اینگرید برگمن؛ معصومیت از دست رفته (پرترهی یک بازیگر)
در اواخر دههی ۳۰ میلادی با یک چمدان به هالیوود آمد، به «دیوید او. سلزنیک» گفت حاضر نیست آرایش خاصی کند یا صورتش را تغییر دهد. سلزنیک در واکنش به حرفهای اینگرید برگمن پاسخ داد: تو به «اولین بازیگر زن طبیعی هالیوود» تبدیل خواهی شد. کمتر از چهار سال بعد، «کازابلانکا» روی پرده رفت. نزدیک به چهار دهه پس از درگذشت اینگرید برگمن، هنوز هم وقتی فیلمهای او را تماشا میکنیم، شکوه سابق را دارند و صیانت نفس و استعدادهای او را به نمایش میگذارند؛ در صورت و سبک بازیگری او جادویی نهفته است که در میان بازیگران امروزی کمتر به چشم میخورد.
اینگرید برگمن به عنوان یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینما و یکی از مظاهر زیبایی، تجسمِ تاثیرگذاریهای احساسی، روشنایی، آرامش و رفتارهای دراماتیک واقعگرایانه است.
همچون بدل شاهزاده «آناستازیا» فراموشکار و همچون «ژاندارک» معصوم بود و گاهی آرزو میکردیم به دنیای این فیلمها قدم بگذاریم و نجاتش دهیم. وقتی در کافهی «ریک» با آرامش به صدای پیانو گوش فرا میداد، دوست داشتیم در کنار او بنشینیم. وقتی به ایتالیا سفر کرد و رابطهی عاشقانهاش را در آستانهی فروپاشی میدید، میخواستیم به او دلداری دهیم.
هنگامی که به عنوان مادر کودکی که تمایل به خودکشی دارد، برچسب دیوانگی به او زدند، خشمگین بودیم. زمانی که در نقش «گلدا مئیر» با تصمیمات سختی روبرو شد، دعا میکردیم انتخابهایش نتیجهی مثبتی به همراه داشته باشد. روزهایی که به عنوان یک مبلغ مذهبی، جان صدها کودک چینی را در مقابل حملات نیروهای ژاپنی حفظ کرد، خوشحالتر از همیشه بودیم.
نقشآفرینیهای او همیشه حسوحالی فرازمینی و ملکوتی داشتند؛ استعدادی که هیچ نقشی نمیتوانست آن را به چالش بکشد و ما همیشه کنار شخصیتهای او قرار میگرفتیم و آنها را عمیقا درک میکردیم.
برگمن در سال ۱۹۱۵ متولد شد و در سال ۱۹۸۲ از دنیا رفت اما فیلمهایش هنوز زنده هستند و در رابطه با قدرت بازیگری این ستاره شهادت میدهند. هنرپیشهای که در کارخانهی رویاسازی، تبدیل به همه چیز شد؛ کسی که تنها تحت تاثیر چیزهای مهم قرار میگرفت، چیزهای روشن، صادق و درست. او از آن انسانهایی بود که عشق ورزید و عشق ورزیدن را یاد داد.
برگمن، سینما و هنر را در دههی ۳۰ میلادی به رسم تئاترهای سنتی استکهلم آموخته بود و از همان ابتدا، نوید استعدادی را میداد که دیر یا زود جهانی خواهد شد. تهیهکنندهی مشهور، «دیوید او. سلزنیک»، همزمان با تولید «بر باد رفته»، چشمانش به نقشآفرینی برگمن در «اینترمتسو» (۱۹۳۹) افتاد و شیفتهی او شد تا خواستار حضورش در هالیوود شود. پاسخ برگمن مثبت بود و عازم قارهی آمریکا شد.
پس از پیاده شدن از کشتی «کوئین مِری»، او هالیوودی را اغوا کرد که سالهای طلاییاش را میگذراند. فیلمهای بعدی برگمن در آن دوره اگر چه ماندگار نبودند اما تحت تاثیر متانت و زیباییهای او قرار داشتند، خصوصا دو اثر آمریکاییاش، «خشم در بهشت» و «آدام چهار پسر داشت».
اما کازابلانکا به کارگردانی «مایکل کورتیز»، برگمن را به شهرت رساند و در کانون توجه قرار داد. او این فیلم را چندان دوست نداشت اما اثری است که در طول این دههها، میلیونها نفر آن را تماشا کردهاند و کمتر انسانی وجود دارد که نام آن را نشنیده باشد. یک سال بعد، او با «زنگها برای که به صدا در میآیند» اولین نامزدی اسکار خود را بدست آورد.
موفقیتهایش را با «چراغ گاز» و «زنگهای کلیسای مریم مقدس» ادامه داد (برای اولی، اسکار را به خانه برد و برای دومی نامزد شد). در ادامهی مسیر، فرصت همکاری با «آلفرد هیچکاک» بزرگ را هم پیدا کرد. هیچکاک همیشه احترام خاصی برای برگمن قائل بود و آنها دوران خوبی را سپری کردند.
شاید گاهی شکننده اما اینگرید برگمن زن قدرتمندی بود و موفق شد تا از رابطهی عجیب هیچکاک با قربانیان بلوندش، در امان بماند. او حتی کیفیت فیلمهای هیچکاک را هم ارتقا داد. «بدنام» را میتوان یک فیلم تقریبا بینقص در نظر گرفت و اگر هم بخواهیم نسبت به آن انتقاد کنیم، این است که «کری گرانت» با آن همه احتشام، در کنار برگمن حرف چندانی برای گفتن ندارد.
این اتفاق بعدها در دو فیلمی که با «آنتونی کوئین» همبازی بود نیز رخ داد. انعطافپذیریهای برگمن اجازه داده بود تا به راحتی از صحنهی تئاتر به دنیای سینما قدم بگذارد و همان قدرتش در ارائهی احساسات، طنز، پریشانی و تنشهای درونی را حفظ کند.
او در سال ۱۹۴۸ با ژاندارک، یکی از شخصیتهایی را بازی کرد که همیشه تحسینش میکرد. این فیلم بزرگ البته موفقیتهای چندانی بدست نیاورد اما برگمن در آن به اندازهای خوب بود که به احترامش برخیزیم و کلاه از سر برداریم.
چه کسی میتوانست حدس بزند روزی محبوبیت و معصومیت برگمن زیر سوال برود؟ احتمالا هیچکس اما این اتفاق رخ داد.
در سال ۱۹۴۹، برگمن «رم، شهر بیدفاع» از «روبرتو روسلینی» را تماشا میکند و مجذوب سینمای این فیلمساز مشهور میشود. او برای روسلینی نامهای مینویسد و از علاقهاش به همکاری سخن میگوید. این نامه بیپاسخ نماند و همکاری این دو با فیلم «استرومبولی» رقم خورد. برگمن که با یک دندانپزشک سوئدی ازدواج کرده بود و صاحب یک فرزند بود، رابطهی عاشقانهای را با روسلینی آغاز کرد و از او باردار شد. اتفاقی که جهان را شوکه کرد و حتی سنای ایالات متحده آمریکا را به آشوب کشاند. آن روزها کمتر کسی پیدا میشد که به برگمن احترام بگذارد؛ او به نماد فساد، خیانت و انحطاط تبدیل شده بود.
پس از این رسوایی بزرگ، برگمن همسرش را ترک و در اواخر سال ۱۹۵۰ با روسلینی ازدواج کرد. دو سال بعد، سومین همکاری آنها با «سفر به ایتالیا» شکل گرفت که به یکی از جسورانهترین فیلمهای این بازیگر تبدیل شد، فیلمی در رابطه با سردرگمی که چهرهی برگمن در تمامی دقایق آن میدرخشید.
پس از جدایی از روسلینی و تحمل چندین سال فشار و انزوا، او در «اِلنا و مردانش» جلوی دوربین «ژان رنوآر» رفت و در ادامه با «آناستازیا» و «مسافرخانه ششمین خوشبختی» (۱۹۵۸) به درخشش ادامه داد. دورهی تلخی را پشتسر گذاشته بود اما از آن تلخیها استفاده کرد تا نقشهایش را بهتر از گذشته بازی کند.
پس از حضور در «رولز-رویس زرد» (۱۹۶۴)، به صحنهی تئاتر بازگشت و تصور میشد که شاید کار او با سینما به پایان رسیده است اما در چند فیلم دیگر حضور پیدا کرد و با «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (۱۹۷۴) قدرت بازیگریاش را یکبار دیگر به رخ کشید. «سونات پاییزی» (۱۹۷۸) یک پایان شکوهمند و غمانگیز برای بازیگری بود که مشابهای ندارد. این فرشتهی مغضوب، رستگار شده بود.
گاهی به یک نمای نزدیک از اینگرید برگمن مینگریم و به این مسئله فکر میکنیم که تا چه اندازه تاثیرگذار است و ناگهان کاری میکند تا جهان اطرافش دستخوش تغییر شود؛ جهانی که با حضور او زیباتر یا گاهی تراژیکتر میشود و این یک نیروی جادویی است که از برگمن تا ابد باقی خواهد ماند.
۱۲- کازابلانکا (Casablanca)
- سال انتشار: 1942
- کارگردان: مایکل کورتیز
- دیگر بازیگران: همفری بوگارت، پل هنرید، کلود رینس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 99 از ۱۰۰
هیچکس انتظار نداشت کازابلانکا در نهایت به یکی از محبوبترین فیلمهای تاریخ تبدیل شود. مراحل فیلمبرداری به خوبی پیش نمیرفت، فیلمنامهی آن تقریبا هر روز بازنویسی میشد. برگمن حتی از تهیهی کننده، «هال والیس» میپرسید که چگونه باید «ایلسا لاند» را بازی کند، آن هم وقتی نویسندگان هنوز نمیدانند سرنوشت او چه خواهد شد.
برگمن، نقش همسر «ویکتور لازلو»، رهبر جنبش پایداری چکسلواکی را در فیلم بازی میکند که ناگهان سروکلهاش در یک کافهی آمریکایی در کازابلانکا پیدا میشود. این کافهی شبانه را «ریک بلِین» (همفری بوگارت) اداره میکند که در گذشته شیفتهی ایلسا بوده است. رابطهی این دو، به یکی از بهترین داستانهای عاشقانهای تبدیل شد که تاکنون در سینما روایت شده و برگ برندهاش، بدون شک هنرنمایی دو ستارهی اصلی آن است.
وقتی پس از اکران، شخصیت ایلسا لاند مورد توجه قرار گرفت، برگمن نمیتوانست این مسئله را به درستی درک کند اما هرچه که بود، فیلم از یک اثر پروپاگاندایی دورهی جنگ فاصله گرفت و به شاهکار تبدیل شد.
۱۱- چراغ گاز (Gaslight)
- سال انتشار: 1944
- کارگردان: جرج کیوکر
- دیگر بازیگران: شارل بویه، جوزف کاتن، ماد فیلی، باربارا اورست
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از ۱۰۰
اتفاقات چراغ گاز در دوران ویکتوریای لندن رخ میدهد و برگمن نقش همسر یک مرد قاتل را بازی میکند که میخواهد او را قانع کند دیوانه است. در مخمصهای میان عشق ورزیدن به این مرد و ترس از رفتارهای او، برگمن این نقش را همانند قربانیان مظلوم ایفا نکرده بلکه زبان بدن و حالات چهرهی او با یک استرس زیرپوستی همراه است.
نزول تدریجی این شخصیت به یک آدم عصبی، جایزه اسکار را برای برگمن به همراه داشت. دیوانگیهای این شخصیت در سکانس پایانی فیلم، جایی که حاضر نیست به همسر دست و پا بستهاش کمک کند و احساسات انتقامجویانهای که در صورتش موج میزند را نمیتوان به راحتی از یاد برد. برگمن برای این نقش، جایزهی گلدن گلوب را هم بدست آورد.
۱۰- زنگهای کلیسای مریم مقدس (The Bells of St. Mary’s)
- سال انتشار: 1945
- کارگردان: لئو مککری
- دیگر بازیگران: بینگ کرازبی، هنری تراورز، ویلیام گارگان
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از ۱۰۰
در این کمدی بذله گو، بینگ کرازبی در نقش یک کشیش محلی ظاهر شده است که میخواهد در یک مدرسهی کاتولیک، تغییر ایجاد کند. برگمن نقش یک راهبهی جوانِ لجباز را بازی میکند که سریعا به چهرهی موردعلاقهی مخاطب تبدیل میشود.
فیلم مشخصا از فضای فلسفی و سنگین کارهای برگمن با روسلینی دور است اما لئو مککری توانسته بازی خوبی از او بگیرد. این کارگردان آثار کمدی خوبی همچون «سوپ اردک» و «حقیقت تلخ» را در دههی ۳۰ میلادی روی پرده برده بود و طرفداران زیادی داشت.
در این فیلم، هنرنمایی برگمن حلاوت ویژهای دارد و احتمالا سکانسی که در نقش یک راهبه، در حال آموزش بوکس است را فراموش نخواهید کرد. زنگهای کلیسای مریم مقدس همچنین نشان داد که این بازیگر جدا از نقشآفرینیهای جدیاش، شخصیتهای کمیک را هم میتواند به درستی اجرا کند.
۹- طلسمشده (Spellbound)
- سال انتشار: 1945
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- دیگر بازیگران: گریگوری پک، میخائیل چخوف، روندا فلمینگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از ۱۰۰
«سالوادور دالی» برای طلسمشده یک سکانس رویا طراحی کرد که به تنهایی ارزش فیلم را بالا برده و آنها را به یکی از بهترین آثار برگمن (و البته هیچکاک) تبدیل کرده است. طلسمشده اولین همکاری این بازیگر با هیچکاک بود و در آن، نقش یک روانکاو را بازی میکند که عاشق یک قاتل روانی میشود.
به گفتهی برگمن، سکانس رویای فیلم نزدیک به ۲۰ دقیقه بود اما دیوید او. سلزنیک آن را «بیمعنی» میدانست و کوتاهش کرد. فیلم اگر چه گاهی چندان منطقی به نظر نمیرسد و بعضی از مضامین روانشناختی آن سوالبرانگیز است اما با تشکر از هنرمندی قابل قبول برگمن و گریگوری پک، تا پایان تماشایی باقی میماند.
۸- بدنام (Notorious)
- سال انتشار: 1946
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- دیگر بازیگران: کری گرنت، کلود رینس، بیا بنادرت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8 از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 96 از ۱۰۰
برگمن در طول سالهای بازیگریاش، نامزد جوایز متعددی شد و بعضی از آنها را به خانه برد اما بسیاری براین باور هستند که بهترین فیلمهای او، همانهایی هستند که برایشان هیچ جایزهای بدست نیاورد، از جمله «بدنام» که از ساختههای شاخص هیچکاک به حساب میآید.
برگمن نقش «آلیسیا هوبرمن» را بازی میکند، دختر یک جاسوس نازی که مامور آمریکایی، «دِولین» (کری گرنت) از او درخواست کمک میکند تا وارد یکی از سازمانهای تحت هدایت نازیها در کشور برزیل شود و یکی از اعضای بالارتبهی نازی را فریب دهد. آلیسیا و دِولین در حین این ماموریت، عاشق یکدیگر میشوند تا شرایط بغرنجتر بشود.
بدنام فیلم بزرگسالانهای است و پیچیدگیهای روانشناختی یک مثلث عاشقانه را به خوبی عرضه میکند. تعدادی از تاثیرگذارترین صحنههای عاشقانهای هیچکاک ساخته است را در این فیلم میتوانید پیدا کنید.
۷- استرومبولی (Stromboli)
- سال انتشار: 1950
- کارگردان: روبرتو روسلینی
- دیگر بازیگران: ماریو ویتاله، رنزو چزانا، ماریو ویتاله
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 70 از ۱۰۰
نامهنگاریهای احتمالا عاشقانهی برگمن و روسلینی در نهایت به ساخت فیلم استرومبولی ختم شد. برگمن نقش «کارین» را برعهده دارد، یک پناهندهی جنگی از لیتوانی که برای فرار از شرایط و مشکلاتش، از روی ناچاری با یک ماهیگیر ایتالیایی ازدواج میکند و به محل زندگی او در جزیرهی استرومبولی قدم میگذارد.
روزگار اما باز هم به کارین روی خوش نشان نمیدهد و او از سوی ساکنان متعصب و سنتی جزیره مورد غضب قرار میگیرد تا بحران روحی شدیدتری را تجربه کند. او که حالا در زیر سایهی یک آتشفشان زندگی میکند، باید برای اینکه مورد احترام قرار بگیرد، از خودش دفاع کند.
روسلینی در این فیلم، مضامینی همچون تعلق و بیگانگی را مورد بررسی قرار داده و اتفاقا بهترین بازیگر ممکن را برای نقش اصلی انتخاب کرده است، کسی که اتفاقات فیلم را به شکلهای دیگر در دنیای واقعی تجربه کرد. استرومبولی اگرچه در زمان اکران نقدهای چندان مثبتی درک نکرد اما به تدریج ارزشهای واقعیاش را نشان داد و حالا از آثار کلاسیک شاخص نئورئالیسم ایتالیایی در نظر گرفته میشود.
۶- اروپا ۵۱ (Europe ’51)
- سال انتشار: 1952
- کارگردان: روبرتو روسلینی
- دیگر بازیگران: الکساندر ناکس، جولیتا ماسینا، آنتونیو پیترآنجلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۵ از ۱۰
اروپا ۵۱ یکی از بهترین ساختههای روسلینی در راستای جنبش «واقعگرایی اجتماعی» است. روسلینی که علاقهی شدیدی به «فرانسیس آسیزی» (یکی از مشهورترین شماسهای مسیحی) داشت، در اروپا ۵۱ این ایده را مطرح کرده که با انسانی شبیه به آسیزی، در دنیای پس از جنگ ایتالیا، ممکن است چگونه رفتار شود.
برگمن نقش زنی را بازی میکند که پس از خودکشی پسرش، تصمیم میگیرد به فقرا کمک کند اما از سوی همسرش و حکومت، دیوانه خطاب میشود و او را به آسایشگاه روانی میفرستند.
دولت ایتالیا فیلم را شدیدا سانسور کرد و بسیاری از نقدهایی که به جامعه داشت را حذف کرد. نسخهی کامل و بازیابیشدهی فیلم سرانجام در سال ۲۰۱۳ در دسترس قرار گرفت.
۵- سفر به ایتالیا (Journey to Italy)
- سال انتشار: 1954
- کارگردان: روبرتو روسلینی
- دیگر بازیگران: جرج سندرز لایلا روکو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 96 از ۱۰۰
سفر به ایتالیا، فیلمی معماگونه دربارهی ازدواج است و داستان یک زوج انگلیسی را روایت میکند که در سفری به ناپل، به ابعاد تازهای از رابطهی خود پی میبرند.
در یکی از زیباترین مناطق ایتالیا، ما با زوجی ثروتمند روبرو میشویم که احساس چندان خوبی نسبت به یکدیگر ندارند و پس از هشت سال ازدواج، دیگری نشانی از شور و سرزندگی در آنها به چشم نمیخورد. گفتگوهای آنها سرد و طعنهآمیز است. سفر آنها بوی تنهایی میدهد و گشتوگذار کردنشان در موزهها و بارهای شبانه، بیمعنا جلوه میکند.
روسلینی معمولا فرصت زیادی به بازیگران نمیداد تا دیالوگهایشان را تمرین کنند، با این حال، نقشآفرینی برگمن چشمگیر است و فرصت چندانی به جرج سندرز برای خودنمایی نمیدهد. این فیلم شامل چندین نسخهی مختلف میشود که نسخهی ۱۰۵ دقیقهای آن بازخوردهای چندان مناسبی دریافت نکرد اما مشابه بسیاری از ساختههای روسلینی، به مرور زمان بیشتر دیده شد.
سفر به ایتالیا در شکلگیری موج نوی فرانسه تاثیرگذار بود و از آن به عنوان یکی از شاهکارهای روسلینی نام برده میشود.
۴- آناستازیا (Anastasia)
- سال انتشار: 1956
- کارگردان: آناتول لیتواک
- دیگر بازیگران: یول برینر، هلن هیز، مارتیتا هانت، کارل اشتپانک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از ۱۰۰
برگمن برای این درام تاریخی نیز جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را بدست آورد که البته چندان هم دور از انتظار نبود، او در نقش بدل شاهزادهی بزرگ روسیه، نقشآفرینی تحسینبرانگیزی دارد.
پس از قتلعام خانوادهی اشرافی شاهزاده آناستازیا، شایعه میشود که او از این حادثه جان سالم بدر برده است. برگمن نقش «آنا» را بازی میکند، یک دختر مبتلا به فراموشی که یک ژنرال روسی (یول برینر)، به خاطر شباهتش به آناستازیا، نقشه میچیند تا او را وارث حقیقی ثروت آخرین تزار روسیه معرفی کند.
آناستازیا بازگشت برگمن به هالیوود را رقم زد و دقیقا همان نقشی بود که برای درخشش دوباره به آن نیاز داشت، او جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن را هم به خانه برد تا بازگشت شکوهمندانهاش را تکمیل کند.
۳- بیاحتیاط (Indiscreet)
- سال انتشار: 1958
- کارگردان: استنلی دانن
- دیگر بازیگران: کری گرانت ، سسیل پارکر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از ۱۰۰
همکاری دوبارهی برگمن و گرانت اما این بار در یک پروژهی رومانتیکِ بریتانیایی که به همگان یادآوری کرد این دو بازیگر در کنار یکدیگر چه قدر تماشایی هستند. کری گرانت مطابق معمول، سطح بازیگری بالایی را به نمایش میگذارد اما این اینگرید برگمن است که نگاهها را مجذوب خود میکند.
این ساختهی استنلی دانن، داستان بازیگری به نام «آنا» را روایت میکند که دیگر امیدی به پیدا کردن عشق واقعی ندارد تا اینکه با «فیلیپ» آشنا میشود، یک اقتصاددان که به او میگوید ازدواج کرده است و نمیتوانند باهم بشند. اما او در واقع مجرد است و زمانی که آنا از این قضیه باخبر میشود، تصمیم به انتقام میگیرد. بیاحتیاط را حتی اگر فراموش کنید، این دیالوگ آنا را از یاد نخواهید برد: «چطور جرات کرد با من عشقبازی کند و متاهل هم نباشد!».
۲- قتل در قطار سریعالسیر شرق (Murder On The Orient Express)
- سال انتشار: 1974
- کارگردان: سیدنی لومت
- دیگر بازیگران: آلبرت فینی، شان کانری، جان گیلگد، آنتونی پرکینز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از ۱۰۰
اقتباسی از رمان جنایی مشهور «آگاتا کریستی»، در این ساختهی سیدنی لومت ستارگان بزرگی به ایفای نقش پرداختند، از جمله آلبرت فینی (در نقش کاراگاه پوآرو)، شان کانری و اینگرید برگمن در نقش یک خدمتکار سوئدی خجالتی.
برگمن برای این نقش، سومین جایزه اسکارش را برنده شد و البته اولین جایزهاش در بخش بهترین بازیگران مکمل. لومت در ابتدا نقش «شاهزاده دراگومیروف» را به او پیشنهاد داد اما برگمن درخواست کرد تا نقش کوچک «گرتا اولسون» را بازی کند. تهیهکنندهی فیلم، «ریچارد گودوین» یک بار گفت که برایش باورکردنی نبود که این نقش را برگمن بازی کند و آن را اتفاق شگفتآوری میدانست.
۱- سونات پاییزی (Autumn Sonata)
- سال انتشار: 1978
- کارگردان: اینگمار برگمان
- دیگر بازیگران: لیو اولمان، ارلاند یوزفسون، گونار بیورنستراند، لنا نیمان
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از ۱۰۰
همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم، سونات پاییزی آخرین نقشآفرینی سینمایی اینگرید برگمن بود و برای آن، سنگ تمام گذاشت. او در این درام خانوادگی سوئدی، نقش «شارلوت» را بازی میکند، یک پیانیست مشهور که پس از سالها، به ملاقات دخترش میرود و زخمهای کهنهی هر دو باز میشود.
اینگمار برگمان در این فیلم، روابط مادر و دختر را موشکافی میکند و نگاهی تلخ به معصیت، وابستگی و خشم درون دارد. در هنگام تماشای این فیلم، ناخواسته به یاد اتفاقات واقعی زندگی اینگرید برگمن میافتید و گاهی این حس را دارید که او نقش شارلوت را فراتر از یک نقش، به چشم دریچهای رو به گذشته میبیند.
سونات پاییزی اولین و آخرین همکاری اینگمار برگمان و اینگرید برگمن بود که برای این بازیگر، هفتمین نامزدی جایزه اسکار و هفتمین نامزدی جایزه گلدن گلوب را به همراه داشت.
منبع: Sight & Sound, The NBP
اینگرید برگمن بازیگر فوق العادهایه💫
عالی بود .. دست مریزاد