وارهمر شناسی (قسمت نهم): امپراتوری تاو
اگر گیمر باشید، احتمالا اسم وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40K) به گوشتان خورده است و شاید حتی بازیهای معروف و تحسینشدهای مثل سری استراتژی طلوع جنگ (Dawn of War) را که در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ واقع شدهاند بازی کرده باشید. اما مشکل اینجاست که دنیاسازی وارهمر ۴۰۰۰۰ آنقدر گسترده و غنی است که اگر با اطلاعات صفر یکی از بازیهای آن را شروع کنید شاید از حجم اسمها و اشارات ناشناخته گیج شوید و نتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید. در سری مقالات «وارهمرشناسی» قصد بر این است که در مطالبی جمعوجور هرچه لازم است دربارهی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بیان کنیم، طوری که با خواندن این مطالب بتوانید با خیال راحت هر اثری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ را بازی کنید/تماشا کنید/بخوانید و مطمئن باشید که در دنیاسازی پیچیده و حجیم این مجموعهی علمیتخیلی حماسی و تاریک گم نخواهید شد. با ما همراه باشید.
«غریبه، از جانب امپراتوری تاو به شما درود میفرستم.
اگر در حال خواندن این نوشته هستید، میتوان نتیجه گرفت که به یکی از پهبادهای پیغامرسان ما برخورد کرده و در نتیجه به فناوری سفر در فضا دست پیدا کردهاید. بهزودی مدارک بیشتری از وجود ما پیدا خواهید کرد. از این مسئله احساس خطر نکنید.
اگر به یکی از سفینهها یا پایگاههای ما برخورد کردید، ساکنینشان را با آغوش باز بپذیرید. ما در مقابل دوستان وفادارمان بسیار سخاوتمند هستیم. ما از پنج کاست تشکیل شدهایم، ولی همهیمان عضوی از یک نژاد هستیم. وظیفهی کاست خاک ساختن و تولید کردن، وظیفهی کاست هوا خلبانی و مسیریابی، وظیفهی کاست آب مذاکره و گفتگو و وظیفهی کاست آتش دفاع از ساختمانهایمان و شکست دادن دشمنانمان است. همهیشان در راستای دستیابی به رویایی مشترک تلاش میکنند: فراهم کردن روشی جدید برای زندگی در کهکشان.
امیدوارم که تصمیم بگیرید در فرهنگ، فناوری و محافظت امپراتوری تاو سهیم شوید.
تنها عنصر ثابت در کهکشان تغییر است؛ دانایان خود را با تغییر وفق میدهند.
به سرنوشتمان باور داشته باشید.»
رونوشتی بهدستآمده از کاوشگر بیگانهی کشفشده در منظومهی کواث
مقدمه
کهکشان راه شیری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ جایی است که در آن قدرت حرف اول و آخر را میزند. ایمپریوم بشریت باور دارد که تنها امید برای آیندهی کهکشان است، نکرانها و الدارها باور دارند که حق آنهاست که به راس زنجیرهی غذایی برگردند و تیرانیدها نیز به بلعیدن هر چیزی سر راهشان ادامه میدهند، چون ذات آنها این است.
در دنیای وارهمر اغلب جناحی که آنها را بهعنوان «آدمخوبهای قصه» شناسایی کنیم غایب است، ولی تاوها (The T’au) در ابتدا قرار بود چنین نقشی داشته باشند. آنها قرار بود خیرخواه، آرمانگرا و در کل دوستداشتنی باشند؛ بهعبارت دیگر، گروهی که هیچ شباهتی به گونههای دیگر وارهمر ۴۰۰۰۰ نداشته باشد.
تاوها بهمرور تغییر کردند تا به یک امپراتوری مستقل و منحصربفرد تبدیل شوند، ولی یکی دیگر از اهداف این تغییرات این بود که جایگاهی واقعگرایانه در آیندهی تاریک دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ پیدا کنند.
در این مقاله قصد دارم توضیح دهم که چه عاملی باعث شده تاوها تا این حد منحصربفرد به نظر برسند و جایگاه آنها در کهکشان راه شیری دقیقاً چیست.
- وارهمر شناسی (قسمت اول): همهی آنچه باید دربارهی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بدانید
- وارهمر شناسی (قسمت دوم): امپراتور بشریت
- وارهمر شناسی (قسمت سوم): مارینهای فضایی
- وارهمر شناسی (قسمت چهارم): ارکها
- وارهمر شناسی (قسمت پنجم): الدارها
- وارهمر شناسی (قسمت ششم): کِیاس
- وارهمر شناسی (قسمت هفتم): تیرانیدها
- وارهمر شناسی (قسمت هشتم): نِکرانها
پیدایش تاوها
تاوها، مثل بیشتر گونههای دیگر، بهعنوان گونهی بدوی و شکارچی-گردآورنده در سیارهی تاو (T’au) حیات خود را شروع کردند. این اتفاق حوالی هزارهی سیوپنجم افتاد، چون ناوگانی از آدپتوس مکانیکوس (Adeptus Mechanicus) در این دورهی زمانی سیارهی تاو را کشف کردند. طبق چیزی که اعضای آدپتوس مکانیکوس دیدند، ساکنین بدوی این سیاره بهتازگی طرز استفاده از آتش و مهار کردن آن را یاد گرفته بودند.
ایمپریوم تصمیم گرفت این گونهی نوپا را پیش از اینکه فرصت پیشرفت پیدا کند، منقرض کند، ولی طوفان وارپ (Warp Storm) دور سیاره شکل گرفت. خود تاوها در برابر آثار کیاس (Chaos) مصونیت دارند، ولی ایمپریوم فرض را بر این گرفت که کیاس آنها را نابود کرده است. برای همین ایمپریوم سرگرم درگیریها و نبردهای دیگر شد و سیارهی تاو و ساکنینش را فراموش کرد.
جمعیت تاو به قبیلههای مختلف تقسیم شد و این قبیلهها به شکلهای مختلف به یادگیری و تکامل روی آوردند. برخی از آنها در زمینهی کشاورزی و فلزکاری توسعه پیدا کردند و برخی دیگر در حوزهی شکار.
روابط داد و ستدی نیز بین قبایل شکل گرفت، ولی هنگامیکه رشد تمدن از حدی بگذرد، وقوع درگیری اجتنابناپذیر است. قبایلی که مزرعه و شهر در اختیار نداشتند، با قبایلی که از این امتیازات برخوردار بودند درگیر جنگ شدند و آنها نیز برای دفاع از خود دیوارها و دژها ساختند و یاد گرفتند چطور اسلحههای بدوی درست کنند.
در این دوره – که تاوها نام آن را دورهی وحشت (The Terror) یا دورهی مرگ (The Death Age) گذاشتهاند – هزاران نفر کشته شدند. شرایط برای تاوها بسیار ناخوشایند به نظر میرسید و اگر این شرایط ادامه پیدا میکرد، ممکن بود تاوها خودشان را منقرض کنند.
اما طبق افسانههای تاو، اتفاقی معجزهآسا افتاد. یک تاو با ظاهری غیرعادی وارد اردوگاه یکی از محاصرهکنندگان شد و رهبرشان را متقاعد کرد که باید هرچه زودتر برای برقراری صلح با دشمنانشان به توافق برسند. یک تاو با ظاهری مشابه وارد دژ محاصرهشده شد و رهبر آنها را قانع کرد که باید برای برقراری صلح با دشمنانشان به توافق برسند.
چند ساعت، بعد، تاوها از هر دو جناح برای مذاکره گرد هم آمدند. این تازهواردان جدید خود را بهعنوان اثیریها (Ethereal) معرفی کردند و توضیح دادند که مهارتهای مختلف قبیلهها بهنوبهی خود مفید هستند و قبیلهها باید در کنار هم کار کنند تا به هدف والا (The Greater Good) دست پیدا کنند.
هدف والا فلسفهی اصلی پشت امپراتوری تاو است، اصل هدایتگری که عامل اصلی اتحاد است؛ نهتنها اتحاد بین تاوها، بلکه بین همه گونههای دیگر در کهکشان.
