فیلم جیمز باند بعدی به تحولی مهم در کاراکترهای شرور نیاز دارد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه

در دنباله‌های قبلی جیمز باند چندین بار بر این موضوع تاکید شده که برخی از شرورهای این فیلم برای سازمان جاسوسی M16 کار می‌کردند و این همان تحولی است که باند ۲۶ نیز به آن نیاز دارد.

اکنون‌ که دیگر دوران دنیل کریگ در نقش جیمز باند به پایان رسیده، این فرنچایز باید دوباره حس و حال روزهای اولیه خود را به دست آورد. دنباله سرگرم‌کننده و سرشار از ماجراجویی «زمانی برای مردن نیست» ثابت کرد که این فرنچایز می‌تواند داستان‌های اکشن جذاب را با عناصر سرگرم‌کننده و طنزآمیز درهم آمیزد و این همان، چیزی که باند پس از به اتمام رسیدن داستان‌های کریگ به‌ شدت به آن نیاز دارد.

خوشبختانه، این اولین باری نیست که مامور ۰۰۷ در دنباله‌های مختلف این فرنچایز تحت یک تغییر و تحول اساسی قرار می‌گیرد. ما در دو مورد از فیلم‌های قبلی باند نیز شاهد چنین تحولی بودیم که توانست علاقه تماشاگران به این کاراکتر را بیش‌ از پیش کند و هر دو نیز جزو فیلم‌های موفق این فرنچایز بودند و این بدان معنی است که دنباله بعدی این فرنچایز ابر جاسوسی کاریزماتیک نیز باید چنین تحولی را در کاراکترهای خود به کار بگیرد. دنباله‌های «اسکای فال» و «گلدن آی»، دو فیلم قبلی باند که نشان دادند شرورهای موجود در این فیلم‌ها قبلا با کارفرمایان باند متحد بودند، از نظر داستان‌پردازی یا سبک، هیچ‌وجه اشتراک دیگری باهم نداشتند. با این‌ حال، این دو دنباله توانستند به‌خوبی نشان دهند که این تکنیک تا چه حد می‌تواند موثر باشد.

اگرچه استفاده از چنین تکنیکی ممکن است برای مخاطبان، آشنا به نظر بیاید، اما به‌کارگیری آن می‌تواند همچنان برای طرفداران «جیمز باند» جالب، سرگرم‌کننده و جذاب باشد. داستان تکراری تبهکاران کلاسیکی که به‌ طور مخفیانه جزو ماموران سابق تشکیلات جاسوسی MI6 بودند، تحولی چشمگیر است که حتی بر کاراکتر مامور ۰۰۷ نیز تاثیر می‌گذارد چرا که همین افشاگری توانسته برای دو بار، دنیای باند را به‌ طور کامل متحول نماید. به‌ این‌ ترتیب، هیچ راهی بهتر از این نیست که از چنین تاکتیکی در هنگام معرفی باند جدید استفاده شود، چرا که، هم «گلدن آی» و هم «اسکای فال» از این سبک استفاده نمودند و توانستند به موفقیت این فرنچایز کمک کنند.

توضیحاتی درباره تحولات رخ‌ داده در قهرمانان سابق MI6

جیمز باند

آنچه در این دنباله‌ها مشخص شد این بود که رائول سیلوا، اصلی‌ترین شرور «اسکای فال» و الکس ترولیان، قاتل خشک و بی‌روح «گلدن ‌آی»، از همکاران سابق باند بودند و هر دو فیلم به مخاطبان نشان دادند که نویسندگان از ارتباط بین آن‌ها و باند برای ملموس‌تر کردن بیشتر شرارت‌های این شخصیت‌های منفی استفاده نمودند. در «گلدن ‌آی»، باند احساس می‌کند که به همکار سابقش ۰۰۶ خیانت کرده است، در حالی‌ که رئیسش ام مسئول ایجاد شخصیت شرور «اسکای فال» است. هرچند، هردوی این داستان‌ها تاثیر یکسانی داشتند و درکل می‌توان گفت هر دوی این دنباله‌ها، مخاطبان را به این فکر می‌اندازند که داستان رشادت‌ها و قهرمانی‌های باند تا چه حد انتخاب خودش هست و چقدر از آن‌ها توسط کارفرمایانش هدایت می‌شوند. همین چیزها باعث شکل‌گیری شخصیت ۰۰۷ می‌شود. شخصیتی که احساس می‌کند حتی نمی‌تواند به همکاران خودش هم اعتماد کند و همین چیزها باعث می‌شود این فرنچایز رنگ و بویی تازه به خود بگیرد. قطعا دست‌اندرکاران این فرنچایز مدام وسوسه می‌شوند تا از همان گجت‌ها، نیش و کنایه‌های همیشگی باند و روابط داینامیک قدیمی‌اش با خانم مانی پنی و ام استفاده کنند تا بتوانند تضمین کنند که تماشاگران آنچه را که دوست دارند در این فرنچایز ببینند مشاهده خواهند نمود. اما در مقابل، اینکه از داستانی کمک بگیرند که در آن باند نمی‌تواند به خودش یا اطرافیانش اعتماد کند، سمت‌ و سوی جدیدی به این دنباله خواهد بخشید.

