فصل دوم سریال «مصاحبه با خونآشام» با چه غافلگیریهایی همراه خواهد بود؟
طرفداران خونآشامها بهتر است خودتان را برای سریال «مصاحبه با خونآشام» (Interview with the Vampire) آماده کنید زیرا فصل دوم آن در راه است و داستان دیگر قرار نیست به نئواورلئان ختم شود. اگر کتابهایی که سریال «مصاحبه با خونآشام» بر اساس آنها ساخته شده است را خوانده باشید، احتمالا فکر میکنید که میدانید در فصل دوم چه چیزهایی در انتظارتان است؛ اما باید بگویم علاوه بر اینکه داستان تغییراتی داشته است، دیدن لوئی و لستات خودش لذت دیگری دارد، به ویژه برای کسانی که طرفدار کتابهای آن رایس یا اقتباس سینمایی ۱۹۹۴ میلادی آن (با بازی تام کروز و برد پیت) هستند. پیش از هر چیز باید این هشدار را بدهم که اگر تا به حال این سریال را ندیدهاید در ادامه اشارههایی به فصل اول مجموعه داریم؛ بنابراین، اگر نگران اسپویل شدن هستید، بهتر است از این مطلب صرف نظر کنید.
پس از مرگ احتمالی لستات دو لیونکورت (سم رید) در فصل اول اقتباس شبکهی AMC از داستان رمانتیک و گوتیک آن رایس (Ann Rice)، لوئی دو پوینت دولاک (جیکوب اندرسون) و دخترخواندهاش کلودیا به حال خود رها شدهاند. این خانوادهی تازهتأسیس، که پس از مرگ لستات حالا دیگر عضو سوم خانوادهی خود را از دست دادهاند، با احساساتی چون رهاشدگی و عذاب وجدان دست و پنجه نرم میکنند. لازم به ذکر است شخصیت کلودیا، که در فصل اول بیلی باس نقش آن را بازی میکرد، حالا به دست بازیگر دیگری سپرده شده. باس به علت دغدغههای کاری مجبور شد بین بازی در فیلمهای آواتار و سریال «مصاحبه با خونآشام» یکی را انتخاب کند و این بدین معنی بود که نتوانست برای فصل دوم این مجموعه بازگردد؛ حالا این نقش به دیلینی هیلز سپرده شده است که بیشتر به خاطر اجراهای خود بر صحنهی تئاتر شناخته میشود. اگر فصل اول را دیدهاید و حالا سوالهای زیادی در ذهنتان شکل گرفته، در ادامه به برخی از این پرسشها پاسخ داده و از غافلگیریهایی که فصل دوم برای طرفداران خواهد داشت میگوییم.
فیلمنامهی فصل دوم بر چه بخشهایی تمرکز میکند؟
تم غالب بر فصل دوم «مصاحبه با خونآشام» بر ایدهی حافظه متمرکز شده است و اینکه چطور خاطرات میتوانند گمراهکننده باشند و مانند هیولایی در شب، بخیزند و سایهی عذاب وجدان را بر سر شما بیندازند. در فصل دوم، کلودیا و لوئی را خواهیم دید که هنوز با تأثیرات روانی و بقایای منحوس اتفاقاتی که از سر گذراندهاند دست و پنجه نرم میکنند. در پایان فصل اول دیدیم که اصلا برای لوئی راحت نبود که بخواهد از هیولای محبوبش دل بکند؛ ته دلش او واقعا نمیخواست بلایی سر لستات بیاید؛ در مقابل، این مسئله برای کلودیا صدق نمیکند که از این ومپایر کهنهکار متنفر بود و میخواست سر به تنش نباشد! حالا که این دو نفر مجبور شدهاند در سفری (که از نظر لوئی ناخواسته است) با یکدیگر همراه شوند، میبینیم که چگونه تنش در رابطهی این دو نفر بالا میگیرد و چه درامهایی به وقوع خواهد پیوست.
