فیلم ترسناک «معصوم» چهرهی تازهای از سیدنی سوئینی را به شما نشان میدهد
سیدنی سوئینی به سرعت به یکی از بزرگترین ستارههای هالیوود تبدیل شده است؛ اما طرفداران بیشک انتظار آن را نداشتند که سوئینی با فیلمی به سینما بازگردد که حدود وحشت و خشونت را به سمتوسوهای تازهای میبرد. فیلم ترسناک «معصوم» (Immaculate) استعداد و خلاقیت این بازیگر خوشآتیه را هم جلو و هم پشت دوربین برجسته میکند. به نظر میرسد سیدنی سوئینی دیگر میخواهد مسیر حرفهای خود را متناسب با مهارتهایش پیش ببرد.
برخی از ستارههای سینما در پشت نقشهای خود ناپدید میشوند؛ اما به نظر میرسد این قضیه برای سیدنی سوئینی صدق نمیکند. این بازیگر چنان حضور پررنگی، به ویژه در فرهنگ عامه پیدا کرده است که دیگر شخصیتهایش در برابر او رنگ میبازند. این از آنجایی نشأت میگیرد که سیدنی اغلب اوقات به شکلی در جامعه ظاهر میشود که توانایی تشخیص بین خود واقعی او و نقشهایی که بازی میکند بسیار دشوار میشود؛ به ویژه که نقشهایی که تاکنون از او دیدهایم همه از ماهیتی تقریبا یکسان برخوردار بودهاند. با این فیلم اما سوئینی به قلمرویی پا گذاشته که هیچکس تصور نمیکرد این دختر بلوند نقشهای قالبی قادر به ورود به آن باشد. حتی اگر نخواهیم به جیغهای ممتد و صحنههای دلآشوبکن فیلم «معصوم» اشاره کنیم، باید این نکته را به یاد داشته باشیم که سوئینی علاوه بر بازیگری در این فیلم، تهیهکنندگی آن را بر عهده دارد.
«معصوم» سومین پروژهای است که در آن کارگردان مایکل موهان و سیدنی سوئینی با هم همکاری کردهاند. اولین همکاری آنها به سال ۲۰۱۸ میلادی و سریال «همه چیز مزخرفه!» بازمیگردد. سوئینی در سال ۲۰۲۱ نیز در فیلم تریلر «چشمچرانها» (The Voyeurs) بازی کرد که کارگردانی آن را موهان عهدهدار بود. جدیدترین پروژهی مشترک این دو نفر فیلمی است مملو از خون و پیچشهای غیرمنتظره که برای داستانی که عمدهی زمان خود را در صومعههای ایتالیایی میگذراند نکتهی عجیبی است. سوئینی در فیلم «معصوم» نقش سیسیلیا، یک راهبهی امریکایی جوان را بازی میکند که به ایتالیا منتقل شده و به تدریج به اسرار تاریکی پی میبرد که در دیوارهای این صومعهی باشکوه ایتالیایی پنهان شدهاند.
«معصوم» اولین فیلمی است که موهان خودش نویسندگی آن را برعهده نداشته است. درواقع، اندرو لوبل کسی است که حدود ۱۸ سال پیش داستان این فیلم را نوشت و در اواسط ۲۰۱۰ میلادی هم قرار بود پروژهی ساخت «معصوم» کلید بخورد. آن موقعها سیدنی سوئینی ۱۵ یا ۱۶ سال بیشتر نداشت، اما برای نقش اصلی تست داده بود. در واقع شخصیت اصلی داستان در آن زمان اصلا راهبه نبود و قرار بود سوئینی نقش یک دختر دبیرستانی را بازی کند. در آخر سوئینی یکی از دو نفری بود که لوبل و موهان میخواستند برای نقش اصلی بین آنها تصمیم بگیرند. اما پروژه به طور ناگهانی از سمت هر دو لوبل و استودیو کنار گذاشته شد. به نظر میرسید اندرو لوبل از صنعت سینما و بازیهای تجاری آن خسته شده بود و از این رو میخواست مدتی از آن فاصله بگیرد و به جایش رفت تا در صنعت بازیهای رایانهای فعالیت کند.
