نویسندگان زن ایرانیتبار که در ادبیات جهان درخشیدند
از بیش از یک قرن گذشته در ادبیات ایران نویسندگان زیادی رشد کرده، نامدار شده و در میان اهل کتاب و مطالعه محبوب شدهاند. اما تقریبا اکثر کتابخوانهای خارجی از میان نویسندگان ایرانی تنها صادق هدایت را با قصهی بلند «بوف کور» و محمدعلی جمالزاده یکی از بنیانگذاران ادبیات داستانی ایران را به دلیل استفاده از روشهای نوین قصهنویسی در داستان میشناختند. اما در سه دههی گذشته با توجه به افزایش آمار مهاجرت ایرانی و رشد نسل دوم ایرانیهای مقیم اروپا و آمریکا، نویسندگان زن ایرانیتبار درخشیدند و آثارشان به پیشخان کتابفروشیهای اروپا و ایالات متحده راه یافت و برخی از آنها در فهرست پرفروشهای سایتها و روزنامههای معتبر قرار گرفتند. در ادامه نویسندگانی که کتابهایشان به فارسی برگردانده و در میان کتابخوانهای ایرانی محبوب شدهاند، معرفی میشوند.
۱- فیروزه جزایری دوما
جنوب ایران خطهای نویسندهپرور است. در ادبیات ایران برخی از بهترین نویسندگان و قصهنویسان مثل احمد محمود، ناصر تقوایی، سیمین دانشور، ابراهیم گلستان، صادق چوبک، رسول پرویزی، منیرو روانیپور، زویا پیرزاد، شهریار مندنیپور و… در آن منطقه این رشد کردهاند.
فیروزه جزایری دوما که یکی از قصهنویسان زن ایرانیتبار است که در میانهی دههی چهل شمسی از پدر و مادری شوشتری که در شرکت نفت ایران مشغول به کار بودند، در آبادان به دنیا آمد. هفت ساله بود که همراه خانواده به شهر وایتیر ایالت کالیفرنیا سفر کرد، به مدرسه رفت و همراه بچهمحلهای چشمرنگی و رنگینپوست در پارک و زمین بازی اطراف خانه بازی میکرد. بعد از دو سال به دلیل اتمام ماموریت پدر به اهواز بازگشت. دو سال بعد خانوادهاش دوباره به ینگهی دنیا سفر کردند و در شهر نیویورتپیچ کالیفرنیا مستقر شدند. فیروزه در این شهر تحصیل کرد و در دانشگاه برکلی مشغول تحصیل شد.
جزایری دوما در انتهای دههی ۹۰ میلادی بعد از بازگشت از سفر به ایران خاطراتاش را در کتابی به نام «عطر سنبل عطر کاج»، یکی از آثار نویسندگان زن ایرانیتبار، نوشت که پرفروش و یکی از سه نامزد نهایی جایزهی ترنر و پن در بخش آثار خلاقهی غیر تخیلی شد.
نویسنده با طنزی دلنشین و جذاب از مهاجرت اکثر اقوام و نزدیکانش به ایالات متحده میگوید، تفاوتهای فرهنگی و آداب و رسوم را نشان میدهد، از مادرش میگوید که بعد از دست کم بیست سال علاقهای به آموختن زبان انگلیسی ندارد و از لهجهی فارسیزبانان هنگام انگلیسی حرف زدن کلافه میشود.
در بخشی از کتاب «عطر سنبل عطر کاج» که توسط نشر قصه منتشر شده، میخوانیم:
«توی فامیل ما مدت اقامت با واحد فصل شمرده می شد. کسی به خودش زحمت نمی داد نصف کره زمین را طی کند تا فقط ماه دسامبر را بماند. می ماند و بهار کالیفرنیا، مراسم فارغ التحصیلی بچه ها در تابستان، و جشن هالووین را می دید. مهم نبود که خانه برای خود ما هم به زحمت جا داشت.»
۲- طاهره مافی
ادبیات ایران بر خلاف ادبیات غرب تا دو دههی قبل به ژانرنویسان روی خوش نشان نمیداد. به این واسطه کتابخوانها هم علاقهای به رمانهای پلیسی، فانتزی، علمی تخیلی، ترسناک و پادآرمانشهری نداشتند. اما از بیست سال پیش برخی از ناشران به صورت تخصصی علاوه بر انتشار آثار این گونهی ادبی سلیقهی مخاطبان را تربیت کردند. امروز بخش بزرگی از فروش کتابها به ژانرنویسان ایرانی – ضحی کاظمی، مهام میقانی، علیرضا محمودی، لاله زارع، ساناز زمانی، محمدحسن شهسواری، سامان نورایی، بهزاد قدیمی، سورن کریمی، سیامک گلشیری و نازنین جودت – اختصاص دارد.
طاهره مافی یکی از موفقترین نویسندگان زن ایرانیتبار است که داستانهای علمیتخیلیاش دل کتابخوانهای جهان را برده و آثارش در فهرست پرفروشهای روزنامهی نیویورک تایمز و سایت آمازون قرار دارد.
او از پدر و مادری ایرانی که در اواخر دههی پنجاه شمسی به ایالات متحده نقل مکان کردند، زمستان سال ۱۹۹۸ در یکی از شهرهای کوچک حومهی ایالت کنتیکت در شمال شرق آمریکا، به دنیا آمد.
طاهره کوچکترین فرزند خانوادهای هفت نفره است. خانوادهاش بعد از برگزاری جشن تولد دوازده سالگی او به کالیفرنیا نقل مکان کردند و در اورنجکانتی مستقر شدند. او بعد از پایان دبیرستان از مدرسهی ادبیات دانشگاه کالیفرنیا در رشتهی نویسندگی خلاق فارغالتحصیل شد. اولین رماناش در ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ منتشر شد.
این رمان قصهی نوجوانی هفده ساله به نام جولیت فرارس را روایت میکند که بعد از گذراندن بیش از دویست روز در سلول انفرادی نمیتواند برقرار کردن ارتباط با فردی دیگر را به یاد آورد. مدتی بعد پسری همسلولاش میشود و زندگیاش تغییر میکند. وقتی احساس میکند به آدام اطمینان کند نگهبانان وارد میشوند و او را کشانکشان به اتاق رئیس زندان میبرند. آنجا مشخص میشود همسلولیاش عضو بخش «استقرار مجدد» دولت خودکامه و مستبدی است که میخواهد از جولیت بهره ببرد.
در بخشی از رمان «خردم کن»، یکی از نویسندگان زن ایرانیتبار، که با ترجمهی شبنم سعادت توسط نشر پریان منتشر شده، میخوانیم:
«داشتن یک هم سلولی شاید خوب باشد. حرف زدن با یک آدم واقعی شاید شرایط را راحت تر کند. تمرین می کنم تا دوباره از صدایم استفاده کنم، لب هایم را تکان می دهم تا کلمات آشنای ناآشنا با دهانم را ادا کنم. تمام روز تمرین می کنم.»
۳- شوشا گاپی (شمسی عطار)
در خانوادههای سنتی و مذهبی معمول آن است که دختران به ندرت از خانه بیرون میروند، در مدارس خاص تحصیل میکنند، با افرادی تایید شده دوستی و رفاقت میکنند. اما در بیت آیتالله محمد کاظم عصار، روحانی برجسته و استاد فلسفهی دانشگاه تهران که متن قانون مدنی نوشته شده زیر نظر علی اکبر داور توسط او بازبینی شد، چنین نبود. او مردی ساده و فروتن بود، اهل مرید و مریدبازی نبود و حاضر نبود اصول اساسیاش را زیر پا بگذارد. به این دلیل ردیهای بر تفسیر پدرش بر «شرح المنظمه» ملاهادی سبزواری نوشت.
