۱۰ نکته درباره فهرست بهترین فیلمهای دهه ۲۰۰۰ نشریه سینمایی ایندیوایر
نشریه سینمایی «ایندیوایر» به تازگی به مناسبت دو هزارمین هفتهی آغاز به کارش پروندهی ویژهای ترتیب داده و به سراغ انتخاب بهترین فیلمهای دههی اول قرن بیست و یکم (فیلمهای بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹) رفته است. هیات تحریریهی این نشریهی سینمایی لیستی شامل ۱۰۰ فیلم برتر این ده سال انتخاب کردهاند که حاوی نکتههای بسیاری است. آنها ادعا دارند این ۱۰۰ فیلم معرف راهی است که سینما در قرن حاضر پیموده و میتواند دیدی کلی نسبت به جهان سینما در دنیای امروز ارائه دهد و البته چراغ راهی برای درک سینمای آینده باشد. چنین ادعایی حتما از سوی کسانی نقد خواهد شد اما در این جا نگاهی انداختهایم به لیست ایندیوایر و ۱۰ نکتهی شاخصش را زیر ذرهبین بردهایم.
باید این نکته را توجه داشت که «ایندیوایر» یک نشریهی سینمایی عامه پسند نیست و بیشتر به دنبال جذب مخاطب نخبه است تا کسانی که صرفا از سینما سرگرمی طلب میکنند. به همین دلیل هم چنین مخاطبی حتما تعداد بالایی از آثار این فهرست را ندیده و اگر دوست دارد با تعدادی از فیلمهای مطرح قرن ۲۱ آشنا میشود، میتواند شروع کند و یکی یکی به تماشای فیلمهای برگزیدهی ایندیوایریها بنشیند. سینمای برای خوانندگان و نویسندگان ایندیوایر تفاوت آشکاری با نشریهای مانند «امپایر» دارد که از دریچهی سینمای مخاطبپسند به هنر هفتم نگاه میکنند. پس قطعا نمیتوان توقع داشت که آثاری مانند فیلمهای ابرقهرمانی یا از این دست فیلمها در این لیست حضور داشته باشند. در ضمن توقع پیدا شدن سر و کلهی فیلمهای مورد پسند جشنوارهها و نخل گرفتههای جشنوارهی کن و شیر گرفتههای جشنوارهی ونیز هم چندان صحیح نیست.
چرا که کمتر کسی این روزها از این نکته بیخبر است که سالها است دیگر جشنوارهها معرف بهترین فیلمهای سال نیستند و جوایز خود را به فیلمهایی میدهند که از المانهای دیگری مانند همراهی با فلان مد روز یا سیاست مورد توجه زمانه یا بهمان نهاد بهره ببرند. البته کماکان جشنوارهها در معرفی فیلمهای درجه یک سال سنگ تمام میگذارند اما در این جا بحث ما دربارهی جایزه بردهها است تا آنهایی که صرفا در جشنوارهای شرکت داشتهاند.
نکتهی دیگری که باید به یاد داشت، تفاوت چنین فهرستی با فهرست نظرسنجی نشریاتی مانند «سایت اند ساوند» است. در آن جا اعضای هیات تحریریهی این نشریهی سینمایی از کارگردانان و منتقدان سرتاسر دنیا دعوت میکنند که فهرست برگزیدهی خود را به دفتر یا ایمیل مجله بفرستند و سپس با جمعآوری آرا نتیجه را منتشر میکنند. در حالی که فهرست ایندیوایر را اعضای هیات تحریریه و نویسندگان خود مجله انتخاب کردهاند و مهمانان چندانی در بین آنها وجود ندارد.
پس اگر نتوان این نکته را از نویسندگان این فهرست پذیرفت که انتخابهای آنها لزوما معرف حال و هوای سینمای امروز است و در جستجوی راهی است که تمام جهان سینما را نمایندگی کند، دست کم میتوان به نوع نگاه خود این نشریهی سینمایی به جهان سینما پی برد. برای آنها سینما نه فقط وسیلهای برای سرگرمی، که معبدی برای پرستش است. در ضمن میتوان این موضوع را هم دریافت که این نویسندگان علاقهی بسیاری به درک شرایط اجتماعی چهار سوی عالم از طریق دیدن فیلمهای سینمایی دارند. چرا که تعداد آثار سینمایی با محوریت بحرانهای اجتماعی در این فهرست بسیار زیاد است.
