پیکسار موسیقی جَز را چگونه در انیمیشن روح به تصویر میکشد؟
«روح» (Soul) انیمیشن تحسین شدهی پیکسار به کارگردانی پیت داکتر و کمپ پاورز، یک همکاری بینظیر بین فیلمسازان و موسیقیدانان است. استودیوی انیمیشن پیکسار تا کنون لیست بلندبالایی از فیلمهای برجسته ارائه کرده است. آنها در ساخت شخصیتهای ماندگار و منحصر به فرد بسیار متمایز عمل میکنند، کاری که از زمان اکران اولین فیلم بلندشان، «داستان اسباببازی» (Toy Story) شاهدش بودیم.
بعد از بیست و پنج سال، آنها استاندارد جدیدی از کیفیت را تعیین و تعریف کردند. برای اولین بار، آنها زندگی یک قهرمان با پیشینهی آفریقایی-آمریکایی را نشان میدهند. موسیقی جَز یک عنصر اصلی در طرح است و این انتظارات بیشتری را ایجاد میکند زیرا بسیاری از نوازندگان جَز مطمئنا این فیلم را قضاوت خواهند کرد.
در این مقاله، چگونگی و چرایی استفاده از موسیقی جَز یا موسیقی بداههنوازی سیاهان را در طرح داستان به عنوان استعارهای از زندگی واقعی بررسی خواهیم کرد.
طرح اصلی
این فیلم داستان جو گاردنر، یک معلم موسیقی میانسال را روایت میکند که زندگی او آنطور که انتظار داشت پیش نرفته است. تمام شور و شوق زندگی جو در نواختن موسیقی جَز خلاصه میشود و معتقد است که اصلا برای نواختن و اجرای این موسیقی به دنیا آمده است. سرانجام زمان مورد انتظار جو فرا میرسد و به او پیشنهاد میشود تا با ساکسیفونیست شماره یک آن دوره یعنی دوروتیا ویلیامز اجرا کند.
اما جو تصادف میکند و در نهایت در صفی قرار میگیرد که به عنوان عالم بالا معرفی میشود. جو از آنجا که احساس میکند کاری ناتمام در زندگی خود (نواختن جَز) دارد وحشت میکند و موفق به فرار میشود. او به جای بازگشت به زمین، به عالم زیرین میرسد، جایی که به روحها قبل از تولد شخصیت میدهند.
برای جلوگیری از بازگردانده شدن به زندگی پس از مرگ، او وانمود میکند که یک مربی است و او را به یک روح استثنایی به نام ۲۲ ارجاع میدهند. ۲۲ صدها سال را در سمینار گذرانده است، موسسهای که در آن روحهای جدید قبل از رفتن به زمین باید چند پیشنیاز اولیه داشته باشند. ۲۲ از به دنیا آمدن امتناع میکند چون لذتی در زندگی کردن نمیبیند.
وقتی ۲۲ متوجه میشود که جو یک مربی واقعی نیست، با یکدیگر توافق میکنند که اگر جو موفق شود شرایط لازم را برآورده کند، به جای ۲۲، به او مجوز بازگشت به زمین داده میشود و بنابراین میتواند هدف خود را در زندگی محقق کند. جو شکست میخورد، اما او و ۲۲ روح جایگزینی پیدا میکنند. با این حال، هنگامی که به زمین برمیگردند، ۲۲ خود را در بدن جو، و جو خود را در بدن یک گربه میبیند.
در حالی که به دنبال راه حلی برای بازپس گرفتن جسم خود هستند، ۲۲ شروع به لذت بردن از زندگی کرده و ارادهی خود را برای تولد پیدا میکند. پس از یک سری اتفاقات، آنها خود را در عالم زیرین مییابند و ۲۲ بلیط تولدش را دریافت میکند. همانطور که با جو توافق کرده بودند، ۲۲ جایش را به جو داد و بنابراین، جو به زمین بازگشت در حالی که ۲۲ همچنان باقی مانده است.
جو با اجرای کنسرت با دوروتیا ویلیامز به رویای دیرینهی خود جامهی عمل پوشاند، اما به زودی متوجه شد که انتخابهای او، یعنی دنبال کردن یک هدف واحد، برای او شادیهای بزرگ دیگری در زندگی به همراه داشته است.
اصالت شخصیتها
پیکسار همیشه در ایجاد احساس اصیل بودن کاراکترهای خود قوی عمل کرده است. در انیمیشن، فیلمسازان اغلب مجبورند برای این کار از کاریکاتور استفاده کنند. چهرهی مربع و عینک بزرگ کارل فردریکسن در فیلم «بالا» (Up) را به یاد آورید!
برای خلق فیزیکی شخصیتهای آفریقایی-آمریکایی در فیلم «روح»، پیکسار با چالشی مواجه بود تا پیشینهی واقعی آفریقایی-آمریکایی را بدون استفاده از کلیشههای نژادپرستانه از کارتونهای قدیمی به نمایش بگذارد. جو گاردنر، به عنوان یک انسان، یک آفریقایی-آمریکایی است. او یک سبیل سیاه، یک کلاه و عینک سیاه بزرگ دارد که ما را به یاد دیگر اسطورههای جَز از جمله دیو بروبک و توتس تیلمنز میاندازد. ظاهر فیزیکی جو کلاسیک و فارغ از کلیشههای معمول است. نحوهی ارتباط جو با موسیقی بیشترین نقش را در شخصیت او دارد.
پیکسار در طول ساخت انیمیشن «روح» با بسیاری از نوازندگان جَز، از جمله هربی هنکاک مشورت کرد. آنها همچنین تحقیقات گستردهای را در کلوپهای جَز انجام دادند و در آنجا با نوازندگان دربارهی زندگیشان مصاحبه کردند. تمام این تحقیقات برای شکلگیری شخصیت جو به کار برده شد و برای آهنگسازی و ضبط، آنها با پیانیست و رهبر گروه، جان باتیست کار کردند.
معمولا پیکسار موسیقی را به عنوان یکی از مراحل نهایی در فرآیند خلاقیت اضافه میکند، اما برای این فیلم، آنها رویکرد دیگری را دنبال کردند زیرا معتقد بودند موسیقی قطعهای مرکزی و مهم در داستان است. اصالت جو از دو طریق زنده شد. اولین مورد صداگذاری جیمی فاکس است که خود یک پیانیست آموزش دیده است.
عنصر دوم آهنگسازی، ضبط و حرکت فیزیکی جان باتیست است. ضبط به صورت دیجیتالی فیلمبرداری شد و به صورت معکوس به انیمیشن تبدیل شد. به این معنی که وقتی جو در حال نواختن پیانو است، میتوانید نتهایی که مینوازد و به گوش شما میرسد را به وضوح ببینید. نحوهی نشستن جان باتیست پشت پیانو و حرکت انگشتانش روی کلیدها، به اصالت جو میافزاید. جان باتیست در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت:
دستهای من در زندگیام نقش اساسی دارند، وقتی دیدم جوهرهی وجود من باعث جان گرفتن جو شد، اشک ریختم. این برای من یک افتخار است.
موسیقی بداههنوازی سیاهان به عنوان استعارهای از زندگی واقعی
روزنامهنگار و منتقد موسیقی، جووانی راسونلو برای نیویورک تایمز نوشت:
در چند سال گذشته، جَز در آثار دیمین شزل بهطور برجستهای روی پرده ظاهر شده است. مانند «ویپلش» (Whiplash) محصول ۲۰۱۴ و «لالالند» (La La Land) محصول ۲۰۱۶. او داستان مردان جوان سفیدپوستی را روایت میکند که به طرز عذابآوری متعهد به نواختن جَز و احساس برتری هستند که به آنها میدهد. در این فیلمها جَز یک چالش است. اما در «روح»، موسیقی بیشتر یک مرهم است؛ رودخانهای مملو از فرصت که از کشوری متخاصم میگذرد، و همانطور که رینی در فیلمنامهی ویلسون میگوید فقط زبان زندگی است.
به عنوان مثال، اندرو را در «ویپلش» (با بازی مایلز تلر) در نظر بگیرید که هدفش تبدیل شدن به یک درامر چیرهدست به کمک تحصیل در جولیارد و تمرین شبانهروزی است، اما تمرکز چندانی بر معنویت جَز ندارد. یا سباستین (با بازی رایان گاسلینگ) را در «لالا لند» در نظر بگیرید که خود را محافظ موسیقی جَز میداند و تنها هدفش افتتاح یک کلوپ جَز است. آنها در مقایسه با جو گاردنر به شیوهای بسیار متفاوت با جَز ارتباط برقرار میکنند. جَز بخشی از تاریخ آفریقایی-آمریکایی است و این عنصر مهمی در فیلم است.
بله، جو نیز با یک هدف شروع میکند. هدف زندگی او تبدیل شدن به یک نوازندهی حرفهای جَز است. او بر این ایده متمرکز است که اگر این کار را انجام ندهد، زندگیاش معنایی نخواهد داشت. او میگوید که فقط برای نواختن زندگی میکند و هیچ چیز دیگری مهم نیست. اما شخصیت بر اساس این ایده ساخته شده است که بالاتر از هدف، جنبههای بیشتری در زندگی وجود دارد.
در طول فیلم، جو با دیدن شادیهایی که پس از رسیدن به هدفش از دست داده بود، متوجه این موضوع میشود. شخصیت جو حول این «تجلی» ساخته شده است و نه حول یک هدف واحد. او میداند که مردم، از جمله خودش، میتوانند از زندگی جدا شوند، زیرا به جای تمام جنبههای زندگی، به یک چیز توجه میکنند.
در این فیلم، موسیقی جَز یا موسیقی بداههی سیاهان، استعارهای از زندگی واقعی و موقعیتهای غیرمنتظرهی آن است که ما را مجبور به سازگاری میکند. کارگردان، پیت داکتر، در مصاحبهای گفت که از داستانی که هربی هنکاک گفته است الهام گرفته است. هنگام تور اروپا در دههی ۱۹۶۰ با مایلز دیویس، یک کنسرت برگزار شد که در آن هنکاک یک آکورد پیانو را چنان بد نواخت که فکر کرد کل کنسرت خراب شده است. اما مایلز دیویس با نواختن یک سری نتهای بداهه به آکورد واکنش، و با این کار آکورد هنکاک را درست جلوه داد.
مایلز دیویس این کار را با قضاوت نکردن اشتباه، بلکه با تفسیر آن به عنوان اتفاق جدیدی انجام داد. این یک موقعیت غیرمنتظره بود که در آن نوازنده برای بداههنوازی الهام گرفت. مایلز چیزی را که دیگران بد میدانستند، به چیزی با ارزش تبدیل کرد. پیت داکتر گفت که این داستان به موضوع فیلم کمک کرده است و ایدهی بداههپردازی یا بدیهه سازی استعارهای عالی از کاری است که ما در زندگی روزمره انجام میدهیم.
منبع: bertoltpress
خیلی انیمیشن قشنگ و با مفهومی بود. و موسیقی خیلی خوبی داشت. من خیلی آهنگ های جز دوست دارم و بیشتر از سایت هایی که آهنگ خارجی دارن مثل پی اس ان موزیک دانلود میکنم♥️
از نظر فنی امتیاز بالایی میگیرد ولی از نظر روایت نقصهایی دارد. به نظرم بیش از اندازه واقعی ارزشگذاری شده است.
یکی از بهترین انیمیشنایی بود که دیدم 🤩🤏💙