شمسی عصار دخترش در دومین روز از دومین ماه زمستان ۱۳۱۴ به دنیا آمد. کودکیاش در پسکوچههای خیابان عینالدوله گذشت. در مدرسهی فرانسویها تحصیل کرد. شیفتهی ادبیات و موسیقی محلی ایران شد و به راهنمایی پدر و معلمها آثار مهم ادبیات ایران و جهان را خواند. در میان دورهی دبیرستان به فرانسه رفت و در رشتهی ادبیات فرانسه از دانشگاه سوربن فارغالتحصیل شد. سال ۱۹۶۱ با نیکولا گاپی، کارشناس آثار هنری ازدواج کرد. آهنگسازی و آوازهخوانی بر روی ترانههای محلی گیلکی، لری و سایر گویشهای محلی ایرانی را شروع کرد و کمکم در این زمینه نامدار شد. بعد از سالها مقالهنویسی برای روزنامههای بریتانیا به عنوان سردبیر مقیم انگلیس مجلهی معتبر پاریسریویو مشغول به کار شد. یکی از آثار مکتوب و خواندنی این نویسنده، روزنامهنگار و هنرمند برجسته «دختری ایرانی در پاریس»، یکی از کتابهای نویسندگان زن ایرانیتبار، خاطراتاش از دوران زندگی و تحصیل در فرانسه است که مدتها در فهرست پرفروش ناداستانهای روزنامهی دیلیتلگراف در دههی ۸۰ میلادی قرار داشت.
در بخشی از کتاب «دختری ایرانی در پاریس» که با ترجمهی هرمز عبداللهی توسط نشر ثالث منتشر شده، میخوانیم:
«من و خواهر بزرگم اجازه نداشتیم آرایش کنیم، لباس آستین کوتاه بپوشیم، جوراب نازک پایمان بکنیم، حتی عطر هم نمی توانستیم بزنیم، مبادا این قبیل کارها مقدمه ای باشد بر اینکه دلمان بخواهد برای مردها جالب و جذاب باشیم…»
۴- جازمین دارزنیک
ایرانیها اگر در فرهنگی غریبه رشد کنند باز هم ادبیات در وجودشان است. جازمین دارزنیک یکی از ایرانیهایی است که تهران به دنیا آمد و بعد از پنج سال، یک سال بعد از انقلاب ایران، همراه خانواده به ایالات متحده رفت. استعداد نویسندگی جازمین از دبستان شکوفا شد. او در هفته صدها کلمه در کتابچهی یادداشتاش مینوشت که نظر والدین، معلمها و مدیران را جلب کرد. ۱۰ ساله بود که در مسابقهی قصهنویسی مدارس ایالت محل زندگیاش مقام دوم را کسب کرد. مقالهنویس ارشد مجلهی دبیرستاناش شد. سردبیرش، یکی از دانشجویان مدرسهی روزنامهنگاری دانشگاه کالیفرنیا، آیندهاش را درخشان پیشبینی کرد.
جازمین بعد از پایان دبیرستان از دانشگاه کالفرنیا در رشهی حقوق فارغالتحصیل شد و دکترایش را در رشتهی ادبیات انگلیسی از دانشگاه پرینستون گرفت. کتاب نخستاش «دختر خوب: زندگی مخفی مادر من» با استقبال منتقدان روبرو شد. سردبیر بخش کتاب نیویورکتایمز کتاب دوماش «ترانه مرغ اسیر»، یکی از کتابهای نویسندگان زن ایرانیتبار، را اثری زیبا، پیچیده و جذاب دانست که تصویری بدیع از کشوری بزرگ را نشان میدهد.
نویسنده مدتها پیش از نوشتن این رمان تحتتاثیر شخصیت شاعرهی بزرگ ایران بود.
«ترانهی مرغ اسیر» قصهی زندگی فروغ فرخزاد، شاعر و فیلمساز نامدار ایرانی را در قالب رمانی خواندنی روایت میکند. فروغ در خانوادهای سنتی به دنیا آمد. پدرش سرهنگ ارتش به شدت سختگیر، خشن و ایرادگیر بود. دختر بازیگوش، عصیانگر و یاغیاش با خواهرش در باغچهی خانه دربارهی دیگران حرف میزد. با برادرهایش شیطنت میکرد. به پشت بام میرفت و روی زمین زیر آفتاب دراز میکشید و رویا میبافت. یواشکی از خانه فرار میکرد، به کافهی محل میرفت و کافهگلاسه میخورد. برای خلاص شدن از سختگیریهای فلجکنندهی پدر به ازدواج با پرویز شاپور رضایت داد. مدتی بعد جدا شد و با هدف مستقل شدن، شعر گفتن و ورود به فضای ادبی و هنری با ابراهیم گلستان وارد رابطه شد. جازمین دارزنیک خشم، نارضایتی و ایستادگی فروغ در برابر خودکامکی و دیکتاتوری پدر را به زیبایی به تصویر کشیده است.
در بخشی از رمان «ترانه مرغ اسیر» که با ترجمهی علی مجتهدزاده توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده، میخوانیم:
«نامه را تا کردم و به دقت سراندم همان جای اولش توی پاکت و زیر پیراهنم و بعد ورق دوم را باز کردم که انگار پرویز روی آن چیزی مثل شعر را از جایی رونویسی کرده بود. چیز غریبی بود که تا آن موقع مثلش را نخوانده بودم. اولش اصلاً شبیه شعر نبود. ته هر بندی را انگار شکسته بودند و لحن نوشتهاش مثل نوشتههای معمولی بود. وزن و قافیه هم نداشت. بیاختیار چند بار خواندمش. از شعر که فارغ شدم، دوباره دست گذاشتم به خواندن نامه پرویز. دو بار، چهار بار، نمیدانم چند بار خواندم و از برش کردم و بعد هر دو کاغذ را تمیز روی هم گذاشتم و در پاکت جا دادم و زیر لحافم قایم کردم.»
۵- آتوسا مشفق
وقتی اثر دوم نویسنده جزو شش نامزد پایانی دریافت جایزهی معتبر بوکر باشد و رمان اولاش برندهی جایزهی پن / همینگوی شود نشاندهندهی این است که با نویسندهای توانا روبرو هستیم.
آتوسا مشفق بانوی ایرانیتباری که از پدری ایرانی و مادری کروات در سال ۱۳۶۰ به دنیا آمد در بوستون مرکز و بزرگترین شهر ایالت ماساچوست در ایالات متحده رشد کرد. از وقتی خواندن و نوشتن آموخت کتاب، مجله، روزنامه و همهی کاغذهایی که رویشان چیزی نوشته شده بود را میخواند و روزانه چند ده برگ کاغذ سیاه میکرد. خواندن و نوشتن آرامش میکرد. اغراق نیست اگر گفته شود آتوسا قصهنویس به دنیا آمده.
او که استاد به تصویر کشیدن چهرهی شخصیتهای حاشیهی جامعه است. افرادی که در اعماق جامعه رشد کرده با دشواریها روبرو شده، روی زشت زندگی را دیده، طعم تلخ تبعیض، فقر، نداری و نکبت را مزهمزه کردهاند را بدون حک و اصلاح نشان میدهد.
مشفق که معتقد است قهرمان باید همدلیبرانگیز باشد، شاید دوستداشتنی باشد، شاید هم نه، در رمان «مرگ کار اوست»، یکی از کتابهای نویسندگان زن ایرانیتبار، زنی میانسال، منزوی و بیکس را معرفی میکند که در بهترین و شادترین روزهایش هم ناتوان است. او به شهری دیگر مهاجرت میکند، خانهای برای خودش دست و پا میکند اما نمیتواند با افراد ارتباط برقرار کند و تنها است. در یکی از روزهایی که همراه سگاش پیادهروی میکند یادداشتی پیدا میکند که رویش نوشته کسی کشته شده اما من نکشتمش.
در بخشی از رمان «مرگ کار اوست» که با ترجمهی فروغ منصورقناعی توسط نشر برج منتشر شده، میخوانیم:
«به ساعتم نگاه کردم. نزدیک یازده بود. سلولهای پوستی چقدر زنده میمانند، دوازده ساعت؟ آیا ماگدا دیروز به قتل رسیده بود یا بعد از نیمهشب؟ یا چندین روز پیش؟ فقط بدن مردهاش میتوانست جواب بدهد و چه کسی میدانست بدنش کجا کشیده شده، دور از جاده جایی که زمانی آنجا بوده. شاید حیوانی جنازهاش را برده.»
منبع: دیجیکالا مگ