چرا این‌ گونه تحولات در فیلم جیمز باند همیشه جواب می‌دهند

جیمز باند

فیلم‌های باند دائما داستان‌هایی را در رابطه با ایده‌های سازمان MI6، کارهای مخفیانه‌اش نظیر زیر نظر گرفتن شخصیت اصلی و ترورهای گاه‌به‌گاهش به‌ عنوان سازمانی که از لحاظ اخلاقی شبهاتی در رابطه با آن وجود دارد، نقل می‌کنند در حالی‌ که در پایان روز باند را به‌ عنوان یک قهرمان به مخاطب نشان می‌دهند. تبهکارانی که پیش‌تر با سازمان MI6 همکاری داشته‌اند، سبب می‌شوند که بتوان به‌راحتی این قانون‌شکنان را با باند مقایسه نمود و تماشاگران و حتی خود قهرمان داستان وادار می‌شوند دیدگاهشان را درباره قهرمان فرضی ۰۰۷ مجددا موردبررسی قرار دهند. به‌ عنوان‌ مثال، زمانی که در «اسکای فال» مشخص شد ام دو بار به سیلوا نارو زده است، بسیاری از طرفداران این فرنچایز که با باند همدردی می‌کردند بلافاصله تصور نمودند که قطعا کارفرمایان باند مجازات خواهند شد. با این‌ حال، زمانی که «اسکای فال» به نحو غیرمنتظره‌ای نشان داد که ام، مامور ۰۰۷ را از کودکی بزرگ کرده، داستان پیچیده‌تر از قبل شد و انگیزه‌های شرورانه‌اش دیگر چندان به چشم نمی‌آمدند.

چرا باند ۲۶ به چنین تحولاتی نیاز دارد؟

جیمز باند

معرفی باند جدید هرگز آسان نبوده و نیست. در حالی‌ که «کازینو رویال» از این نعمت برخوردار بود که بتواند پیشینه‌ای را در اختیار باند قرار دهد، باند ۲۶ نیز می‌تواند عواطف و احساسات را دوباره به این کاراکتر بازگرداند و کاری کند که او همه‌چیز را در مورد کارش زیر سوال ببرد. چنین تاکتیکی برای «گلدن آی» که در آن برازنان به‌ عنوان مامور ۰۰۷ معرفی شد، کارساز بود و همین ترفند می‌تواند دوباره هم به کار گرفته شود، به‌ ویژه با توجه به این‌که باند ۲۶ باید بدون تغییر داستان و فضای تیره و تاریک این فرنچایز، روح تازه‌ای را به درون کالبد آن بدمد و تماشاگران را به آن علاقه‌مند نماید.

درست مثل کاری که برازنان باید در هنگام جایگزینی با تیموتی دالتون انجام می‌داد. «گلدن‌ آی» توانست باند بامزه‌تر و شادتری را خلق کند، در حالی‌ که هنوز هم قسمت‌های اکشن و یا جاسوسی زیادی در فیلم وجود داشت. سکانس آغازین به‌ وضوح نشان داد که این باند هم از آسیب‌ها و ناروی اطرافیانش در امان نیست و حتی در سال‌های اولیه‌ کارش یکی از همکارانش را از دست داد، به این معنی که لحظات شاد و طنزآمیز فیلم خیلی زود با سکانس‌های جدی و حتی خوفناک تلفیق شدند.

چگونه باند ۲۶ می‌تواند از این تاکتیک به نفع خود استفاده کند

جیمز باند

دنباله «گلدن آی» با نشان دادن اینکه بین از همان ابتدا آدم بدذاتی بوده، کمی از تحولاتی که در سری فیلم‌های باند ایجاد نموده بود کاست تا کاراکتر باند در رابطه با مرگ ظاهری این شخصیت شیطان‌صفت، هیچ‌گونه احساس گناهی نکند. به‌ علاوه، قتل ام توسط سیلوا بسیاری از صحبت‌ها و اعترافات او در رابطه با MI6 را فاقد اعتبار کرد، زیرا معلوم شد که او به همان اندازه‌ای که کارفرمایان باند ادعا می‌کردند خشن و دیوانه است. با تمام این تفاصیل برای اینکه شاهد تحول عظیمی در باند ۲۶ باشیم، این دنباله باید از بهترین تحولات بورن الهام بگیرد و تمام افراد MI6 را به شرورهای اصلی فیلم تبدیل کند. چنین داستانی به‌ طور کامل ساختار داستانی سری‌های جیمز باند را تغییر خواهد داد و منجر به پدیدار شدن باندی می‌شود که از هیچ‌کس دستور نمی‌گیرد و نمی‌تواند به کسی اعتماد کند.

مشاهده اینکه باند در طول فیلم «زمانی برای مردن نیست» به همکارانش یعنی مانی پنی و کیو تکیه می‌کند غیرمنتظره و تا حدی هم جالب بود، اما این فرنچایز باید یک‌بار دیگر خودش را از نو بسازد تا بتواند در میان تماشاگران خوش بدرخشد و حالا که ستاره سابق آن یعنی دنیل کریگ، با این نقش خداحافظی کرده بهترین فرصت برای انجام این کار است. حالا بهترین زمانی است که می‌توان از تحولات به کار گرفته‌ شده در فیلم‌های «گلدن آی» و «اسکای فال» بهره جست (داستان‌هایی که در آن‌ها برخی از شرورها جزو ماموران سابق MI6 بودند) و با تبدیل کردن خود MI6 به ​​شرور اصلی فیلم، داستان فیلم را به داستانی مهیج و مخاطب پسند تبدیل نمود. فرقی نمی‌کند که باند بعدی ادریس البا باشد، یا دنیل کالویا و یا تام هاردی، چرا که چنین تغییراتی باعث می‌شود شخصیت جدید احساس کند شروعی دوباره را در پیش رو دارد و می‌تواند مامور ۰۰۷ کاملا جدیدی را خلق نماید. چنین دگرگونی و تحولی، همان چیزی است که فرانچایز جیمز باند در حال حاضر بیش از هر چیز دیگری به آن نیاز دارد و بنابراین دست‌اندرکاران ساخت باند ۲۶ بهتر است فیلم‌های «گلدن آی» و «اسکای فال» را سرلوحه کار خود قرار دهند.

منبع: screenrant



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما