۳۰ نکتهی جالب از اینسپشن؛ فیلم جاهطلبانهی نولان
فیلم تلقین یا همان اینسپشن (Inception) کریستوفر نولان سفری بود به دنیای خواب و رویا (یا به طور خاص، رویایی درون رویایی دیگر) و وقتی در سال ۲۰۱۰ اکران شد، تماشاچیها را در حیرت و شگفتی گذاشت. در ادامه ۳۰ نکته از فیلم تلقین را میخوانید که شاید نمیدانستید.
این فیلم با ریتم سریع و تصاویر چشمنواز، داستان دام (دامینیک) کاب را روایت میکند که به همراه تیم مخصوصش، به درون رویای آدمها میرود تا اطلاعاتی را که در اعماق ذهنشان مخفی کردهاند بیرون بکشد، و یا ایدهای را در فکرشان بکارد. هرچه شخصیتها بیشتر در دنیای ناخودآگاهشان فرو میروند، مرز بین رویا و واقعیت محو و محوتر میشود تا جایی که دیگر قابل تشخیص هم نیست و در هر صحنه مخاطب از خودش میپرسد الان در دنیای واقعی هستند یا درون ذهن کسی به سر میبرند.
درک ایدههای مرموز و مبهم داستانی، لایههای مختلف رویا و ارتباط بین کاراکترها ممکن است در ابتدا برای مخاطب سخت باشد، و متوجه ریزهکاریها و نکتههایی که نولان در فیلمش گنجانده نشود.
۱. ایدهی فیلم تلقین از ۱۶ سالگی در ذهن نولان بود و کامل شدنش ده سال طول کشید
نولان مدتها پیش از نوشتن فیلمنامهی فیلم تلقین شیفتهی دنیای خواب بود.
«از خیلی وقت پیش دلم میخواست همچین چیزی بسازم. از وقتی ۱۶ سالم بوده هرازگاهی به آن فکر میکردم. نسخهی اولیه فیلمنامه را هفت هشت سال پیش از فیلم نوشتم، ولی ایدهاش به خیلی قبلتر برمیگردد. این که خواب و رویا را به عنوان واقعیتی دیگر و دنیایی مجزا در نظر بگیریم».
و وقتی کار روی آن را آغاز کرد، نگارش فیلمنامه یک دهه طول کشید. در مصاحبه یا ددلاین میگوید: «آخرین قطعهی این پازل که ده سال داشتم کاملش میکردم، این بود که چطور کاری کنم از نظر حسی به کاراکتر مرکزی فیلم نزدیک شویم تا داستان روی احساسات مخاطب تاثیر بگذارد».
نولان در مصاحبههای متعددی گفته که در ابتدا قصد داشته تلقین را مدل فیلمهای سرقت(heist movie) بسازد، ولی چون از نظرش این دست فیلمها تعمدا سراغ تاثیرگذاری حسی نمیروند، منصرف شده.
۲. در فیلم تلقین به ندرت از جلوههای کامپیوتری استفاده شده
پل فرنکلین، مسئول جلوههای ویژهی فیلم در مصاحبه با wired گفت به جای این که تمام و کمال روی جلوههای کامپیوتری تکیه کنند، نماهای واقعی را با انیمیشنهای دیجیتالی تلفیق کردند تا به این طریق ایدههای نولان را به تصویر بکشند.
در لحظات حیرتانگیزی مثل خم شدن ساختمانهای پاریس روی همدیگر و مبارزهی آرتور در راهروی گردان بدون جاذبه، از کروماکی و جلوههای میدانی استفاده شد.
فرنکلین توضیح میدهد: «اگر برای نمایش اتفاقهای پیچیدهای مثل ریختن ساختمان، انفجار، یا افکتهای نوری خاص از تصاویر گرافیکی کامپیوتری استفاده کنید، فیزیک محیط وابسته به قواعد آن نرمافزاری میشود که به کار بستهاید و برای همین پیشبینی پذیر و مصنوعی به نظر میرسد. ولی وقتی دکور سر صحنه را با کروماکی ادغام کنیم، درصد خوبی از اتفاقها به صورت طبیعی و تصادفی رخ میدهند و باورپذیرتر است، چون مثل دنیای واقعی است و کسی فیزیکش را دستکاری نکرده».
طبق گفتهی فرنکلین، صحنهی لیمبو که در آن برجهای بزرگ را در حال فروپاشی میبینیم، سختترین مرحله از کارشان بوده.
