۸ روش هوشمندانه برای آموزش عواطف و احساسات به کودکان
آموزش روبرو شدن با عواطف و احساسات به فرزندان یک دغدغهی بزرگی برای والدین است. لحظهای را تصور کنید که دچار یک احساس شدید هستید (برای مثال عصبانیت)، چیزی قوی، مانند آتشفشان آمادهی فوران در درونتان حس میکنید اما نمیتوانید آن را بیان کنید. اگر شما قبل از چنین لحظهای کلماتی برای توصیف احساس خود نیاموخته باشید، به احتمال زیاد بدنتان برای تخلیهی احساسات، شروع به انجام کارهایی خواهد کرد که ممکن است خیلی مناسب نباشند؛ کارهایی مثل ضربه زدن، کوبیدن پاها و پرت کردن اشیا.
اگر هنوز هم عصبانی باشید و اطرافیانتان حال شما را درک نکنند و رفتار بیتفاوت نشان دهند، ممکن است احساس دیگری هم علاوه بر عصبانیت سراغتان بیایند، مانند ناکامی و سرخوردگی. کودکان نیز همان احساسات بزرگسالان را دارند. فقط آنها واژگان کافی ندارند تا بتوانند احساسشان را منتقل کنند. وقتی بچهها به این دنیا میآیند مانند بومهای خالی و سفید هستند. این به ما والدین بستگی دارد که به آنها بیاموزیم چگونه به سالمترین شکل ممکن ابراز وجود کنند. مهارتهایی که به کودکان آموزش میدهیم به آنها کمک میکند تا در بزرگسالی توانایی برقراری ارتباط مناسب را با دیگران داشته باشند. به همین دلیل است که آموزش شناختن انواع عواطف و احساسات به فرزندان بسیار مهم است.
تصور نکنید چون یک کودک از کلمات خشم، ناامیدی، عصبانیت و حسادت استفاده نمیکند یعنی از تمام اینها به دور است. همهی این احساسات در نهاد کودک وجود دارند و آماده هستند تا زمانی که تحریک میشوند بروز یابند. کودکان باید خود را بشناسند و کلماتی را بیاموزند که به بهترین وجه عواطفشان را توصیف کند. اینجاست که شما والدین وارد عمل میشوید.
در سن دو سالگی، ذهن کودکان توانایی دریافت انواع تحرکات محیطی را بهشکل منظم دارد. فکر نکنید خیلی زود است که به آنها آموزش دهید چگونه با بیان کلمات به جای رفتار، به خصوص رفتار منفی، واکنش نشان دهند. برای شروع میتوانید احساسات اولیه و ابتدایی مانند شادی، غم، عصبانیت و ترس را مطرح کنید.
طبق گفتهی روانشناسان اکثر کودکان در بازهی چهار تا شش سالگی، قادر هستند احساسات اصلی از جمله شادی، غم، عصبانیت و ترس را تشخیص دهند و درک کنند. شناخت احساسات پیچیدهتر (مانند غرور و گناه و شرم) هم در مراحل بعدی رشد شناختی کودک اتفاق میافتد.
آماده باشید تا بهخوبی از موقعیتهای پیشآمده استفاده کنید و شناختن عواطف مختلف را به بچهها آموزش دهید. برای مثال وقتی فرزندتان قبل از خواب بیقرار است و گریه میکند، میتوانید او را نوازش کنید و توضیح دهید که نام این این احساس ترس از تنهایی است و این اطمینان را به فرزندتان بدهید که همه چیز خوب و مرتب است و هر لحظه که به شما نیاز داشته باشد، شما در اتاق کناری و در دسترس او هستید.
یا اگر فرزندتان قبل از اجرای نمایش یا سرود مضطرب باشد، آن لحظه را به خاطر بسپارید و در زمانی دیگر دربارهاش با کودک صحبت کنید. به او آموزش دهید که حس ناخوشایندی که قبل از اجرا تجربه کرده، اضطراب و دلهره نام دارد و با سایر احساسات ناخوشایند متفاوت است.
در ادامه با ما همراه باشید تا چند نمونه از روشهایی را بررسی کنیم که از طریق آنها میتوانید به کودکان خود دربارهی شناخت انواع احساسات و عواطف آموزش دهید.
۱. احساسات را نامگذاری کنید
هر زمان که میبینید کودکتان احساساتش را به نمایش میگذارد، وقت مناسبی است که او را یک آموزش فرابخوانید. فرض کنید در پارک هستید و دختر کوچولوی شما زمان خوشی را سپری میکند، اما شما وقت دندانپزشکی دارید و باید سریعتر آنجا را ترک کنید. به دخترتان میگویید که زمان بازی تمام شده و باید بروید و او شروع به کوبیدن پاهایش میکند.
با آرامش به او توضیح دهید که او را درک میکنید که الان عصبانی است اما باید الان پارک را ترک کنید و قول بدهید که یک روز دیگر برای بازی بازخواهید گشت. با این توضیح برای احساسات کودک اسمی میگذارید و او اکنون یک واژهی مناسب برای بیان حالاتش در اختیار دارد.
یا فرض کنید که مهمان عزیزی قرار است به خانهتان بیاید که پسر کوچولوی شما هم او را بسیار دوست دارد. به رفتار او در زمان آماده شدن برای ورود مهمان دقت کنید. اگر لبخند میزند یا پشت سر هم زمان رسیدن مهمان را میپرسد بگویید که نام این حالت ذوق داشتن و احساس هیجان برای دیدن یک دوست عزیز است. زمانی که شما عواطف کودکتان را با اسامی ساده و واضح توصیف میکنید، به او این امکان را میدهید که برای شناختن حالات روحیاش فعال و کوشا باشد.
۲. از شخصیتهای تلویزیونی محبوب کودکتان کمک بگیرید
گاهی میتوانید همراه با فرزندتان به تماشای برنامههای محبوبش بنشینید و دربارهی داستان آن نمایش باهم گفتوگو کنید. زمانی که بچههای کوچکتان در حال دیدن نمایشی شگفتانگیز هستند با آنها همگام شوید و راهی برای بحث دربارهی احساس و رفتار شخصیتها بیابید.
یکی از بهترین فیلمها برای معرفی عواطف و احساسات هم برای کودکان و هم بزرگسالان، فیلم Inside Out است. در این فیلم هر یک از احساسات ما به شکل یک کاراکتر زنده درآمدهاند و ویژگیهای خاصشان را در تعامل باهم به نمایش میگذارند. نقطهی قوت فیلم Inside Out در این است که به مخاطبش میآموزد ما به عنوان انسان میتوانیم همهی انواع احساسات را تجربه کنیم و در این تجربه هیچ درست یا غلطی وجود ندارد و تنها شناختن درست آنها و نحوهی بیانشان مهم است.
۳. با عواطف دیگران همدلی کنید
یک روش دیگر برای آموزش مدیریت عواطف و احساسات به یک کودک، تشویق او به ردیابی احساسات در رفتار دیگران است. بچهها باید یاد بگیرند که دیگران نیز احساساتی دارند و احترام به آنها مهم است و همراهی و همدلی راهی برای محترم شمردن افراد است.
برای مثال زمانی که فرزند کوچک شما بین حرف زدن برادرش بالا و پایین میپرد و شیطنیت میکند میتوانید به او یادآوری کنید که «وقتی نوبت تو بود همه با دقت گوش دادند. فکر میکنی برادرت چه احساسی دارد وقتی سعی میکند ماجرای جالبی تعریف کند و تو حرفش را قطع میکنی؟ برادرت غمگین خواهد شد و از اینکه نمیخواهی به او گوش کنی احساس ناراحتی خواهد کرد.» فرزندتان با این روش همدلی را یاد میگیرد و رفتار بهتری خواهد داشت.
۴. کتابهای داستانی را فراموش نکنید
کتاب خواندن همیشه یک راه عالی برای آشنا شدن با طرز فکر بقیهی افراد است. کتابهایی برای فرزندتان تهیه کنید که بهطور صمیمانه و شفاف دربارهی احساسات مختلف مانند ناامیدی، خشم، عشق، غم و… نوشته شده باشند. میتوانید همانطور که کتاب را برای فرزندتان میخوانید، از او بپرسید: «به نظرت مادری که در این داستان از بیماری پسرش باخبر شده چه احساسی را تجربه میکند؟» یا از او بپرسید که آیا دوست دارد به جای قهرمان داستان باشد و از احترام و محبت مردم برخوردار شود؟
این یک فرصت عالی برای صحبت دربارهی مراحل مختلف زندگی و احساساتی است که همهی ما با آنها مواجه خواهیم بود و چه بهتر که فرزندانمان را برای روبرو شدن با این عواطف و احساسات آماده کنیم.
۵. گاهی کودکان خود را مسبب مشکلات میدانند
کودکان تفکر من-محور دارند و فکر میکنند جهان حول آنها میچرخد. تفکر من-محورانه عبارت است از «تمایل طبیعی یک کودک خردسال برای نسبت دادن هر اتفاقی در محیط اطراف به خودش.» این خودخواهی نیست بلکه کودکان خردسال از درک دیدگاههای دیگران ناتوان هستند و هر اتفاق خوب یا بدی را به خودشان نسبت میدهند.
در چنین مواقعی بار روانی اتفاقات منفی برای کودکان بسیار سنگین است. به عنوان مثال، زمانی که والدین طلاق میگیرند، کودک بهطور طبیعی فکر خواهد کرد که تقصیر اوست و به خاطر کار اشتباهی که انجام داده، باعث جدایی شده است.
از موقعیتهای پیشآمده استفاده کنید و توضیح دهید که آنها همیشه مسئوول اتفاقات و احساسات دیگران نیستند. در موضوع طلاق به عنوان یک مادر، میتوانید بگویید: «من و پدرت قصد داریم از هم جدا شویم، اما دلیل این اتفاق تو نیستی. ما هر دو تو را بسیار دوست داریم و درک میکنیم که جدایی ما برای تو ناراحتکننده باشد»
۶. توصیف کردن احساسات را در خانه به یک عادت تبدیل کنید
کودکان در سنین پایین قادر نیستند ریشهی مشکلات خود را تشخیص دهند و رفتار غریزی نشان میدهند اما شما میتوانند آنها را تشویق کنید که احساساتشان را توضیح بدهند. اگر کودکتان سردرگم است زمانی کوتاهی برای بازی با او بگذرانید. با بازی کردن چیزهای زیادی در زمینهی عواطف و حتی طرز تفکر او خواهید یافت.
اجازه بدهید که کودک به راحتی از احساسات و مشکلاتش برایتان صحبت کند و هرجا سکوت کرد با سوالات پیدرپی او را وادار به حرف زدن نکنید. اگر دیدید که کودک میلی به صحبت ندارد، تلاش کنید صحبت دربارهی موضوع مورد نظر را به وقت دیگری موکول کنید و بازی را ادامه داده و اجازه دهید کودک با میل خودش درباره احساسها و دلواپسیهایش با شما صحبت کند. در خانه فضای امن عاطفی برای کودکان فراهم کنید و برای شنیدن بدون قضاوت حرفهایشان تلاش کنید.
۷. از تصاویر و شکلکها استفاده کنید
یک روش عالی دیگر برای آموزش احساسات و عواطف به فرزندانتان استفاده از تصاویر، شکلکها و ایموجیها است. وقتی شما تشخیص میدهید کودک خردسالتان درگیری احساسی تجربه میکند اما راه بیان آن را نمیداند، میتوانید شکلکهایی را که هر کدام نشانه عواطف مختلف هستند به او نشان دهید و بپرسید: «الان چه احساسی داری؟ فکر میکنی الان حالت شبیه کدوم یکی از این تصویرها هستی؟» شاید لازم باشد در ابتدا برای هر کدام از تصاویر وقت بگذارید و معنی آنها را توضیح دهید.
این روش در بیمارستانهای کودکان هم بهکار میرود. چهرهها و شکلکهای مختلف را روی کارتهای کوچک چاپ میکنند و در اختیار بیمار خردسال میگذارند و از او میپرسند میزان دردی که حس میکند به کدام تصویر شباهت دارد. با این کار پزشک درک بهتری از حال روحی کودک و میزان درد او بهدست میآورد.
۸. قدرت تقلید بچهها خیلی بالا است!
فرزندانتان همیشه کارهای شما را با دقت زیاد تماشا میکنند و ذهنشان مانند یک دوربین مدار بسته است. شما میتوانید رد رفتار خودتان را در عواطف کودکتان ببینید. اگر شما کسی باشید که بعد از یک مکالمه تلفنی دشوار، گوشی را پرتاب میکنید به احتمال زیاد شاهد رفتارهای پرخاشگرانه کودکتان خواهید بود زیرا کودک آموخته که پرت کردن اشیا در زمان عصبانیت یک رفتار رایج است.
همیشه از احساسات خودتان و نحوهی ابرازشان آگاه باشید و بدانید که اگر کودکی در کنار شما قرار دارد، با ذهن باز در حال الگوبرداری از شما است. یکی از مهمترین مراحل در فرآیند آموزش عواطف و احساسات به کودکان، خویشتنداری ما والدین در نشان دادن رفتارهای هیجانی است.
سخن آخر
با آموختن شناخت احساسات و عواطف به کودکان و اینکه از چه کلماتی برای توصیف حالات روحی خود استفاده کنند، دنیای جدیدی برای را پیش روی آنها باز میکنید. وقتی برای توضیح احساسات و عواطف دیگران وقت میگذارید و تلاش میکنید، در حال سرمایه گذاری روی سلامت روان فرزندتان هستید. اگر بتوانید به فرزندان خود بیاموزید که احساسات چیست و چگونه بر دیگران تأثیر میگذارند، از نظر ذهنی فرزندانی قوی تربیت خواهید کرد که ریشه عواطف را در وجود خود و اطرافیانش را میشناسد.
به خاطر داشته باشید که از کلیشههایی مانند «مرد که گریه نمیکند» یا «دختر که با صدای بلند حرف نمیزند» استفاده نکنید. فرصت تخلیه احساسات و هیجانات را از فرزندتان نگیرید چرا که پسرتان یاد میگیرد که درست نیست گریه کند و احساس غم و اندوه و ناراحتی خودش را با پرخاش و داد زدن ابراز خواهد کرد. هنگامی که دخترتان احساس خشم میکند و شما مانع بروز عواطفش میشوید، او یاد میگیرد که به جای بروز طبیعی خشمش، غمگین شود و در بزرگسالی هم در ابراز خشم دچار مشکل خواهد شد و در موقعیتهای دشوار نمیتواند تشخیص بدهد که خشمگین است یا اندوهگین.
همهی احساسات مانند، خشم و غم و نگرانی و شرمندگی و ترس و… طبیعی هستند و بچهها باید اجازه داشته باشند که احساساتشان به شکل طبیعی و آزادانه نشان دهند.
برای ما بنویسید که شما چه راهکارهایی برای آموختن انواع عواطف به کودکان و قویتر کردنشان از نظر احساسی دارید؟
منبع: lifehack