جیکوب اندرسون دربارهی بازی در نقش لوئی دو پوینت دولاک، به ویژه در فصل دوم سریال «مصاحبه با خونآشام» از سختیهایی که کاراکترش از سر میگذارند گفته و خاطرنشان کرده که اتفاقات چالش برانگیزی در انتظار لوئی است که واقعا تکان دهندهاند. یکی از موضوعات مهمی که در این فصل به آن پرداخته میشود، مسئلهی مقاومت و استقامت است و اینکه باید گاهی در برابر مشکلات زندگی انعطاف به خرج داد؛ مسئلهای که میتواند بر مخاطب هم تأثیرگذار باشد؛ همانطور که بر جیکوب تأثیر عمیقی داشته است. چیزهایی که لوئی در این فصل تجربه میکند میتواند این پیام را به بینندگان مخابره کنند که ذهن آدم بسیار منعطفتر از آن چیزی است که شاید پیش از این انتظارش را داشتهایم و انسان میتواند در برابر اتفاقات دیوانهواری که ممکن است هر روز در زندگی واقعی برای او بیفتد مقاومتر عمل کند. این دقیقا ایدهای است که «مصاحبه با خونآشام» در فصل دوم این سریال به خوبی برای به طرفداران به تصویر میکشد.
فصل دوم تا چه اندازه به منبع اصلی وفادار است؟
فصل اول اقتباس AMC از کتابهای آن رایس بسیار به منبع اصلی وفادار بود؛ به جز اوج داستان در اپیزود آخر که به جای آنکه کلودیا ضربهی نهایی را به لستات بزند، این لوئی بود که افسار را به دست گرفت. جیکوب اندرسون دربارهی وفادار ماندن به کتاب توضیح داده است که فصل دوم نیز مانند فصل اول تا حدود زیادی به کتاب نگاه کرده است؛ اما تغییرات جزئی نیز در فیلمنامهی سریال داده شده. این تغییرات به گونهای خواهد بود که هم طرفداران قدیمی مجموعه را راضی نگه دارد، و در عین حال دیدگاه جدیدی نسبت به کاراکترهای آشنا عرضه کند و دنیای «ومپایر کرانیکلز» را توسعه بدهد.
فصل اول تنها به داستان سه شخصیت اصلی اکتفا کرده بود؛ اما در فصل دوم شاهد ورود کاراکترهای جدید و غافلگیریهای دیگری هستیم که پا را از دنیای کوچک نیواورلئان فراتر میگذارند. همانطور که آن رایس همیشه در کتابهای خود تصمیمهای جسورانه گرفته و داستان و شخصیتها را به گونهای پرورش داده که شاید به مذاق همهی طرفداران خوش نیاید، نویسندگان سریال نیز تصمیم گرفتند این ویژگی آنارشیستی آن رایس را در نوشتن فیلمنامهی سریال «مصاحبه با خونآشام» هم حفظ کنند و اینگونه عنصر غافلگیری، نه فقط برای هواداران جدید مجموعه، که برای کسانی که کتابهای رایس را از بر هستند نیز همچنان پابرجاست.
بازیگر لوئی علت این تغییرات را انسجام کتاب عنوان کرده است؛ از آنجا که نیمهی دوم کتاب، نسبت به نیمهی ابتدایی آن، انسجام کمتری دارد و از بعضی مسائل به سرعت عبور کرده و فرصت داده نمیشود تا کاراکترها جا بیفتند، رولین جونز (سازندهی سریال) و تیم نویسندگان تصمیم گرفتند برخی شخصیتها را برجستهتر کرده و تمرکز بیشتری بر رخدادهای خاص قرار دهند تا نکند چیزی از قلم بیفتد. این مسئله برای طرفداران «مصاحبه با خونآشام» بسیار مبارک است، چراکه نگارش داستان سریال به دست کسانی سپرده شده که همه طرفداران پروپاقرص مجموعه کتابهای آن رایس هستند و از این رو، استانداردهای بالایی برای اقتباس از این شاهکار ادبی دارند. نویسندگان این فصل بیشک ایدههایی را که در نیمهی پایانی کتاب تنها به آنها اشارهای گذرا شده، گسترش و بال و پر دادهاند.
