«ناروتو» چگونه راه را برای انیمه‌های شونن هموار کرد؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۰ دقیقه
انیمه ناروتو

به قطعیت می‌توان گفت یکی از محبوب‌ترین فرنچایزهای انیمه و مانگا در دو دهه‌ی گذشته «ناروتو» بوده است. نام «ناروتو» معمولا در کنار انیمه‌هایی چون «بلیچ»، «وان پیس» و حتی «دراگون بال» ذکر می‌شود که نشان می‌دهد این انیمه‌ها با یکدیگر وجه اشتراکاتی دارند که موجب شده در طبقه‌بندی‌ها آن‌ها را در یک دسته بگذارند. میراث «ناروتو» در دنباله‌ی آن، یعنی «بوروتو» طی سال‌های پس از اتمام انیمه‌ی اصلی ادامه پیدا کرده است که همگام با سایر انیمه‌های شونن همچنان یکی از محبوب‌ترین انیمه‌های حال حاضر به حساب می‌آید. نام «ناروتو» اساسا مترادف با انیمه است؛ به طوری که حتی حرف زدن درباره‌ی صنعت انیمه بدون ذکر نام آن غیرممکن می‌نماید. «ناروتو» یکی از پرفروش‌ترین مانگاهای تمام ادوار را دارد و اگر تمام اسپین‌آف‌های مختلف آن را کنار هم بگذارید، یکی از طولانی‌ترین انیمه‌های تاریخ هم به حساب می‌آید.

این انیمه اولین بار در سال ۲۰۰۵ میلادی بود که در غرب پخش شد و کودکان نسل دو هزار میلادی با عشق به این مجموعه بزرگ شده‌اند. با اینکه پس از گذشت این سال‌ها و پخش اسپین‌آف‌های مختلف «ناروتو»، طرفداران انیمه می‌توانند ایراداتی در سریال اصلی و دنباله‌هایش پیدا کنند، اما نمی‌توان این موضوع را انکار کرد که «ناروتو» اساسا اصلی‌ترین انیمه‌ی شونن به حساب می‌آید که رد آن را به طور مستقیم در سایر انیمه‌هایی که یاد کردیم و بسیاری دیگر از انیمه‌های امروزی مشاهده می‌کنید. در انیمه‌های شونن ویژگی‌های بارزی قابل شناسایی هستند که در وهله‌ی اول اجازه می‌دهند انیمه‌هایی چون «ناروتو»، «وان پیس» و «بلیچ» را شونن بنامیم.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انیمه‌های شونن در قهرمانان آن‌ها خلاصه می‌شود؛ برای مثال، یک پسر معمولی که با اینکه در آغاز ماجراجویی ضعیف است، اما به مرور قدرت‌هایش تکامل پیدا می‌کنند. این پسر یا مرد جوان با گروهی از دوستان همراه می‌شود که در ماجراجویی خطرناکش، پشتیبان او هستند. صحنه‌های اکشن و مبارزه‌های نفس‌گیر نیز از برجسته‌ترین شاخصه‌های انیمه‌های شونن است که قهرمانان قدرت خود و تکامل این توانایی‌ها را در میدان‌های مبارزه به تصویر می‌کشند. با توجه به این ویژگی‌ها و قدمت «ناروتو»، نمی‌توان انکار کرد که «ناروتو» تأثیرگذارترین انیمه بین سه انیمه‌ی بزرگ شونن به حساب می‌آید. اما فراتر از این‌ها می‌توان به ویژگی‌هایی در این انیمه اشاره کرد که با کمک آن‌ها توانست راه را برای سایر انیمه‌های شونن هموار کند.

۱. انیمه «ناروتو» قهرمانی دارد که بینندگان طرفدارش هستند

انیمه ناروتو

با اینکه قهرمان داستان، ناروتو اوزوماکی، در آخر کار به یکی از قدرتمندترین کاراکترهای کل انیمه تبدیل می‌شود، اما جایی که ناروتو در آن داستان را به پایان می‌برد، با جایی که از آنجا شروع می‌کند، زمین تا آسمان فرق دارند. ناروتو در آغاز یک پسربچه‌ی ضعیف و دلشکسته بود؛ کسی که اطرافیانش او را طرد می‌کردند و حتی بزرگسالان نیز نسبت به او ترشرویی نشان می‌دادند. فوق احساساتی که بزرگترها حاضر بودند نثار ناروتو کنند این بود که این پسربچه را یک بچه‌ی مسخره‌ی بامزه می‌دیدند که کسی نباید خیلی جدی‌اش بگیرد. در این میان، بعضی‌ها هم بودند که ناروتو را یک تهدید آشکار تمام عیار تلقی می‌کردند.

همه‌ی این‌ها به این دلیل است که ناروتو به روباه نه‌دم ارتباط دارد؛ البته خود ناروتو تا مدت زیادی از این قضیه بی‌‌خبر بود. این مسئله نیز وجود داشت که ناروتو یتیم بزرگ شده بود و از این رو، هیچ خانواده‌ای برای خودش نداشت که از ظلم بقیه به آن‌ها پناه ببرد. یتیم بودن او همچنین ناروتو را از بین سایر بچه‌های معمولی با خانواده‌های معمولی جدا می‌انداخت؛ آن هم درست در مهم‌ترین دوران کودکی‌اش.

با وجود این مشکلات، ناروتو هرگز اجازه نداد هیچ چیز یا کسی او را تحت فشار قرار دهد. او از همان ابتدا آرزوی خود را بر این گذاشت که روزی به هوکاگه (Hokage)، یا همان رهبر دهکده‌ی برگ تبدیل شود. این باعث می‌شود ناروتو یکی از ملموس‌ترین قهرمانان دنیای انیمه باشد که نمادی است از اراده‌ی قوی و رسیدن به همه چیز از هیچ چیز. به ویژه که این اراده‌ی ناروتو نیروی محرکه‌ی مهمی در انیمه است که داستان را جلو می‌برد.

هدف ناروتو نیز چیزی دست‌نیافتنی یا غیرقابل توصیف نیست که ارتباط گرفتن بیننده با او را دشوار کند؛ ایرادی که شاید به خیلی از انیمه‌های شونن دیگر وارد باشد. دیدن اینکه ناروتو به تدریج و با کمک دوستانش موفق به رسیدن به این اهداف کوچک و بزرگ می‌شود واقعا لذت‌بخش است. تا وقتی که انیمه دیگر تمام می‌شود و بزرگترین آرزوی ناروتو محقق می‌شود، شما هم می‌توانید به حقیقت پیوستن این آرزو را باور کنید؛ زیرا در تمام سختی‌هایی که او پشت سر گذاشته با ناروتو همراه بوده‌اید.

سفر ناروتو از صفر به صد، الگویی برای بسیاری از قهرمانان شونن ساخته است که همین مسیر را دنبال کرده و بر همین ایده صحه گذاشتند که سخت‌کوشی کلید موفقیت است و نه استعداد ذاتی. ناروتو با اینکه در آغاز یک آدم بی‌استعداد تلقی می‌شود، به خاطر قدرت اراده و پشتکار محض، به تدریج دیگر او را به عنوان یکی از قدرتمندترین و مورد احترام‌ترین نینجاهای جهان می‌شناسند. در مقام مقایسه، می‌توان به کاراکترهای انیمه‌ی «وان پیس» اشاره کرد که خیلی از آن‌ها پس‌زمینه‌ها و گذشته‌های تاریک و غم‌انگیزی دارند؛ اما بلاهایی که سرشان آمده در حد ناروتو باورپذیر نیست. این مسئله برای قدرت‌های ناروتو هم صدق می‌کند. او مثل ایچیگو کوروساکی از «بلیچ» یا گوکو از «دراگون بال» از یک پسربچه‌ی ضعیف، به فردی قدرتمند تبدیل می‌شود؛ اما سفری که او برای رسیدن به این قدرت طی می‌کند، بسیار تأثیرگذارتر و پرمخاطره‌تر از آن‌هایی است که ایچیگو یا گوکو از سر می‌گذرانند.

به هر حال، ایده‌ی چنین قهرمانی، که اولین بار در «ناروتو» به شهرت رسید، بارها توسط انیمه‌های دیگر اخذ شده است؛ برای مثال، در «شبدر سیاه» (Black Clover) و «مدرسه‌ی قهرمانانه‌ی من» (My Hero Academia) نیز می‌توانید نقش اصلی‌هایی را ببینید که در ابتدا از سوی جامعه‌ی اطراف خود رانده شده‌اند؛ اما مسیر خودیابی را طی می‌کنند؛ ویژگی‌هایی که مشخصا همه از «ناروتو» الهام گرفته شده است یا حداقل می‌توان گفت، اولین بار در این انیمه به بهترین حالت خود به تصویر کشیده شد.

۲. «ناروتو» برخی از بهترین کاراکترهای فرعی را در خود جای داده است

ناروتو و ساسوکه

عمق و تراژدی که در داستان انیمه «ناروتو» وجود دارد تنها منحصر به این کاراکتر نیست؛ بلکه بسیاری از شخصیت‌های فرعی و شرورهای این انیمه نیز به همین اندازه از غنا و پس‌زمینه‌ای پربار برخوردارند. کاراکترهایی مثل ساکورا هارونو، ساسوکه اوچیها، کیکاشی هاتاکه و هیناتا هیوگا از نظر عمق شخصیتی شبیه به خود قهرمان داستان هستند و داستان‌های پس‌زمینه‌ی آن‌ها، به انگیزه‌های مهمی برای اقداماتی تبدیل می‌شود که در طول داستان انجام می‌دهند؛ مثلا با اینکه ساکورا در ابتدا ضعیف به نظر می‌رسد، به زودی با تمرین قدرت‌های خود را پرورش داده و جایگاهش را در عالم نینجاها پیدا می‌کند و تبدیل می‌شود به یکی از نینجاهای پزشک.

ارتباط بین توبی یا اوبیتو با کاکاشی، که احساس گناه زیادی پشت ماسک او پنهان شده، یکی از تراژیک‌ترین داستان‌های «ناروتو» را ساخته است. به همین ترتیب، هیناتا هم خیلی شبیه ناروتو است؛ او بین اعضای قبیله‌ی خود طرد شده و به خاطر ضعیف بودنش دیگران از او سوءاستفاده می‌کنند. در میان این افراد، شیکاماروی بدبین را هم داریم که با اینکه در ظاهر یک فرد عصبانی به نظر می‌رسد که از دست همه خسته شده، اما در باطن خود، نسبت به دوستانش اهمیت می‌دهد.

یکی از ویژگی‌هایی که «ناروتو» تأکید زیادی بر آن دارد و امروزه نمی‌توانید انیمه‌ی شوننی بدون آن پیدا کنید، قدرت دوستی و رفاقت در مواجهه با چالش‌هاست. در «ناروتو» مفهوم دوستی و پیوند بین شخصیت‌ها نقش محوری دارد که به طور مداوم به کاراکترها انگیزه می‌دهد تا رشد کنند؛ مثلا رفاقت و رقابت بین ناروتو و ساسوکه یکی از نمادین‌ترین دوستی‌ها در تاریخ انیمه است. خروج ساسوکه از کونوها و قدم گذاشتن او به سمت تاریکی به یکی از انگیزه‌های اصلی توسعه‌ی شخصیتی ناروتو تبدیل می‌شود. ساسوکه اما به دلیل سرنوشت قبیله اوچیها بار زیادی بر دوش می‌کشد و یک کاراکتر تک‌بعدی نیست.

این کاراکترهای چندلایه زمینه را برای سایر انیمه‌های شونن مهیا کردند تا با شخصیت‌های خود مسیری شبیه به «ناروتو» را طی کنند. پس از «ناروتو» اهمیت یک پس‌زمینه‌ی تأثیرگذار، تحول شخصیتی معنادار و مانند این‌ها بسیار بالا رفت و انیمه‌های شونن دیگر به تایپ‌های معمولی کاراکتری اکتفا نمی‌کردند. به طور ویژه انیمه‌هایی مثل «بلیچ» و «دراگون بال» داستان‌های شخصیت‌های خود را بهبود دادند، مخصوصا گوکو از «دراگون بال» تازه پس از پخش «ناروتو» کاراکترش جان گرفت و ملموس‌تر شد.

«ناروتو» نشان داد که این تنها قهرمان‌ها نیستند که محوریت داستان باید روی آن‌ها باشد. بلکه دور و اطراف این قهرمان باید با کاراکترهایی عمیق و چندلایه پر شده باشد تا یک داستان منسجم تحویل بیننده بدهد. برای مثال، تعاملات ناروتو با پین، اوبیتو، و حتی ساسوکه (که گاهی هم به عنوان رقیب و هم آنتاگونیست عمل می‌کند) در رشد او به عنوان یک شخصیت و به عنوان یک رهبر نقش اساسی دارد. برای همین، پس از «ناروتو» شاهد تغییر و تحولات اساسی در سایر انیمه‌های شونن و کاراکترهای فرعی آن‌ها بودیم.

۳. «ناروتو» نشان داد شرورهای انیمه هم می‌توانند چندلایه باشند

شرورهای شیپودن

«ناروتو» تنها به آدم‌های خوب ماجرا اکتفا نمی‌کند؛ بلکه با دیدگاه تازه‌ای سراغ نوشتن شخصیت‌های شرور داستان خود می‌رود؛ به طوری که این شرورها به بخش بزرگی از «ناروتو» تبدیل شدند که گاه نام آن‌ها بیشتر از دوستان ناروتو در ذهن مخاطبان باقی مانده است. تقریبا همه‌ی کاراکترها در «ناروتو» یک تحول شخصیتی را از سر می‌گذرانند که به کاراکتر آن‌ها انگیزه می‌دهد و داستانشان را برای بیننده هم ملموس می‌کند و شرورهای «ناروتو» نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در واقع، چیزی که شرورهای «ناروتو» را ترسناک‌تر جلوه می‌دهد، تنها در قدرت فیزیکی آن‌ها خلاصه نمی‌شود؛ بلکه انگیزه‌های کاراکترها نقشی محوری در ترسناک‌تر شدن آن‌ها دارد. شرورهایی مثل مادارا، اوپیتو، ایتاچی اوچیتا و پین همگی شرورهایی با گذشته‌های غم‌انگیز هستند که شباهتشان به ناروتو را بیش از پیش می‌کند.

پین یک مثال برجسته در میان آن‌هاست که به خاطر از دست دادن عزیزانش، می‌خواهد جهانی بدون جنگ و تخاصم بسازد؛ هر چند روشی که برای تحقق این هدف اتخاذ می‌کند یک روش افراطی است. فلسفه و انگیزه‌های او با رنجی که او متحمل شده گره خورده که او را به یک شرور ترازیک تبدیل می‌کند. یا گارا در آغاز به عنوان یکی از آنتاگونیست‌ها بی‌رحم در برابر ناروتو ظاهر می‌شود؛ اما به مرور می‌فهمیم که لایه‌های زیادی زیر شخصیت پیچیده‌ی او وجود دارد. این امر نشان می‌دهد که پتانسیل خوب و بد در همه وجود دارد و یک اشتباه، می‌تواند سرنوشت کسی را به شدت تغییر دهد. شباهت خود ناروتو به این شرورها بر این امر صحه می‌گذارد که ناروتو یک قهرمان مثال‌زدنی در دنیای انیمه است؛ زیرا شانس زیادی وجود داشت که او به سمت تاریکی کشیده شود و این جایگاه واقعی ناروتو به عنوان یک قهرمان را تثبیت می‌کند.

در مقابل کاراکترهای چندلایه که ممکن است مسیرهای مختلفی را طی کنند، کسانی مثل اوروچیمارو را هم داریم که با شرارت آشکار خود، کاملا مظهر شر مطلق است و می‌خواهد به هر طریق ممکن به جاودانگی رسیده و به تمام جوتسوها تسلط پیدا کند. زابوزا موموچی و هاکو از آنتاگونیست‌های اولیه‌ی «ناروتو» هستند که او را با واقعیت‌های خشن دنیای نینجایی آشنا می‌کنند. این مسئله باعث شده در «ناروتو» تنوع زیادی از کاراکترها را داشته باشیم؛‌ برخی از آن‌ها به سبک مدرن داستان‌گویی، چندلایه‌تر هستند و انگیزه‌های آن‌ها ریشه در گذشته‌اشان دارند که باعث می‌شود حتی بینندگان با آن‌ها همذات‌پنداری بکنند.؛ برخی دیگر از این کاراکترها به شیوه‌ی افسانه‌ها و فولکلورها مظهر خیر یا شر مطلق‌اند که نیازی به انگیزه‌های خاصی برای توجیه اقدامات خود ندارند که رفتارشان را غیرقابل جبران می‌کند.

