۱۲ انیمیشن نوآورانه که از نظر بصری ساختارشکن بودند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۰ دقیقه
انیمیشن نوآورانه

مدیوم انیمیشن برای هنرمندان و انیماتورها یک بهشت تمام‌‌عیار است چرا که محدودیتی در آن وجود ندارد. آن‌ها با آزادی بی‌قیدوشرط، هرآنچه در ذهن دارند را به دنیای انیمیشن می‌آورند و چیزهایی خلق می‌کنند که در هیچ ساختار دیگری امکان‌پذیر نیست. فیلم‌سازان از سال ۱۹۰۶ و ساخت اولین انیمیشن با نام «صورت‌های متغیر مسخره» (Humorous Phases of Faces) تا به امروز، به بلندپروازی، بهبود سازوکار‌ها و توسعه‌ی این رسانه ادامه داده‌اند و ده‌ها انیمیشن نوآورانه خلق کرده‌اند که تماشای هر کدام از آن‌ها شما را شگفت‌زده می‌کند.

در تاریخ سینما، آثار پویانمایی درخشان و ستودنی متعددی را پیدا می‌کنید اما برخی از آن‌ها به دلیل خلق یا استفاده از فناوری‌های جدید و به‌کارگیری سبک‌های هنری منحصربه‌فرد، ساختارشکن به حساب می‌آیند و متمایز از باقی هستند. آثار این فهرست نه تنها به تکامل مدیوم انیمیشن کمک کرده‌اند بلکه آغازگر مسیرهای کاملا تازه‌ای بوده‌اند و به منبع الهام ده‌ها پویا‌نمایی دیگر تبدیل شده‌اند.

۱- شهر اشباح (Spirited Away)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۲۰۰۱
  • کارگردان: هایائو میازاکی
  • صداپیشگان: رومی هیراگی، میو ایرینو، ماری ناتسوکی، تاکشی نایتو، یاسوکو ساواگوچی، بونتا سوگاوارا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

آثار میازاکی دریچه‌ای به دنیاهای حیرت‌انگیز است که با قدم گذاشتن به آن‌ها می‌توانید گرمای خورشید را روی پوست خود حس کنید و بوی گل‌ها به مشام می‌رسد. همه‌ی ساخته‌های این فیلم‌ساز را می‌توانیم آثار شاخصی بدانیم اما شهر اشباح بی‌تردید مشهورترین و پرطرفدارترین محصول استودیو جیبلی است که جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن را به خانه برد. راجر ایبرت (منتقد سرشناس) آن را یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ انیمیشن توصیف کرد و به این نکته اشاره داشت که در تک‌تک نماهای فیلم، «عشق و سخاوتمندی» به چشم می‌خورد. میازاکی اگرچه به انیمیشن‌سازی سنتی گرایش دارد اما در شهر اشباح از فناوری‌های روز هم استفاده کرده است (البته نه به‌گونه‌ای که به هویت اثر خدشه وارد شود). در یکی از نماها می‌بینید گل‌هایی که با دست نقاشی شده‌اند، به‌واسطه‌ی تکنیک‌های پویانمایی رایانه‌ای، عمق پیدا کرده‌اند. میازاکی همواره باور داشته است که دیجیتالیزه کردن نقاشی‌های دستی کمک می‌کند تا از نظر بصری چشم‌نواز‌تر باشند و اگر نسبت به این دیدگاه تردید دارید، کافی است شهر اشباح را تماشا کنید.

اما میازاکی در یک بخش دیگر هم استادی خود را به رخ می‌کشد: ریتم. او با اضافه کردن اِلمان‌های به‌ظاهر بی‌معنا و پوچ به قصه، به مخاطب اجازه می‌دهد تا با جهانِ انیمیشن ارتباط بهتری برقرار کند. همان‌طور که خودش می‌گوید، «اگر انیمیشن لحظات اکشن متوالی و بدون‌توقف داشته باشد، شلوغ‌کاری می‌شود. اما اگر به رویدادها فرصتِ تنفس بدهید، کشمکش‌های فیلم، [عمق و] ابعاد تازه‌ای پیدا می‌کند». افزون بر این، شهر ارواح متفاوت‌ترین ساخته‌ی میازاکی است. اینجا به‌جای بوی خوش گل‌ها، بوهای زننده‌ای به مشام می‌رسد. آثار میازاکی دریچه‌ای به دنیاهای حیرت‌انگیز است اما این دنیاها ریشه در واقعیت دارند و شما را وادار به واکنش می‌کنند؛ فیلم‌سازان انگشت‌شماری در تاریخ سینما چنین مهارت‌هایی داشته‌اند.