بخش مهمی که به داستان اضافه شده و ماجرای فصل اول را دنبال میکند، خط داستانی لوئی در دبی است که در زمان حال اتفاق میافتد. ادامهی داستان دبی نقشی اساسی در روایت ایفا میکند و سطوح جدیدی به کاراکتر لوئی و آرماند (اسد زمان) میافزاید که طرفداران را غافلگیر خواهد کرد. ماجراهای زیادی در این سمت از داستان فصل دوم «مصاحبه با خونآشام» میگذرد و نکاتی در ماجرا وجود دارند که مشخصا جزئیات وسیعتری را نسبت به کتابها به تصویر میکشند؛ اما همچنین، نویسندگان بخشهایی را هم از خود اضافه کردهاند که کاملا با منطق داستان اصلی و ماهیت و کیستی شخصیتهایی که طرفداران دوست دارند جور درمیآیند. میتوان قول این را داد که اتفاقاتی در انتظار شخصیتها در زمان حال است که فکرش را هم نمیکنید. اینها همه البته در کنار جریان اصلی داستان اتفاق میافتند و اگر پیش از این کتابها را خوانده باشید، میدانید که قرار است در فصل دوم سریال به اروپای شرقی، مشخصا پراگ و همچنین پاریس برویم و «تئاتر خونآشامها» (Théâtre des Vampire) را ببینیم. سفری پرهیاهو که در نوبهی خود بسیار آشنا، اما همچنان مملو از غافلگیریهای تازه است.
داستان فصل دوم سریال «مصاحبه با خونآشام» در کجا اتفاق میافتد؟
در این فصل خونآشامهای ما مدام از جایی به جای دیگر میروند و داستان سریال در لوکیشنهای مختلفی چون نیواورلئان، پراگ، پاریس و دبی میگذرد. مشخصا صحنههای دنیای امروزی در دبی اتفاق میافتند؛ جایی که لوئی، آرماند و مصاحبهگر کتابهای آن رایس، یعنی دنیل مولوی (اریک بوگوسیان) در آن حضور دارند. پاریس نیز جایی است که کلودیا، لوئی و آرماند را در دنیای قدیم میبینیم. همچنین کاراکترهای تازهای که محبوب طرفداران کتابها هستند در این شهر خودی نشان میدهند؛ به ویژه سانتیاگو که نقش آن را بن دنیلز بازی میکند.
صحنههایی که در لوکیشن پراگ فیلمبرداری شده بسیار هیجان انگیز خواهند بود. به تصویر کشیدن این ایده بسیار جذاب خواهد بود که ببینیم خونآشامها، که به عنوان موجوداتی شناخته میشوند که در سایهها میپلکند و از چشم عوام پنهاناند، حالا راهی پیدا کردهاند که میتوانند خود واقعیشان را بدون هیچ سانسوری به تماشاچی ناآگاه نشان دهند و هیچ عواقب ترسناکی نیز در انتظار آنها نباشد امری واقعا دلهرهآور است و این خط داستانی به بهترین شکل در فصل دوم به نمایش درمیآید.
با معرفی گروه مرگبار «تئاتر خونآشامها»، داستان در فلشبکهای مختلف توضیح میدهد که چگونه لوئی و همراه جدیدش، آرماند سر از دبی درآوردند و ماجرای پشت صحنهی فصل اول چه بود. جیکوب اندرسون دربارهی رابطهی لوئی و آرماند در مقایسه با رابطهی کاراکتر خود با لستات گفته که این مثل از چاله به چاه افتادن است و بیشک دیدن چگونگی توسعهی رابطهی آنها هم خود لطف دیگری دارد.