«تا مدت زیادی فکر میکردیم اصلا نمیشود درستش کرد. در آخر به این رسیدیم که برجها و ساختمانها را شبیه کوه یخی که از آب سر در آورده نشان دهیم، که آب دریا از میانشان میگذرد».
شهر در لیمبو را طراحی کردند که روی دریاست، و بعد جاهای خالی بین برجها را با سازههایی که در فیلم میبینیم پر کردند.
«فضا را با چیزهایی مثل خیابان، چهارراهها و ساختمانهای مختلف پر کردیم تا این شهر پیچیده ولی با ظاهری طبیعی خلق شود».
۳. قرار بود فیلم تلقین را سه بعدی بسازند ولی منصرف شدند
نولان در کنفرانسی مطبوعاتی گفته بود که به دلیل زمان محدودی که داشتند، از ساخت فیلم تلقین به صورت سه بعدی منصرف شدند چون نمیخواستند کیفیت کار به دلیل شتابزدگی لطمه بخورد. ولی در ذهنشان بود که از این تکنولوژی استفاده کنند و حتی در زمان تدوین تستش هم کردند. نولان میگوید: «وقتی دیدم چقدر وقت داریم و تمرکزم در این مدت محدود باید کجا باشد، فهمیدم که فرصت کافی نداشتیم برای این که فیلم را با استانداردی که مورد نظرم است سه بعدی کنیم. به نظرم این که فیلم سه بعدی باشد یا نه تا حدودی به تجربهی مخاطب هنگام تماشایش ربط دارد. ما تستهایی انجام دادیم و دیدیم میشود به خوبی بعد از فیلمبرداری هم فیلم را سه بعدی کرد».
نولان اضافه میکند: «من دوست ندارم موقع تماشای فیلم عینک سه بعدی روی چشمم باشد و دلم میخواهد تصویری روشن و شفاف ببینم. برای همین فکر میکنم در نهایت خوشحالم که فیلم را با فرمت نگاتیورهای ۳۵ میلیمتری نمایش دادیم و تصاویر با بالاترین و شفافترین کیفیت ممکن روی پردههای سینما آمد. این چیزی است که واقعا هیجانزدهام میکند».
۴. آهنگ ادیت پیاف اشارههای مستقیمی به مضامین مهم فیلم تلقین دارد
کاب و تیمش از آهنگ فرانسوی Non, Je Ne Regrette Rien برای هماهنگی لایههای مختلف خواب و یا تعیین زمان بیدار شدنشان استفاده میکنند. ترجمهی عنوان این آهنگ میشود «نه، حسرت هیچچیز را نمیخورم».
در این قطعه، ادیت پیاف میخواند: «نه، به هیچ وجه / من حسرت چیزی را نمیخورم/همه چیز تمام شده، فراموش شده و بهایش را هم دادهام/ گذشته برایم هیچ اهمیتی ندارد». این جملات احتمالا ما را به یاد دیالوگ بین کاب و سایتو میاندازد که چندباری هم در فیلم تکرار میشود: «میخوای تبدیل به پیرمردی بشی که پر از حسرته و منتظره تا تو تنهایی بمیره؟»
این آهنگ همچنین در تضاد مستقیم با شخصیت کاب است که نمیتواند همسر فقیدش مال را فراموش کند و یاد و خاطرهی او روی زندگیاش سایه انداخته.
پیاف در ادامه میخواند: «با خاطراتم آتشی را میافروزم/دیگر به رنجها و خوشیهایم نیازی ندارم/ عشق و تمام دردسرهایش را پشت سر گذاشتهام/ دیگر تا ابد کاری با اینها ندارم/ و زندگیام را از نو شروع میکنم، بدون همهی اینها» که اشارهای دارد به توصیهی کاب به آریادنی. کاب میگوید هیچوقت از خاطراتت برای ساخت رویا استفاده نکن چون قدرت تمیز دادن رویا و واقعیت را از دست میدهی.
توصیهای که بعدها متوجه میشویم خود کاب اصلا به آن عمل نکرده.
۵. هانس زیمر در ساخت موسیقی فیلم تلقین از نُتهای آهنگ پیاف استفاده کرد
بعد از اکران فیلم تلقین، یکی از طرفدارها ویدیویی ساخت و در آن به شباهتهای موسیقی متن زیمر و نسخهی کُندشدهی آهنگ ادیت پیاف Non, Je Ne Regrette Rien اشاره کرد.