سالها بعد و پس از پخش فصل دوم سریال «سرخوشی» (Euphoria) طرفداران سوئینی مدام به او پیشنهاد میدادند که باید در یک فیلم ترسناک بازی کند. سوئینی خودش هم فکر حضور در یک پروژهی فیلم ترسناک به ذهنش افتاده بود و تازه میخواست به دنیای تهیهکنندگی نیز پا بگذارد. او و مدیرانش هرچه فیلمنامهی ترسناک به دستشان رسیده بود زیرورو کرده بودند، اما سوئینی که همچنان دلش پیش فیلمنامهی «معصوم» بود به ذهنش رسید که سراغ این پروژهی شکستخورده را بگیرد و ببینید آیا میتواند آن را احیا کند. حالا تصور کنید اندرو لوبل هستید و روزی سیدنی سوئینی که دیگر برای خودش ستارهای شده است به شما زنگ میزند و میگوید من همان کسی هستم که ده سال پیش برای فیلم شما تست بازیگری داد و حالا میخواهم کمک کنم فیلمتان را بسازید. جای تعجب ندارد که لوبل بسیار شوکه شد. موهان نیز توضیح داده که وقتی برای اولین بار فیلمنامهی «معصوم» را خواند به شدت درگیر آن شد و توقع پیچ و تابهای داستانی آن را نداشت. شنیدن این جمله از زبان کسی که همهی فیلمهایش پایانبندیهای پیچیده و غافلگیرکننده دارند تعریف بزرگی به حساب میآید.
از مهمترین منابع الهام «معصوم»، فیلمهای «بچه رزماری» (Rosemary’s Baby) و «حالا نگاه نکن» (Don’t Look Now) بودهاند که از برجستهترین فیلمهای ترسناک جریان موج نوی امریکا به حساب میآیند. اگر به هر دو فیلم نگاهی بیندازید متوجه وحشت خاص این ژانر خواهید شد که در آن بیننده میتواند ارتباطی صمیمی با شخصیت اصلی برقرار کند. حتی اگر داستانهای آنها با شیوههای کلاسیکی ارائه شوند، همچنان این توانایی را دارند که نوعی احساس خطر به مخاطب القاء کنند. از دیگر منابع الهام «معصوم» فیلم «جنگیر» (The Exorcist) بوده است که صحنههایی چنان آزاردهنده در آن پیدا میشود که حتی امروز، با تمام تکنیکها و تکنولوژیهای مدرن، نمیتوان مانند آنها را ساخت. بنابراین، از همان آغاز موهان میدانست که نمیتواند با اتکا به بودجهای کلان فیلم خود را بسازد؛ بلکه باید با اتکا به عناصری سراغ ساخت «معصوم» برود که آن را برای مخاطب قابل درک میکنند. موهان خود اذعان داشته که فیلم «معصوم» جسورانهترین فیلمی است که میتوانسته براساس فیلمنامهی لوبل بسازد و میخواسته آن را بهگونهای ارائه دهد که طی زمان ارزش خود را از دست نمیدهد. موفقیت موهان و سوئینی در ساخت فیلمی ارزشمند را میتوان با توجه به آمارها نشان داد. «معصوم» با بودجهی ۹ میلیون دلاری و فروش ۱۶ میلیون دلاری در افتتاحیه، پرفروشترین فیلم افتتاحیهی شرکت NEON به حساب میآید. آن هم درست زمانی که پشتبندش فیلم ترسناک «اولین طالع نحس» (The First Omen) آمد که رقیب مهمی برای «معصوم» بود.
فیلم «معصوم» تواناییهای مختلف سوئینی را به نمایش میگذارد
اگر نگاهی به سایر پروژههای سیدنی سوئینی تاکنون بیندازید میبینید که «معصوم» با شخصیتهای بیروحی که او تاکنون به تصویر کشیده زمین تا آسمان فرق دارد؛ برای مثال، فصل اول «نیلوفر آبی سفید» (The White Lotus)، فیلم «هر کسی جز تو» (Anyone But You) یا حتی فیلم «مادام وب» را در نظر بگیرید که در آن داکوتا جانسون نقش ابرقهرمان اصلی را بازی میکرد و سوئینی هم در آن به عنوان نقش مکمل اینجا و آنجا حضوری کوتاه داشت. حتی خود سوئینی در مونولوگ افتتاحیهاش برای «پخش زنده شنبه شب» گفت که شاید او را در «سرخوشی» یا «هر کسی جز تو» دیده باشید، اما بیشک او را در «مادام وب» ندیدهاید. برای هر کس دیگری این اعتراف کمی شرمآور به نظر میرسد؛ اما سوئینی خود در مصاحبهای اعلام کرد که همین پروژهها بودند که تحقق فیلم «معصوم» را ممکن کردند. مشخصا او به «مادام وب» اشاره کرد که موجب شد رابطهی خوبی بین سوئینی و شرکت سونی ایجاد شود؛ شرکتی که توزیعکنندهی اصلی «معصوم» است. سوئینی توضیح داده که هر تصمیم او در زمینهی مسیر حرفهایاش با اندیشههای استراتژیک و تجاری صورت میگیرد و اساسا به خاطر بازی در فیلم «مادام وب» بود که سوئینی توانست «هر کسی جز تو» را بفروشد و حقوق «باربارلا» را به دست بیاورد. سوئینی اولین بازیگری نیست که هوشمندانه با یک استودیو شریک میشود، اما باید او را به خاطر صریح بودنش تحسین کنیم. «معصوم» حالا میتواند به پلهی ترقی دیگری تبدیل شود که در سفر هوشمندانهی این بازیگر در صنعت سینما میتواند او را یک گام بالاتر ببرد.
این را هم فراموش نکنید که سوئینی در فیلم «هر کسی جز تو» نه تنها بازیگری میکرد، بلکه تهیهکننده نیز بود؛ کاری که همبازیاش گلن پاول نتوانست انجام دهد. در فیلم «معصوم» تهیهکنندگی سوئینی بود که به او اجازه داد کارگردانی که قبلا با او همکاری داشته، یعنی مایکل موهان را برای این فیلم هم استخدام کند. سوئینی با همراهی لوبل در فیلمنامهی اصلی نیز تغییرات زیادی ایجاد کرد تا با خود امروز او مطابقت بیشتری داشته باشد. البته مضامین اصلی داستان، شامل تعریف زنانگی، مالکیت بر بدن و بارداری ناخواسته که امروزه هم موضوعات جنجالبرانگیزی هستند، همچنان حفظ شدند. آنها از تجربهی خود موهان به عنوان کسی که در خانوادهای دینی بزرگ شده استفاده کردند و شخصیت سوئینی را از یک دختر دبیرستانی، به یک راهبه تغییر دادند تا زمینهی طرحهای داستانی تازهتر و جذابتری ایجاد شود که با خود موهان و سوئینی ارتباط بیشتری دارد و همزمان، توجه مخاطب را هم به خود جلب میکند. مخصوصا طی سالهای اخیر که به نظر میرسد ژانر فیلمهای ترسناک با تم مذهبی بیش از پیش طرفدار پیدا کردهاند. در همین یکی دو سال اخیر چندین فیلم ترسناک داشتیم که از همین تم پیروی میکردند، مثل «ما را نجات بده» (Deliver Us)، «تقدیس» (Consecration)، «جنگیر: مؤمن» (The Exorcist: Believer)، «جنگیر پاپ» (The Pope’s Exorcist)، «نفریوس» (Nefarious) و خیلیهای دیگر. البته وجه اشتراک همهی اینها، به جز تم مذهبی، در عامل فراطبیعی است که در آن نقش اصلی با شیطان یا نیرویی اهریمنی دست و پنجه نرم میکند.