همین جا است که نوع نگاه ایندیوایر از نوع نگاه نشریات نخبه پسند دیگری چون «فیلم کامنت» هم جدا میشود. اگر اهالی نشریاتی چون «فیلم کامنت» بیشتر دغدغههای فلسفی دارند و به دنبال آثاری با ریشههای دغدغههای ازلی ابدی بشری میگردند، نگاه ایندیوایریها به امروز است و در جستجوی آثاری هستند که با شخصیتهای مختلف همراه شود و آنها را در دل کوچه پس کوچههای شهرها یا در دل بیابانها و دهکدهها دنبال کند. در چنین قابی است که میتوان سری به ۱۰ نکتهی مهم فهرست بهترین فیلمهای دههی اول قرن ۲۱ توسط نشریهی سینمایی ایندیوایر زد و فهمید که آنها از چه دریچهای سینما را زیر نظر دارند و معتقد هستند که هنر هفتم چه مسیری را در پیش گرفته است.
نکتهی پایانی این که لینک فهرست ۱۰۰ فیلم منتخب مجله ایندیوایر در پایان این مقاله وجود دارد. میتوان پس از مطلع شدن از نکات مورد بحث، سری به فهرست زد و البته کمی هم غافلگیر شد. اما خود نکتهها:
۱. حضور پر قدرت سینمای شرق آسیا
بر کسی پوشیده نیست که سینمای کره جنوبی در دههی اول قرن ۲۱ ناگهان جهشی اساسی داشت و در دنیا دیده شد. فیلمهایی چون «رفیق قدیمی» (Oldboy) ساختهی پارک چان ووک، «خاطرات قتل» (Memories Of Murder) به کارگردانی بونگ جون هو و «بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و دوباره بهار» (Spring, Summer, Fall, Winter…And Spring) اثر کیم کی دوک ناگهان چون انفجاری در دنیای سینما صدا کردند و سینمای کره جنوبی را به نقشهی جغرافیای جهان سینما سنجاق کردند. رفته رفته سر و کلهی فیلمسازان دیگری پیدا شد و سینمای کره جنوبی راهی را رفت که فقط کشوری چون آمریکا توان پیمودنش را در طول این بیش از یک قرن داشته است: توان تولید سینمای موسوم به ژانر و جریان اصلی در کنار ساختن فیلمهای مستقل و جدیتر.
اما نویسندگان و انتخابکنندههای ایندیوایر فقط به سینمای کره جنوبی اهمیت ندادهاند و از کشورهای دیگر شرق آسیا هم گفتهاند. در فهرست آنها آثار مختلفی از کشورهای مختلف آن سوی دنیا دیده میشود؛ از کشور صاحب سینمایی چون ژاپن تا کشوری چون تایوان. اگر سری به لیست بزنید متوجه خواهید شد که مدام در هر برگ و در هر صفحه فیلمی از این کشورها وجود دارد و ایندیوایریها فهرست مفصلی برای شناخت نگاه فیلمسازان شرق آسیا در اختیار مخاطب خود قرار دادهاند.
۲. حضور قابل توجه سینمای اسپانیاییزبان و لاتینتباران
توجه ایندیوایر به سینمای آمریکای لاتین یا کشورهای اسپانیاییزبان و پرتغالیزبان به اندازهی سینمای شرق آسیا نیست اما آنها هم بخش قابل توجهی از فهرست را به خود اختصاص دادهاند. تفاوتی که در این نگاه وجود دارد البته که به قدرت بیشتر و سابقهی بهتر سینما در شرق آسیا هم بازمیگردد اما این دلیل کافی و نهایی نیست. در طول این سالها سینمای آمریکای لاتین و البته اسپانیا و پرتغال به اندازهی سینمای شرق آسیا پیشرفت نداشته و با وجود حضور کارگردانان قدری چون پدرو کاستا یا پدرو آلمودووار و پیشرفت گام به گامش، شاهد صعود چشمگیری چون کشور کره جنوبی هم در این جغرافیای سینمایی نبودهایم.
