۷ نکته‌ کلیدی برای نوشتن خاطرات به شیوه‌ای جذاب‌تر (کارگاه نگارش خلاق ۹)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه

ممکن است مرتباً خاطرات خود را مکتوب کنید و احتمال دارد صرفا هر از چند گاهی یک خاطره بنویسید؛ ولی در هر حال شما به عنوان یک خاطره‌نویس قطعاً می‌دانید که خاطرات قدرتمند این ظرفیت را دارند تا خوانندگان خود را به سفری هیجان‌انگیز ببرند.

در واقع وقتی به دیگران یاد می‌دهیم چگونه خاطره‌نویسی کنند، با آن‌ها در مورد چگونگی بیان یک داستان جذاب صحبت می‌کنیم. در حالی که اصولا هر خاطره با دیگری متفاوت‌ است، اما بهترین خاطرات همه دارای برخی عناصر مشترک‌ و ویژه‌اند. پس در این میان دقیقا چه چیزی یک خاطره را قانع‌کننده و جذاب می‌کند؟

بیایید برخی از آن عناصر جذاب و باارزش را با هم مرور کنیم تا بتوانید از آن‌ها در خاطرات خود استفاده کنید. قبل از شروع، بیایید خاطره و خاطره‌نویسی را تعریف کنیم.

خاطره‌نویسی چیست؟

دفتر خاطرات در واقع شبیه یک زندگی‌نامه نیست. به عبارت دیگر، داستان تمام زندگی شما نیست. خاطرات برشی از زندگی است، داستان بخشی از زندگی شما یا داستانی از زندگی شما است.

دامنه خاطرات بسته به موضوع متفاوت خواهد بود، اما اغلب خاطره نویسان مشتاق موقع نگارش که می‌رسد داستان‌های زیادی دارند که تمایل به نوشتن آن‌ها دارند. یکی از راه‌های انجام این کار این است که در مورد مضامین داستانی خود شفاف شوید. خاطرات مکتوب اغلب توسط نویسنده با دانستن مضامین اثرش و نوشتن هر صحنه در حالی که دو سؤال در ذهن دارد شکل می‌گیرند:

  1. این صحنه چگونه با موضوع من ارتباط دارد؟
  2. سعی می‌کنم از طریق نوشتن این صحنه چه معنایی به داستانم القا کنم؟

خاطرات در مورد ایجاد درک و مفاهمه است، معنا بخشیدن به داستان شما به طوری که دیگران هم قادر باشند با آن ارتباط برقرار کنند. خاطرات «آنچه اتفاق افتاد» نیست، زیرا تا زمانی که مشهور نباشید، آنچه در زندگی‌تان برای شما اتفاق افتاده است چیزی نیست که خوانندگان را به سمت خواندن اثر شما بکشاند. آنچه خوانندگان را به خود جلب می‌کند موضوع (زنده ماندن پس از یک ضربه روحی شدید، تلاش برای زندگی با اصول کتاب‌های خودیاری، زندگی در زندان) یا موضوع (اعتیاد، روابط والدین و فرزند، تکرار الگوهای خانوادگی و هویت) است.

خاطراتی که فاقد تلاش نویسنده برای استخراج معنی از داستان خود باشد، معمولاً آهسته خوانده می‌شود. ممکن است یک خواننده از خود بپرسد که هدف از این کار چیست؟ اگر چیزی در داستان برای خواننده وجود نداشته باشد، خاطرات فاقد انعکاس و نکته‌ای است که دو عنصر کلیدی منحصر به فرد برای خاطره‌نویسی هستند.

نحوه نوشتن خاطره

اگر قصد دارید خاطرات خود را بنویسید، باید خوانندگان خود را به سفری ببرید که آن را فراموش نکنند. در این پست نکاتی را برای نگارش حرفه‌ای خاطرات با شما به اشتراک می‌گذاریم و همچنین نمونه‌های خاطره‌نویسی زیادی را با هم مرور می‌کنیم.

نکات زیر در نوشتن خاطرات به شما کمک زیادی می‌کنند.

۱- تمرکز خود را محدود کنید

خاطرات شما باید طوری نوشته شود که گویی کل کتاب تصویری از یک یا دو موضوع از تجربه زیسته شما است. یک پیتزا را در نظر بگیرید، اگر زندگی شما نمایانگر کل پیتزا است، شما در حال نوشتن کتابی درباره یک برش کوچک از آن پیتزا هستید.

از آنجایی که خاطرات شما یک زندگی‌نامه نیست، می‌توانید با ایجاد جدول زمانی از اتفاقات زندگی خود، موضوعات مورد نظر خود را کشف کنید. در کلاس‌هایی که من تدریس می‌کنم، ما اینها را «نقاط عطف» می‌نامیم و این تمرین ارزشمندی برای کشف این است که کجا روایت‌های باارزش نهفته است و اینکه روی کدام قسمت باید تمرکز کرد و کجا ممکن است بیشترین بار روایی را داشته باشد. شما می‌خواهید خوانندگانتان با شناخت شما و تجربه خاصی که آن را زندگی کرده‌اید در سطحی بسیار عمیق‌تری شما را بشناسند، اما همچنین درک خود را از تجربیات خودشان در داستان شما اعمال کنند.

شاید با «خاکستر آنجلا» اثر فرانک مک کورت آشنا باشید. این خاطرات بر زندگی فرانک به عنوان یک کودک در حال بزرگ شدن در ایرلند متمرکز است. آنجلا مادر اوست و بیشتر داستان بر رابطه مادر و پسر و نحوه دید فرانک و همچنین نقش نیروهای بیرونی مانند اعتیاد به الکل، از دست دادن و ضربه روحی بر کل خانواده تمرکز دارد.

۲- چیزی فراتر از داستان خود را در نظر بگیرید

حتی زمانی که تمرکز خود را محدود می‌کنید، باز هم باید اهداف بزرگی را در فعالیت‌های نویسندگی خود دنبال کنید.

به عنوان مثال، اگر کامالا هریس خاطرات خود را در مورد همسر و نامادری بودنش در حین دنبال کردن حرفه‌اش می‌نوشت، در مورد اینکه چگونه این نقش‌ها را در زمانی که چنین شغل بزرگ و جاه‌طلبی‌های بزرگی داشت، هم نکاتی را متذکر می‌شد. او به ما اجازه می‌داد وارد لحظات صمیمی زندگی‌اش شویم، از جمله دعواهایی که ممکن بود با شوهرش بر سر تعادل قدرت در خانواده داشته، داشته باشد.

به همین ترتیب، اگر مدونا پس از ۲۰ سال دوری از کانون توجه عمومی، خاطرات خود را در مورد دوران اوجش در عرصه موسیقی می‌نوشت، به احتمال زیاد احساس بازگشت به صحنه موسیقی و چگونگی ادامه سفر و اجرا در حین بزرگ کردن فرزندانش را درج می‌کرد.

اما این مسأله چگونه برای شما صدق می‌کند؟ تصور کنید در حال نوشتن خاطره‌ای درباره سفر سه هفته‌ای خود در میان کوه‌های هیمالیا هستید. در حالی که تمرکز بر سفر شما خواهد بود، و همچنین چیزهایی که در طول مسیر در مورد خود یاد گرفتید، عاقلانه است که جزئیات دیگری را نیز در مورد مکان، افرادی که تجربه خود را با شما به اشتراک گذاشته‌اند، و چیزهایی که نه تنها در مورد خود، بلکه در مورد طبیعت آدمی و جهان آموخته‌اید نیز درج کنید.می‌توانید جغرافیا و تاریخ منطقه را توصیف کنید، قطعه‌های جالبی درباره مردم و حیواناتی که با آن‌ها تعامل داشتید به اشتراک بگذارید، و در طول سفر پرمشقت خود در مورد کاوش در معنای همه آن بحث کنید.

خوانندگان شما می‌خواهند در مورد شما بدانند، اما همچنین به آنچه که شما را به این مکان رساند نیز علاقه دارند. چه چیزی باعث شد این سفر را بروید؟ پیشینه شما چیست؟ در این مسیر چه چیزی در مورد خود یاد گرفتید؟ این نوع جزئیات واضح و مشاهدات زیرکانه است که خاطرات قدرتمندی را می‌سازد.

۳- حقیقت را بگویید

یکی از بهترین نکات برای نوشتن یک خاطره قدرتمند این است که صادق و واقعی باشید. این کار اغلب دشوار است، زیرا ما نمی‌خواهیم به افرادی (خانواده و دوستانمان!) که در آثارمان در مورد آن‌ها نوشته‌ایم آسیب بزنیم یا ناراحتشان کنیم. اما مهم است که حقیقت داستان خود را استخراج کنید، حتی اگر این کار فرایند نگارش شما به عنوان نویسنده را دشوارتر کند.

زمانی که شانون هرناندز خاطرات خود را با عنوان «شکستن سکوت: چهل روز پایانی من به عنوان معلم مدرسه دولتی» نوشت، می‌دانست که با یک دوراهی بزرگ روبرو شده است: «اگر تصمیم می‌گرفتم تمام حقیقت را بگویم، تقریباً مطمئن می‌شدم که هرگز به آن نخواهم رسید و دوباره نمی‌توانم با مدارس دولتی شهر نیویورک کار کنم.»

اما او همچنین می‌دانست که معلمان، والدین و مدیران باید بدانند که چرا معلمان بزرگ مدارس را دسته‌جمعی ترک می‌کنند و چرا سیستم آموزشی کنونی بهترین کار را برای بچه‌های کشور ما انجام نمی‌دهد.

او گفت: «من کتابم را با صداقت وحشیانه‌ای نوشتم، و این برای خوانندگانم نتیجه داد. این توجه ملی را به آنچه پشت درهای بسته مدارس اتفاق می‌افتد جلب کرد.»

یک نکته دیگر در مورد صداقت: خاطرات مفهوم حقیقت را از محدوده چشمان شما می‌بینید. هرگز با لحن تند و تلخ ننویسید. انگیزه نوشتن خاطرات نباید انتقام گرفتن یا ناله کردن یا طلب بخشش باشد. این کار باید صرفاً برای به اشتراک گذاشتن تجربه‌ای باشد که خوانندگان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

حقیقت را نه دست‌کاری کنید نه با رویکردی افراطی به آن بنگرید. اگر متوجه شدید که نمی‌توانید چیزی را به خاطر بیاورید، این نیز اشکالی ندارد. شما می‌توانید صحنه‌های ترکیبی خلق کنید. می‌توانید به چیزهایی که در حالت عادی در آن موقعیت صدق می‌کند تکیه کنید، مثلاً مادرتان سبک خاصی از لباس را می‌پوشد، بهترین دوستتان آدامس مورد علاقه‌اش را می‌جوید، برادرتان چیزی شبیه به توهینی که شما تصمیم می‌گیرید فریاد می‌زد.

شما نیازی به ساختن یا تزیین ندارید، اما همچنین زندگی خود را با یک ضبط صوت که به کمربندتان بسته شده هم ضبط نکرده‌اید، بنابراین خاطرات تماماً در مورد بازآفرینی اتفاقاتی است که در عین احترام به حقیقت احساسی داستان شما رخ داده است.

۴- خوانندگان را در جایگاه خودتان قرار دهید

نویسندگان قدرتمند موقع توصیف، سوژه را نشان می‌دهند، نه اینکه صرفاً به گفتن نام آن بسنده کنند. و برای یک نویسنده خاطرات، این نکته برای موفقیت شما ضروری است، زیرا شما باید جهان را از نقطه نظر خودتان به خواننده نشان دهید، تا او بتواند نتیجه‌گیری کند.

بهترین راه برای انجام این کار این است که با استفاده از زبان واضحی که به خواننده شما کمک می‌کند هر صحنه را تجسم و تشریح کند، داستان را در مقابل چشمان خواننده خود باز کنید. مری کار، نویسنده کتاب «سه خاطره» و «هنر خاطره‌نویسی»، می‌نویسد که باید خواننده را در جایگاه خود ببندید. راه دیگر برای فکر کردن به آن این است که تصور کنید در حالی که خواننده خود را در صحنه‌های زندگی خود راهنمایی می‌کنید، یک دوربین فیلم‌برداری قدیمی بر روی شانه خود حمل می‌کنید. شما می‌خواهید خواننده خود را دقیقاً در کنار خود، یا بهتر از آن، در درون تجربیات خود قرار دهید.