یکی دیگر از ایدههای سوئینی برای فیلمنامه این بود که پایانبندی آن به گونهای نباشد که نتیجهگیری اخلاقی خود را بر مخاطب تحمیل میکند. برای سوئینی مهم بود که فیلم تلاش نکند یک پیام واحد را به ذهن مخاطب القا کرده و بگوید باید تنها این روایت را باور کنید. علاوه بر این، او نسبت به ماهیت فیلم ترسناک واقف بود و از همان ابتدا نمیخواست فیلمی برای اسکار بسازند. پس با وجود تمرکز بر تجربیات شخصیت سیسیلیا و بلایی که سر او میآید، همچنان جنبهی سرگرمی در اولویت قرار گرفت. موهان هم در این قضیه با سوئینی همنظر بود و تأکید داشت که پایانبندی اولیهی فیلمنامه باید بازنویسی شود. او میخواست تماشاگران از نحوهی پایان فیلم شوکه شوند و برای این کار لازم بود تا پایان اصلی فیلمنامهی لوبل، که دیدگاهی مثبت ارائه میداد، تغییر کند. موهان خودش پایانبندی «معصوم» را بهترین لحظهی کارگردانی تمام کارنامهی هنرشاش میداند که مثل همهی فیلمهای عالی، وقتی مردم از پای فیلم بلند میشوند تا مدتها دربارهاش حرف خواهند زد.
سوئینی در فیلم «معصوم» با هرآنچه تاکنون از او دیدهاید متفاوت است
باید اعتراف کرد که پیش از «معصوم» فکر نمیکردیم سیدنی سوئینی توانایی آن را داشته باشد که یکتنه فیلمی را از قعر پروژههای شکستخورده بیرون کشیده و علاوه بر بازیگری در آن، تهیهکنندگیاش را هم بر عهده بگیرد. اما باید به گفتههای موهان اعتماد کرد که سیدنی را عاشق سینما خوانده است. او توضیح داده که حتی در سال ۲۰۱۶ و طی کار روی پروژهی «همه چیز مزخرفه!» سیدنی از آن دسته افرادی بوده که پس از پایان کارش سر صحنه میمانده است، دربارهی نحوهی کار دیگران کنجکاو بوده و مدام از آنها سوال میپرسیده، مثلا برای این صحنه باید از کدام لنز استفاده کرد، یا کدام میکروفن به درد فلان صحنه میخورد. این حس کنجکاوی، احترام او به تمام عوامل و بالاخره عشق سوئینی به سینما مثل مشوقی برای همه عمل میکرده تا بهترین خود را به نمایش بگذارند. برای یک کارگردان این بهترین ویژگی است که میتوانید از بازیگر یا همکار خود توقع داشته باشید.
یکی از قابلیتهای بزرگ سوئینی توانایی او در شناخت مخاطب است که توانسته کارگردانی موهان را نیز هدایت کند. درواقع، خود موهان اعتراف کرده که این به خاطر سوئینی بود که توانست به فیلم «معصوم» جهت بدهد تا از یک طرف بوم نیفتد. سوئینی کمک کرده تا «معصوم» مثل یک فیلم کاملا هنری و مستقل نباشد که تنها عدهی محدودی مخاطب آن هستند؛ بلکه از نوع ترسهایی که بینندگان همیشگی فیلمهای ترسناک دوست دارند هم در این فیلم پیدا خواهید کرد. اینگونه موضوع سنگین و آزاردهندهی داستان با وحشتهای لحظهای و سبکتری آمیخته میشود و فیلم یک ماهیت متعادل پیدا میکند که هر نوع بینندهای میتواند از آن لذت ببرد. از این رو سوئینی از نظر پر کردن شکاف بین مخاطب و هنرمند، چه از نظر بصری و چه از نظر هنری، نقش عمدهای داشته است.
در ادامهی فیلم سیسیلیا برای پی بردن به هدف معنوی خود به صومعهای در حومهی شهری در ایتالیای گوتیک نقل مکان میکند که حکم خانهی سالمندان راهبههای مسنتر را دارد. اما سایهی مرگ حتی پیش از آنکه سیسیلیا به درون صومعه پا بگذارد بر سر او سنگینی میکند. به تدریج مایکل موهان راهبهها را در موقعیتهایی چنان خشونتآمیز قرار میدهد که شاید بهتر باشد پیش از دیدن فیلم شام سنگینی نخورده باشید. با این حال، «معصوم» خود را یک فیلم فاخر در نظر نمیگیرد که باید فراتر از هیجانات معمول فیلمهای ترسناک عمل کند. صحنههایی که در آن چیزی توی صورتتان میپرد، خون و خونریزی و چندتایی قطع عضو همه در این فیلم پیدا میشوند. این لحظات نشان میدهند که موهان نه فقط از فیلمهایی مثل «بچه رزمری» و «سوسپیریا» (Suspiria)، که از فیلمهای سبکتری مثل «همسران استپفورد» (The Stepford Wives) هم متأثر بوده است.
سبک بصری موهان به گونهای است که به بهترین شکل توانایی سوئینی را به نمایش میگذارد. او تمایل دارد نماهای زیبا را با قابهای نزدیک از چهرهی بازیگر همراه کند و چه کسی بهتر از سیدنی سوئینی که در به تصویر کشیدن این احساسات غلیظشده استاد است. مثل آن چیزی که از سیدنی در «سرخوشی» و حالا در «معصوم» دیدهایم، اساسا بزرگترین قدرت سیدنی در نشان دادن اینگونه احساسات شدید نهفته شده است؛ گریه کردنها، جیغ زدنها، خیره شدنها و جنگیدن با هرجومرجهای شیطانی که حتی دل بهترین بندگان خدا را هم به لرزه درمیآورد. در این دسته صحنهها میتوانید سوئینی را در اوج بازیگری او ببینید. فیلمهایی مثل رمانتیک سادهی «هر کسی جز تو» و درام جنایی «واقعیت» (Reality) به درد سوئینی نمیخورند و نمیتوانند تواناییهای او را به نحو احسن به نمایش بگذارند؛ هرچند که اگر بخواهید به جز «معصوم» بازیگری خوبی از او ببینید باید سراغ همین فیلمها بروید. به ویژه «واقعیت» که در آنجا با استفاده از رونوشتهای واقعی افبیآی سوئینی تلاش کرده تا احساساتی چون ترس، گیجی و ابهام را به تصویر بکشد که به آرامی بر کاراکتر سوئینی سایه میاندازند.
اگر بگوییم بازی سوئینی برای این فیلم معجزه میکند اغراق نکردهایم. سوئینی به گونهای کاراکتر سیسیلیا را زنده کرده که آسیبپذیری و معصومیت او برای بیننده کاملا قابل لمس است. به لطف اجرای سیدنی سوئینی خواهرسیسیلیا از یک دختر ساده و بیخبر از همهجا به راهبهای تبدیل میشود که عصیان کرده، فریاد میزند و خون میریزد. خودش دربارهی تحول این کاراکتر گفته است: «من پیش از این شخصیتی ندیده بودم که چنین تحول دیوانهواری را طی بکند. سیسیلیا از نقطهای آرام، خالص و معصوم شروع میکند و تحولی چشمگیر را پشت سر میگذارد. بازی کردن در نقش شخصیتی که به طرق تازهای من را به چالش بکشد واقعا سرگرمکننده است.»
دیدن سوئینی که از نقشهای سابق خود فاصله گرفته و پایش را به دنیای تازهای گذاشته باعث شده بیش از پیش برای آیندهی این بازیگر امیدوار باشیم. مشخصا در فیلم «معصوم» میتوانید به صحنهای رجوع کنید که در آن راهبهای از پشت بام صومعه پایین میپرد. در این صحنه احساسی که سوئینی به تصویر میکشد حتی از صورت درهمفرورفتهی راهبهی مقابلش تأثیرگذارتر است. اگر در طول فیلم چشمهای سوئینی را دنبال کنید میبینید که چگونه از ترس گشاد میشوند، یا از سر ناچاری به گریه میافتند، یا وقتی سیسیلیا عزم خود را برای سرپیچی دربرابر قدرت حاکم جزم میکند چشمانش از چنان شوری لبریزی میشوند که بیننده هم خود را با او همراه میبیند. میتوان اینطور گفت که دوربین موهان عاشق چهرهی سیدنی سوئینی است و بیشتر زمان فیلم را به ویترینی از انواع چهرهی او تبدیل میکند.
