ایرج پزشکزاد، خالق رمان داییجان ناپلئون، درگذشت
ایرج پزشکزاد، نویسنده و طنزپرداز نامدار معاصر ایرانی دیروز در ۲۲ دی ماه ۱۴۰۰، در سن نود و چهار سالگی درگذشت. او بیشتر به خاطر نوشتن رمان طنز «داییجان ناپلئون» در ذهن مخاطبان ایرانی نقش بسته است اما در کنار نویسندگی، دستی بر نوشتن آثار تاریخی و ترجمهی آثار ادبی نیز داشت.
او متولد سال ۱۳۰۶ در شهر تهران است و دانشآموختهی رشتهی حقوق. کار نویسندگی را از دههی ۱۳۳۰ با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلات و برگردان نوشتههای ادبی شروع کرد. آثار پزشکزاد بیشتر مایهی طنز و انتقادی داشتند و شاید شیفتگی او نسبت به سعدی و تجربهاش در زمینهی روزنامهنگاری و نوشتن مطالب طنز برای مجلات ادبی، او را به این سمت سوق داده بود. از رمان «داییجان ناپلئون» که مهمترین اثر او شناخته میشود، اقتباسی سریالی به همین نام به کارگردانی ناصر تقوایی در سال ۱۳۵۵ ساخته شده است که به شهرت بیشتر وی و ماندگاری این اثر و سایر نوشتههای او کمک کرد. این کتاب یکی از بهترین افتتاحیههای داستانهای ایرانی را نیز دارد که بخش زیر، پاراگراف اول این «داییجان ناپلئون» است:
من در یک روز گرم تابستان، دقیقا یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. تلخیها و زهر هجری که چشیدم، بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید اینطور نمیشد.
در کنار رمان «دایی جان ناپلئون»، «ماشااللهخان در بارگاه هارونالرشید» نیز دیگر اثر شاخص اوست که مدتها مجوز انتشار نداشتند و پزشکزاد که سالها دور از وطن و در شهر لسآنجلس آمریکا زندگی میکرد، انتظار چاپ مجدد آثارش را میکشید تا بعد از چهار دهه و به همت انتشارات فرهنگ معاصر، دو اثر نامآشنای او، بار دیگر بر روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گیرد.
در کنار نوشتن آثار طنز داستانی، او ترجمهی کتابهایی مثل «دزیره» نوشتهی آن ماری سلینکو را نیز در کارنامه خود دارد که مشهورترین ترجمهی او به شما میآید. «ملک مقرب در جمع شیاطین»، «زندانی در کازابلانکا»، «افسونگران دریا»، «عدالت اجرا شده است»، «شوایک سرباز پاک دل» و «فردا گریه خوام کرد» برخی از ترجمههای این نویسنده هستند.
از دیگر آثار طنز او، میتوان به «خانوادهی نیکاختر»، «ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد» «آسمون ریسمون» و «حاج ممجعفر در پاریس» اشاره کرد و «حافظ ناشنیدهپند»، «طنز فاخر سعدی» و «مروری در تاریخ انقلاب روسیه» از جمله آثار تاریخی او هستند. او که نام مستعار «آشنا» را برای خود برگزیده بود، در کنار نگاه طنز در آثارش، نگاهی ترقیخواهانه نیز به مسائل اجتماعی داشت و شخصیتپردازی و تیپسازی در آثارش، از استواری خاصی برخوردار بود و گفتوگوها و محاورههای بین اشخاص داستانهایش، حالتی طبیعی داشت و به دور از تصنع ایجاد میشد.