وارهمر شناسی (قسمت هشتم): نِکرانها
اگر گیمر باشید، احتمالا اسم وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40K) به گوشتان خورده است و شاید حتی بازیهای معروف و تحسینشدهای مثل سری استراتژی طلوع جنگ (Dawn of War) را که در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ واقع شدهاند بازی کرده باشید. اما مشکل اینجاست که دنیاسازی وارهمر ۴۰۰۰۰ آنقدر گسترده و غنی است که اگر با اطلاعات صفر یکی از بازیهای آن را شروع کنید شاید از حجم اسمها و اشارات ناشناخته گیج شوید و نتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید. در سری مقالات «وارهمرشناسی» قصد بر این است که در مطالبی جمعوجور هرچه لازم است دربارهی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بیان کنیم، طوری که با خواندن این مطالب بتوانید با خیال راحت هر اثری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ را بازی کنید/تماشا کنید/بخوانید و مطمئن باشید که در دنیاسازی پیچیده و حجیم این مجموعهی علمیتخیلی حماسی و تاریک گم نخواهید شد. با ما همراه باشید.
«مردم من ستارهها را به زنجیر کشیدند و بر مرگ غلبه کردند، آن هم وقتی که موجوداتی که تو از آنها به وجود آمدی، هنوز از لجنزارهایی که در آنها به وجود آمدند بیرون نیامده بودند. جنگهای ما واقعیت را سوزاندند و قلمروی پادشاهان ما حد و مرز ندارد. زمینی که روی آن قدم میگذاری مال تو نیست؛ مال ماست.»
سِتخ، کریپتِک (مهندس) نکران
مقدمه
در طول تاریخ، قلمروهای پادشاهی و تمدنهای زیادی هستند که به اوج میرسند و افول میکنند و افول یکی از آنها راه را برای به اوج رسیدن دیگری باز میکند. داستان نکرانها (Necrons) در وارهمر ۴۰۰۰۰ نیز از این چرخهی تاریخی پیروی میکند، ولی داستان آنها با داستان تمدنهای دیگری که افول کردند تفاوت دارد و این تفاوت این است که آنها فرصت پیدا کردند تا بیش از یک بار به اوج برسند.
نکرانها تهدیدی بزرگ برای بیشتر موجودات زنده به حساب میآیند و قصد دارند از راه خونریزی و مرگ به شکوه گذشتهیشان دست پیدا کنند.
تاریخ باستانی نکرانها در هالهای از ابهام قرار دارد، ولی اجازه دهید بهطور خلاصه و مفید به قصهی تمدن آنها، تکنولوژیشان و آیندهای که انتظارشان را میکشد بپردازیم.
- وارهمر شناسی (قسمت اول): همهی آنچه باید دربارهی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بدانید
- وارهمر شناسی (قسمت دوم): امپراتور بشریت
- وارهمر شناسی (قسمت سوم): مارینهای فضایی
- وارهمر شناسی (قسمت چهارم): ارکها
- وارهمر شناسی (قسمت پنجم): الدارها
- وارهمر شناسی (قسمت ششم): کِیاس
- وارهمر شناسی (قسمت هفتم): تیرانیدها
نکرانتیرها، جد بزرگ نکرانها
نکرانها گونهای بسیار قدیمی هستند و عمرشان حتی از الدارها نیز طولانیتر است. هرچند در گذشتههای دور آنها با نام نکرانتیر (Necrontyr) شناخته میشدند.
نکرانتیرها در دورهی قدیمیگانگان (Old Ones) زندگی میکردند و حتی با گونهای قدیمیتر که ستارهها را به تسخیر خود درآوردند و میتوانستند بهراحتی در کهکشان جابجا شوند نیز همدوره بودند.
برخلاف این گونه، نکرانتیرها محدود به زندگی روی سیارهای پرخطر بودند که در آن بادهای خورشیدی و طوفانهای رادیواکتیویای که از طرف خورشید منظومهیشان راه میافتاد، شرایط زندگی را برایشان بسیار سخت کرده بود.
بهخاطر زندگی در این سیاره، عمر نکرانتیرها کوتاه و سرشار از بیماری بود. بدن آنها دائمآً به سرطان و بیماریهای دیگر دچار میشد و گورستانهای آنها از شهرهایشان بهمراتب بزرگتر بود.
برای فرار کردن از این زندگی جهنمی، نکرانتیرها تصمیم گرفتند به تکنولوژی سفر در فضا دست پیدا کنند. در نهایت آنها موفق شدند سفینههایی با سرعت حرکت پایین بسازند و به استعمار منظومههای نزدیک خود روی آوردند.
بهلطف مقاومت کم از جانب موجودات دیگر و برخورداری از زمان زیاد، نکرانتیرها موفق شدند امپراتوریشان را گسترش دهند و در بخش زیادی از منظومهی شمسی گسترده شوند.
در جریان گسترده شدنشان، آنها به قدیمیگانگان برخورد کردند و از تکنولوژی پیشرفتهیشان در زمینهی سفر در فضا و همچنین عمر طولانیشان شگفتزده شدند. نکرانتیرها همچنان از مشکل عمر کوتاه رنج میبردند و برای همین نزد قدیمیگانگان رفتند و راز عمر طولانیشان را از آنها جویا شدند.
همانطور که احتمالاً میتوانید حدس بزنید، قدیمیگانگان حاضر نشدند راز خود را با نکرانتیرها به اشتراک بگذارند. این موضوع باعث ایجاد حسادتی عمیق در نکرانتیرها شد. با این حال، زندگی ادامه پیدا کرد و تمدن نکرانتیر با مشکل دیرینیهی امپراتوریهای بزرگ مواجه شد: جنگ داخلی.
جنگ داخلی بین نکرانتیرها
نکرانتیرها هدفی مشترک داشتند و آن هم فرار از شرایط سخت زندگیشان بود. این هدف مشترک آنها را با هم متحد نگه داشته بود، ولی وقتی موفق شدند از آن شرایط فرار کنند، بهمرور به سلسلههای (Dynasty) متفاوت تقسیم شدند و هرکدام از این سلسلهها نیز هدف خاص خود را داشت.
بدین ترتیب اولین جنگ تجزیهطلبی نکرانتیرها (Wars of Secession) آغاز شد و نکرانتیرها برای کسب استقلال از بقیه به جان هم افتادند. اگر این جنگ برای مدتی طولانی ادامه پیدا میکرد، احتمالش بود که نکرانتیرها یکدیگر را منقرض کنند. بنابراین عاملی بیرونی باید این جنگ را متوقف میکرد.
سالیان سال بود که شورایی متشکل از سه نفر به نام ترایارک (Triarch) بر نکرانتیرها حکمفرمایی میکرد. البته بهخاطر طول عمر کوتاه نکرانتیرها سه نفری که در ترایارک حضور داشتند دائم در حال عوض شدن بودند.
شورای ترایارک متوجه شد که تنها راه تضمینی برای پایان دادن به جنگ داخلی این بود که دشمنی خارجی عرضاندام کند تا نکرانتیرها به جای خودشان با آن بجنگند.
راهحل این مشکل ساده بود. با توجه به اینکه قدیمیگانگان تنها گونهای بودند که توانایی جنگیدن با نکرانتیرها را داشتند و نکرانتیرها هم از گذشته از آنها کینه به دل داشتند، آنها واضحترین گزینه برای تبدیل شدن به دشمن درجهیک نکرانتیرها بودند.
شورای ترایارک علیه قدیمیگانگان اعلان جنگ کرد و وعده داد هر سلسلهای را که دوباره به تمدن کلی نکرانتیرها ملحق شود و با قدیمیگانگان بجنگد عفو کند. این نقشه جواب داد.
بدین ترتیب جنگ در بهشت (The War in Heaven) آغاز شد، جنگی که عواقبی بسیار سهمگین برای نکرانتیرها به دنبال داشت.
جنگ در بهشت و آشنایی نکرانتیرها با کتانها
جنگ در بهشت جنگی در مقیاسی کهکشانی بود و باعث از بین رفتن خورشیدها و سیارههای زیادی شد. با این حال، خیلی سریع مشخص شد که با وجود اینکه نکرانتیرها جنگ را آغاز کرده بودند و خشمشان هم انگیزهی پشت شروع این جنگ بود، آنها در برابر تکنولوژی پیشرفتهتر قدیمیگانگان حرفی برای گفتن نداشتند، خصوصاً در زمینهی سفر در فضا.
نکرانتیرها به حاشیههای کهکشان عقب رانده شدند و جنگی که شروع کردند هیچ سودی برایشان به دنبال نداشت. دوباره بین نکرانتیرها تفرقه ایجاد شد و جنگ تجزیهطلبی دیگری بینشان راه افتاد. این بار هم بخشهای جداافتاده از تمدن نکرانتیرها با یکدیگر درگیر شدند.