 کوله پشتی طرح انیمه شهر اشباح مدل نو فیس

۲- سه‌قلوهای بلویل (The Triplets of Belleville)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۲۰۰۳
  • کارگردان: سیلوین شومه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰

سه‌قلوهای بلویل این حس را به شما منتقل می‌کند که در حال ورق زدن یک کتاب نقاشی هستید. اثری که امضاهای متداول انیمیشن‌ها را کنار می‌گذارد و علیه استانداردهای انیمیشن‌سازی مدرن قیام می‌کند. سیلوین شومه (فیلم‌ساز) در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «انیمیشن همانند یک مانیفست است. شما سبک و تکنیک بخصوصی دارید اما این یک هنر است و شما خود را به‌واسطه آن هنر ابراز می‌کنید». فیلم دیالوگ یا روایتِ منسجمی ندارد اما مخاطب برای فضاها – و دنیای مسحورکننده‌ای که حاصل آمیختگی موسیقی و هنر است – تماشای اثر را ادامه می‌دهد. جهانِ سه‌قلوهای بلویل با رقص، موسیقی، دوچرخه‌سواری و بدن‌های سست پیوند خورده است و لحظه‌ای متوقف نمی‌شود.

سیلوین شومه برای توسعه‌ی فیلم، همه‌ی نماها را با جزئیات کامل به استوری‌برد تبدیل کرد تا به انیماتورها نشان دهد که شخصیت‌ها در هر پلان باید کجا قرار بگیرند و تیم سازنده، رویاپردازی‌ها و ذات طغیان‌گرِ او را وفادارانه دنبال کرد. بنوا چارست (آهنگ‌ساز)، موسیقی‌های فیلم را با ابزار و وسایلی که شخصیت‌ها در فیلم استفاده می‌کردند ساخت و انیماتورها یک رقاص حرفه‌ای به نام سندی سیلور را به استودیو آوردند تا در طراحی رقص‌ها و حرکات شخصیت‌ها به آن‌ها کمک کند. اوجنی توموف (طراح تولید) هر ۸۰۰ تصویر پس‌زمینه‌ی فیلم را نقاشی و یکایک آن‌ها را بررسی کرد تا مطمئن شود که با موسیقی‌ در حال پخش هم‌خوانی دارند. سیلوین شومه در مصاحبه‌ای دیگر به این نکته اشاره می‌کند که از پویانمایی رایانه‌ای تنها برای بخش‌های ملالت‌آور استفاده کرد که البته کمک‌کننده بود زیرا به انیماتورها اجازه می‌داد تا زمان بیشتری را صرف توسعه‌ی بخش‌های محبوب خود کنند (همانند طریقه‌ی حرکت کردن شخصیت‌ها). تلاش‌های بی‌وقفه‌ی سیلوین شومه برای اینکه یک انیمیشن نوآورانه و بی‌همتا بسازد، به ما یادآوری می‌کند که تکنیک‌های منسوخ انیمیشن‌سازی تا چه اندازه کارآمد و اصیل هستند.

کتاب ایده هایی برای انیمیشن کوتاه اثر جمعی از نویسندگان نشر آبان

۳- میچل‌ها در برابر ماشین‌ها (The Mitchells vs the Machines)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۲۰۲۱
  • کارگردان: مایک ریاندا
  • صداپیشگان: ابی جکوبسون، دنی مک‌براید، مایا رودولف، اریک آندره، الیویا کلمن، جان لجند، کریسی تیگن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

ما بزرگسالان زندگی خود را همانند یک تابلوی نقاشی می‌بینیم، تابلویی که می‌تواند زیبا یا تراژیک باشد. هنگامی که کودکان از راه می‌رسند، روی این تابلو رنگ می‌ریزند و آن را خط‌خطی می‌کنند. در گذر زمان اما متوجه می‌شوید که کودکان در اصل به این تابلوها معنا بخشیده‌اند و از همین دقایق است که خوشحالی واقعی را حس و به فرزند خود افتخار می‌کنید. انیمیشن میچل‌ها در برابر ماشین‌ها، این رشد والدین را بهتر از هر فیلم دیگری به تصویر می‌کشد. صدها انیماتور شبانه‌روز تلاش کردند تا ۳۰۰۰ نمای آن را خلق کنند و عملکرد آن‌ها خیره‌کننده است. مایک لَسکر (مسئول جلوه‌های ویژه فیلم) در مصاحبه‌ای می‌گوید که تیم سازنده باید روش‌های تازه‌ای ابداع می‌کرد تا بتواند جهانِ نقاشی‌شده با دستِ میچل را آن‌طور که در ذهن دارد بسازد و همچنین جهانِ ربات‌ها را به شکلی طراحی کند که مخاطب واقعا باور کند توسط هوش مصنوعی ساخته شده است. آن‌ها به هدف خود رسیدند و این انیمیشن از نظر بصری شگفت‌انگیز، تراژیک و زیبا است.