چون در هر لایه از رویا، زمان کُندتر از لایهی بعدی میگذرد، کاملا منطقی است که این آهنگ فرانسوی که در دنیای واقعی عادی پخش میشود، وقتی درون رویا میرویم کش بیاید و نسخهی کُندترش را بشنویم. به این طریق به مخاطب علامت میدادند که در دنیای خواب هستند.
زیمر در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت که استفادهی از آهنگ پیاف در موسیقی متن تلقین قرار نبوده پنهان بماند. اگر چه موسیقی متن تلقین دقیقا نسخهی کُند شدهی آهنگ نیست. زیمر گفته که یکی از نُتهای آهنگ پیاف را گرفته و تغییرش داده.
زیمر میگوید: «باید از این آهنگ قدیمی دو نُت را خارج میکردم. عاشق تکنولوژیام برای همین خیلی برایم لذتبخش بود که رفتم نسخهی اصلی آهنگ را از آرشیو ملی فرانسه پیدا کردم و بعدش یکی از این دانشمندهای دیوانه را دیدم که واقعا حاضر بود این ذرهی کوچ را از دی ان ای آهنگ برایم جدا کند».
زیمر توضیح میدهد: «تمام موسیقیهایی که در فیلم میشنوید نسخههای تغییریافته و تلفیقی تمپوی همان قطعهی پیاف است. برای همین میتوانستم موسیقی را به هر جهتی که میخواستم هدایت کنم و ریتمهای مختلفی از آن بسازم. در هر لحظه میتوانستم سراغ ضربهای مختلفی بروم».
۶. نزدیک بود نولان آهنگ ادیت پیاف را از فیلم تلقین حذف کند
نولان مدتها قبل از این که ماریون کوتیار را برای نقش مال انتخاب کند، آهنگ پیاف را در فیلمنامهاش آورده بود.
بر حسب اتفاق، این بازیگر فرانسوی در سال ۲۰۰۸ به خاطر ایفای نقش ادیت پیاف در فیلم La Vie en Rose برندهی اسکار شد. به خاطر همین ماجرا و بازی کوتیار در نقش این خواننده، نولان نزدیک بود آهنگ را از فیلم حذف کند. زیمر، که از این آهنگ برای شکلگیری موسیقی متن فیلم استفاده کرده بود، در گفت و گویی با لس آنجلس تایمز گفت نولان را قانع کرد که آهنگ را در فیلم نگه دارد.
۷. فیلم تلقین در ۶ کشور مختلف فیلمبرداری شد
بازیگران و عوامل فیلم تلقین برای ساخت این فیلم در مجموع به ۶ کشور مختلف سفر کردند. لوکیشنهای فیلم شامل آمریکا، مراکش، کانادا، فرانسه، انگلستان و ژاپن میشد.
۸. تجربهی تلخ و شیرین جوزف گوردون لویت در راهروی معلق
در لایهی دوم خواب فیشر، آرتور برای فرار از دست تصاویر ذهنی او در راهرویی گردان میدوید. با وجود این که تیم بدلکاران در صحنه حضور داشتند، گوردون لویت دو هفته قبل از فیلمبرداری صحنهی مبارزهای که در بیوزنی میگذشت، تمرینات فیزیکی و رزمی سختی از سر گذراند.
گوردون لویت در کنفرانس مطبوعاتی برادران وارنر گفت: «تا حالا سر هیچ فیلمی انقدر بهم خوش نگذشته بود. ولی احتمالا تا حالا انقدر هم سر هیچ فیلمی درد نکشیدم. ولی درد از نوع خوبش. فکر کنم مثل دردی که ورزشکارها بعد از تمرینی سنگین دارند. ولی خب وقتی کل روز به در و دیوار میخورید و بالا و پایین میپرید قاعدتا درد هم نصیبتان میشود».
بیش از ۵۰۰ نفر از عوامل روی این راهروی گردان ۳۰ متری کار کردند تا این صحنهی معروف به خوبی گرفته شود.
۹. پسر خود نولان، مگنوس، در نقش پسر کاب ظاهر شده
پسر خود فیلمساز نقش جیمز، پسر بیست ماههی کاب را بازی کرده. تا امروز و سال ۲۰۲۰ فیلم دیگری به نام او ثبت نشده.