قدیمیگانگان میتوانستند نکرانتیرها را هر موقع که بخواهند بهکلی نابود کنند. برای همین شورای ترایارک دوباره به فکر راه چاره افتاد. راه چارهی آنها موجوداتی به نام کتانها (C’tan) بود. گفته میشود که کتانها قدیمیترین موجودات در کائتات هستند و در ابتدای تولد کائنات از انرژی خالص به وجود آمدند. کتانها پیکر عظیم خود را روی ستارهها مینشاندند، کل انرژی نهفته در آنّها را میمکیدند و سپس سراغ ستارهای دیگر میرفتند.
در جریان جنگ تجزیهطلبی دوم، نکرانتیرها از وجود کتانها باخبر شدند و روی آنها نام خدایان ستارگان (Star Gods) را گذاشتند. آنها متوجه قدرت این موجودات بسیار قدیمی شدند و شورای ترایارک متوجه شد که راهحل آنها برای حل مشکلاتی که با قدیمیگانگان داشتند کتانها بودند.
نکرانتیرها برای کتانها کالبدهایی فلزی ساختند و به آنها فرمی فیزیکی بخشیدند تا آنها بتوانند با دنیای فیزیکی تعامل داشته باشند و آن را درک کنند. این پیکرهای فلزی از جنس فلزی زنده و منحصربفرد بودند که نکرانتیرها اسم آن را نکرودِرمیس (Necrodermis) گذاشته بودند. نکرودرمیس میتواند خود به خود رشد کند و خودش را ترمیم کند.
کتانها که تاکنون حجم بزرگی از انرژی بودند، شکل فیزیکی پیدا کردند و موفق شدند لذتهای مختلف جهان مادی را تجربه کنند و در مقایسه با بیمزگی شکل وجودی سابقشان این لذتها به مذاقشان خوش آمد.
نکرانتیرها برای کتانها بهعنوان موجوداتی خداگونه احترام قائل بودند، ولی با آنها مثل بردههایشان رفتار کردند. آنها از قدرت خالص کتانها استفاده کردند تا خود را به سلاحها و سفینههای جدید مجهز کنند و به جنگ خود با قدیمیگانگان ادامه دادند.
کتانها از ادامه یافتن این جنگ راضی بودند، چون تشنهی روح و انرژی حیات موجودات دیگر بودند و راه افتادن جنگی بزرگ بهترین راه برای از بین بردن این گرسنگی بود.
تبدیل شدن نکرانتیرها به نکرانها
با این حال، همانطور که انتظار میرود، نکرانتیرها گول خوردند و به آنها خیانت شد، خصوصاً از جانب کتانی که با نام فریبنده (The Deceiver) شناخته میشود. کتانها به نکرانتیرها قول دادند تا مشکلشان با میرا بودن و عمر کمشان را حل کنند. در این راستا، کتانها به آنها گفتند که بدنهای فیزیکیشان را با کالبد فلزی زنده جایگزین کنند.
تصور نکرانتیرها این بود که پس از اینکه کالبد گوشتی و ضعفها و محدودیتهای متعدد آن از بین برود، بالاخره این امکان برایشان فراهم میشود تا قدیمیگانگان را در هم بکوبند و کائنات را تسخیر کنند. شورای ترایارک موافقت کرد و برای همین این پروسه شروع شد. تعداد بسیار زیادی نکرانتیر وارد کورههای بیولوژیکی شدند و انرژی وجودشان را به کالبدهای فلزی منتقل کردند.
با این وجود، بر فراز هر کوره کتانی ایستاده بود و از روحهای دورانداختهشدهی نکرانتیرها تغذیه میکرد.
پس از این واقعه، نکرانتیرها با نام «نکرانها» شناخته شدند. نکرانها از مشکلات فیزیکی پیشینیانشان رنج نمیبردند، ولی روحشان را از دست دادند. نکرانها اکنون به هیولاهای فلزی سرد و بیاحساس تبدیل شده بودند. ولی با وجود خیانتی که در حق آنها شد، آنها باز هم هدفی مشترک پیدا کردند و آن هم نابود کردن قدیمیگانگان بود، با این تفاوت که این بار از قدرت فیزیکی کافی برای چنین کاری برخوردار بودند.
غیر از این، رهبر شورای ترایارک در آن زمان، یعنی پادشاه خاموش (The Silent King)، در جریان تبدیل شدن نکرانتیرها به نکرانها، نوعی پروتکل فرمانبرداری در همهی نکرانها درونسازی کرد که به او اجازه میداد همهیشان را کنترل کند. این کار او باعث شد که نکرانها به درجهای از اتحاد برسند که تاکنون برایشان ممکن نبود. بنابراین جنگ در بهشت ادامه پیدا کرد و نکرانهای متحدشده و کتانها قدیمیگانگان را در هم کوبیدند.
در مراحل نهایی جنگ، نکرانها بهعنوان انتقام برای خیانتی که در حقشان شد با کتانها دشمن شدند.
با اینکه کتانها را، بهخاطر ماهیت منحصربفردشان، نمیتوان بهطور کامل نابود کرد، نکرانها موفق شدند آنها را به قطعههای ریزتر تقسیم کنند. قطعات کتانها داخل جهانهای جیبی (Pocket Dimensions) در تسرکتها (Tesseract) –ابرمکعبهای چهاربعدی –ذخیره شدند.
با اینکه نکرانها به دو پیروزی مهم دست پیدا کردند، ولی در جریان دستیابی بهشان ضعیف شدند و فهمیدند که باید هدفشان را برای فتح کردن کهکشان به تعویق بیندازند، چون اکنون تمدن الدارها در حال اوج گرفتن بود.
خواب شصت میلیونسالهی نکرانها
بهمرور زمان کل اجزای ارگانیک داخل بدن نکرانها تجزیه شد، ولی آنها میتوانستند تا هر موقع که لازم بود صبر کنند. نکرانها تعداد زیادی سیاره را به شبکههای گستردهای از مقبرههای زیرزمینی تبدیل کردند و پادشاه خاموش، بهعنوان آخرین فرمانش، به نکرانها دستور داد به مدت شصت میلیون سال بخوابند و بعد بیدار شوند و کهکشان را تسخیر کنند.
خود شخص پادشاه خاموش، بهعنوان مجازات محکوم کردن نکرانتیرها به نابودی، تبعید شد.
میلیونها سال سپری شد و تمدنهای بسیاری ظهور و افول کردند. در طی شصت میلیون سال، بسیاری از سیارات مقبرهای نکرانها بنا بر دلایل مختلف نابود یا دچار نقص فنی شدند.
فرو رفتن در زیست تعویقی (Stasis Sleep) برای چنین مدت طولانیای، حتی برای نکرانها نیز چالشبرانگیز بود و بسیاری از سیستمهای مکانیکی در این مدت زمان خراب شدند. بعضی از این خرابیها در مقیاسی کوچک اتفاق افتادند و صرفاً باعث شدند که نکرانها زودتر یا دیرتر از موعد تعیینشده بیدار شوند، در حالیکه برخی از خرابیهای دیگر نتایج فاجعهبارتری به دنبال داشتند.
برخی از مقبرههای نکرانها دست الدارها افتادند و آنها نیز بلد بودند چطور تمهیدات دفاعی مقبرهها را پشتسر بگذارند. بسیاری از مقبرههای دیگر نیز بر اثر حوادث طبیعی نابود شدند، مثل حرکت صفحات تکتونیک سیارهها (Tectonic Shift) یا انفجار ستارههای نزدیک به مقبرهها.
بهخاطر این اتفاقات، نکرانها موفق نشدند بهطور همزمان در قالب تمدنی بزرگ که توانایی تسخیر کهکشان را دارد، از خواب بیدار شوند. بیداری آنها بهشکل جزءجزء اتفاق افتاد.
وقتی نکرانها از خواب بیدار شدند، دیدند که دشمنهای آنها در مقایسه با موقعی که به خواب رفتند بهمراتب بیشتر است. این دشمنان شامل ایمپریوم بشریت، نیروهای کیاس، تیرانیدها، ارکها، تاوها و البته الدارها میشدند.
نکرانها اتحادی را که تحت فرمان پادشاه خاموش داشتند از دست داده بودند و در هزارهی چهلویکم چند سلسلهی نکران مجزا وجود دارد که رهبران هرکدام رویکرد و روشی متفاوت برای تخسیر دوبارهی کهکشان در ذهن دارند.
شخص پادشاه خاموش نیز پس از مواجه شدن با تیرانیدها خارج از کهکشان راه شیری و پی بردن به میزان خطرناک بودنشان، نزد نکرانها برگشت. او با هویتی مخفیانه سعی دارد تا حد امکان بیشترین تعداد نکرانها را از خواب بیدار کند تا تمدن آنها را با هم متحد کند و پیش از اینکه تیرانیدها موفق شوند همهچیز را نابود کنند، خودشان تیرانیدها را نابود کنند.
در تاریخ ثبت شده است که یک بار، ارتش پادشاه خاموش و گروهی از مارینهای فضایی به نام فرشتگان خونین (Blood Angels) مجبور شدند با هم اتحاد برقرار کنند تا علیه یورش ارتش جمعی تیرانیدها را بگیرند.
ویژگیهای ظاهری و تکنولوژی نکرانها
بیشتر نکرانها عملاً ربات هستند، چون ذهنشان تحلیل رفته و روحی در بدنشان وجود ندارد و برای همین نقش سربازهای بیمغز را برای رهبرانشان ایفا میکنند.
نکرانهایی که مقام بالاتری دارند، مثل فِرانها (Phaeron) که رهبری سلسلهها را بر عهده دارند، یا اورلوردها (Overlord)، که شبکهای از سیارات مقبرهای را برای فرانشان کنترل میکنند، از شخصیت و قابلیتهای ذهنی بیشتری برخوردارند.
خود نکرانها دشمنانی سرسخت هستند، چون بدنهای فلزیشان – که از نکرودِرمیس ساخته شده – در برابر آسیب مقاومت بالایی دارد و میتواند زخمهای سنگین را بهطور خودکار ترمیم کند و اگر نکرانها در شرف مرگ باشند، میتوانند به سیارههای مقبرهای نزدیک تلهپورت کنند.
در سیارهی مقبرهای، ذهن آنها به بدنی جدید منتقل میشود. این پروسه کمی بیشتر باعث تحلیل ذهن میشود، ولی این موضوع باعث شده که کشتن نکرانها به صورت دائمی کاری بسیار دشوار باشد.
نکرانها عمدتاً از سلاح انرژیمصرفکن (Gauss Weapons) استفاده میکنند که میتواند هدف را به مولکولهای تشکیلدهندهاش تجزیه کند. این اسلحهها قادر به تجزیهی گوشت، فلز و هر چیز دیگری که با آن برخورد کند میباشد.
از بعضی لحاظ تکنولوژی نکرانها در مقایسه با تکنولوژی الدارها، مثل تکنولوژی الدارها در مقایسه با تکنولوژی انسانها به نظر میرسد. این یعنی تکنولوژی نکرانها پیشرفتهترین تکنولوژی در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ است، هرچند بهخاطر مقتضای پیرنگ یا قوانین بازی شاید این میزان پیشرفته بودن با آنچه به تصویر کشیده میشود تناسب نداشته باشد.
نکرانها گاهی قادرند کارهای خارقالعادهای مثل ساختن جهانهای جیبی، نابود کردن ستارهها، عدم وجود و سپس وجود پیدا کردن و… انجام دهند. البته مثل همیشه ماهیت این کارهای خارقالعاده بستگی به نویسندهای دارد که دربارهی آنها مینویسد.
نکرانها یکی از جنبههای جالب وارهمر ۴۰۰۰۰ هستند و یکی از گونههای موردعلاقهی من به حساب میآیند. نکرانها را میتوان ترکیبی از رباتها، زامبیها، تکنولوژی فوقپیشرفته و فرهنگ مصر باستان حساب کرد.
با اینکه تمرکز بسیاری از نکرانهای هزارهی چهلویکم فتح کردن همهجا و همهکس است، ولی خردهداستان مربوط به پادشاه خاموش که در کنار بقیه در تلاش است تا جلوی یورش تیرانیدها را بگیرد نیز جالب است.
نکرانها پتناسیل زیادی برای رشد و پیشرفت دارند، چون میلیاردها نکران هنوز در خواب به سر میبرند و منتظر بیدار شدناند. با اینکه بسیاری از گونهها در حال تقلا کردن و افول کردن هستند، نکرانها تازه قدرتنمایی خود را شروع کردهاند.
منبع: The Exploring Series
ممنون از مطالب خوبتون، مقاله یا کتاب قابل دانلودی راجع به داستان های مربوط به وارهمر وجود داره؟ ممنون میشیم اشتراک گذاری بفرمایید.
اگه منظورت به فارسیه، نه چیزی سراغ ندارم. این سری مقالات قراره اولینش باشه.