به عقب نگاه کردم تا به جلو بروم؛ گفتوگو با پائولو سورنتینو، کارگردان «دست خدا»
با فیلم «دست خدا»، پائولو سورنتینو به ریشههای خود برگشت و کارهای زیادی را در مسیر برعکس زندگی انجام داد.
سورنتینو میگوید: «بعد از بیست سال فیلمسازی، حس میکنم از جایگاهی که قرار گرفتهام، خسته شده بودم.» به همین دلیل در «دست خدا»، آخرین ساختهی خود که یک اثر خود زندگینامه هم هست، تصمیم گرفته به زادگاهش ناپل برگردد و مسیر متفاوتی را طی کند.
سورنتینو میگوید: «این فیلم از نظر بصری با کارهای دیگرم متفاوت است.» این نکته را میگوید که در آثار دیگرش مثل «زیبایی بزرگ» و «جوانی»، اولین بار موقعیت مکانی و زمانی و نور بودند که «تسلیم ایده زیباشناختی میشدند که در سر داشتم.»
از نظر او در «دست خدا»، این روند دقیقا برعکس است. «این جنبههای زیباییشناسانه است که باید خود را موقعیتهای مکانی سازگار کنند. آنها مکانهای واقعی دوران نوجوانی، و خاطرات واقعی من از آن دوران هستند.»
سورنتینو میگوید: «خانهی من، خانهی من بود. باغ و پارکینگی که در فیلم میبینید واقعا جاهایی بودند که من در آنها زندگی کردم. من این مکانها را پیدا نکردم، به همین دلیل به سراغ زیباییشناسی رفتم که متکی بر این مکانها باشد.»
سورنتینو در منطقهی وومرو در ناپل بزرگ شد، روی تپهای مشرف بر این شهر بندری بزرگ. خانهای که او در آن بزرگ شد، در طبقهی چهارم همان آپارتمانی است که در فیلم وجود دارد. ولی آن واحد را دستکاری کرده بودند، به همین دلیل سورنتینو برای فیلمبرداری، یک واحد دستنخوردهی دیگر در طبقهی پنجم انتخاب کرد. خودش که میگوید درست مثل خانهی دوران کودکی و نوجوانیش، «همان کاشیها و درها را داشت.»
کارمین گوارینو، طراح تولید «دست خدا» است. او هم اهل ناپل است و قبلا در فیلم «ال دیوو» با سورنتینو به عنوان دستیار طراح تولید همکاری کرده بود. او میگوید سورنتینو به عوامل فیلم گفته بود دارند فیلمی میسازند که در آن، همهچیز کنار گذاشته شده و «تنها چیزی که باید در سطح باشد، احساسات و روایت است.»
سورنتینو به گوارینو گفته بود که طراحی صحنهی سادهای میخواهد، خود گوارینو در ادامه میگوید: «مجبور شدیم رنگها و بافتها را طوری بازسازی کنیم که حالتی تهاجمی نداشته باشند. تنها باید روایت را جلو میبردند.»
آقای کارگردان که با تکیه بر حافظهاش داشت فیلم میساخت، با جزئیات دقیق میدانست که به چیزهایی نیاز دارد. گوارینو و تیمش حدود ۱۰۰۰ کاغذ دیواری را بررسی کردند تا اینکه به «رنگ درست» رسیدند، یا دستکم «رنگمایهی مناسبی برای بازسازی مکان فیلمبرداری»، چون پائولو «تمام خاطراتش را دقیق به خاطر میآورد.»
یکی از بخشهای کلیدی خانهی سورنتینو، اتاق خودش بود، چرا که وسائل دریانوردی که آنجا دیده میشود همه دستساز هستند. اسباب و اثاثیه و پوسترهای مربوط به باشگاه ناپولی هم یا باید پیدا میشدند یا باید به شکل دقیقی بازسازی میشدند، چرا که پیوستن دیگو مارادونا به ناپولی، یکی از لحظههای کلیدی فیلم است و بعد از ورود او، این وسائل و پوسترها همه باید تغییر میکردند.
گوارینو میگوید: «باید این نکته کاملا مشخص میشد که مارادونا برای شخصیت اصلی داستان، یک قهرمان است.» همچنین سورنتینو علاقهی زیادی به موسیقی داشت و این شور در پوستر کنسرتهای روی دیوار اتاق دیده میشود. یکی از این پوسترها مربوط به کنسرت ۱۹۸۲ گروه رولینگ استونز در ورزشگاه سنپائولو ناپل است. اتاق او مملو از نوارهای کاست موسیقی است.
داریا دآنتونیو، فیلمبردار «دست خدا» است. او هم ناپلی است و قبلا در بسیاری از فیلمهای سورنتینو به عنوان دستیار فیلمبردار حضور داشته است. او در مورد سبک فیلمبرداری سورنتینو در کارهای قبلیاش میگوید: «پائولو همیشه در حرکات دوربین اغراق میکرد تا بتواند به آن واقعیتی برسد که پس ذهنش بود، ولی هنوز برایش آشکار نشده بود.»
ولی سورنتینو اینبار با فیلمی سروکار داشت که برایش کاملا واضح بود، «و این تجربه برایش رنجآور هم بود.» جدا از صحنهی هوایی افتتاحیهی فیلم و چند مورد دیگر، دوربین در بیشتر نماها ثابت است. دآنتونیو میگوید که با تکیه بر نماهای متوسط و تنها چند مورد نمای بسته، «فضا برای روایت داستان فراهم شده است.» دآنتونیو همچنین میگوید که «این سبک فیلمبرداری برای سورنتینو یک تغییر عظیم بود. نمیدانم آیا بعدا هم همین کار را میکند یا نه، ولی این کار کاملا مناسب چنین فیلمی بود.»
حتی در زمینهی نورپردازی هم تلاش شده تا حد امکان، چیز غیرواقعی اضافه نشود. دآنتونیو در اینباره میگوید: «در کل در فیلم از نور واقعی (نوری که برگرفته از وسائل داخل صحنه باشد، مثلا چراغ مطالعه یا لامپ) زیاد استفاده شده است. اغراق در آن خیلی کم است.» در بسیاری از نماهای فابیتو که معادل داستانی خود سورنتینو است و فیلیپو اسکاتی ۲۱ ساله نقشش را بازی میکند، از این سبک نورپردازی و دوربین ثابت استفاده شده است.
دآنتونیو میگوید: «بازیگر فیلم خیلی جوان بود، به همین دلیل من به سهم خودم تلاش میکردم خیلی او را اذیت نکنم.» او معتقد است رویکرد طبیعتگرایانه (ناتورالیستی) سورنتینو در طرحی میزانسن باعث شد که اسکاتی بتواند با ظرافت تمام، رنجها و لذتهای درونی شخصیتش را بیرون بکشد.
«دست خدا» با دوربین دیجیتال رد مانسترو فیلمبرداری شده است، سورنتینو قبلا هم با همین دوربین کار کرده است. ولی در بحث لنز، دآنتونیو و سورنتینو چند انتخاب جدید داشتند. سورنتینو برای اولین بار به سراغ قطع بزرگ رفت، مخصوصا لنزهای آری سیگنچر که راجر دیکنز فیلمبردار طراحی کرده است، چرا که به قول دآنتونیو، «او میخواست تصاویر فیلم واضح با جزئیات خوب، و در عینحال نرم و ملایم باشند.»
با وجود اینکه مد در دههی هشتاد خیلی پرسروصدا و چشمگیر بود، سورنتینو برای فیلم به سراغ رنگهای آرام رفت. تنها استثناء فیلم صحنههای ابتدایی و صحنههای مربوط به آزمون بازیگری فیلم فلینی است.
در همان صحنههای ابتدایی است که خاله پاتریزیا (لوئیزا رانیری) دوستداشتنی و زیبا معرفی میشود. مردی که ادعا میکند قدیس حامی ناپل است، به سراغ او میرود. او پاتریزیا را سوار رولز رویس قرمز خود میکند و راهب کوچک را به او نشان میدهد، کسی که از افسانههای بومی شهر است و تصور میشود میتواند به زنان نازا، امکان بچهدار شدن بدهد.
از نظر سورنتینو، این داستان خیالی، در اصل ترفندی است که «مخاطبان را فریب میدهد. آنها با چنین افتتاحیهای تصور میکنند قرار است یک فیلم خیالی ببینند، داستانی که خیلی عناصر مشخصی ندارد. ولی خیلی زود متوجه میشوید که این خیالبافی، در واقع توهمهای ذهنی خاله پاتریزیا است. و از آنجا به بعد وارد واقعیت میشوید.»
منبع: Variety