۱۰. کریستوفر نولان همچنین دخترعمویش میراندا را هم در نقش مهماندار هواپیما آورده
میراندا نولان در نقش مهماندار هواپیمای پرواز لسآنجلس ظاهر شده. او همچنین حضور کوتاهی در دیگر فیلمهای نولان یعنی شوالیه تاریکی برمیخیزد و دانکرک داشته.
۱۱. الن پیج از طرفداران نولان بوده
الن پیج نقش آریادنی را بازی میکند. دانشجوی معماری که به تیم کاب اضافه میشود تا رویاها را بسازد. الن پیج قبل از این که حتی بداند همچین فیلمی قرار است ساخته شود، طرفدار نولان بود و با او دیدار کرد.
او در مصاحبه با ام تی وی میگوید: «همینجوری به دیدن کریس رفته بودم چون طرفدار پر و پا قرص فیلمهایش هستم. وقتی همدیگر را دیدیم از تلقین چیزی نمیدانستم. واقعا از او خوشم آمد، آدم خاکی و بیادعایی بود و به هیچ وجه غرور و تکبر از خودش نشان نمیداد و حرف زدن با او لذت بخش بود».
یک هفته بعد با او برای تلقین تماس گرفتند.
«ایدهی تلقین پیش آمد و نولان برای نقشی به من فکر میکرد. بعد فیلمنامه را در دفتری خواندم. برایم نفرستادند. فیلمنامه حسابی مغزم را تکان داد. واقعا دوست داشتم این نقش را بازی کنم. نولان هم گفت که برای اریادنی عالی هستم.»
۱۲. نولان یکی از نقاشیهای فرانسیس بیکن را در فیلم تلقین استفاده کرد
وقتی ابتدای فیلم مال و کاب در قلعهی ژاپنی با هم صحبت میکنند، یکی از نقاشیهای فرانسیس بیکن تحت عنوان تصویر سر جرج دایر (۱۹۶۷) روی دیوار دیده میشود.
این نقاشی از دایر، که از سال ۱۹۶۳ تا زمان مرگش در ۱۹۷۱ معشوقهی بیکن بود، تصویر مخدوشی از صورت او را نشان میدهد که حفرهای عمیق و دراز رویش است.
این اثر یکی از بسیار نقاشیهایی است که بیکن از دایر کشیده، هم در زمان زنده بودن دایر و هم بعد از مرگ او.
نولان گفته که هر جا نتواند خودش را ابراز کند، سراغ آثار هنری میرود پس برای همین حضور این نقاشی اتفاقی نیست.
«به نظرم وقتی چهرهها را اینگونه به تصویر میکشند، اشارهای دارد به در هم ریختگی خاطرات، که از جهات زیادی برایم جذاب است. چیزی است که خودم سعی کردم در فیلمها و با فرمت سینما نشانش دهم».
کمی بعد در فیلم میفهمیم که مال در واقع تصویر ذهنی کاب از همسر فقیدش است، و همچون نقاشی بیکن که تصویر مخدوشی از معشوقهاش بود، کاب هم تصویر ذهنی مخدوشی از همسرش را در رویاها بازآفرینی میکند، که به نقاشی بیکن خیره شده.
۱۳. عدد روی توتم آرتور، در جاهای مختلفی از رویایش تکرار میشود
توتم آرتور – شیئی که به عنوان راهنمای فرد عمل میکند و به او میگوید که بیدار است یا خواب- یک تاس قرمز است. وقتی آرتور توتمش را به آریادنی نشان میدهد، عدد ۵ روی تاس سمت دوربین است. در بخش هتل که بینندهی رویا آرتور است، این عدد چندبار دیده میشود.
هتلی که در آن هستند حداقل ۵ طبقه دارد، و در صحنهای که آرتور در بیوزنی با تصاویر ذهنی فیشر مبارزه میکند، بارها او را بین دو عدد ۵ محصور میبینیم.
۱۴. شباهت قلعهی برفی در رویای ایمز به کتابخانه گایزل در سن دیهگو
قلعهی برفی در رویای ایمز شباهت زیادی به کتابخانه گایزل دارد. طراحی این کتابخانه را که با استفاده از شیشه و سیمان ساخته شده، معمار معروف ویلیام پریرا بر عهده داشته و اواخر دهه ۵۰ میلادی ساخته شده.
البته خود نولان الهام گرفتن این قلعه از کتابخانه گایزل را تأیید نکرده، ولی دربارهی علاقهاش به معماری و تأثیرش روی فیلمهایش صحبت کرده: «من خیلی به شباهتهای بین معماری و فیلمسازی علاقه دارم. در هر دو حوزه، ما با طراحی یک فضای دو بعدی، سعی میکنیم به مخاطب تجربهی حضور در یک فضای سه بعدی را ارائه دهیم. به نظرم در معماری هم یک نوع روایت و قصهگویی وجود دارد که برایم به شدت جذاب است».
۱۵. پلاک ماشینها در رویای یوسف عنوان «ایالت موازی» دارد
در رویای هرکدام از کاراکترها نکات ریز و ظریفی گنجانده شده که دنیای خواب را از واقعیت جدا میکند.
در لایه اول رویا که یوسف بینندهاش است، نولان در پلاک ماشینها “ایالت موازی” ( Alternate State) را حک کرده، که نشان دهد صحنههای اکشن و تعقیب و گریز اینجا در دنیایی دیگر میگذرد.
۱۶. کاراکترها شبیه عوامل یک فیلم هستند
با این که نولان از قبل تعمدی نداشته، ولی کاراکترهای فیلم نمایندهی عوامل اصلی یک فیلم هستند.
«قصدم این نبود که فیلمی دربارهی فیلمسازی بسازم. ولی خود به خود روش خلاقانهای که کاب و تیمش برای کاشت ایده در ذهن فیشر به کار میبرند شبیه فرایند ساخت یک فیلم شد. مطمئن نیستم عمدی بوده یا نه، ولی اشاراتش کاملا پیداست».
به این ترتیب کاب که تصمیمات نهایی را میگیرد و گروه را هدایت میکند، نقش کارگردان را دارد. آرتور که پروسهی رویاها را به پیش میراند و حواسش یه جزئیات است، شبیه تهیه کننده عمل میکند. معمار رویاها یعنی آریادنی، احتمالا طراح صحنه است. ایمز هم که توانایی تغییر ظاهر دارد، نقش بازیگر است.
و رابرت فیشر هم که سوژهی ماموریت است و بناست ایدهای در ذهنش کاشته شود، نمایندهی تماشاچی است.
۱۷. پینشهادهای دیکاپریو بار حسی قصه را بیشتر کرد
قبل از شروع فیلمبرداری، دیکاپریو به مدت دو ماه هر روز با نولان ملاقات میکرد تا دربارهی کاراکترش صحبت کنند. ملاقاتهایی که به نفع نولان هم تمام شد.
«بخش زیادی از ایدههای دیکاپریو را در فیلم استفاده کردم. لئو خیلی تحلیلی به مسائل نگاه میکند، مخصوصا از نظر شخصیتپردازی. واقعا جلسات و گفت و گوهای جذابی داشتیم که به شدت باعث پیشرف پروژه شد. به نظرم با نظرهای او، حالا بار حسی کاراکتر کاب بیشتر شده و تاثیر عمیقتری روی قصه میگذارد».
۱۸. صحنهی بین مایلز (مایکل کین) و کاب در جایی ضبط شده که نولان با همسرش اما توماس آشنا شد
طبق گفتهی لس آنجلس تایمز، سکانسی که کاب به دیدن مایلز میرود در دانشکدهی معماری کالج لندن گرفته شده، یعنی دانشگاهی که نولان در آن ادبیات انگلیسی خواند و با همسرش اما توماس آشنا شد. نولان و اما توماس در تهیهکنندگی سه گانهی شوالیه تاریکی، تلقین، بین ستارهای و باقی آثار نولان همکاری داشتند.
۱۹. نقش کاب به برد پیت و ویل اسمیت هم پیشنهاد شده بود
با اینکه دیکاپریو ستارهی فیلم تلقین بود، پیش از او دو بازیگر مطرح دیگر هم برای بازی در نقش کاب کاندید بودند. نولان در ابتدا سراغ برد پیت رفت، ولی گفته شده به او ضربالعجل چهل و هشت ساعته داده تا نقش را بپذیرد یا رد کند. وقتی سر موعد جوابی از پیت نشنید، نولان به ویل اسمیت روی آورد. ویل اسمیت این موقعیت را رد کرد و در نهایت نولان از دیکاپریو خواست این نقش را بازی کند.
۲۰. در رویای یوسف، چهار رقم روی تاکسی و قطار تکرار میشوند
در رویای یوسف، قطاری عظیم از ناکجا ظاهر میشود و در خیابانهای شهر پیش میرود.
روی قطار عدد ۳۵۰۲ نوشته شده. همین چهار رقم البته با ترتیب برعکس، روی یک تاکسی دیده میشود.
البته این تنها اشاره به قطار در فیلم نیست. در اوایل فیلم، کاب که میخواهد از قطاری پیاده شود به آرتور میگوید که از قطارها خوشش نمیآید، و در جاهای مختلف هم آن دیالوگ « منتظر یه قطاری ، قطاری که تو رو میبره به دوردستها. امیدواری ببرتت به جایی که میخوای، ولی مطمئن نیستی به همون سمت میره یا نه. با این حال اهمیتی برات نداره» تکرار میشود.
بعدها میفهمیم که کاب و مال در لیمبو روی ریل قطار دراز کشیدند و با عبور قطار از روی خودشان، بیدار شدند و به دنیای واقعی برگشتند. حضور قطار در دنیای رویا به این نشانه است که مال هنوز ذهن کاب را رها نکرده و مدام میخواهد او به لیمبو بازگردد.
۲۱. اشارهی مایلز به «اگه میتونی منو بگیر»
«استرداد مجرمین بین فرانسه و آمریکا کلی مکافات و کاغذبازی داره»
این جملهای است که کاب به مایلز میگوید، وقتی میخواهد برنامهاش را برای بازگشت به آمریکا توضیح دهد. این جمله ارجاعی است به کاراکتر دیکاپریو در فیلم اگه میتونی منو بگیر. دیکاپریو در آن فیلم، در فرانسه دستگیر و به آمریکا بازگردانده میشد.
۲۲. ظاهر شدن کُد ۵۲۸۴۹۱ در جاهای مختلف فیلم
حین رویای یوسف، فیشر کُدی شش رقمی به کاب و تیمش میدهد که قرار است در گاوصندوقی را باز کند: ۵۲۸۴۹۱. این ارقام در جاهای مختلف فیلم به چشم میخورد. وقتی فیشر در لایه دوم رویا مشغول صحبت با زنی موطلایی است (که در واقع همان ایمز تغییر شکل یافته است)، ایمز همین رقم را روی دستمال کاغذی برای فیشر مینویسد. همچنین در لایه دوم رویا و هتل، کاب و تیمش در اتاق ۵۲۸ به خواب میروند. آرتور به اتاقی که دقیقا زیر اتاق ۵۲۸ میرود که شمارهاش ۴۹۱ است، تا برای بیدار کردن بقیهی اعضا که به لایهی سوم رفتهاند، آمده شود. در نهایت، فیشر برای باز کردن گاوصندوق پدرش در لایهی سوم رویا، از رمز ۵۲۸۴۹۱ استفاده میکند.
۲۳. چالش فیزیکی دیکاپریو در سکانس تعقیب و گریز
در صحنهای که در مومباسا میگذرد، کاب در خیابانهایی پرجمعیت از دست مردهایی که به دنبالشاند فرار میکند، مردهایی که به طرز مشکوکی تعدادشان مدام بیشتر میشود. دیکاپریو در نشست مطبوعاتی برادران وارنر از سختی کار این صحنهها گفت، که در واقع در مراکش ضبط شده بود.
«فکر میکنم سکانس مراکش به این دلیل سخت بود که باید بین جمعیت زیادی از مردم میدویدم. مثل توپ پینبال هی به آدمهای مراکشی میخوردم و پرت میشدم این ور و آن ور. یک کمی سخت بود ولی در نهایت غافلگیر شدیم که در عرض یک روز چقدر کار را جلو بردیم».
۲۴. نولان فیلمنامهی فیلم تلقین را قبل از قرارداد با استودیو کامل کرد
برادران وارنر به نولان پیشنهاد دادند که قبل از کامل شدن فیلمنامه، با او قرارداد ببندند و پروژه را راه بیندازند. ولی نولان قبول نکرد تا مستقل و بدون اینکه تحت فشار وارنر باشد، فیلمنامه را سر حوصله تمام کند و دستش در پروسهی خلاقهی فیلم باز باشد.
«میدانستم که در پروژهای مثل تلقین، قرار است حد و مرزهای ژانری را بشکنم و قراردادهای همیشگی فیلمهای جریان اصلی را تغییر دهم. حس کردم خیلی مهم است که فیلمنامه را شخصا تمام کنم. اینجوری حداقل تصویر روشن و واضحی پیش روی استودیو قرار میدادم که بداند جریانش چیست».
از نظر نولان، تلقین پروژهای بود که باید در ابتدا خودش به تنهایی فیلمنامه را به پایان میرساند، و بعد بقیه را درگیر میکرد.
«مزیت اینطور نوشتن این بود که نشستم پیش خودم فکر کردم چطور میتوانم این چیزها را بسازم. یعنی اول با خودم کلنجار رفتم که امکان ساختش چطوری است. بعد سراغ استودیو رفتم که همکاری کنیم».
برادران وارنر و شریک تجاریاش یعنی لجندری پیکچرز بودجهای ۱۶۰ میلیون دلاری برای تلقین فراهم کردند.
۲۵. آریادنی در اسطورههای یونان
شخصیت آریادنی نقشی کلیدی در اسطورهی مینوتور و تسئوس ایفا میکند. آریادنی کسی است که به تسئوس یاری میرساند تا از هزارتوی مینوتور به سلامت عبور کند.
در تلقین، آریادنی (الن پیج) دانشجوی معماری است که فضای رویاها را به صورتی طراحی میکند تا بینندههای خواب بتوانند از تصاویر ذهنی سوژه جان سالم به در ببرند. وقتی آریادنی میخواهد مهارتهایش را به کاب ثابت کند، باید هزارتویی برای او بکشد و در نوبت سوم تلاشش، هزارتویی مدور طراحی میکند که رضایت کاب را برمیانگیزد. با این که لحظهای کوتاه طراحی او را میبینیم، ولی هزارتوی او شباهتی با هزارتوی مینوتور دارد.
۲۶. مرحلهی رویای ایمز با الهام از فیلمهای جیمز باند ساخته شد
نولان طرفدار پر و پا قرص فیلمهای جیمز باند است. پس تعجبی ندارد اگر بفهمیم برای طراحی رویای ایمز از جیمز باند الهام گرفته است. والی فیستر، فیلمبردار تلقین میگوید: «داشتیم فکر میکردیم چطور صحنههای اکشن را همانگونه در بیاوریم؟ برای همین رفتیم فیلمهای باند را دوباره دیدیم».
۲۷. برف و بوران در کوهستان
طبق گفتهی والی فیستر فیلمبرداری رویای ایمز در کلگری دو هفته طول کشید. طی مدت زیادی مشغول ساخت دکوری عظیم بودند، بدون این که مطمئن باشند برفی میبارد یا نه.
فیستر میگوید: «دعا میکردیم برف بیاید. هشت ماه خدا خدا میکردیم برف ببارد».
عوامل فیلم آماده بودند تا برف مصنوعی بسازند، ولی فیستر معتقد بود تاثیر برف واقعی را نخواهد داشت.
«بعد یک دفعه بورانی شدید آمد. آدم باید حواسش باشد چه دعایی میکند. هوا به شدت سرد شد و فیلمبرداری سخت و طاقتفرسا».
۲۸. ارجاع آرتور به کتاب جرج لیکاف
وقتی سایتو از کاب میخواهد عملیات تلقین را اجرا کند، آرتور با ارجاع به یک مثال واقعی، ناممکن بودن این درخواست را نشان میدهد.
آرتور میپرسد: «من الان بهت میگم”به فیل فکر نکن.” به چی داری فکر میکنی حالا؟»
سایتو هم در جواب میگوید: «به فیل»
این جمله ارجاعی است به کتاب جرج لیکاف که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد تحت عنوان: به فیل فکر نکن. لیکاف این موضوع را در کتابش مطرح میکند که چطور سیاستمداران با القای معانی مورد نظرشان، ذهن رایدهندگان را جهت میدهند. عنوان کتاب از تحقیقی میآید که یک استاد زبانشناسی انجام داده. او در این آزمایش از دانشجویانش میخواهد به فیل فکر نکنند. با این که تلاش میکند ذهن دانشجویان را از فیلها منحرف کند، ولی تصویر فیل از قبل در ذهنشان شکل گرفته.
۲۹. استفاده از فشار هوا برای شناور نگه داشتن اجسام
کریس کوربولد، مسئول جلوههای ویژهی فیلم با استفاده از فشار هوا اجسام را روی هوا به پرواز در آورد تا صحنهی رویای آریادنی در پاریس را بگیرند. بعد از این که خرابهها و اجسام متلاشی شده روی هوا معلق بودند، تیم فیلمبرداری از دوربینهایی استفاده کردند که ۱۵۰۰۰ فریم بر ثانیه ضبط میکرد تا اثرش کامل به چشم بیاید.
کوربولد میگوید: «با دوربینهای فوق سریع آن صحنه را گرفتیم تا معلق بودن اجسام متلاشی شده را با جزئیات بیشتری ثبت کنیم».
بعد با نرمافزارهای گرافیکی، مدت زمان معلق بودن آنها را طولانیتر کردند تا تاثیرش بیشتر شود.
۳۰. معمای دیالوگ آخر فیلم تلقین
در انتهای فیلم، وقتی کاب بالاخره به خانه برمیگردد و بچههایش را میبیند، فیلیپا و جیمز را میبینیم که پشت به او، در حیاط بازی میکنند. تصویری مشابه همین در ابتدای فیلم میبینیم، که در آن بچهها مشغول ساخت قلعهای شنی هستند.
در صحنهی انتهایی فیلم، جیمز در حین خوش و بش کردن با پدرش میگوید: «ببین چی داشتم میساختم. داریم یه خونه روی یه صخره میسازیم».
با این که نولان گفته این دیالوگ بداهه بوده و بازیگر خردسال فیلم از خودش در آورده، اشارهی به «خانهای روی صخره» ما را به یاد قلعهی سایتو در لیمبو میاندازد، که برفراز صخرهای کنار ساحل بود.
پایان فیلم تلقین همچنان مبهم است. مخاطب نمیداند توتم کاب بالاخره میافتد یا نه، این که بالاخره به واقعیت برگشته یا هنوز در لیمبو است. ولی دیالوگ جیمز شاید کُدهای مهمی در بر داشته باشد و خبر از این بدهد که او هنوز در لیمبو است. البته مسئلهی دیگری هم مطرح است. در فیلم چندباری میشنویم که توتم چیزی کاملا شخصی است و فقط فردی که صاحبش است میتواند آن را لمس کند تا به عنوان راهنمای تشخیص خواب و بیداری به کار ببرد. اما توتم کاب، پیش از این متعلق به مال بوده. پس به خودی خود منحصر به فرد بودنش را از دست داده و قاعدتا نمیتوان به آن اعتماد کرد. برای همین حتی اگر در انتهای فیلم میدیدیم توتم کاب روی میز میافتد و از چرخش باز میماند، دلیل محکمی برای بیدار بودن او نبود، و هنوز شک باقی میماند.
این احتمال هم وجود دارد که بازیگر خردسال در نقش جیمز (که با پسر نولان در ابتدای فیلم تفاوت دارد) ناخواسته حرفی را زده که ذهن مخاطبان فیلم را درگیر کرده و معنی دیگری ندارد.
منبع: Insider
جذابیت این فیلم برای من اونجا بود که بیشتر چیزایی که من تو خواب هام کشف کرده بودم تو فیلم بود
مثلا رویا حسیه نه بصری
یا اینکه میتونی رویاتو با یه توتم علامت گذاری کنی
دقیقا منم همیشه همین کارا رو تو خوابام انجام میدم
و اینکه میتونی تصورت تو خواب رو نامحدود کنی
واقعا اینسپشن یکی از جذاب ترین فیلمای کریستوفر نولانه هرچند بقیه ی فیلماش و فیلمای کارگردانایی مث لینچ یا اسکورسیزی هم جذابن ولی ایده ی این فیلم یچیز دیگست…نقد جذابی بود و منم میخوام یچیز دیگه بهش اضافه کنم که جای دیگه ای خوندم که مایکل کین (بازیگر نقش مایلز) گفته که نولان بهش گفته سکانس هایی که اون توش بازی میکنه واقعیتن و این یعنی سکانس آخر فیلم واقعیته و کاب برگشته پیش بچه هاش
تلقین واقعا یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم . نقد شما هم عالی بود دمتون گرم
عاالی بود. بهترین و روان ترین نقدی که ازین فیلم خوندم..مرسیی
واقعا بهترین فیلمی بود که دیدم.
واقعا از بهترین کار های دی جی کالا مگ بود
واقعا عالی بود
دستتون درد نکنه
خیلی نقد های عالیی که واقعا فوق اولاده بود
واقعا مرسی ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
چرا کپی کردی ؟
واقعا از بهترین کار های دی جی کالا مگ بود
واقعا عالی بود
دستتون درد نکنه
خیلی نقد های عالیی که واقعا فوق اولاده بود
واقعا مرسی ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
میدونی مزه شیرین یک فیلم قشنگ رو چی شیرین تر میکنه؟
خواندن نقد زیبا و کشف نکات پنهان