بدون آنکه بخواهیم چیزی از داستان فاش بکنیم باید اشارهای به صحنهی پایانی فیلم داشته باشیم که گل سرسبد کارنامهی کاری سیدنی سوئینی است. سوئینی خود دربارهی این صحنه به «ورایتی» توضیح داده: «من عاشق یافتن قلمروهایی هستم که نمیدانستم توانایی پا گذاشتن به آنها را دارم، نمیدانستم میتوانم مرزها و محدودیتهایی را که مردم از من توقع دارند کنار بگذارم یا نه. نمیدانم رازش در چیست اما هر وقت کارگردان صدا میزند اکشن، مثل فشردن کلیدی در ذهنم است. من اجازه میدهم تمام افکار و احساسات سیدنی ناپدید شوند و در آن لحظه من به کاراکتری تبدیل میشوم که بازی میکنم و در این صحنه سیسیلیا میشوم. من دوست ندارم پیش از فیلمبرداری برای آنچه قرار است اتفاق بیفتد تمرین یا برنامهریزی کنم. آن صحنهی آخر هم اولین برداشت بود که برای فیلم استفاده شد. بااینکه سه برداشت به طور کلی از این صحنه انجام دادیم که هر کدام با دیگری فرق دارد و پایانبندیهای متفاوتی را نشان میدهند. این کار را کردیم تا دستمان برای زمان تدوین باز باشد. اما آخرش به حس ششمان اعتماد و اولین برداشت را انتخاب کردیم.»
سوئینی با «معصوم» حرفهای زیادی برای گفتن دارد
با اینکه «معصوم» را نمیتوان یک فیلم روشنفکرانه در نظر گرفت، اما اینکه داستان آن دقیقا همان مسیری را نمیرود که همیشه از فیلمهای ترسناک با نمادهای دینی توقع داریم خود نقطهی قوت بزرگی است. بیشتر فیلمهای ترسناک مدرن که از نمادگرایی کاتولیک برای داستان خود استفاده میکنند، مثل سری فیلمهای «احضار روح» (The Conjuring) و «طالع نحس»، به شدت وامدار فیلمهای ترسناک کلاسیک مثل «جنگیر» هستند؛ چراکه همهی آنها در یک چیز اشتراک دارند: اینکه دشمن واقعی داستان در نهایت شیطان یا موجودات تسخیرشدهی شیطانی هستند. در مقابل، «معصوم» به جای آنکه از همین فرمول پیروی کند، وحشت را به زمین میآورد و به جای آنکه از نیروهای فراطبیعی حرف بزند، انگشت اتهام را به سمت رهبران صومعه نشانه میگیرد. واقعی کردن منشأ ترس باعث شده مخاطب هم بتواند احساس نزدیکی بیشتری با سیسیلیای داستان بکند.
در نهایت، این فیلم را حتی میتوان استعارهای در نظر گرفت از نیروهایی که میخواهند کنترل بدن فرد را به دست گرفته و حق انسان بر بدن خودش را از او سلب کنند. وقتی سیسیلیا میفهمد مأمور آن شده که بار حمل معجزهای را به دوش بکشد، تمام صومعه شادی میکنند، جز خودش. این تجربه به جدا شدن او از همسالانش میانجامد که تأثیر آشکاری بر سیسیلیا دارد که از همان ابتدا به دنبال یک خانواده و رابطهای قویتر با خدا پا به صومعه گذاشته بود. در این زمان است که رابطهی سیسیلیا با بدنش و بحث استقلال در تصمیمگیری به فیلم اجازه میدهد بدون آنکه موعظه کند، به مفاهیم عمیقتری طعنه بزند. این نقشی است که سوئینی با آگاهی کامل به جایگاه خود در فرهنگ عامه به آن پا گذاشته است و میبینیم که او از واکنشهای منفی به این فیلم ابایی ندارد. خیلیها که با «سرخوشی» با سیدنی سوئینی آشنا شدند دیگر او را به عنوان بازیگری میپنداشتند که حاضر است به انواع نگاههای ابزاری تن دهد و با این موضوع مشکلی هم ندارد. اما اگر از پشت صحنهی همین سریال خبر داشته باشید میدانید که سوئینی در برابر بسیاری از خواستههای سازندهی «سرخوشی»، سام لوینسون، مقاومت کرده و حاضر به اجرای آنها نشده است. این خلاف ادعایی را ثابت میکند که مانند روزنامهی محافظهکار «نشنال پست» کانادا فکر میکردند محبوبیت سیدنی سوئینی نقطهی پایانی است بر اندیشههای ووک (Woke). بگذارید این قضیه را بیشتر باز کنیم.
فیلم «معصوم» درست در یک نقطهی عجیب از بازیهای سیاسی اکران شد. بسیاری پیش از این تلاش میکردند تا سیدنی سوئینی بلوند و جذاب را به نوعی در برابر فرهنگ ووک قرار دهند. چندین مقاله در نشریات راستگرا سوئینی را به عنوان پادزهری بر فرهنگی معرفی کردند که میخواهد «زیبایی در هر چیز» را تبلیغ کند؛ انگار که بالاخره یک زن سفیدپوست بلوند بازگشته تا زیبایی واقعی را نشان دهد. این راستگراها امیدها و آرزوهایشان را روی سیدنی سوئینی سرمایهگذاری کردند؛ نه به خاطر فیلمهایی که بازی کرده یا حرفهایی که زده؛ بلکه تنها به خاطر ویژگیهای ظاهریاش که موجب شده بخواهند سوئینی را به عنوان نسخهی زن ایدهآل در نظر بگیرند. ماهیت اصلی تمام این کمپین احمقانه تلاشی برای استفاده از وجههی سوئینی برای اهداف تبلیغاتی بود. برای آنکه تصور خود از سیدنی را برداشته و بدون رضایتش او را به نمادی از زنانگی سنتی تبدیل کنند که در برابر ارزشهای مدرن قد علم کرده است. فیلم «معصوم» اما تمام این نقشهها و پروپاگاندا را به هم میزند. بدیهی است که هیچکس از عوامل فیلم به ذهنش خطور نمیکرد روزی شهرت سوئینی جنبهی سیاسی پیدا کند؛ اما دست تقدیر بهگونهای این ماجراها را با هم همزمان کرد که درآخر تمام ارزشهایی که متعصبان با استفاده از سوئینی خواستار اثبات و حتی تحمیل آن بودند، با اکران «معصوم» دیگر کارایی خود را از دست دادند.
با در نظر گرفتن همهی اینها، سوئینی در فیلم «معصوم»، همزمان با خواهرسیسیلیا عاملیت خود و بدنش را به دست گرفته و خلاف آن چیزی را به تصویر میکشد که متعصبان راستگرا توقعش را داشتند. اینگونه داستان «معصوم» فراتر از آن چیزی میرود که فیلمهای ردهچندمی ترسناک تنها میتوانند در خواب ببینند و به نوعی، پایانبندی فیلم اساسا به یک بیانیهی سیاسی هم تبدیل میشود. سیدنی سوئینی هم به عنوان کسی که عمر حرفهایاش تاکنون مملو از تیپهای شخصیتی یکسان بوده، بالاخره توانست با فیلم «معصوم» خود را از قیدوبندهای انتظارات مخاطبان رها کند. همزمان که ما به عنوان بیننده میخواستیم سیسیلیا عاقبتبهخیر شود، ته دلمان میخواستیم خود سیدنی هم آخروعاقبت خوشی داشته باشد و در نهایت بتواند آن داستانی را که میخواهد، به همان شکلی که میخواهد روایت کند.
منبع: دیجیکالا مگ