نقد و بررسی ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ؛ یک ماجراجویی تمام عیار
ایندیانا جونز، باستانشناس و ماجراجوی نمادینی که توسط جورج لوکاس (George Lucas) خلق و توسط هریسون فورد (Harrison Ford) به تصویر کشیده شد، از زمان اولین حضور خود در فیلم مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of the Lost Ark) در سال ۱۹۸۱، تأثیر ماندگاری بر فرهنگ عامه و سینما داشته است. این شخصیت نمایانگر الگوی کلاسیک قهرمان است که ترکیبی از مردانگی، هوش و آسیبپذیری را به نمایش میگذارد و به همین دلیل برای مخاطبان قابل ارتباط و دوستداشتنی بوده. فیلمهای این مجموعه که اکثر به کارگردانی استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) ساخته شدهاند، به طور ماهرانهای عناصر اکشن، ماجراجویی، معما و طنز را با هم ترکیب کردهاند و استاندارد جدیدی برای ژانر خود ایجاد کردهاند. با ترکیب جستوجوهای پرخطر برای گنج، عناصر ماوراءالطبیعه و ضدقهرمانان بزرگ، سری ایندیانا جونز بر بسیاری از فیلمها گرفته تا بازیهای ویدیویی نظیر توم ریدر یا آنچارتد، دیده میشود.
با این حال طرفداران این سری مدتها بود که در انتظار اثری درخور برای این مجموعه بودند. در واقع با اینکه برخی از آثار کلاسیک این مجموعه توانستند بازیکنان را سرگرم کنند اما نسخههای اخیر چندان موفق نبودند. حال جدیدترین نسخه از این سری عرضه شده و نشان میدهد که نه تنها یکی از بهترین بازیهای ایندیانا جونز بلکه یکی از بهترین آثار ساخته شده با الهام از این شخصیت در تمامی رسانهها است. در واقع در حالی که دو فیلم آخر این سری یعنی ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین و گردونه سرنوشت نتوانست به میراث این سری احترام بگذارند، جدیدترین اثر استودیوی ماشینگیمز (MachineGames) به طرز عجیبی آن اصالت و هیجان نسخههای اولیه را به طور کامل بازسازی کرده است.
سفر به دور دنیا
بازی با بازسازی تقریبی و قابل بازی از صحنههای ابتدایی فیلم «مهاجمان صندوق گمشده» شروع میشود؛ جایی که ایندی از تیرها جاخالی میدهد، یک بت طلایی را عوض میکند و از یک سنگ بزرگ فرار میکند. تصمیم برای شروع بازی به این شکل میتوانست مانند شمشیر دو لبه باشد که یک لبهی آن تلاش ناشیانهای برای خوشحال کردن طرفداران است و لبهی دیگر آن تلاش برای القای حال و هوای یک ماجراجویی واقعی ایندیانا جونز. در اینجا، قطعا اتفاق دوم رخ افتاده است. در واقع بازی با تنظیم وقایع خود در سال ۱۹۳۷ یعنی بین رویدادهای مهاجمان صندوق گمشده و آخرین جنگ صلیبی شروعی بسیار خوب دارد و این شروع با روایتی جذاب با لحظات هیجانانگیز ادامه مییابد و تا پایان شما را درگیر خود میکند. استودیوی ماشینگیمز داستانی هیجانانگیز و پر از ماجرایی را که مدتها از آن محروم بودیم، ارائه کرده و این کار را با یک بازی ماجراجویانه اولشخص عالی انجام داده است. حتی میتوان گفت که این بهترین کار استودیوی ماشینگیمز از نظر داستانی تاکنون بوده است. این بخش ابتدایی نه تنها کلیت هرآنچه که قرار است در ادامه ببینید را نمایش میدهد بلکه برخی از مکانیکهای بازی را نیز به شما آموزش میدهد که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
یکی از بزرگترین نقاط قوت «دایرهی بزرگ» این است که فضای خاص و زیباییشناسی فیلمهای کلاسیک ایندیانا جونز را به طور کامل به تصویر میکشد. درست مانند بازیهایی نظیر سری مرد عنکبوتی اینسامنیاک گیمز یا سری آرکام و یا حتی Star Wars Jedi، بازی با دقت و جزئیات فوقالعادهای به منبع اصلی خود وفادار است. برای متوقف کردن شرور اصلی و زیر دستان فاشیست او، دایرهی بزرگ شما را به مناطق مختلفی از جهان میبرد که هر مکان با دقتی بالا و تحقیقاتی کامل طراحی شده و هم مکانهای واقعی تاریخی و هم مکانهای خیالی از فیلمها را بازسازی میکند و به شکلی داستان و تاریخ را ترکیب میکند که بهترین داستانهای ایندیانا جونز معمولاً انجام میدهند.
این مسئله که بازی توسط طرفداران واقعی ایندیانا جونز ساخته شده، همیشه در فریم به فریم بازی مشهود است و هر کسی که به این سری علاقهمند باشد، از این بازی لذت بیشتری خواهد برد. از کالج مارشال، معمای مرکزی و سفرهای جهانی که شما را درگیر میکند گرفته تا فضای تاریخی و درگیری با فاشیستها و نازیها که ایندی با آنها روبرو میشود (زمینهای که ماشینگیمز در آن مهارت بالایی دارد!)، در کنار کمدی و شوخیهای خندهداری که این سری همیشه به آن معروف بوده تا حضور بازیگران قوی، دایرهی بزرگ در همهی زمینههایی که برای ساختن یک ماجراجویی اصیل ایندیانا جونز ضروری است، موفق عمل کرده است.
آنچه این دستاوردها را بسیار تحسینبرانگیزتر میکند، این واقعیت است که بازی تمام این لحظات جذاب خود را حتی در غیاب هریسون فورد (Harrison Ford) ارائه میدهد. میتوان به راحتی گفت که شخصیتهای زیادی وجود ندارند که هویت آنها به اندازهی ایندیانا جونز و هریسون فورد عمیقاً و ذاتاً به یکدیگر پیوند خورده باشند، اما تروی بیکر (Troy Baker) فوقالعاده بااستعداد توانسته به طرزی شگفتانگیز کار خود را انجام داده است. بیکر کاریزما، اعتماد به نفس و شوخطبعی این استاد مشهور را از صدایش گرفته تا تمام حرکاتش به تصویر میکشد و این کار را بدون آنکه مانند یک تقلید پوچ به نظر برسد، انجام میدهد.
البته همه چیز به بیکر ختم نمیشود و او توسط شخصیتهای جذاب دیگری نیز احاطه شده است. از جمله برجستهترین آنها میتوان به جینا لومباردی، یک روزنامهنگار که توسط آلساندرا ماستروناردی (Alessandra Mastronardi) بازی میشود و به عنوان شریک و نقطه مقابل ایدهآل ایندی در طول ماجراجویی عمل میکند و همچنین امریش فوس، یک باستانشناس نازی قدرتمند که نقش او توسط ماریوس گاوریلیس (Marios Gavrilis) ایفا میشود و بهعنوان شخصیت شرور اصلی بازی ظاهر میشود، اشاره کرد. فوس هر بار که بر صفحه ظاهر میشود توجهات را به خود جلب میکند. او دیالوگهایش را با چنان خشمی ادا میکند که میتوان تصور کرد میکروفونش شاید به یک پاپ فیلتر نیاز داشته باشد. بیشتر مکالمات مهم در صحنههای میانبر خوب کارگردانی شدهای رخ میدهد که با صحنههای جذاب ولفنشتاین برابری میکنند، هرچند با چاشنی مناسبی از طنز اندیانا جونز همراه است. با حضور گروهی جذاب از شخصیتها و داستانگویی سینمایی، بازی ایندیانا جونز و دایره بزرگ موفق میشود تا داستانی مداوم سرگرمکننده و جذاب ارائه دهد.
ماجراجویی به معنای واقعی کلمه
از نظر گیمپلی دایره بزرگ شاید آن بازیای نباشد که انتظارش را دارید. این بازی آن نوع تجربه خطی و اکشنمحوری نیست که بازیهایی مانند آنچارتد و توم ریدر به آن معروف شدهاند، هرچند که البته عناصری از آنها را نیز در خود دارد. در همین حال، این بازی آن نوع تیراندازی هیجانانگیز و پرزرق و برقی نیست که خود ماشینگیمز به آن معروف است. بازی از زاویهی دید اول شخص جریان دارد اما برخلاف سری ولفنشتاین استودیوی سازنده، یک اثر تیراندازی محسوب نمیشود و تمرکز زیادی روی کاوش، حل معماها و مخفیکاری دارد که البته این تصمیم بسیار خوبی بوده زیرا ترکیب این عناصر در نهایت حسی منحصر به فرد را ارائه میدهد که کاملا با حال و هوای مجموعهی ایندیانا جونز سازگار است. اگر بخواهیم گیمپلی را به سه بخش تقسیم کنیم، بازی شامل مبارزات تن به تن و تیراندازی، مخفیکاری و حل پازل میشود. همهی اینها در یک ساختار به سبک آثار قدیمی قرار گرفتهاند که البته عناصری مدرن نیز دارد اما مکانیکهای دایرهی بزرگ بیشتر مانند آثار کلاسیک به نظر میرسد تا جدید.
از آنجایی که مهمات در بازی کم است و بازی نیز شما را تشویق میکند که به مخفیکاری روی آورید، مبارزات تن به تن اهمیت بالایی دارند. مشتهای ایندیانا جونز اولین و اصلیترین سلاح شما هستند، اما علاوه بر آن، تنوع زیادی از اشیاء مختلف وجود دارد که میتوانید به عنوان سلاح سرد از آنها استفاده کنید. از کلنگها، لولهها و بیلها گرفته تا چکشها، دینامیت، باتومها و حتی اشیاء عجیبوغریبی مانند قابلمهها و ماهیتابهها که همه آنها به عنوان سلاحهایی بامزه و خندهدار در مبارزات استفاده میشوند، تنوع خوبی از نظر سلاحهای سرد وجود دارد. در همین حال، شلاق ایندیانا جونز هم نقش مهمی ایفا میکند و میتواند برای گیج کردن دشمنان، خلع سلاح کردن آنها، کشیدن آنها به سمت خود و کارهای دیگر نظیر حرکت در مناطق دشوار به کار گرفته شود. البته مبارزات تن به تن در بازی چالش خاصی ندارند و در بیشتر مواقع خیلی راحت میتوانید با فشردن چند دکمه دشمنان را از میان بردارید و مهم نیست که چندنفر روبروی شما باشد. این سیستم مبارزه که بر پایهی استامینای ایندیانا که البته وجود آن ضروری به نظر نمیرسد بنا شده و متاسفانه پس از مدتی تکراری میشود، هرچند که سناریوهای خندهداری نیز این وسط به وجود میآید.
از طرفی هوش مصنوعی دشمنان آنقدری بالا نیست که در مخفیکاری به مشکل بخورید. این موضوع در تیراندازی با اسلحه نیز دیده میشود. تیراندازی با اسلحه در دایرهی بزرگ نیز مانند مبارزات تن به تن جذابیت کافی را ندارد و چه آنچارتد و چه توم ریدر در زمینهی اکشن بسیار بهتر عمل میکنند. شاید بگویید که ایندیانا قرار نیست نیتن دریک یا لارا کرافت باشد و در حالی که این حرف تا حد زیادی درست است اما ماشینگیمز در گذشته و در سری ولفنشتاین نشان داده که در ساخت آثار تیراندازی اولشخص مهارت بالایی دارد و میتوانست صحنههای تیراندازی این بازی را نیز بهتر از چیزی که هست کند اما به نظر میرسد که تمرکز روی عناصر ماجراجویی و معماها باعث شده که مبارزات به حاشیه رود.
البته که همانطور که گفته شد، مبارزات بیشتر روی مخفیکاری متمرکز است که با اینکه لذت خاص خود را دارد اما به هیچ وجه عمیق ظاهر نمیشود. در واقع در درجهی سختی معمولی، مخفیکاری در بازی بسیار ابتدایی است و در درجههای سختی بالاتر نیز تفاوت زیادی حداقل در این زمینه دیده نمیشود. در نهایت بازی شامل کمی پلتفرمینگ هم هست که به شما اجازه میدهد از شلاق معروف ایندی برای تاب خوردن بر فراز درهها و پایین آمدن استفاده کنید. روند آهستهی بالا رفتن، حرکت روی لبهها و آویزان شدن از آنها کمی خستهکننده است و جابهجاییهای نامناسب بین دید اولشخص و سومشخص نیز عالی انجام نشده اما قابل چشمپوشی است.
خوشبختانه طراحی عالی مراحل اجازه داده تا راههای مختلفی برای به پایان رساندن ماموریتها در دسترس باشد. ترکیبی جذاب از بخشهای خطی و سینمایی و همچنین بخشهای بازتر و متمرکز بر کاوش دارد، اما در تمام موارد، طراحی مراحل یک نکته برجسته است. از طرفی صحنههای سینمایی دارای لحظات هیجانانگیزی هستند که از یک ماجراجویی نفسگیر ایندیانا جونز انتظار دارید. بخشهای نیمهباز بازی هر کدام در مکانهای مختلفی از جهان، از دخمههای قدیمی واتیکان تا شنهای مصر و جنگلهای سوخوتای قرار دارند و هر کدام پر از ماموریتهای جانبی خوب، معماها و آیتمهای مخفی هستند. همچنین دایره بزرگ به ما این اجازه را میدهد که پس از تکمیل ماجراجویی اصلی، به مکانهایی که قبلاً بازدید کردهایم بازگردیم و تمام ماموریتهای جانبی اضافی را کامل کنیم که کاملا ارزشش را دارد.
ایندیانا جونز یک درخت مهارت به شکلی سنتی ندارد که بتوانید تواناییهای مختلف را از آن باز کنید. در عوض، تمام تواناییها و مهارتهای شما به طور کامل از کتابهای ماجراجویی باز میشود. این کتابها در مناطق مختلفی که کاوش میکنید یافت میشوند و به همین دلیل ارزش اکتشاف را بیشتر میکنند. هرچند همانطور که گفته شد، نبردها در بازی آنقدر چالشبرانگیز نیستند که برای شما مشکلی ایجاد کنند و این کتابها صرفا پاداشی جانبی برای کسانی است که به اکتشاف علاقه دارند. در نهایت شاید بتوان گفت که مهمترین بخش هر بازی ایندیانا جونز باید معماهای آن باشد؛ موردی که دایرهی بزرگ به آن واقف است. معماهای بازی در مراحل اصلی، مراجل جانبی و در مناطق مختلف جهان باز پراکنده شدهاند. با اینکه تفاوتهایی از نظر میزان جذابیت این معماها بسته به اصلی یا فرعی بودنشان وجود دارد و این کاملا طبیعی است اما پازلهای ایندیانا جونز به شدت لذتبخش هستند. این پازلها نه شما را خسته میکنند و نه مستقیم شما را به جواب میرسانند. البته تا وقتی که روی درجه سختی Moderate بازی کنید! بازی در ارائهی این معماها و طریقهی راهنمایی شما برای رسیدن به جواب به حدی خوب عمل کرده است که حس یک ماجراجوی باهوش را به شما خواهد داد. در این میان دوربین اولشخص بازی نیز باعث شده تا حل معماها جذابتر از قبل شود و در ایجاد حس نزدیکی و تعامل بسیار مؤثر است.
متنوع و چشمنواز
دایره بزرگ از نظر گرافیک فنی، یک اثر بسیار زیباست و شاید مهمتر از آن، محیطهای بسیار متنوعی دارد که یکی از دیگری زیباتر هستند. در واقع به محض اینکه زیبایی یک مکان برای شما مقداری تکراری شود، بازی شما را با محیطی جذابتر روبرو میکند. همهی محیطها عالی هستند و با نورپردازی مثالزدنی به وسیلهی ریتریسینگ تقویت شدهاند. این زیبایی در طراحی هنری بازی و مدلهای شخصیتها نیز مشهود است. ماشینگیمز در گذشته در سری ولفنشتاین نشان داده که در زمینهی گرافیک حرفهایی برای گفتن دارد اما در بازی جدید خود، جزئیات را تا حد بسیار بیشتری بالا برده است و با بهترین اثر این استودیو در این زمینه طرف هستیم.
از طرفی جلوههای صوتی نیز به خوبی مکمل این زیبایی شده است. صداپیشگی که در بالاتر به آن پرداختیم اما موسیقی بازی نیز از همه نظر یک شگفتی است و با حال و هوای فیلمهای مهاجمان صندوق گمشده و آخرین جنگ صلیبی سازگاری دارد و همین باعث شده تا بازی به خوبی در میان این دو فیلم قرار گیرد.
نامهای عاشقانه به طرفداران ایندیانا
بازی ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ مانند یک نامهی عاشقانه به طرفداران این مجموعه است که با دقت فراوان ساخته شده تا روح فیلمهای کلاسیک را زنده کند. از همان لحظهای که بازیکنان وارد اتاق آشنای ایندی در کالج مارشال میشوند تا ماجراجوییهایی که در ادامه پیش میاید، موجی از نوستالژی آنها را فرا میگیرد. این بازی پر از اشارات مخفی و جزئیاتی است که طرفداران قدیمی را خوشحال میکند. در این میان گیمپلی بازی به خوبی ترکیبی از اکتشاف، حل معما و اکشن است و جوهرهی یک ماجراجویی ایندیانا جونز را به خوبی به تصویر میکشد. بازیکنان خود را در حال گذر از تلههای خطرناک، رمزگشایی از معماهای باستانی و مقابله با نازیها خواهند یافت، در حالی که هیجان کشف و ماجراجویی را تجربه میکنند. در نهایت دایرهی بزرگ موفق میشود که کاری را که فیلمهای اخیر سری موظف به انجام آنها بودند را به شیوهای عالی انجام دهد.