پنج کاست تاو
دو اثیری، دو گروه درگیر جنگ را با هم متحد کردند و اثیریهای دیگر نیز نزد قبیلههای دیگر ظهور کردند و طولی نکشید که کل قبایل با هم متحد شدند. نظامی که تاوها زیر پرچم آن با هم متحد شده بودند، نظامی کاستمحور (Caste System) متشکل از پنج کاست متفاوت بود.
طبقهی اجتماعی هر تاو در بدو تولدش تعیین و از والدین به فرزند منتقل میشود. فیزیولوژی اعضای هر کاست نسبت به کاستهای دیگر کمی متفاوت است. اگر یک تاو بعداً تصمیم بگیرد کاست خود را تغییر دهد، تصمیم او مغایر با هدف والا در نظر گرفته میشود.
کاست آتش (Fire Caste) عمدهی ارتش تاو را تشکیل میدهد. تاوهای آتشین قدبلندتر و هیکلیتر از تاوهای دیگر هستند و از تولد برای تبدیل شدن به سرباز پرورش داده میشوند.
کاست خاک (Earth Caste) از کارگران، صنعتگران و دانشمندان تشکیل شده و بیشتر جهشهای تکنولوژیکی امپراتوری تاو از جانب آنها اتفاق میافتد.
کاست آب (Water Caste) از دیپلماتها و تاجران تشکیل شده که عموماً بهعنوان سفیرها و نمایندههای امپراتوری تاو به سیارهّهای دیگر میروند و روابط دیپلماتیک بین کاستهای مختلف را مدیریت میکنند.
کاست هوا (Air Caste) وظیفه دارد ناوگان فضایی تاو را مدیریت کند و کار آنها خلبانی سفینههای تاو و هماهنگ کردن ناوگان فضایی امپراتوری است. اعضای کاست هوا حاضر نیستند خودشان روی سیارات فرود بیایند، چون بهخاطر سالهای زیادی که در گرانش کم سپری کردهاند، استخوانبندیشان نحیف شده است.
کاست آخر خود اثیریها هستند که با مشتی آهنین بر تاوهای دیگر حکمفرمایی میکنند. بیشتر تاوها به هیچ عنوان درخواستی را که یک اثیری از آنها کرده باشد رد نمیکنند و دربارهی اصل و نسب آنها افسانههای زیادی بین تاوها تعریف میشود. بهلطف اثیریهاست که تاوها با سرعتی زیاد از حالت بدویشان بیرون آمدند و پیشرفت کردند. بهخاطر همین بسیاری از تاوها به آنها به چشم خدایان نگاه میکنند.
فرماندهی اثیریها، که بهعنوان اثیری اعظم (Ethereal Supreme) شناخته میشود، بر کل امپراتوری حکمفرمایی میکند.
اولین حوزهی گسترش
بهلطف اثیریهایی که در راس قدرت قرار داشتند، و تاوهایی که هماهنگ با یکدیگر کار میکردند، تکنولوژی تاوها با سرعتی سرسامآور رشد کرد. بهلطف این پیشرفت سریع، امپراتوری تاو وارد دورهای جدید شد که با عنوان «اولین حوزهی گسترش» (First Sphere of Expansion) شناخته میشود. در این دوره، تاوها به فضا سفر کردند و در جاهایی غیر از سیارهی زندگیشان گسترش پیدا کردند.
آنها فلسفهی «هدف والا» را نیز همراه با خود به فضا بردند، با این هدف که هر گونهی هوشمندی که در مسیرشان دیدند متحد کنند. امپراتوری تاو از راه دیپلماسی به تمدنهای دیگر توصیه میکرد که به آنها ملحق شوند. آنها خاطرنشان میکردند که این تمدنها میتوانند فرهنگ و باورهای خود را حفظ کنند، ولی به شرط اینکه به فلسفهی کلی و متحدکنندهی هدف والا ایمان داشته باشند.
سفر در فضا با سرعت نور برای امپراتوری تاو همچنان رازی کشفنشده بود. در واقع یکی از دلایل کاهش سرعت رشد و توسعهی امپراتوری تاو این بود که زمان لازم برای پیمودن مسافت بین دو انتهای امپراتوری گسترشیافتهی تاو از طول عمر شهروندانش بیشتر شده بود.
