مستند کمدی چگونه با جان ویلسون؛ سلامی متفاوت به نیویورک
پدیدهها را معمولا جایی کشف میکنید که انتظارش را ندارید. هیچوقت یک اثر خیلی بزرگ، خیلی رادیکال یا خیلی بدیع خودش را همینطوری و با چنین الفاظی معرفی نمیکند. جور در نمیآید. مثل این است که یک نفر وارد اتاقی بشود، رو کند به شما و بیمقدمه بگوید: «سلام! من ویتگنشتاین هستم. نابغهی زبانشناسی، استاد فلسفهی ذهن و یکی از بزرگترین متفکرین قرن بیستم و خوشحال باشید که سعادت دیدار من نصیبتان شده!» حتی از ریک در «ریک و مورتی» هم چنین رفتاری بعید است. اصلا برای این میگویند کشف که شما باید نکتهی تازهای را در یک اثر پیدا کنید.
در معرفی مستند کمدی چگونه با جان ویلسون خطر لو رفتن داستان وجود ندارد!
گرچه شیوع کرونا رسما یک سال است صنعت سرگرمی را از ریل خارج کرده، حداقل این فایده را داشته تا مردم را با خیلی از پدیدههای آلترناتیو و خارج از جریان اصلی آشنا کند؛ فیلمها، سریالها و مستندهایی که زیر سایهی محصولات پرسروصدا گم میشدند و فرصت چندانی برای ابراز وجود نداشتند. در سالی که آلترناتیوها بیش از همیشه به چشم آمدهاند، کشفی تازه از راه رسیده که بینندگانش را به حیرت واداشته؛ مستند کمدی «چگونه با جان ویلسون» با عنوان اصلی How to with John Wilson که از HBO پخش شده و با استقبال فراتر از انتظار، تأیید شبکه برای تولید فصل دومش را هم گرفته است.
اگر به چشم مستند تماشایش کنید، غافلگیر میشود و اگر به چشم کمدی، متعجب. ترکیب مستند و کمدی به اندازهی کافی غرابت دارد اما مطمئن باشید که هنگام تماشا ذرهای از این غرابت کم نمیشود و البته مقدار زیادی هم قرابت به بار میآورد. بعدش هم احتمالا به تفاوت غرابت و قرابت فکر میکنید. تریلر «چگونه با جان ویلسون» بهخوبی این مجموعه را توضیح میدهد. جان ویلسون یک جوان روشنفکر ولی داغان نیویورکی است که دوربین به دستش گرفته و راه افتاده در خیابانها تا دربارهی موضوعات مختلف یک شوی مستند بسازد؛ مستند به غیر از صدای راوی، تصاویر عجیب و غریب از سطح شهر و گفتگو با آدمهای معمولی چیزی ندارد.
شگفتی از جایی آغاز میشود که جان ویلسون روی احمقانهترین سوژههای ممکن دست میگذارد و با کنکاش ایدهها تا قرائتهای غیرمنتظرهای پیش میرود که عقل جن هم بهشان نرسیده. گفتگوی کوتاه در خیابان با غریبهها، داربست (!)، تقویت حافظه، روکش مبل و… موضوعات این مستند کمدی در فصل اول است که در شش اپیزود تقریبا نیمساعته طی بیش از دو سال پرسه در خیابانهای نیویورک ساخته شده و آخر سر هم میرسد به زندگی در دوران کرونا.
یک روش مناسب برای پی بردن به میزان پیوستگی فرم و معنا این است که تصور کنید اثر در یک مدیوم دیگر چه سرنوشتی پیدا میکرد و آیا ممکن بود بهتر جواب بدهد؟ شاید سخت باشد ولی این کارآمدترین روش ممکن برای سنجش میزان اصالت یک اثر به صورت مجرد است. از این نظر «چگونه با جان ویلسون» یکه است. اصلا نمیفهمید که این ترکیب سوررئال از متن و تصویر چگونه به وجود آمده و سیر ایدهها از نقطه الف به ب چطور اتفاق میافتد.
«چگونه با جان ویلسون» تصاویری را از نیویورک نشان میدهد که احتمالا تا به حال ندیدهاید. بعد، روایتی دارد که انگار یکی مثل وودی آلن عمدا در هجو نریشنهای روشنفکرانه نوشته و خوانده. تطبیق متن و تصاویر در مرحلهی بعدی خودش به یک کولاژ گذاری عجیب میرسد و باز فراتر از این، روایت در پی یافتن یک مفهوم ادامه پیدا میکند و باز در لحظهای که به نظر میرسد کار تمام شده و نکتهاش را گرفتهاید، کل اپیزود به یک شوخی آگاهانه با خودش تبدیل میشود.
حاصل کار شکل کمتر تجربهشدهای از یک کمدی سطح بالا و البته روشنفکرانه است. مثلا یک اپیزود با ایدهی بررسی نقش «داربست» در هویت شهری نیویورک آغاز میشود و آخرش میرسد به این برداشت که انسانیت با مفهوم داربستهای محافظ در زمینههای مختلف گره خورده، در حالی که خطر جزئی از ذات هستی و در عمل ناگزیر است! یا از «روکش مبل» میرسد به اینکه آیا تلاش بیش از حد برای حفظ هر چیزی در تضاد با طبیعت وجودی و فناپذیرش نیست؟ در اپیزود مربوط به تقویت حافظه پای یک گروه عجیب و غریب به وسط میآید که اعتقاد دارند اختلالات حافظهی ما در به یاد سپردن نوشتهها و نشانهها دلیلی است بر وجود جهانهای موازی. برای حل معضل پرداخت «دنگی دونگی» صورتحساب در رستوران از داوران فوتبال کمک میگیرد و با نقد سیستم مالیاتی بحث را جمع میکند! از جایی به بعد دیگر تفاوت میان شوخی و جدی را به سختی تشخیص میدهید.
میشود دربارهی تأثیرپذیری جان ویلسون از مثلا آنیس واردا، شانتال آکرمن و دیگر غولهای مستند بحث کرد اما در عصر حاضر که با محتواهای آماتور، شبهحرفهای و حرفهای در شبکههای اجتماعی احاطه شدهایم و هرکسی در یوتیوب و اینستاگرام فقط به واسطهی در دست گرفتن یک گوشی موبایل میتواند محتوایی با ارزشهای جعلی و ساختگی تولید کند، «چگونه با جان ویلسون» تعریف تازه و متفاوتی دارد. جان ویلسون در مرحلهی اول انگار دارد مدیوم «مستند» را هجو میکند. بعد در عین جدیت و پذیرش قراردادهای مدیوم، معنایی که در بستر مستند رویش دست گذاشته به سمت هجو میل میکند.
نهایتا از این هجو و ساختارشکنی دوباره به یک معنا و ارزش جدید میرسد که انتظارش را ندارید. از این نظر، «چگونه با جان ویلسون» میتواند در کنار دیگر آثار شاخص جریان مِتامدرنیسم هزارهی جدید قرار بگیرد که حالا دیگر از مرز ناخودآگاهی گذشته و آگاهانه شاهد تکرار و بازتولید تأثیرات ساختههای قبلی روی محصولات نسلهای جدید هستیم. جریانی که بیش از هر چیز دیگری میتواند هویت و روح هزاره را آشکار کند.
مستند کمدی جان ویلسون هیچجوره یک اثر متعارف نیست. نه بهعنوان یک مستند و نه یک کمدی، با انتظارات قبلی مخاطب جور در نمیآید. اگر دنبال یک تجربهی جدید و تا حدودی ناشناخته (از نظر تطابق با قراردادهای معمول فیلمبینی) میگردید، «چگونه با جان ویلسون» یک اثر سوررئال نیویورکی است؛ سوررئال از این نظر که قطعا تلاش آگاهانهی ویلسون برای رئال جلوه دادن چنین تجربهای به نقطهی مقابل رسیده و مرز واقعیت و نمایش درست مثل خواب و بیداری در آن مخدوش شده؛ نیویورکی هم مثل هاتداگ، پیتزا، روشنفکر و هر چیز دیگری که در آن شهر وجود دارد و این صفت بهش میچسبد. البته مدلی از نیویورک که خیلی شبیه نسخههای پرزرق و برق سینمایی نیست و شاید بعضی خیابانهایش بیشتر شبیه یافتآباد و مجیدیه باشد تا فیلمهای هالیوودی!
من هم وقتی دیدمش انتظار نداشتم اینقدر جذاب و فوقالعاده باشه. تا اپیزود آخر جذابیت خودش رو حفظ کرد و بیصبرانه منتظرم ببینم در فصل دوم چه موضوعهایی رو مطرح میکنه.
به نظرم سریال High Maintenance هم خیلی خوب تونسته حال و هوای نیویورک و اهالی این شهر رو به تصویر بکشه.