البته باید این نکته را به یاد داشت که جهش ناگهانی سینمای کره جنوبی تا حد بسیار زیادی استثنایی است و این از پیشرفت سینما در آمریکای لاتین چیزی کم نمیکند. میتوان هم کمی بدبین بود و این نکته را هم اضافه کرد که بالاخره کیفیت آثار این جغرافیای سینمایی تا حد بسیاری به فیلمهای تولید شده در کشورهایی چون مکزیک و اسپانیا وابسته بوده است و مخاطب جهانی بیشتر این بخش از دنیای سینما را با آثار این دو کشور میشناسند. متاسفانه در قرن حاضر سینمای این دو کشور هم پیشرفت چندانی نداشته و با وجود پیشرفت سینما در کشورهایی چون آرژانتین و برزیل، فیلمسازان بزرگ اسپانیایی و مکزیکی به جز چند استثنا سر از هالیوود درآورده یا دیگر مانند گذشته درخشان نیستند.
۳. اولویت اصلی ایندیوایریها جنبههای سینمایی فیلمها است
امروزه برای من و شما توجه جشنوارههایی چون کن یا مراسمهایی چون اسکار به هشتگهای مد روز یا فلان شرایط سیاسی امری طبیعی است. هواداری کورکورانهی اهالی چنین رویدادهایی از این اتفاقات زودگذر و سطحی نه تنها به خود آنها ضربه زده بلکه مخاطب جدی سینما را هم بدبین کرده تا دیگر توجهی به نامهای پر تکرار آنها نکند. در چنین چارچوبی است که وجود فهرستهایی این چنین اهمیت پیدا میکند؛ چرا که اولویت اصلی چنین نشریاتی خود هنر هفتم سینما است و موارد بعدی در مرتبههای دیگری قرار میگیرند.
ممکن است که با انتخابهای نویسندگان ایندیوایر موافق نباشیم یا دیدگاه آنها را نسبت به سینما نپسندیم، اما نمیتوانیم این نکته را از نظر دور داریم که آنها به هنر بیش از هر چیز دیگری توجه دارند و تحت تاثیر اخبار روز یا نگاههای عوامفریبانه نشدهاند. این مورد از این جهت اهمیت ویژهای پیدا میکند که بدانیم دست اندرکاران معتبرترین نظرسنجی انتخاب بهترین فیلمهای تاریخ سینما یعنی نظرسنجی نشریه «سایت اند ساوند» با توجه به همین رویکردهای عوامگرایانه در سال ۲۰۲۲ طوری افراد انتخاب کنندهی فیلمها را گلچین و مهندسی کردند که نتیجهی نهایی نه فهرستی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما، بلکه آثاری بود که بیشتر دغدغههای پر سر و صدای این روزهای فضای مجازی و شوهای بی در و پیکر شبانه را بازتاب میداد و رنگ و بویی از توجه به هنر در آن یافت نمیشد.
مخاطب جدی سینما با نگاه کردن به فهرست «سایت اند ساوند» همان قدر افسوس میخورد و دلزده میشد که از اسکار بردن فیلم بی در و پیکر و بی اهمیتی چون «همه چیز، همه جا، به یکباره» (Everything Everywhere All At Once). پس با هر اختلاف سلیقهای میتوان در نهایت از تماشای آثار منتخب ایندیوایریها لذت برد.
۴. توجه بیشتر به جریان هنری نسبت به جریان اصلی سینما
قبل از پرداختن به این نکته باید موضوعی را مشخص کرد: بین اولویت دادن به جنبههای هنری سینما و سینمای موسوم به هنری تفاوت وجود دارد. به این معنا که آثار جریان اصلی سینما هم واجد جنبههای هنری بسیاری هستند و گاه حتی فیلمهای بهتری بین آنها یاف میشود. در حالی که سینمای موسوم به هنری بیشتر متعلق به جریان حاشیهای سینما یا کار فیلمسازان مستقل است. به همین دلیل هم در فهرست منتخب ایندیوایریها آثار متعلق به کارگردانان سرشناس جای چندانی ندارند و اگر هم فیلمی از آنها در فهرست وجود دارد، به قبل از دوران مطرح شدنشان برمیگردد.
طبعا این موضوع شامل حال فیلمسازانی چون استیون اسپیلبرگ یا دیوید لینچ که پیش از سال ۲۰۰۰ هم برای خود کسی بودند و نامی شناخته شده، نمیشود. این موضوع ناظر بر فیلمسازانی چون هیروکازو کورهدا است که تنها فیلمش در این فهرست به پیش از نخل طلا گرفتن او با فیلم «دزدان فروشگاه» (Shoplifters) و در نتیجه جهانی شدنش بازمیگردد.
اما برسیم به نکتهی چهارم؛ طبعا منظور این نیست که فیلمهای جریان اصلی در این فهرست نمایندهای ندارند. فیلمهایی چون مجموعهی «ارباب حلقه» (The Lord Of The Rings)، «دوازده یار اوشن» (Ocean’s Twelve) یا حتی صدرنشین فهرست یعنی «هوش مصنوعی» (A.I. Artificial Intelligence) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ به این جریان ارتباط دارند. اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که اکثر شمارههای این فهرست به همان آثار موسوم به هنری تعلق دارند و آن دسته از فیلمهای جریان اصلی حاضر در فهرست هم مانند «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country For Old Men) ساختهی برادران کوئن یا «خون به پا خواهد شد» (There Will Be Blood) اثر پل توماس اندرسون بیشتر جایی در میانهی سینمای مستقل و هالیوودی قرار میگیرند.
مسالهی آخر این که نکته چهارم ناظر بر این مدعا است که هالیوود و محصولاتش آثار جریان اصلی سینما هستند و قاعدتا کاری به جریان اصلی سینما در کشورهای دیگر که طبعا در بازار جهانی دیده نمیشوند، ندارد.
۵. توجه به آثار مهجورتر فیلمسازان شاخص
قبلا به این کته اشاره شد که آثار منتخب این فهرست بیشتر به فیلمهای هنریتر میپردازد و فیلمسازان شاخص (به معنای سلبریتی بودن کارگردان) چندان حضور چشمگیری ندارند و این فهرست را دربست به خود اختصاص ندادهاند. اما همان فیلمسازان مطرح این روزها هم با آثار مهجورتر خود در این فهرست حضور دارند. به عنوان نمونه بسیاری فیلم «پنهان» (Cache) را بهترین فیلم میشاییل هانکه در قرن حاضر میدانند. اما فیلم دیگری از او یعنی «معلم پیانو» (The Piano Teacher) که اثر درخشانی است، در این فهرست حضور دارد. یا ممکن است گوش شما به آثاری چون «لینکلن» (Lincoln)، «جنگ دنیاها» (War Of The Worlds) از استیون اسپیلبرگ آشناتر باشد تا فیلمی چون «هوش مصنوعی».
برای فیلمساز/ سلبریتی این روزها یعنی کریستوفر نولان هم همین موضوع صادق است و خبری از «میان ستارهای» (Interstellar) یا «تلقین» (Inception) در این فهرست نیست و «پرستیژ» (The Prestige) جای آنها را گرفته است. وس اندرسون و آلفونسو کوآرون و مایکل مان هم از این قضیه مستثنی نیستند و خبری از «هتل بزرگ بوداپست» (Grand Budapest Hotel) یا «جاذبه» (Gravity) یا «دشمنان مردم» (Public Enemies) از آنها در این فهرست نیست. بگذریم از کسی چون دیوید لینچ که هر چه در قرن حاضر ساخته در فهرست انتخابهای ایندیوایریها وجود دارد.
در چنین چارچوبی احتمالا انتخاب فیلم «زودیاک» (Zodiac) از دیوید فینچر کمترین حساسیت را برخواهد انگیخت؛ چرا که «زودیاک» نه تنها اثر مهجوری از او نیست، بلکه حتما بهترین فیلم کل کارنامهاش هم به حساب میآید و طبعا یکی از بهترین فیلمهای قرن ۲۱.
۶. تفاوت دیدگاه با فهرست انتخاب بهترین فیلمهای تاریخ سینما از دید نشریه سینمایی «سایت اند ساوند»
در چند جای این مقاله به نظرسنجی نشریهی سینمایی «سایت اند ساوند» اشاره شد. بالاخره آنها در طول سالها و دههها برگزار کنندهی مهمترین و پر بازخوردترین نظرسنجی در خصوص انتخاب بهترین فیلمهای تاریخ سینما بودند. اما همان طور که گفته شد این اعتبار در سال ۲۰۲۲ خدشهدار شد تا آن جا که برخی کلا بیخیال نظر منتقدان حرفهای شدند و عطای چنین نظرسنجیهایی را به لقایش بخشیدند. اما باید توجه داشت که بسیاری از انتخاب کنندههای «سایت اند ساوند» اصلا منتقد نبودند و متر و معیار مشخصی برای حضور آنها وجود نداشت.
باری. در سال ۲۰۲۲ فهرست منتخبین «سایت اند ساوند» پر بود از فیلمهای قرن حاضر. حتی دو فیلم «مالهالند درایو» (Mulholland Dr.) به کارگردانی دیوید لینچ و «در حال و هوای عشق» (In The Mood For Love) که در این فهرست هم حضور دارند و بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۹ ساخته شدهاند، سر از ۱۰ فیلم برتر تاریخ درآوردند. در چنین قابی مخاطب احتمالا توقع دارد این دو فیلم را صدرنشین این دهه ساله ببیند؛ چرا که «سایت اند ساوند» آنها در در بین بهترین فیلمهای تاریخ سینما و جایی بالاتر از شاهکارهایی چون «جویندگان» (The Searchers) به کارگردانی جان فورد یا «هشت و نیم» ساختهی فدریکو فلینی یا آثاری از این دست قرار داده که در ارزشهای هنری آنها شکی وجود ندارد و اعتبار خود را نه فقط از تعریف و تمجیدها، بلکه از گذر زمان و ننشستن گرد و غبار تاریخ بر پیکر خود هم به دست آوردهاند. این در حالی است که آثار شاخص قرن حاضر عمری کمتر از نیم قرن دارند و مشخص نیست که پنجاه سال دیگر هم چنین توجهی را جلب کنند.
همهی اینها در حالی است که فیلم «در حال و هوای عشق» که در فهرست «سایت اند ساوند» در جایگاه پنجم برترین فیلمهای تاریخ قرار دارد، در بین فیلمهای سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ ایندیوایر در بین ۱۰ فیلم برتر نیست و حتی بهترین فیلم خود کارگردانش هم انتخاب نشده و فیلم «۲۰۴۶» وونگ کاروای از آن پیشی گرفته است. این تفاوت بین دو نشریه البته به حضور چشمگیر فیلمسازان زن در این دو فهرست هم بازمیگردد. رویکرد ایندیوایریها در این مورد مشخص هم درستتر است.
۷. حضور پر قدرت فیلمسازان زن
بگذارید موضوعی را قبل از پرداختن به این نکته مطرح کنم؛ باید در نظر داشت که حضور پر قدرت فیلمسازان زن در این فهرست هیچ ربطی به هشتگهای روزمره در فضای مجازی ندارد. این در حالی است که در فهرست انتخابهای «سایت اند ساوند» چنین نکتهای دیده میشد. قرار گرفتن فیلم «ژان دیلمان» (Jeanne Dielman) صدر آن فهرست و بالاتر از شاهکارهایی چون «همشهری کین» (Citizen Kane) به کارگردانی ارسن ولز، «سرگیجه» (Vertigo) ساختهی آلفرد هیچکاک و «داستان توکیو» (Tokyo Story) اثر یاسوجیرو اوزو که اجماعی بر سر بهترین بودن آنها وجود داشت، بیشتر یادآور همان جریان رسانهای بود و بیشتر توی ذوق میزد و مهندسی به نظر میرسید.
اما ایندیوایر چنین نکرده و واقعا در این جا چهرهی درستی از سینمای این روزها ارائه داده است. بالاخره کارگردانان زن سالها تلاش کردهاند تا بتوانند فیلم مورد نظر خود را بسازند و بالاخره کمی درها برای آنها در طول قرن ۲۱ بازتر شده است. میتوان بازتاب این موضوع را در این فهرست دید و از تماشای آثار منتخب فیلمسازان این فهرست لذت برد و فراموش کرد که کارگردانش چه جنسیتی دارد. این موضوع هم از همان اهمیت دادن به جنبههای سینمایی آثار میآید و تاکید کنندهی این نکته است که خود زنان به چنین جایگاهی رسیدهاند و قرار گرفتن فیلمهای آنها در این فهرست ربطی به مهندسی هیات انتخاب ندارد.
۸. متاسفانه خبر چندانی از فیلمهای مستند و انیمیشن درخشان ساخته شده در این سالها نیست و البته پرفروشترینها هم جایی برای عرض اندام ندارند
سینمای مستند در قرن ۲۱ فیلمهای درخشان بسیاری به خود دید. در همان سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ هم میتوان فیلمهای مستند بسیاری را نام برد که میتوانند به فهرست بهترین فیلمهای دههی اول قرن ۲۱ راه یابند. اما متاسفانه جای چندانی برای آنها وجود ندارد. گرچه حضور آثاری چون «مرد گریزلی» (Grizzly Man) ساخته ورنر هرتزوگ و «لس آنجلس نقش خودش را ایفا میکند» (Los Angeles Plays Itself) به کارگردانی تام اندرسن باعث دلگرمی است اما حضور تعداد کم فیلمهای مستند درخشان آن دوران توی ذوق میزند.
آن سوتر که بنگریم، مشاهده میکنیم که خیلی از فیلمهای انیمیشن هم حضور ندارند. از «شهر اشباح» (Spirited Away) هایائو میازاکی که بگذریم، آثار این چنینی کمی در این جا حضور دارند. حضور «آقای فاکس شگفتانگیز» (Fantastic Mr. Fox) وس اندرسون و چند فیلم انیمیشن دیگر منتخب ایندیوایریها باز هم تاکید کنندهی این نکته است که آنها توجه چندانی به آثار جریان اصلی ندارند و سراغ فیلمهای مهجورتر رفتهاند.
به همین دلیل هم اصلا نباید توقع فیلمهای پر فروش این دوران را در این فهرست داشت. «ارباب حلقهها» واقعا استثنایی در قرن ۲۱ است و هر کسی را با هر سلیقهای راضی میکند اما دوری جستن از سینمای جریان اصلی در این جا هم خودش را به رخ میکشد.
۹. صدرنشینی دور از انتظار فیلمهای «هوش مصنوعی» و «یی یی»
در بالا اشاره شد که احتمالا گوش من و شما به شنیدن نام فیلمهای دیگری غیر از «هوش مصنوعی» از سیاههی آثار استیون اسپیلبرگ در قرن بیست و یکم یا حتی همان ده سال اول این قرن عادت دارد. اما در این جا این فیلم در صدر جایگاه بهترین فیلم قرار گرفته و رتبهی اول را به خود اختصاص داده است. این در حالی است که مدتها است خبری از این فیلم نبود اما انگار دو موضوع بسیار مهم دوباره نام این فیلم را بر سر زبان ایندیوایریها انداخته است؛ موضوع اول به بحثهای این روزها در باب اعتماد به هوش مصنوعی و تلاش دانشمندان سراسر دنیا برای گسترش استفاده از قابلیتهای آن بازمیگردد. ظاهرا در دنیای امروز این فیلم اسپیلبرگ را باید اثری پیشگویانه دانست. اما چرا؟ با وجود تعداد بالای فیلمهای ساخته شده با محوریت رباتهای هوشمند یا هوشهای مصنوعی خطرناک یا بیخطر، تفاوت این فیلم اسپیلبرگ چیست که آن را متمایز میکند؟ باید برای پاسخ دادن به این قبیل سوالات به موضوع دوم پرداخت.
اسپیلبرگ در این جا به دنبال راهی است که هوش مصنوعی را به شیوهی متفاوتی نمایش دهد. هوش مصنوعی فیلم او نه رباتی خطرناک است و نه یک هوش برتر که حالتی کاملا مکانیکی داشته باشد. به همین دلیل هم هنوز به لحاظ پرداخت و البته نمایش تواناییهایش اثری پیشرو است. کمتر فیلمی استفاده از یک هوش مصنوعی را چنین زیر ذرهبین برده و با یک زاویهی دید متفاوت به آن نزدیک شده است. باید فیلم را ببینید که متوجه منظور نگارنده شوید وگرنه تصور خواهید کرد که مثلا با فیمی چون «او» (Her) طرف هستید که در بهترین حالت اثری معمولی است.
اما «یی یی» ساختهی ادوارد یانگ از آن دسته آثار سینمایی است که روز به روز به محبوبیتش اضافه میشود. اگر در سال ۲۰۰۰ توانست جایزهی اسکار بهترین کارگردانی را برای کارگردانش به ارمغان آورد، هیچگاه همچون فیلمهای «در حال و هوای عشق» وونگ کاروای و «مالهالند درایو» دیوید لینچ قدر ندید. این در حالی است که نگارنده «یی یی» را اثری همتراز و شاید باشکوهتر از آنها میداند. به همین دلیل هم این استقبال روزافزون از شاهکار ادوارد یانگ، مایهی خوشحالی است؛ چرا که به نظر میرسد بالاخره قرار است جایگاه خود را پیدا کند و بر صدر بنشیند.
۱۰. هنوز هم سینمای جهان تحت سلطهی آمریکاییها است
گفتیم که خبری از توجه به محصولات جریان اصلی نیست. اشاره کردیم که هالیوود و محصولاتش جای چندانی در فهرست ۱۰۰ فیلم انتخابی ایندیوایریها برای ۱۰ سال اول قرن حاضر ندارد. اشاره کردیم که انتخابکنندگان توجه ویژهای به سینمای شرق آسیا و همچنین لاتینتبارها داشتهاند. اما باز هم این سینمای آمریکا است که جهان سینما را در چنین فهرستی هم تحت سلطهی خودش دارد.
باید اعتراف کرد حال خوب سینما تا حد بسیاری به حال خوب سینما در آمریکا ارتباط دارد. اگر حال سینمای آمریکا، چه جریان مستقلش و چه جریان بازاری خوب باشد، حال سینمای جهان هم خوب خواهد بود و ما فلیم های بهتری برای تماشا در اختیار داریم. اگر فهرست را سال به سال از هم تفکیک کنیم، متوجه خواهیم شد در هر سالی که سهم آمریکاییها بیشتر است، آن سال دوران خاطره انگیزی برای علاقهمندان به سینما رقم خورده و اگر چنین نبوده، سالی با رکود همراه بوده است. این نکته را در پایان باز هم باید یادآوری کرد که تمام سینمای آمریکا هالیوود نیست و آنها خوب میدانند چگونه بین جریانهای مختلف سینما تناسبی برقرار کرده و به هر کدام به چه اندازه توجه کنند.
اما ۱۰ فیلم صدرنشین فهرست ایندیوایر:
۱۰. شهر اشباح / Spirited Away (هایائو میازاکی ۲۰۰۲)
۹. زمانی که میماند / The Time That Remains (الیا سلیمان ۲۰۰۹)
۸. گمشده در ترجمه / Lost In Translation (سوفیا کاپولا ۲۰۰۳)
۷. سواحل آنیس / The Beaches Of Agnes (آنیس واردا ۲۰۰۸)
۶. خون به پا خواهد شد / There Will Be Blood (پل توماس اندرسون ۲۰۰۷)
۵. ۳۵ پیک رام / ۳۵ Shots Of Rum (کلر دنی ۲۰۰۸)
۴. ۲۰۴۶ (وونگ کاروای ۲۰۰۴)
۳. مالهالند درایو / Mulholland Dr. (دیوید لینچ ۲۰۰۱)
۲. یی یی / Yi Yi (ادوارد یانگ ۲۰۰۰)
۱. هوش مصنوعی / A.I Artificial Intelligence (استیون اسپیلبرگ ۲۰۰۱)
منبع: دیجیکالا مگ / فهرست کامل ۱۰۰ فیلم ایندیوایر: Indiewire