روابط شخصیتها در فصل دوم چگونه توسعه مییابد؟
فصل دوم قرار است بر چگونگی مواجههی لوئی و آرماند برای اولین بار، آشنا شدن تدریجی آنها با یکدیگر و رابطهای که حول ترامای مشترک خود ایجاد میکنند تمرکز داشته باشد. در این فصل خواهیم دید که چگونه این رابطه از اولین روزهای آشنایی، تا ماجرای عصر حاضر در دبی متحول میشود. چیزی که از آن مطمئنیم این است که لوئی و آرماند قرار است از همان ابتدا به هم نزدیک شوند و بیشک آرماند تفاوتهای بسیاری با لستات دارد که مراودات دو کاراکتر را بسیار جذاب خواهد کرد. اسد زمان (بازیگر شخصیت آرماند) در فصل ابتدایی فرصت کافی پیدا نکرد تا خودی نشان دهد؛ اما برای کسانی که از ماجرای کتابها خبر ندارند میتوانم این نوید را بدهم که زمان نقش مهمی در داستان فصل دوم دارد و آرماند یکی از جذابترین شخصیتهای دنیای خونآشامی آن رایس و اتفاقا یکی از قدیمیترین آنهاست که کسی در دنیای خونآشامها نیست که نام او را نشنیده باشد. در فصل دوم خواهیم دید که آرماند گذشتهی پرهیاهو اما مسکوتی دارد که به نحو هیجان انگیزی با لستات ارتباط پیدا میکند. بنابراین، اگر چشمانتظار بازگشت لستات هستید، حسابی حواستان را جمع کنید که گذشته و شاید آیندهی او و آرماند به هم پیوند خورده است.
اما دربارهی رابطهی این خونآشام کهنسال با لوئی باید گفت که آرماند قرار نیست به سادگی در نقش بدلی ظاهر شود که لوئی میخواهد جای خالی لستات را با او پر کند. اما بیشک باقیماندههایی از مشکلات احساسی و روانی لوئی وجود دارند که پا گرفتن این رابطه را با چالشهایی مواجه میکند؛ آیا لوئی میتواند دیوارهایی که دور خودش کشیده را شکسته و خود واقعیاش را دوباره به خونآشامی کهنهکار نشان دهد؟ آیا میتواند دوباره اعتماد کند؟ این را میدانیم که در فصل دوم سریال «مصاحبه با خونآشام» قرار است حسابی بالا و پایینهای رابطهی لوئی و آرماند را ببینیم.
از آن جایی که تمام فصل اول حول رابطهی پیچیده و سمی لوئی و لستات اتفاق میافتد، دشوار است که طرفداران آنها را با یکدیگر مقایسه نکنند؛ این خواستهی هر دو جیکوب اندرسون و سم رید از طرفداران است که در مصاحبههای اخیر خود بر آن تأکید کردهاند. بنابراین، خوب است در نظر داشته باشید که اینها شخصیتهایی متفاوت هستند که از فصل اول تاکنون چرخشها و تحولات بسیاری را از سر گذراندهاند. جیکوب اندرسون نیز خاطرنشان کرده که او و اسد زمان پیش از شروع فیلمبرداری گفتگوهای زیادی دربارهی این تغییر و تحولات داشتهاند و تصمیم گرفتند که هیچ مقایسهای انجام ندهند و به طور کاملا آگاهانه، شخصیتهای خود را به گونهای به تصویر بکشند که با آنچه سم رید، که نقش لستات را بازی میکند، در فصل اول انجام داد کاملا متفاوت باشد. در غیر این صورت بیننده متوجه نمیشود چرا لوئی باید بخواهد دوباره خودش را در چنین دامی بیندازد.
آیا لستات زنده است؟
بگذارید یک راهنمایی کوچک بکنیم؛ اگر مجموعه کتابهای آن رایس را خواندهاید که هیچ، اگر نه بگذارید فقط این را بگویم که یک خونآشام تنها زمانی میمیرد که سر او به طور کامل قطع شده، یا خنجری به قلبش فروبرده شود، سپس بدن او درون آتش کاملا بسوزد و حتی این هم کافی نیست تا از بازگشت یک خونآشام قوی جلوگیری کند و باید خاکستر بدن او را در مکانهای مختلف و دور از هم پخش کرد. حالا دیگر خودتان میتوانید نتیجهگیری کنید. اما بدون آنکه بخواهیم چیز زیادی از داستان را برملا کنیم باید بگوییم که شاید لستات هم از فصل دوم سردربیاورد، اما نه دقیقا به همان شکلی که تصورش را کردهاید. همانطور که پیش از این گفته شد، فصل پیش رو تأکید زیادی بر «حافظه» دارد و با بلایی که بر سر لستات آمد، حالا او تهدیدی برای لوئی و کلودیا به حساب میآید. مشخص نیست که آیا این تهدید جنبهی روانی دارد یا فیزیکی، آیا لوئی واقعا با لستات مواجه خواهد شد یا خیر. اگر با شخصیت لستات آشنایی داشته باشید میدانید که او حاضر است از همهچیز خود برای کسانی که دوست دارد بگذرد؛ اما خیانت لوئی به او نابخشودنی است و لستات هم مرد عمل؛ اعمالی که گاه به وادی دیوانگی پا میگذارند. حالا تنها باید منتظر باشیم تا ببینیم آیا حضور لستات در فصل دوم در حد فلشبکهایی از گذشته است یا آنچه در اختتامیهی فصل اول دیدیم، همهی ماجرا نبوده است.
چه شخصیتهایی جدیدی به فصل دوم سریال «مصاحبه با خونآشام اضافه شدهاند؟
سانتیاگو با بازی بن دنیلز و مادلین با بازی روکسان دوران شخصیتهایی هستند که در فصل دوم به شدت منتظر دیدارشان هستیم. سانتیاگو خونآشامی دیوانه است که رهبری گروه «تئاتر خونآشامها» را در پاریس برعهده دارد. او نسبت به لوئی و کلودیا مشکوک است و قرار است حسابی برایشان دردسرساز شود.
مادلین نیز یک عروسکساز است که به کلودیا نزدیک شده و بین این دو رابطهای از جنس رابطهی مادر و فرزندی برقرار میشود. این رابطه وجه دیگری از شخصیت کلودیا را به نمایش میگذارد که لوئی از آن ناخشنود است. اما متأسفانه عاقبت ناگواری در انتظار کلودیا و مادر تازهاش خواهد بود.
چهرهی تازهای که در فصل دوم قرار است کاراکتری آشنا را ایفا کند، دیلینی هیلز است که با خروج باس از سریال، شخصیت کلودیا به او سپرده شده. این اطمینان به طرفداران داده شده که دیلینی به سرعت با نقش خود خو گرفته و اقتباس بینقصی از کلودیا ارائه میدهد که در عین حال که ادامهی شخصیتی است که باس در فصل اول به ما معرفی کرد، اما همچنان لایههای تازهای به شخصیت دخترخواندهی داستان ما اضافه میکند. سریال «مصاحبه با خونآشام» در فصل دوم تمرکز زیادی بر کاراکتر کلودیا میگذارد؛ شخصیتی که با وجود اینکه نمیتواند هرگز بزرگ شود، اما از فصل اول تاکنون به بلوغ قابل توجهی رسیده و بسیار مشتاق است تا افراد دیگری مانند خودش پیدا کند. کلودیا در موقعیتهایی قرار خواهد گرفت که با آنچه تاکنون تجربه کرده است تفاوتهای زیادی دارد و حالا باید خود را با این اتمسفر جدید وفق دهد یا با عواقب آن مواجه شود.
اما آیا لوئی و کلودیا آنچه را که به دنبالش تا پاریس این شهر عشاق، آمدهاند پیدا خواهند کرد؟ این چیزی است که باید منتظر باشیم و ببینیم. فصل دوم سریال «مصاحبه با خونآشام» در سال ۲۰۲۴ میلادی، در هشت قسمت یک ساعته برای پلتفرم AMC منتشر خواهد شد.
منبع: Entertainment Weekly
با سلام
خیلی ممنون از این مقاله عالی و جالب!
خیلی خوشحالم که کسایی هستن که این سریال جدا جذاب و دوست داشتنی رو نقد و بررسی میکنند،این سریال برای من خیلی سوال برانگیز است و جذابیت خاصی دارد
خسته نباشید،خدا قوت