نگرش و جهان‌بینی کیتی (قهرمان قصه) به میچل‌ها در برابر ماشین‌ها یک سبک هنری ویژه داده است. لیندزی اولیوارس (طراح شخصیت‌ها)، در روزهای اولیه‌ی توسعه‌ی فیلم با سازندگان این ایده را مطرح کرد که وقتی تماشاگران در حال تماشای فیلم هستند، کیتی در حال تدوین و اضافه کردن افکت‌ها است. همین ایده‌ی خلاقانه باعث شد تا او به‌ عنوان طراح تولید فیلم هم انتخاب شود. وی در این رابطه می‌گوید: «هنگامی که یک فریم نهایی و باکیفیت [از فیلم] را می‌گیرید و مانند یک نوجوان روی آن نقاشی می‌کنید، در این عمل، آزادی و انرژی جوانانه‌ای وجود دارد». مایک لسکر هم در راستای ایده‌ی مبتکرانه‌ی لیندزی اولیوارس اضافه می‌کند: «[این ایده] باعث شد تا این انیمیشن حس یک فیلم آماتور را بدهد و کمک کند تا مخاطبان با کیتی به عنوان یک هنرمند ارتباط برقرار کنند». در صنعتی که اخیرا از سوی هوش مصنوعی تهدید شده است (با ربات‌های نقاشِ حرفه‌ای)، تحسین‌برانگیز است که می‌بینیم این فیلم‌سازهای جوان چیز‌هایی خلق می‌کنند که هیچ رباتی هرگز توانایی نزدیک شدن به آن را ندارد.

۴- زیردریایی زرد (Yellow Submarine)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۱۹۶۸
  • کارگردان: جرج دانینگ
  • صداپیشگان: جان کلیو، جفری هیوز، پل انجلیس، دیک امری، لنس پرسیوال، پیتر بتن، لنس پرسیول
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

تجربی، اغواکننده و نمادین، زیردریایی زرد یک تجربه‌ی سینمایی تکرارنشدنی است و حس‌و‌حال گوش سپردن به گروه موسیقی بیتلز در سال ۱۹۶۸ را تداعی می‌کند؛ با این حال، آن‌ها نقش مهمی در توسعه‌ی این اثر نداشته‌اند. هاینز ادلمن (طراح و نقاش) چهار شخصیت اصلی را به‌ شکلی طراحی کرد که گویی از کاور آلبوم «گروهبان فلفل» آمده‌اند. سپس جرج دانینگ (فیلم‌ساز) و تیم سازنده به این شخصیت‌ها جان بخشیدند. آن‌ها برای اینکه شخصیت‌ها سه‌بعدی به نظر برسند و با فضای فیلم مطابقت داشته باشند، از تکنیک‌های خلاقانه‌ای استفاده کردند. مستند کوتاه «بیتلز: ادیسه‌ی مدرن» (۱۹۶۸) بهترین توصیف را از این انیمیشن ارائه داده است: «اثری که سادگیِ کتاب‌های داستان تا هنر پاپ و تصاویر توهم‌آمیز را شامل می‌شود».

هاینز ادلمن برای توسعه‌ی سبک هنری چشم‌نواز فیلم از «معصومیت مدرنِ» بیتلز الهام گرفت. او در مصاحبه‌ای درباره‌ی موسیقی بیتلز می‌گوید: «آن‌ها از اِلمان‌های کلاسیک و همچنین عناصر کلاژ دیگر سبک‌های هنری مدرن استفاده می‌کنند تا چیزی بسازند که اساسا آن‌ را موسیقی پاپ می‌دانیم». زیردریایی زرد به منبع الهام هنرمندان متعددی تبدیل شد؛ همان‌طور که جان لستر (فیلم‌ساز سابق استودیوی پیکسار) می‌گوید: «فیلم روحِ کاوشگر و بازیگوش [هنرمندان] دهه‌ی ۶۰ میلادی را ارج می‌نهد و از تکنیک‌های انیمیشنی تجربی استفاده می‌کند». تیم سازنده برای تولید این فیلم، آثار هنری فراوانی (حتی نقاشی‌های پابلو پیکاسو) را بررسی کرد اما نتیجه‌ی نهایی نه تکرار گذشته بلکه یک انیمیشن نوآورانه بود. هنگامی که اعضای بیتلز فیلم را برای نخستین بار تماشا کردند، به سرعت شیفته‌ی آن شدند.

تابلو بکلیت طرح گروه بیتلز The Beatles مدل W-s138

۵- سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)

سفیدبرفی و هفت کوتوله

  • سال انتشار: ۱۹۳۷
  • کارگردان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
  • صداپیشگان: آدریانا کاسلوتی، لوسیل لا لاورن، هری استاکول، روی اتول، بیلی گیلبرت، مورونی اولسن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

با تماشای آثار کلاسیک دیزنی چیزهای زیادی یاد می‌گیرید، برای مثال والدین قهرمان قصه همیشه از جهان رفته‌اند یا اینکه هرگز نباید به جنگل‌ها قدم بگذارید. البته آن‌ها همواره نشان داده‌اند که علاقه‌ی زیادی به جنگل‌ها دارند و پس از تماشای سفیدبرفی و هفت کوتوله متوجه می‌شوید که این علاقه‌مندی از کجا سرچشمه می‌گیرد. درختزاری که در این انیمیشن عرضه شد، تا پیش از آن دیده نشده بود، یک جنگلِ باوقار و سرشار از زندگی اما چنان وسیع که شما را نگران می‌کرد شاید سفیدبرفی در آن گم شود و به خطر بیفتد. جنگل در روایت فیلم نقش کلیدی داشت و به قصه، درام اضافه می‌کرد اما اگر سازندگان به همان فناوری‌های سابق بسنده می‌کردند، جنگل موردنظر آن‌ها خلق نمی‌شد.

دیزنی برای خلق این جنگل سینمایی از تکنولوژی «دوربین مولتی‌پلین» استفاده کرد که به انیماتورها اجازه می‌داد تا به نماها عمق بیشتری بدهند و لحظات شگفت‌انگیزی خلق کنند. سال ۱۹۳۷، مخاطبان برای اولین بار به یک جهان استثنایی و عمیق‌ کارتونی قدم گذاشتند، به جنگل‌ها، قلعه‌ها و کلبه‌ی کوتوله‌ها؛ تماشاگران حتی نمی‌توانستند حسی که از تماشای سفیدبرفی دریافت کرده‌اند را ابراز کنند. دوربین مولتی‌پلین که در آن روزها، انقلابی‌ترین فناوری دنیای انیمیشن‌سازی بود، به دیزنی اجازه داد تا یک دوره‌ی طلایی ۵ ساله داشته باشد و آثار ماندگاری همچون «پینوکیو»، «فانتازیا»، «دامبو» و «بامبی» را عرضه کند.

۶- مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (Spider-Man: Into the Spider-Verse)

مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی

  • سال انتشار: ۲۰۱۸
  • کارگردان: باب پرسیچتی، پیتر رمزی، رودنی روثمن
  • صداپیشگان: شامیک مور، لیو شرایبر، ماهرشالا علی، برایان تایری هنری، جیک جانسون، هیلی استاینفلد
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰

در میان انیمیشن‌های تاریخ، به درون دنیای عنکبوتی شاید بیشترین نزدیکی را به کتاب‌های کمیک داشته باشد، ضمن اینکه اِلمان‌هایی از انیمه، نوآر، هجو، نقاشی‌های امپرسیونیستی، گرافیتی‌های مدرن و جلوه‌های ویژه‌ی واقع‌گرایانه نیز در آن به چشم می‌خورد. تلفیق این عناصر نه تنها به اثری یکپارچه تبدیل شده است بلکه شما را مبهوت می‌کند و در توصیف آن واژه‌ای جز شاهکار به ذهن نمی‌رسد. فیلم‌ساز خوش‌آتیه، پیتر رمزی، قوی‌ترین تیم ممکن از هنرمندان و انیماتورها را گردهم آورد و همان‌طور که در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید، آن‌ها برای ایده‌پردازی به دوران چاپ سیلک و چاپ فشاری رجوع کردند تا فیلمی بسازند که هم‌زمان یک کتاب کمیک هم هست.

انیماتورها هر کدام از مرد عنکبوتی‌ها را طوری طراحی کردند که با جهانِ خود هم‌سو باشند؛ سپس این شخصیت‌ها را از آن جهان جدا کرده و به خط زمانی مایلز مورالز آوردند. مایکل لسکر (از اعضای تیم سازنده) با اشاره به تکنیک‌های پیشرفته‌ی نورپردازی که در فیلم استفاده شد تا شخصیت‌ها جان بگیرند، می‌گوید: «همه‌ی آن‌ها باید هم‌زمان وجود داشته باشند، سایه‌شان روی زمین بیفتد و نور به آن‌ها برخورد کند، همه‌چیز باید هم‌خوانی داشته باشد، در غیر این صورت احساس می‌کنید که شخصیت‌ها با جهانِ اطراف خود فاصله دارند». سازندگان برای اینکه به سبک گرافیکی دلخواه خود برسند، تکنولوژی‌های پیشرفته‌ای همچون «رهگیری پرتو» (ری تریسینگ) را دست‌کاری و آن‌ها را به شکل تازه‌ای استفاده کردند. این دست‌کاری‌ها همچنین اجازه داد تا انیماتورها طعم‌وبوی متفاوتی به نماها اضافه کنند. این تیم سازنده‌ی خستگی‌ناپذیر به‌زودی با قسمت دوم بازمی‌گردد و به گفته‌ی کریس لُرد (تهیه‌کننده)، این دنباله‌ هم یک انیمیشن نوآورانه و ساختارشکن است که «مشابهش را تاکنون تماشا نکرده‌اید».

۷- سیاره‌ی شگفت‌انگیز (Fantastic Planet)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۱۹۷۳
  • کارگردان: رنه لالوکس
  • صداپیشگان: الن گوراگوئر، دیک الیوت، کلود جوزف، اریک باوگین، جررد هرناندز، هربرت دو لاپارنت
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

رنه لالوکس، سیاره‌ی شگفت‌انگیز را «فرانسوا رابله‌گونه» (طنزپرداز مشهور فرانسوی) توصیف کرده است و این ارجاع نامتعارفِ فیلم‌ساز بی‌دلیل نیست. اتفاقات در سیاره‌ای به نام ایگم رخ می‌دهد؛ جایی که برده‌هایی به نام اُم برای موجودات فضایی بی‌رحمی به نام دراگ‌ها کار می‌کنند. تِر، یکی از این بردگان است که همراه با یک دستگاه فرار می‌کند. این دستگاه به او علم و دانش کافی ارائه می‌دهد تا به آگاهی برسد و انقلابی را علیه‌ دراگ‌ها آغاز کند. فیلم تمثیلی است برای انسان‌هایی که به پایین‌ترین درجه‌ی زنجیره‌ی غذایی نزول کرده‌اند و تاثیرات این سقوط را با چاشنی خشونت به تصویر می‌کشد. فیلم از انسان‌ها انتقاد می‌کند اما رویکرد آن صرفا سیاه و بدبینانه‌ نیست بلکه برابری را در کانون توجه قرار می‌دهد و دنیایی را متصور می‌شود که می‌توان در مقابل ظلم ایستادگی کرد.

طراحی شخصیت‌ها بی‌گمان یادآور فرانسوا رابله است، آن‌ها زشت و در عین حال منحصربه‌فرد هستند اما دلیل اصلی تاثیرگذاری این انیمیشن را نباید شخصیت‌ها بدانیم. هنگامی که رنه لالوکس با انیماتورهای فیلم ملاقات کرد، آن‌ها طراحی اولیه‌ی شخصیت‌ها را به‌صورت «کات‌اوت» به او نشان دادند. این افکت انیمیشنی (که گونه‌ای از استاپ‌موشن است) برای لالوکس جادویی بود و او تصمیم گرفت که فیلم را به همین سبک بسازد. طراحی‌ها چشم‌گیر هستند زیرا میان رنگ‌های روی کاغذ و خطوط رنگی تضاد وجود دارد. سیاره‌ی شگفت‌انگیز جایزه‌ی بزرگ جشنواره‌ی کن را به خانه برد و در فهرست برترین انیمیشن‌های تاریخ مجله‌ی رولینگ استون نیز قرار گرفته است.

کتاب فرهنگ جامع انیمیشن  اثر فرناز خوشبخت انتشارات ماتیکان جلد 1

۸- امدادگران: مأموریت زیرزمینی (The Rescuers Down Under)

امدادگران: مأموریت زیرزمینی

  • سال انتشار: ۱۹۹۰
  • کارگردان: مایک گابریل
  • صداپیشگان: باب نیوهارت، اوا گابور، جون کندی، تریستان راجرز، جرج سی. اسکات، فرانک ولکر، وین رابسن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰

هنگامی که مایک گابریل دنباله‌ی امدادگران را ساخت، هرگز تصورش را نمی‌کرد که در تاریخ انیمیشن تاثیرگذار باشد و پایه‌گذار مسیری شود که دیزنی آن را برای چند دهه‌ ادامه داد. این دنباله عملکرد ضعیفی در گیشه داشت و تنها ۲۷ میلیون دلار فروخت، بسیاری از انیمیشن‌دوستان شاید حتی نام آن را نشنیده باشند اما یک تجربه‌ی بصری فوق‌العاده است. راجر ایبرت در نقد فیلم، انیماتورهای دیزنی را تحسین کرد و به این نکته اشاره داشت که «آن‌ها به اوج بازگشته‌اند»؛ او پُربیراه نمی‌گفت. دیزنی با توسعه‌ی یک تکنولوژی جدید به نام «سیستم تولید انیمیشن رایانه‌ای» یا همان «کپس» (CAPS) این اثر را ساخت؛ کپس به انیماتورها اجازه می‌داد تا بتوانند نقاشی‌ها را به‌صورت دیجیتالی رنگ‌آمیزی کنند که پروسه‌ی بسیار ارزان‌تری نسبت به «زیروگرافی» (Xerography) یا مِتُدهای دیگر بود و باعث می‌شد تا آن‌ها آزادی بیشتری هم داشته باشند.

اوج تاثیرگذاری کپس را می‌توانید در سکانس سالن رقص فیلم «دیو و دلبر» (۱۹۹۱) مشاهده کنید. مأموریت زیرزمینی در حقیقت آزمون‌وخطای سازندگان با تکنولوژی کپس بود و آن‌ها را با چالش‌های زیادی روبه‌رو کرد. به گفته‌ی کتلین گوین (دستیار تهیه‌کننده)، استفاده از کپس به‌حدی چالش‌برانگیز بود که باعث گریه‌ی یکی از انیماتورها شد. با این حال، مایک گابریل و گروهش تسلیم نشدند و تلاش‌های آن‌ها نتیجه داد. رندی کارت‌رایت (از طراحان فیلم)، کپس را یکی از موفقیت‌های بزرگ کارنامه‌ی حرفه‌ای خود می‌داند زیرا جریان‌ساز شد و فیلم‌های پس از خود را تحت‌تاثیر قرار داد: «ظاهر این فیلم‌ها، غنی بودن بصری، خطوط رنگی، سایه‌ها و همه‌ی عناصر متحرک آن‌ها، بدون این تکنولوژی امکان‌پذیر نبود». کپس درهای تازه‌ای را به روی دیزنی بازکرد تا بتواند بیشتر بلندپروازی کند و آثار شاخصی همچون «علاءالدین» (۱۹۹۲) و «مولان» (۱۹۹۸) را بسازد.

کتاب ساخت انیمیشن دیجیتالی اثر درک برین

۹- نام تو (Your Name)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۲۰۱۶
  • کارگردان: ماکوتو شینکای
  • صداپیشگان: ریونوسوکه کامیکی، مونه کامیشیرایشی، ماسامی ناگاساوا، اتسوکو ایچی‌هارا، ریو ناریتا، آئویی یوکی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰

همانند میازاکیِ بزرگ، ماکوتو شینکای عاشق سُنت است اما اجازه نمی‌دهد که جلوی او را بگیرد و برای خلق آثار موردنظرش، از تکنولوژی‌های انیمیشنی مدرن هم استفاده می‌کند. انیمه‌ی نام تو، نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی هنری شینکای است، فیلمی درخشان که تبدیل شدن آن به سومین انیمه‌ی پرفروش تاریخ بی‌دلیل نیست. نماهای عریض فیلم از توکیو، گویی توسط ارتشی از پهپادهای مجهز به دوربین‌های اچ‌دی گرفته شده است. حومه‌ی شهر، حس زندگی را تداعی می‌کند و گاهی نمی‌توانید تشخیص دهید چه چیزی توسط رایانه‌ها خلق و چه چیزی توسط دست نقاشی شده است (هدف سازندگان هم همین بوده است). ماکوتو شینکای تلفیقی از هنر سه‌بعدی و دو‌بعدی ارائه داده است و همان‌طور که در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید، «کاغذ و مداد نباید از پروسه‌ی تولید آثار انیمیشنی کنار برود».

و به همین دلیل است که از تماشای تصاویر مردم، رفت‌وآمد آن‌ها، مناطق شهری و غیرشهری، غذا و هنر در این انیمه لذت می‌برید. به گفته‌ی فیلم‌ساز، آن‌ها تصاویر پس‌زمینه، شخصیت‌ها و دیگر افکت‌های سه‌بعدی را ابتدا با دست کشیده‌اند و حتی عناصر دیگری همچون پرندگان و ماشین‌ها هم نقاشی شده‌اند. آن‌ها سپس این عناصر را تلفیق و میان آن‌ها هارمونی ایجاد کرده‌اند. توجه کم‌نظیر سازندگان به جزئیاتِ هر نما، برگ برنده‌ی فیلم است و حتی کسانی که به انیمه علاقه‌ای ندارند را هم شیفته‌ی خود می‌کند. شینکای اخیرا انیمه‌ی تازه‌ای به نام «سوزومی» ساخته است که تماشای آن را هم به دوست‌داران آثار انیمیشنی توصیه می‌کنیم.

۱۰- داستان اسباب‌بازی (Toy Story)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۱۹۹۵
  • کارگردان: جان لستر
  • صداپیشگان: تام هنکس، تیم آلن، دان ریکلس، جیم وارنی، والاس شاون، جان راتزنبرگر، آنی پاتس، جان موریس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

انیمیشن‌های سه‌بعدی شاید حالا عادی باشند اما ۲۸ سال قبل، در روزهایی که پیکسار تصمیم گرفت اولین پویانمایی رایانه‌ای بلند تاریخ را بسازد، همه‌چیز بلندپروازانه به نظر می‌رسید؛ آن‌ها سابقه‌ی ساخت چند انیمیشن کوتاه را داشتند اما پس از اینکه چراغ سبز و بودجه‌ی کافی برای تولید یک اثر بلند را از دیزنی دریافت کردند، چالش‌ها یکی پس از دیگری از راه رسید. کامپیوترها سطوح صاف و شکل‌های هندسی ساده را به‌خوبی پردازش می‌کردند اما برای آن‌ها کافی نبود زیرا اشیاء و اشکال چهره ندارند و احساسات را منتقل نمی‌کند، چه برسد که بخواهند به شخصیت تبدیل شوند و حرف هم بزنند. در همین راستا، جان لستر و همکاران انیماتورش مجبور شدند تا با خلاقیت، راه‌های تازه‌ای برای عرضه‌ی احساسات این اشکال پیدا کنند.

پیکسار نورپردازی سینمایی و تکنیک‌های فیلم‌برداری رایج را هم برای طراحی محیطی و روایت قصه به کار گرفت اما وجه‌ی کارتونی شخصیت‌ها را حفظ کرد. آن‌ها می‌خواستند که جهانِ داستان اسباب‌‎بازی تلفیقی از نقاشی‌های دستی و لایو اکشن باشد. رالف اِگلستون (مدیر صحنه‌ی فیلم) در یکی از مصاحبه‌هایش به این نکته اشاره می‌کند که آن‌ها به‌واسطه‌ی «نورپردازی و تکسچرها» به هدف خود رسیدند (یعنی خلق چیزی میان نقاشی و لایو اکشن). یکی دیگر از تکنیک‌هایی که آن‌ها برای نخستین بار به مدیوم انیمیشن آوردند، تاری حرکتی (موشن بلور) بود؛ اینکه پس‌زمینه‌ تار و تمرکز دوربین روی شخصیت‌ها قرار داشته باشد. ادوین کتمول (از مؤسسان پیکسار) درباره‌ی اهمیت موشن بلور می‌گوید: «تصاویر پس‌زمینه‌ای که تار نیستند، حواس مخاطب را پرت می‌کنند. شما به این مسئله توجه نمی‌کنید اما ناخودآگاه می‌دانید که یک جای کار مشکل دارد. ما باید این مشکل را حل می‌کردیم تا بتوانیم از گرافیک‌های رایانه‌ای در فیلم‌سازی استفاده کنیم و در این مسیر، جلوه‌های ویژه‌ی سینمایی را متحول کردیم».

۱۱- گربه‌ی چکمه‌پوش: آخرین آرزو (Puss in Boots: The Last Wish)

گربه‌ی چکمه‌پوش: آخرین آرزو

  • سال انتشار: ۲۰۲۲
  • کارگردان: جوئل کرافورد
  • صداپیشگان: آنتونیو باندراس، سلما هایک، هاروی گی‌ین، فلورنس پیو، الیویا کلمن، ری وینستون، جان مولانی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰

کسی انتظار نداشت که دنباله‌ی گربه‌ی چکمه‌پوش چیزی فراتر از یک انیمیشن سرگرم‌کننده‌ باشد اما آخرین آرزو فاصله‌ی معناداری با انیمیشن‌های معمولی بازار دارد. هنگامی که جوئل کرافورد به‌ عنوان کارگردان پروژه انتخاب شد، از این فرصت استفاده کرد تا همانند مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی، اثری خلق کند که به مثابه‌ یک داستان مصور است. تیم سازنده با استفاده از تکنولوژی‌های جدید، تلاش کرد تا یک سبک هنریِ نقاشی‌گونه‌ای ایجاد کند که شبیه کتاب‌ قصه‌های جن‌وپریِ سنتی است.