شاید بخواهید توضیح دهید که عمه شما یک «الکلی خشمگین» بود. اگر مستقیماً این را بگویید، توصیف شما احتمالاً قضاوتی و انتقادی خواهد بود.

در عوض، تصویری برای مخاطبان خود ترسیم کنید تا خودشان به این نتیجه برسند. ممکن است چیزی شبیه این بنویسید:

بطری‌های ودکا در اتاق خوابش پر شده بود و من به سختی آموخته بودم که تا بعدازظهر نباید در خانه او را بکوبم. بیشتر روزها تا نزدیک غروب آفتاب به محل زندگی ما نمی‌آمد، و من حالت چهره‌اش را می‌خواندم تا بفهمم آیا باید در مورد پول از او درخواست کنم یا نه – فقط برای اینکه بتوانم یک وعده قبل از خواب بخورم.

۵- از عناصر داستانی برای زنده کردن داستان خود استفاده کنید

افراد خاطرات را به عنوان شخصیت‌های داستان در نظر بگیرید. یک خاطره عالی شما را به زندگی آن‌ها می‌کشاند: با چه چیزهایی دست و پنجه نرم می‌کنند، در چه چیزهایی موفق هستند و در مورد چه چیزهایی تعجب می‌کنند.

بسیاری از بهترین خاطره نویسان بر روی چند ویژگی کلیدی شخصیت‌های خود تمرکز می‌کنند و به خواننده اجازه می‌دهند هر یک را عمیقاً بشناسند. خوانندگان شما باید بتوانند احساساتی را در مورد شخصیت‌های شما احساس کنند، عشق یا نفرت یا چیزی در این بین.

برای زنده کردن شخصیت‌هایتان، جزئیاتی مانند لحن صدای شخصیت‌ها، نحوه صحبت کردن، زبان بدن و حرکات و سبک گفتارشان را بیاورید. خاطرات دیگر را بخوانید تا درک کنید که نویسندگان چگونه مکان و موقعیت را از طریق شخصیت‌هایشان به داستان‌هایشان معرفی می‌کنند، لهجه‌ها، رفتارهایشان، ارزش‌های مشترکشان.

در حالی که خاطرات شما یک داستان واقعی است، استفاده از عناصر تخیلی می‌تواند آن را برای خوانندگان شما بسیار قدرتمندتر و لذت بخش تر کند، و یکی از نکات مهارتی این است که یاد بگیرید چگونه شخصیت‌های قوی خلق کنید که خوانندگان شما احساس کنند که آن‌ها را می‌شناسند.

۶- یک سفر احساسی ایجاد کنید

صرفاً به ایجاد احساساتی گذرا و کوتاه در خوانندگانتان فکر نکنید! خوانندگان خود را با دهان باز شده از ترس، یا خندیدن هیستریک، یا اشک‌های همدردی و غم، یا هر سه رها کنید.

آنها را به یک سفر احساسی ببرید که انگیزه آن‌ها برای خواندن فصل بعدی باشد، طوری که پس از اتمام صفحه آخر به خوبی درباره شما شگفت‌زده شوند و به دوستان و همکاران خود در مورد کتاب شما بگویید. بهترین راه برای برانگیختن این احساسات در خوانندگانتان این است که احساسات خود را به عنوان قهرمان داستان با بازتاب‌های محوری و نکاتی درباره اتفاقات در سرتاسر قوس روایی خود مرتبط کنید.

اکثر ما با قوس روایت آشنا هستیم. در مدرسه معلمان ما یک «کوه» ترسیم می‌کردند و به محض رسیدن به پرتگاه، باید نقطه اقلیمی کتاب یا داستان را پر می‌کردیم. خاطرات شما تفاوتی ندارد: باید تنش کافی ایجاد کنید تا داستان کلی خود و همچنین هر فصل جداگانه را با آن قوس روایی شکل دهید.

در «فرزندان سرزمین» اثر مارسلو هرناندز گارسیا، ما شاهد پسری هستیم که بدون مدرک در ایالات متحده بزرگ می‌شود، فرزند والدینی که در سن پنج سالگی او را از مرز ایالات متحده و مکزیک عبور دادند. هرگز مارسلو را نخواهید یافت که به ما بگوید غمگین، عصبانی یا ویران شده است.

در عوض، او از ناامیدی خود پس از عدم موفقیت مادرش در گرفتن گرین کارت می‌نویسد:

آما در حالی که یک روز او را به کلیسا می‌بردم به من گفت: «اشکالی ندارد، می‌جو، ما تلاش کردیم.»

یا از ترس او زمانی که پلیس مهاجرت به خانه دوران کودکی او حمله می‌کند:

ما آنجا ایستاده بودیم، یخ‌زده، نمی‌دانستیم چه کنیم. میل درونی برای فرار با حس تسلیم و فلج شدگی جایگزین شده بود – ما در جای خود محکم ایستاده شده بودیم. در آن لحظه، اگر کسی می‌خواست این کار را بکند، می‌توانست از در عبور کند، به ما دستور دهد که دستان خودمان را باز کنیم، و احتمالاً گوش می‌کردیم.

۷- رشد شخصی خود را به نمایش بگذارید

در پایان خاطرات خود، باید رشد یا تغییر یا دگرگونی خود، یعنی قهرمان داستانتان را نشان دهید.

هر تجربه‌ای که در طول کتاب خود داشته‌اید، وقتی نشان دهید که چگونه در طول سفرتان بر شما تأثیر گذاشته‌اند، و چگونه رشد کرده‌اید و در نتیجه آن زندگی‌تان چه تغییری کرده است، اهمیت بیشتری خواهد داشت. آنچه را که از سر گذرانده‌اید چگونه رویکرد شما به زندگی را تغییر داده است؟ طرز فکرتان را در مورد دیگران یا خودتان تغییر دهید؟ اتفاقات چگونه به شما کمک کرده تا به نحوی فردی بهتر یا عاقل‌تر شوید؟

این اغلب سخت‌ترین بخش نوشتن خاطرات است، زیرا به درون‌نگری نیاز دارد؛ گاهی اوقات هم به شکل آینده‌نگری و قطعاً به شکل تأمل در خود. لازم است گاهی اوقات با درک و فهمی بنویسید که شخصیت شما ممکن است آن زمان – در سنی که بودید – نمی‌دانست. به همین دلیل بسیار مهم است که یاد بگیرید چگونه بازتاب‌هایی را خلق کنید که رؤیای خیالی را از بین نبرند.

شما نمی‌خواهید دائماً روایت خود را با چیزهای دیگری قطع کنید، مانند: «حالا می‌فهمم …» «هنوز آرزو می‌کنم که مادرم با من بهتر رفتار می‌کرد …» در عوض می‌خواهید اجازه دهید که بازتاب تقریباً به گونه‌ای وجود داشته باشد که گویی یک دانای کل است.، زیرا از بسیاری جهات این‌طور است. هیچ‌کس بهتر از شما داستان شما را نمی‌داند و در طول داستانتان مجاز هستید که معنی را استخراج کنید و درک را به کار ببرید. نه تنها مجاز هستید، بلکه ژانر آن را می‌طلبد.

اگر از داستان خود معنا بسازید، خوانندگان شما نیز در داستان شما معنا پیدا خواهند کرد.

وقتی از این مثال‌ها و ۷ دستورالعمل برای نوشتن خاطرات خود پیروی کنید، مخاطبان خود را مجذوب خود خواهید کرد و آن‌ها را به دنبال‌کنندگان خودتان تبدیل می‌کنید.

اما مهم‌تر از آن، شما داستان معتبر خود را با جهان به اشتراک خواهید گذاشت.

خرید دفتر خاطرات‌ از دیجی‌کالا

منبع: The Write Life

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما