب به اندازه قهرمان فیلم اهمیت دارد، به خوبی پرداخت و اعماق انگیزههای او را برای مخاطب کاوش کرد.
گاهی اوقات در فیلمهای مارول میبینیم که به لطف یک بازیگر با استعداد و ماهر، برخی از این شخصیتهای شرور تمایز پیدا میکنند و در ذهن مخاطبان ماندگار میشوند. اما این موضوع حقیقت را تغییر نمیدهد: شخصیتهای شرور دنیای سینمایی مارول بسیار بد نوشته میشوند.
اگرچه مشکل اصلی دنیای سینمایی مارول، صرفاً به پرداخت شخصیتهای شرور ختم نمیشود. این موضوع نشاندهنده مشکلی اساسیتر از صرفاً گروهی از شخصیتها است. شخصیتهای شرور سطحی به کنار، دنیای سینمایی مارول از نظر داستانی ضعیف است. دنیای ابرقهرمانان معمولاً جهانی سیاه و سفید است. همه به دو دسته قهرمانان و تبهکاران (شروران) تقسیم میشوند، دو گروهی که تنها با جنگیدن و از بین بردن یکدیگر میتوانند مشکلات خود را حل کنند. با وجود اینکه محدودیتی در رابطه با خلق داستانهایی در این چهارچوب وجود ندارد، اما تکراری شدن و پیشبینیپذیر شدن آنها اجتنابناپذیر است، اتفاقی که به وضوح برای دنیای سینمایی مارول افتاده است. مارول تا به حال نخواسته چهارچوب و سنتهای داستانهای کمیکی و ابرقهرمانی را زیر پا بگذارد، به جای آن تصمیم گرفته تا میزان اکشن فیلمها را افزایش دهد و شخصیتهای شرور قویتری را به نمایش بگذارد که درگیر شرارتهایی با مقیاس بزرگتر میشوند.
پس از آنکه تایتان دیوانه تانوس (با بازی جاش برولین) نیمی از جمعیت کل جهان را در فیلم «انتقامجویان: جنگ بینهایت» (Avengers: Infinity War) از صفحه روزگار محو کرد، دنیای سینمایی مارول چارهای جز پایین آوردن مقیاس شرارتها نداشت. شاید همه با این حرف موافق نباشند، اما جیمز گان چنین عقیدهای دارد. تجربه جیمز گان در دنیای سینمایی مارول به ساخت ۳ فیلم «نگهبانان کهکشان» (guardians of the galaxy) منجر شد. در حال حاضر گان دارد دنیای سینمایی جدید دیسی را برای کمپانی برادران وارنر سازماندهی و راهاندازی میکند. طی گفتوگویی که گان با مجله ددلاین در سال ۲۰۲۳ داشته، فاش کرده که مخاطبان واقعاً از داستانهای تکراری و کلیشههای سینمای ابرقهرمانی خسته شدهاند، به همین علت او قصد دارد از چنین رویکردی در دنیای سینمایی دیسی اجتناب کند. طبق گفتههای جیمز گان او میخواهد با تمرکز روی شخصیتها، به جای داستان، این مشکل بزرگ فیلمهای ابرقهرمانی را حل کند.
اگر واقعگرایانه نگاه کنیم، هیچکس نمیتواند پس از تانوس دوباره عرض اندام کند
جیمز گان در این گفتوگو بلافاصله موضع دیپلماتیکی گرفت و به این نکته اشاره کرد که مارول و دیسی نباید به عنوان رقیبهای یکدیگر دیده شوند. بدون شک مارول و دیسی به مدت چندین دهه برای کنترل بازار کتابهای کمیک با هم رقابت کردهاند، و هواداران هر یک از این ناشرها اغلب درباره نقاط قوت و ضعفی که آنها دارند، از بحثهای پرشوری که بینشان ایجاد میشود لذت میبرد، اما به نظر جیمز گان در رابطه با سینما ماجرا فرق دارد. به عقیده او دنیای سینمایی مارول و دنیای سینمایی دیسی نه تنها با هم درگیر نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هستند.
جیمز گان در این رابطه گفت: «صادقانه بگویم، فکر میکنم هر چه فیلمهای مارول بهتر باشند، برای دیسی بهتر است، و هر چه فیلمهای دیسی بهتر باشند، برای مارول بهتر است. وقتی مردم فیلمهای ابرقهرمانی بد میبینند، دیگر نمیخواهند پولشان را برای چنین فیلمهایی خرج کنند. بنابراین اگر شما در سینمای ابرقهرمانی فعالیت میکنید، نفع شما در ساخته شدن فیلمهای خوب است.»
با این وجود جیمز گان از استفاده یک فاجعه در ابعاد کیهانی (بشکن تانوس) در فیلم «جنگ بینهایت» انتقاد کرد: «وقتی شما نیمی از جمعیت کل جهان را حذف میکنید، چطور میتوانید در داستانهای بعدی و جدیدتر دنیای خود، میزان خطر را بالاتر ببرید؟ چه خطری بالاتر از کشته شدن نیمی از جمعیت جهان وجود دارد؟» به نظر جیمز گان، حذف کردن نیمی از جمعیت کیهان آنقدر دراماتیک است که یک فرنچایز نمیتواند پس از آن دوباره تجدید قوا کند. بلکه درعوض باید در داستانهای بعدی، نشان بدهد چگونه کل جهان به واسطه این اتفاق دیوانه شده بود و عواقب آن را به تصویر بکشد.
این فیلمساز تحسین شده در ادامه گفت: «بشکن تانوس یک رویداد جهانی در مقیاس کل کیهان بود. اگر واقعگرایانه نگاه کنیم، در سراسر کیهان، در تمام سیارهها و کهکشانها، عواقب چنین رویدادی مردم را دیوانه خواهد کرد. بنابراین نوشتن داستانی که پس از این اتفاق روایت میشد، بسیار سخت است. به همین دلیل است که روایت داستان فیلمهای «نگهبانان کهکشان» تا حدی آسانتر بوده است، چرا که آنها فاصله قابل قبولی از باقی فیلمهای دنیای سینمایی مارول داشتهاند.»
فیلمهای «نگهبانان کهکشان» جیمز گان در اعماق فضا و با شخصیتهایی اتفاق میافتد که یا بیگانه، یا اندروید و یا جهشیافته هستند و اغلب اوقات با دیگر قهرمانان دنیای سینمایی مارول تعامل ندارند. فاصله «نگهبانان کهکشان» با دیگر فیلمهای مارول این امکان را به جیمز گان میداد تا فیلمهای خود را در یک حباب مجزا قرار بدهد.
شخصیتمحور بودن بهتر از داستانمحور بودن است
جیمز گان تصمیم گرفته به جای آنکه فیلمهای جدید دنیای سینمایی دیسی را درباره قتلعامهای جهانی و تهدیدهای ویرانگر بسازد، کمی از طرحهای داستانی اینگونه عقبنشینی کند و روی شخصیتها تمرکز کند. او اعتراف کرد که خستگی مردم از سینمای ابرقهرمانی واقعی است، اما به این موضوع اشاره کرد که این خستگی ربطی به ژانر ابرقهرمانی ندارد و به خاطر داستانهای تکراریای است که در این ژانر روایت میشوند.
گان در این رابطه توضیح داد: «چیزی که به عنوان «خستگی ابرقهرمانی» میشناسیم به نوع داستانهایی مربوط میشود که در این ژانر روایت میشوند. این خستگی وقتی رخ میدهد که شما تمرکزتان را از نکته اصلی، که شخصیت است، برمیدارید و جای دیگری قرارش میدهید. ما سوپرمن را دوست داریم. ما بتمن را دوست داریم. ما عاشق مردآهنی هستیم. چون آنها شخصیتهای باورنکردنیای هستند که مدتهاست در قلب ما جایی برای خود پیدا کردهاند. و اگر روی پرده سینما این شخصیتها جز مشتهای خود چیزی برای ارائه نداشته باشند، فیلمهای ابرقهرمانی واقعاً خستهکننده میشوند. به عقیده من هر فیلمی که داستان آن احساسات مخاطب را درگیر نکند، خستهکننده خواهد شد.»
مبارزه نهایی در پایان اغلب فیلمهای ابرقهرمانی، در حقیقت چیزی نیست جز خزعبلی که روی پرده نمایش داده میشود. فیلمهای ابرقهرمانی به مدت ۲ ساعت همه شخصیتها را معرفی و آماده میکنند، سپس در ۳۰ دقیقه نهایی، ناگهان آشوب و ویرانی سراسر فیلم را در بر میگیرد. مهم نیست مبارزه نهایی یک فیلم چقدر اکشن است، مبارزه نهایی هرگز قرار نیست بهترین بخش یک فیلم اکشن یا ابرقهرمانی باشد. مبارزه نهایی صرفاً وقفهای است که مخاطب باید منتظر بماند تا ببیند چه کسی جان سالم به در خواهد برد.
اگر فیلمسازان فیلمهای ابرقهرمانی طعمهای بیشتری به فیلمهای اکشن خود اضافه کنند، میتوان با خستگی ابرقهرمانی مبارزه کرد. کار دیگری که آنها میتوانند بکنند، این است که اکشن فیلمهای خود را منحصر به فرد کنند، مانند فیلمهای فرنچایز «مأموریت غیرممکن» (Mission: Impossible) که با موفقیت این کار را اجرا کرده. مسیری که خود جیمز گان برای دنیای سینمایی دیسی انتخاب کرده، عمیق شدن روی شخصیتها و پرداختن به آنهاست تا از این طریق، اکشن فیلم را هم جذابتر و درگیرکنندهتر کند.
منبع: Slash/Film