کرافورد با راهنمایی‌های نیت رگ (طراح تولید)، از گرافیک رایانه‌ای به‌صورت بهینه و در مواقع لزوم استفاده کرده و اولویت او این است مخاطب همان حسی را دریافت کند که از نقاشی‌های مینیمال کودکانه دریافت می‌کند. پیاده‌سازی درست این ایده اما به‌هیچ‌وجه آسان به نظر نمی‌رسید زیرا ممکن بود که انیمیشن سطحی و درجه‌دو جلوه کند و حتی بینندگان احساس کنند که سازندگان با کمبود بودجه روبه‌رو بوده‌اند. نیت رگ دراین‌باره می‌گوید: «حذف جزئیات باعث می‌شود تا انیمیشن، کم‌ارزش و ارزان‌قیمت به نظر برسد. به همین دلیل راهکارهایی اتخاذ کردیم که وقار و فرهمندی اثر حفظ شود. ما اطمینان حاصل کردیم که در این سبک هنری جدید، به اندازه‌ی کافی جزئیات و دقتِ عمل به چشم می‌خورد».

۱۲- فانتازیا (Fantasia)

انیمیشن نوآورانه

  • سال انتشار: ۱۹۴۰
  • کارگردان: ساموئل آرمسترانگ، جیمز آلگار، بن شارپستین
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰

سال ۱۹۴۰، روزنامه‌ی نیویورک تایمز فانتازیا را «اورجینال‌ترین و شورانگیزترین فیلم چند مدت اخیر» توصیف کرد؛ فیلمی که البته در گیشه شکست خورد زیرا جلوتر از زمانه‌اش بود و سینمادوستانِ آن دوران آمادگی تماشای چنین اثر خیال‌پردازانه و جاه‌طلبانه‌ای را نداشتند. سال‌ها بعد، در دهه‌ی ۶۰ میلادی بود که ارزش‌های آن درک شد و نه تنها دیگر یک اثر تجربی به حساب نمی‌آمد بلکه هم‌راستا با پیش‌بینی‌های والت دیزنیِ فقید، جهان سینما و انیمیشن را به مسیر تازه‌ای برد.

فانتازیا هم از فناوری دوربین مولتی‌پلین استفاده می‌کرد که پیش از این در سفیدبرفی و هفت کوتوله به کار گرفته شده بود اما آن را به درجه‌ی کمال رساند؛ نتیجه‌، یک تجربه‌ی سینمایی بی‌مانند بود. در مستند «میراث فانتازیا»، انیماتورها و تحلیلگران به نوآوری‌های پی‌درپی فیلم اشاره می‌کنند. برای مثال، سازندگان برای اینکه افکت دود را به وجود بیاورند، یک قوطی رنگ را باز کردند و به‌صورت برعکس در آب قرار دادند، سپس پخش شدن رنگ در آب را فیلم‌برداری و آن را به عنوان دود استفاده کردند! به همین خاطر است که کالین ویلیامسون (استاد رشته‌ی سینما) ویژگی بارز تکنیک‌های خلاقانه‌ی سازندگان را «الهام و استفاده‌ی مستقیم آن‌ها از دنیای طبیعی» می‌داند. بارنوم براون (دیرینه‌شناس مشهوری که فسیل‌های دایناسور تیرانوسوروس را کشف کرد!) بهترین توصیف ممکن را از فانتازیا و آثار آن دوران دیزنی ارائه داده است: «میکی موس باید ساخته می‌شد تا ما بتوانیم خلقت جهان را ببینیم».

منبع: Slash/Film



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲ دیدگاه
  1. Shahram

    کاری به بقیه انیمیشن ها ندارم ولی انیمه نام تو یه فلسفه دیگه داره یه شاهکار ژاپنی برای فهمیدن کل ماجرا حداقل دو بار باید ببینید من خودم چهار بار دیدم

  2. غازچرون

    اینا همه سینمایی بودن ، یه یادی هم بکنیم از Arcane و سبک خاصش

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما