ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ چگونه از آنچارتد پیشی میگیرد؟
بازی Indiana Jones and the Great Circle با بازسازی تقریباً شات به شات صحنه معروف آغازین فیلم Raiders of the Lost Ark شروع میشود. برای شروع، این صحنه واقعاً شگفتانگیز است. همچنین این به استودیوی ماشینگیمز (MachineGames) فرصت میدهد تا به شما اصول اولیه گیمپلی را از طریق صحنههایی که تقریباً همه چیزهایی که مربوط به ایندیانا جونز میشود را نشان میدهند، آموزش دهد.
مهمتر از همه، این شروع پیام روشنی را ارسال میکند که The Great Circle قرار است یک تجربه متفاوت و جذاب که تاکنون ندیدهایم، باشد. ناگفته نماند که بازیهای خوبی از ایندیانا جونز در طول سالها وجود داشتهاند، اما ماجراجوییهای پرهزینهای که چنین بازآفرینیهایی کند، کمیاب بوده است. در همین حال، میتوان گفت که سریهای شگفتانگیز دیگر مانند آنچارتد (Uncharted) و توم ریدر (Tomb Raider) امپراتوریهای خود را با ارائه کمپینهایی که به اندازه کافی نزدیک به ایندیانا جونز هستند، ساختهاند.
با The Great Circle، ماشینگیمز (MachineGames) نوعی تجربه ایندیانا جونز را ارائه میدهد که هرگز فکر نمیکردیم دوباره شاهد آن باشیم. در این فرآیند، آنها همچنین به دکتر جونز کمک میکنند تا جایگاه خود را در یک رسانه که از او الهام زیادی گرفته، تثبیت کند.
بهترین داستان ایندیانا جونز در دهههای اخیر
این بازی که بین فیلمهای Raiders of the Lost Ark و The Last Crusade اتفاق میافتد، با دزدیده شدن یکی از آثار ارزشمند ایندیانا جونز توسط مردی مرموز و بزرگ آغاز میشود. در جستوجوی آن اثر، جونز نقشه نازیهای دیگری را کشف میکند که قصد دارند با استفاده از آثار باستانی، دنیا را تحت کنترل خود درآورند. این بار، به نظر میرسد نازیها و متحدانشان در حال پیروی از مسیر افسانهای دایره بزرگ هستند؛ یک مسیر اسطورهای در سراسر جهان که باور دارند آنها را به گنجی عظیم هدایت خواهد کرد.
قطعاً گفتن جزئیات بیشتر درباره داستان بازی مانند یک جنایت خواهد بود! استودیوی ماشینگیمز (MachineGames) همیشه در روایت داستانها بسیار خوب عمل کرده، اما این بار از خودشان هم پیشی گرفتهاند. این فقط مربوط به پیچشهای واقعاً جذاب داستان و نحوه جایگذاری عالی آنها در طول یک ماجراجویی عالی نیست؛ بلکه هر بخش از روایت به وضوح نشان میدهد که تیم سازنده چقدر این مجموعه را میفهمد و دوست دارد. در واقع «دایره بزرگ» ارجاعات زمانی مناسبی به فیلمهای «مهاجمان صندوق گمشده» و «معبد مرگ» دارد. با این حال، بازی به ندرت صرفاً به ایستراگها و ارجاعات مختلف متکی است و حتی موسیقی افسانهای اندیانا جونز نیز به ندرت و با دقت زیادی استفاده میشود. ماشینگیمز بیشتر به دنبال این است که با استفاده از مزایای تکنولوژیهای پیشرفته این رسانه، چیزی را خلق کند که در اصل مانند یک فیلم گمشده از ایندیانا جونز است؛ فیلمی که هرگز در دوران اوج این سری ساخته نشد.
در این زمینه، عملکرد صداپیشه بازی، تروی بیکر (Troy Baker) شایسته تقدیر است که در اصل نقش نسخهای از هریسون فورد در دهه ۱۹۸۰ را ایفا میکند. با این حال، بیکر به جای اینکه صرفاً تقلیدی از او ارائه دهد، اجرایی به نمایش میگذارد که به اندازه کافی خاص خودش است، اما در عین حال شما را مجبور میکند لحظهای مکث کنید و به یاد بیاورید که این هریسون فورد نیست که در اتاق صداگذاری، دیالوگهایی ارائه میدهد. بدون این اجرای عالی، تجربهای رویایی که این بازی میخواهد ارائه دهد، از هم میپاشید. البته، تنها بیکر نیست. بازی پر از بازیگرانی است که به وضوح از ایفای نقش شخصیتهای برجسته در داستان ایندیانا جونز لذت میبرند. شنیدن صدای تونی تاد (Tony Todd) فقید در نقش لوکاس مرموز حس خاصی دارد، اما اغلب این ماریوس گاوریلیس (Marios Gavrilis) در نقش امریش واس است که بیشتر به چشم میآید؛ باستانشناسی رقیب که به روشهای جدید و غافلگیرکنندهای به ما یادآوری میکند که چرا نازیها همیشه به عنوان شخصیتهای منفی جاودانه هستند.
با این حال، برخی از نقاط ضعف در این بخش از بازی نیز وجود دارد. این وسط همراه اصلی ایندی، خبرنگاری به نام جینا لومباردی، اغلب مجبور میشود نقش «یار همراهی که به طرز عجیبی در باز کردن قفلها ماهر است» را ایفا کند و داستان به برخی از قلمروهای جادویی عجیب میپردازد که ماشینگیمز آن را کمی بهتر در سری ولفنشتاین خود مدیریت کرده است. بازی همچنین از ترفندهای طراحی تکراری مانند صفحههای بارگذاری پنهان در فضاهایی که باید در آنها سینهخیز رفت، استفاده میکند که گاهی اوقات درخشش روایت را کم میکند. با این حال، حتی گفتن اینکه این بهترین داستان ایندیانا جونز در ۳۰ سال اخیر است، یک کملطفی فاحش در حق بازی خواهد بود زیرا نکته جالب اینجاست که حتی داستان هم بهترین ویژگی بازی نیست.
تصمیمگیری در لحظه
قبل از انتشار بازی The Great Circle چیز زیادی از گیمپلی آن ندیده بودیم که معمولاً نشانهی خوبی نیست. اما در این مورد، به نظر میرسد که ماشین گیمز در تلاش بوده تا نوع خاصی از تجربهی بازی مانند دزد (Thief) را که به شکل یک نسخه از ایندیانا جونز پنهان شده، مخفی نگه دارد. مراحل اصلی بازی The Great Circle هابهای بزرگی هستند که پر از آیتمهای مخفی و مأموریتهای فرعیاند. برای مثال، در اوایل بازی و در منطقه واتیکان، شما میتوانید در یک مسابقهی بوکس زیرزمینی فاشیستی شرکت کنید (البته اگر لباس مناسبی پیدا کنید) یا به یک کشیش کمک کنید تا دستیار اسیر شدهاش را نجات دهد. در همین حال، از شما خواسته میشود که همواره به دنبال آیتمهای مخفی، مواد غذایی که قدرتهای شما را افزایش میدهند، پول نقد و دیگر آیتمهای قابل جمعآوری باشید.
این اهداف بسیار جذاب هستند و بازی را از مدت زمان ۱۰ تا ۱۲ ساعتهای که طول میکشد تا مأموریت اصلی را به پایان برسانید، فراتر میبرند. همچنین اغلب به شما امتیازهای ماجراجویی میدهند که میتوانید از آنها برای یادگیری مهارتهای جدید از کتابهای مخفی که در مناطق بزرگ بازی پراکندهاند، استفاده کنید. این سیستم که شما را تشویق میکند تا آن کتابها را پیدا کنید و امتیازهای لازم برای باز کردن تواناییهایشان را به دست آورید، به زیبایی طراحی شده و با ذات ماجراجویانهی شخصیت بازی هماهنگ است. همچنین، به بازی عمقی میبخشد که معمولاً در دیگر آثار اکشن ماجراجویی نمیبینیم.
به طرز شگفتآوری، این عمق تنها به فعالیتهای اختیاری محدود نمیشود. The Great Circle اغلب به شما چندین راه برای غلبه بر چالشهای مختلف ارائه میدهد یا شما را تشویق میکند که کمی بیشتر از بازیهای مشابه فکر کنید. اردوگاههای دشمن را میتوان به روشهای مختلفی شکست داد، مناطق بازی آزادانه برای کاوش در دسترساند و معماهای بازی هم فراوان و بهطور شگفتانگیزی چالشبرانگیزند. آنها معماهایی پیچیده و گیجکننده مثل معماهای Myst نیستند (و بازی هم نکات زیادی به شما ارائه میدهد و گزینههایی برای تنظیم درجه سختی معماها دارد)، اما به اندازهی کافی دشوارند که احساس کنید در حال کاوش در یک مقبره هستید و نه اینکه صرفاً از یک مسیر از پیش تعیین شده عبور میکنید.
متأسفانه، مبارزات و سیستم مخفیکاری بازی به اندازهی معماها و مأموریتهایش رضایتبخش نیستند. پنهان شدن از دشمنان اغلب به سادگی خم شدن و مطمئن شدن از این است که نوار آگاهی نگهبانها خیلی سریع پر نمیشود. تیراندازی هم به هیچ وجه به خوبی چیزی که در ولفنشتاین میبینید، نیست. اکثر مبارزات نزدیک نیز به یک سری ضربات ساده و تکراری خلاصه میشوند که با نوار استقامت شما کنترل میشوند. در تئوری، مشت زدن به صورت یک نازی یا شکستن سر او با یک دستگیرهی توالت بسیار لذتبخش است. اما در عمل، مواجهه با دشمنان خیلی سریع تکراری میشود.
وقتی صحبت از لحظات بزرگ اکشن در بازی میشود، The Great Circle به اندازهی هر بازی دیگری هیجانانگیز است. اما در زمینهی مبارزات لحظه به لحظه، بازی فاقد سادگی و رضایتبخشی تیراندازی سری آنچارتد یا ترکیبهای خلاقانهتر از مخفیکاری و خشونتی است که در بازیهای اخیر توم ریدر دیدهایم. در حالی که این تصمیم به این دلیل گرفته شده تا آزادی در خشونت در یک بازی ایندیانا جونز کاهش یابد، اما این موضوع توضیح نمیدهد که چرا عناصر مختلف مبارزات بازی اینقدر ساده هستند، مخصوصاً با توجه به اینکه ماشین گیمز نسخههای بهتری از این عناصر را در دیگر آثار خود ارائه کرده است.
متفاوت از آنچارتد
بازی ایندیانا جونز و دایره بزرگ میتوانست یک بازی از سری آنچارتد با حضور ایندیانا جونز باشد و احتمالاً همچنان بهترین بازی ساخته شده از این شخصیت میشد. به هر حال، آنچارتد مدتهاست که بهعنوان تلاش استودیوی ناتی داگ (Naughty Dog) برای ساخت یک بازی عالی ایندیانا جونز تلقی میشود؛ بازیای که ما دیگر امیدی به دیدنش نداشتیم و از این که آنچارتد جایگزین آن شد، خوشحال بودیم.
با این حال، در «دایره بزرگ»، استودیوی ماشینگیمز به خوبی نقصهای فراوان این مقایسه به ظاهر ساده را نشان میدهد. ما تمایل داریم که ایندیانا جونز را به عنوان قهرمانی بزرگ و مرکز لحظات اکشن و هیجانانگیز به یاد بیاوریم اما حقیقت این است که ایندیانا جونز بازگشتی به قهرمانان ماجراجوی قدیمی است. او پیش از آن که فیلمهای اکشن دهه ۱۹۸۰ قهرمانان اکشن را به چهرههای تفنگ به دست، درگیر دعواهای خیابانی و تقریباً شکستناپذیر تبدیل کنند که معمولاً آرام از کنار انفجارهایی که خودشان ایجاد کردهاند عبور میکنند، وارد صحنه شد. در بسیاری از جنبهها، نیتن دریک و بازیهای آنچارتد مانند نسخهای از ایندیانا جونز هستند که از فیلتر اکشن سینمایی آن دوره گذشتهاند.
ایندیانا جونز واقعی، فردی هوشمند، آسیبپذیر و آماده برای مبارزه آن هم تنها در صورتی است که این کار، او را به مانعی بین خیر و شر تبدیل کند. او یک کاوشگر است، نه یک فاتح. یک فرد آکادمیک است، نه یک قاتل. وقتی شما نسخهای که ماشین گیمز از این شخصیت ارائه میدهد را بازی کنید، خواهید فهمید که چقدر ما اغلب به ابعاد کمی از شخصیت ایندیانا جونز در حتی بهترین بازیهایی که از او الهام گرفتهاند، بسنده کردهایم.
بیش از پایبندی به شخصیت اصلی که آنها دوست دارند، ماشینگیمز یک اسب تروآ برای بازیهای اکشن ماجراجویی ارائه داده که در حال حاضر به شدت نیازمند آن هستند. شاید ما دیگر هیچوقت شاهد بازگشت تمامعیار بازیهای ایمرسیو سیم مانند Deus Ex ،Dishonored و Prey نباشیم یا حتی بازیهای اولشخص اکتشافی مانند Condemned و The Chronicles of Riddick زیرا به ما گفته میشود که فروش ضعیف این بازیها، خلاقیت درخشان آنها را توجیه نمیکند.
اما با ارائه نسخهای بسیار دسترسپذیرتر از این نوع بازیها با حضور شخصیتی افسانهای، ماشینگیمز استدلال میکند که دنیایی فراتر از آثار اکشن ماجراجویی خطی و گاهی بیش از حد سینمایی که بر اساس الگوی آنچارتد طراحی شدهاند، وجود دارد. در بازی لاست لگسی، ناتی داگ سعی کرد آزادی بیشتری به بازیکنان بدهد، اما آنها حتی نزدیک به ساخت نوعی ماجراجویی که دایره بزرگ در بهترین حالت خود ارائه میدهد، نرسیدند.
میتوان گفت که ماشینگیمز حتی توانایی ساخت یک بازی بهتر از ایندیانا جونز را نیز دارد. اما در حال حاضر، همین که آنها بهترین بازی ایندیانا جونز تا به امروز را ساختهاند و مسیر بازگشت به نوع بهتری از بازیهای اکشن ماجراجویی AAA را هموار کردهاند، بیش از کافی است. از همه مهمتر، آنها به ما یادآوری کردهاند که عشق ما به ایندیانا جونز ریشه در نوستالژی فیلمهای گذشته ندارد، بلکه از قدردانی از این حقیقت نشأت میگیرد که وقتی با او درست برخورد شود، هیچ پروتاگونیستی شبیه او نیست.
بازی ایندیانا جونز و دایره بزرگ برای ایکسباکس سری ایکس و اس و رایانههای شخصی در دسترس است. این بازی در سال ۲۰۲۵ برای پلیاستیشن ۵ منتشر خواهد شد.
منبع: Den of Geek