در این دوره، تاوها برای اولین بار ارکها را ملاقات کردند. با اینکه آنها در ابتدا سفیرهایی را برای مذاکره با ارکها فرستادند، ولی وقتی دیدند که ارکها سفیرهایشان را قتلعام کردند، نظرشان عوض شد.
دومین حوزهی گسترش و برخورد امپراتوری تاو با ایمپریوم بشریت
دومین حوزهی گسترش موقعی شروع شد که تاوها به فناوری سفر با سرعت نور دست پیدا کردند، فناوریای که به آنها اجازه میداد با سرعتی بهمراتب بیشتر در ستارهها سفر کنند. همچنین آنها اتحادی مهم با گونهای بیگانه به نام کروت (Kroot) برقرار کردند؛ پس از اینکه سیارهی محل زندگی کروتها را از دست ارکها نجات دادند.
در دوران دومین حوزهی گسترش، گونههای بیشتری به قلمروی تاوها وارد شدند و همچنین تاوها تعدادی سیاره را از کنترل ارکها درآوردند.
تاوها در نهایت موفق شدند از خلیج دامولکیز (Damocles Gulf) عبور کنند. خلیج داموکلیز گسترهای از فضای خالی است که قلمروی تاوها را از ایمپریوم بشریت جدا نگه داشته بود.
اولین برخورد تاوها با انسانها، با دزدان فضایی، تاجران یاغی و ساکنین سیاراتی در دوردستترین حاشیههای ایمپریوم صورت گرفت. اعضای کاست آتش اعلام کردند که تمایل دارند این سیارهها را فتح کنند، ولی اثیریها میدانستند تلاش برای انجام چنین کاری جنگی را آغاز خواهد کرد که آنها هیچ شانسی برای پیروزی در آن نداشتند.
بهجایش، اعضای کاست آب اعزام شدند تا آرام و آهسته خود را در این سیارههای دوردست ادغام کنند. تجارت آغاز شد و کالاهای بیگانه در این سیارهها سرازیر شدند، با وجود اینکه قوانین ایمپریوم چنین تجارتهایی را اکیداً قدغن کرده بود. اما این کار جواب داد و طی فرآیندی آهسته و پیوسته، این سیارهها خود را از ایمپریوم جدا کردند.
وقتی سران ایمپریوم از این موضوع باخبر شدند، نهضت داموکلیز (The Damocles Crusade) را آغاز کردند تا تاوها را نابود کنند. با اینکه ارتش تاوها عملکردی قابلقبول از خود نشان داد و فراتر از انتظارات ایمپریوم ظاهر شد، ولی آنها در خلیج داموکلیز شکست خوردند و مجبور به عقبنشینی شدند. پیشروی ایمپریوم در سیارهی دالعِث (Dal’yth)، یکی از سیارههای امپراتوری تاو، متوقف شد. در این سیاره هر دو جناح تلفات سنگین متحمل شدند.
در نهایت کاست آب در صدد این برآمد تا در راستای برقراری آتشبس موقت، با ایمپریوم بشریت به توافق برسد و ایمپریوم نیز با درخواست آتشبس موافقت کرد. دلیل اصلی برای موافقت با این پیشنهاد این بود که ارتش تیرانیدها در قسمتی دیگر از کهشان در حال پیشروی بود و امپراتوری باید توجه خود را به آنها معطوف میکرد.
در پیامد این جنگ کوتاه با ایمپریوم، امپراتوری تاو در مورد مقیاس کهکشان و خطراتی که آنها را تهدید میکرد، دچار تردید شد. ممکن بود این مشکل شدیدتر شود و به فروپاشی امپراتوری منجر شود. بنابراین اثیریها گروهی اعزام کردند تا قلمروهای از دست رفته را بازیابی کنند.
متاسفانه این برنامه باعث آغاز جنگ دیگری برای بقا شد. این بار حریف آنها ارتش بسیار بزرگی از ارکها بود.
اثیریها کل امپراتوری تاو را متحد کردند تا از این جنگ جان سالم به در ببرند و در نهایت، پس از چند سال موفق شدند ارکهای سبزپوست را شکست دهند و مجبور به عقبنشینی کنند.
سومین حوزهی گسترش
بهلطف پیشرفت سریع تکنولوژی در دوران جنگ، تاوها آماده بودند تا حوزهی گسترش دیگری را آغاز کنند، حوزهی گسترشی که این بار مقیاس مسافت آن از دورههای دیگر بهمراتب بیشتر بود.
آنها برای بار دیگر از خلیج داموکلیز عبور کردند، وارد قلمروی امپراتوری شدند و چند سیاره را فتح کردند، هم بهطور صلحآمیز و هم به زور. منتها هرچه بیشتر در قلمروی ایمپریوم پیشروی کردند، با مقاومت شدیدتری روبرو شدند. در نهایت، ایمپریوم جلوی پیشروی تاوها را گرفت، ولی تاوها به خودشان ثابت کردند که رقیب سرسختی برای دشمنانشان هستند.
با این حال، هدف نهایی تاوها برای متحدسازی کهکشان با چالشی اساسی مواجه شده بود. ایمپریوم ثابت کرده بود که دشمنی سرسخت برای آنهاست، تیرانیدها سیارههای زیادی را بلعیده بودند و سر و کلهی نکرانهای مغرور و بلندپرواز هم پیدا شده و شرایط را برای همه سخت کرده بود. از همه مهمتر، شکاف بزرگ (The Great Rift) در کهکشان راه شیری پدیدار شده و بخشهای زیادی از کهکشان را از هم جدا کرده بود.
چهارمین حوزهی گسترش
پس از سالّها مطالعهی تکنولوژی امپراتوری در حوزهی سفر در فضا با سرعت سریعتر از نور، تاوها موفق شدند سفینهی جدیدی بسازند که به آنها اجازه میداد با سرعتی بسیار بالا در کهکشان جابجا شوند. بدین ترتیب چهارمین حوزهی گسترش آغاز شد، با این هدف که سفینههای بیشتری به ناحیهای بفرستند که بتوانند در آن قلمروگشایی کنند.
متاسفانه وقتی ناوگان فضایی جمع شد و هزاران سفینه در آن واحد فعال شدند، شکافی در واقعیت ایجاد شد و کل ناوگان فضایی به وارپ فرستاده شد.
تا به این لحظه، تعامل تاوها با وارپ بسیار محدود بود و برای همین بقیهی تاوها به این سانحه توجه زیادی نشان ندادند. اما در نهایت معلوم شد فقط سهچهارم ناوگان تاوها در وارپ نابود شده بود. بقیهی تاوها را موجودی با دستهای بسیار نجات داد. برخی اعتقاد دارند این موجود خدای کیاسی بود که بهعنوان بازتابی از تاوها به وجود آمده بود.
بقیهی ناوگان از اعماق قلمروی ایمپریوم بشریت در آن سوی کرمچالهی فضایی سر در آوردند. تعدادی پهباد از کرمچاله عقب فرستاده شدند تا با امپراتوری تاو ارتباط برقرار کنند، ولی بازماندگان چهارمین حوزهی گسترش، بهخاطر قرار گرفتن در معرض وارپ، بدنام شده بودند.
پنجمین حوزهی گسترش و تکنولوژی نظامی تاوها
پنجمین حوزهی گسترش اندکی بعد از اکتشاف ناوگان چهارمین حوزهی اکتشاف آغاز شد، بدین صورت که تاوها با استفاده از کرمچاله ناوگان دیگری را اعزام کردند.
پنجمین حوزهی گسترش، فاز فعلی گسترش تاوهاست و آنها در جریان این حوزههای گسترش با نیروهای کیاس، ارکها، تیرانیدها، نکرانها و ایمپریوم بشریت جنگیدهاند.
طبق استانداردهای وارهمر ۴۰۰۰۰، تکنولوژی تاوها پیشرفته محسوب میشود و همچنان با سرعتی زیاد در حال توسعه است. یکی از ضعفهای تاوها این است که برخلاف ارکها یا مارینهای فضایی، در درگیریهای تنبهتن توانایی زیادی ندارند و برای همین بیشتر تکنولوژیهای نظامیشان بر پایهی مبارزات دوربرد ساخته شده است.
تفنگ پالس استاندارد تاوها (Pulse Rifle) عموماً بهعنوان سلاحی پیشرفتهتر از سلاحهای استاندارد بیشتر گونههای دیگر در نظر گرفته میشود. تفنگ ریلی (Rail Rifle) آنها نیز آنقدر قوی است که تیر شلیکشده از آن میتواند زرهی ترمیناتور (Terminator Armor) مارینهای فضایی را بشکافد.
پهبادها (Drone) نیز یکی از پاهای ثابت ارتش تاوها هستند و از هوشی محدود برخوردارند. این پهبادها هدف خود را روی یکی از دشمنها قفل میکنند و رگباری از گلولههای پالس دوتایی را به سمتشان شلیک میکنند.
با این حال، مهمترین ابزار جنگی تاوها زرههای جنگی (Battlesuit) آنهاست. زرههای جنگی زرههای مکانیزهشدهای هستند که از قابلیتهای تهاجمی یک تانک برخوردارند و قدرت و سرعتشان در حدیست که میتوانند در برابر آتش سنگین مقاومت کنند.
بزرگترین قهرمانان کاست آتش زرههای جنگی را به هنگام مبارزه به تن میکنند و با کمک این زره میتوانند بهطور موثر هم در برابر پیادهنظامها و هم وسایل نقلیه مبارزه کنند.
جنگجوی آتشینی که زرهی جنگی به تن داشته باشد، به جتپک، سیستم هدفیاب، ژنراتور سپر، حسگرهای پیشرفته و اسلحههایی مجهز است که قدرتشان با تانکهای جنگی گونههای دیگر برابری میکند. برای همین جنگویان آتش مجهز به زرهی جنگی جزو خطرناکترین نیروها در میدان مبارزه هستند.
آیا تاوها نژادی خوب هستند؟
عدهای، بهخصوص پژوهشگران امپراتوری بشریت بر این باورند که دلیل پشت کنترل و نفوذی که اثیریها روی تاوها و بقیهی گونههای دیگر دارند، فرومونهایی (Pheromones) هستند که اثیریها از خود تولید میکنند.
این مادهی شیمیایی باعث میشود که ذهن بقیه نسبت به شنیدن و پذیرفتن پیشنهاد بازتر شود و این ذهن باز، در کنار فلسفهی هدف والا، باعث ایجاد نوعی حس تلقین یا شستشوی مغزی میشود. البته این ایده بیشتر یک جور نظریهی توطئه است، ولی بعید است که تاوها به آن اندازه که بقیه فکر میکنند خوب و خوشقلب باشند.
بهطور کلی، تاوها گونهای نوپا و تا حدی خوشخیال هستند و از خطرهای وارپ و هوش مصنوعی در حال توسعه آگاهی کامل ندارند. با این حال، آنها توانایی نظامی خود را ثابت کردهاند و در کهکشان راه شیری اثر خود را به جا گذاشتهاند.
با وجود اینکه آن ها ایدههای بلندپروازانه برای متحد کردن کهکشان دارند و حاضرند با گونههای دیگر وارد مذاکره شوند، ولی دشمنهای زیادی برای خود تراشیدهاند.
خارج از دنیای بازی، تاوها به دولیل اصلی به دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ اضافه شدند:
- اضافه کردن گونهای مثبتتر و مثبتاندیشتر برای اینکه دوستداران وارهمر ۴۰۰۰۰ از آنها طرفداری کنند.
- اضافه کردن گونهای که از لحاظ ظاهری و درونمایه علمیتخیلی خالص است (خصوصاً بهلطف زرههای جنگی و هوش مصنوعی) تا علمیتخیلی-فانتزی. چون بیشتر گونههای وارهمر ۴۰۰۰۰ رگههای از گونههای رایج فانتزی را نیز شامل میشوند.
طی گذر سالها دلیل اول دستخوش تغییر شد و سازندگان تاوها را طوری توسعه دادند که بدطینتتر از آن چیزی باشند که در نگاه اول به نظر میرسند. اما دلیل دوم همچنان به قوت خود باقیست.
تاوها مطابق سلیقهی همه نیستند و جایگاهی جدا نسبت به بقیهی گونههای وارهمر ۴۰۰۰۰ دارند، ولی آنها هم طرفداران خاص خود را دارند و با وجود دودستگی، جایگاهشان در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ محفوظ است.
منبع: The Exploring Series