شرورهای «ناروتو» همچنین برخی از مهم‌ترین عوامل پیش‌برنده‌ی داستان این انیمه هستند؛ مثلا آرک جنگ نینجایی چهارم روی جریان روایی شرورها و ایدئولوژی‌های آن‌ها مانور می‌دهد و مادارا اوچیها و بعدا کاگویا اوتسوتسوکی به عنوان آنتاگونیست‌های نهایی معرفی می‌شوند که نقشه‌های آن‌ها کل جهان را تهدید می‌کند.

در مقایسه، چنین تنوع کاراکتری و عمق شخصیتی را در انیمه‌ای مثل «دراگون بال» پیدا نخواهید کرد؛ چراکه اهمیت وجود این شرورها اغلب در این خلاصه می‌شود که یک مبارزه‌ی جذاب با گوکو داشته باشند؛ مثلا فریزا در تمام آرک‌ها تقریبا یک شخصیت ثابت از خودش نشان می‌دهد و با اینکه نقش پررنگ‌تری در «دراگون بال سوپر» دارد، اما انگیزه‌ها و اهدافش جریان سابق را دنبال می‌کند و نبردهای فیزیکی، با نبردهای ایدئولوژیک همراه نیست. در «دراگون بال» شرورها موانعی هستند که قهرمان داستان، به ویژه گوکو، باید با تمرین و پشتکار از آن‌ها پیشی بگیرد؛ برای همین تمرکز بیشتر بر اکشن است و کمتر عمق احساسی و فلسفی. مهم این نیست که این شرور چرا و چگونه به آنتاگونیست امروز تبدیل شده؛ بلکه مهم این است که حریف بعدی گوکو چه کسی خواهد بود؛ «دراگون بال» اما بر اینکه اقدامات یک شرور می‌تواند چه تأثیری بر روایت حال حاضر داشته باشد یا به داستان گوکو عمق بدهد تمرکز نمی‌کند.

بنابراین، یک شرور به داستان معرفی می‌شود، چندین مبارزه اتفاق می‌افتد و در نهایت بی‌بروبرگرد قهرمان پیروز می‌شود؛ یا مثلا در «بلیچ» سوسوکه آیزن بی چون و چرا یک شرور بود که هیچ کس به حد شرارت او نمی‌رسد. فرمولی که در داستان‌سرایی «ناروتو» آن را نمی‌بینید؛ برای همین شاید بهتر بود انیمه‌های شوننی مثل «دراگون بال» برای توسعه‌ی کاراکتری خود بیشتر از «ناروتو» الهام بگیرند.

۴. «ناروتو» به مرور توسعه پیدا کرد

دهکده لیف

انیمه‌های شونن به خاطر دنیاسازی‌های عمیق خود شناخته می‌شوند؛ از تواریخ و فرهنگ‌ها گرفته، تا قبایل و اسطوره‌های غنی که به عنوان بستری مهم برای داستان‌های انیمه عمل می‌کنند. اما نمی‌توانید این دنیاسازی‌های پرجزئیات را بدون «ناروتو» متصور شوید که یکی از پایه‌گذاران آن در دنیای شونن است. در دنیای «ناروتو» تاریخچه‌ی مفصلی از دهکده‌های نینجایی، قبیله‌ها و سیستم‌های شینوبی وجود دارد و از جمله به ایجاد دهکده‌های پنهان، تأسیس کونوها توسط هاشیراما سنجو و مادارا اوچیها و جنگ‌های مختلف نینجا می‌پردازد. این رویدادهای تاریخی فقط جزئیاتی در پس‌زمینه‌ی ماجرا نیستند که بی‌هدف و صرف خالی نبودن عریضه مطرح شوند؛ بلکه برای درک انگیزه‌های شخصیت‌ها و چالش‌هایی که با آن‌ها روبرو می‌شوند بسیار اهمیت دارند. تازه، در کنار آن‌ها کلی اصطلاحات مختلف درباره‌ی چاکرا و درگیری‌های تاریخی بین قبیله‌ی سنجو و اوچیها داریم.

این جهان عمیق و پیچیده به الگویی برای سایر انیمه‌های شونن تبدیل شد؛ مثلا «مدرسه قهرمانانه من» بر وجود Quirks متمرکز شده و تاریخچه‌ی اینکه چطور جامعه خود را با این قدرت‌های خارق‌االعاده تطبیق داد. حتی «وان پیس»، با اینکه از «ناروتو» قدیمی‌تر است، از پس از این انیمه بود که سرمایه‌گذاری بیشتری روی پتانسیل دنیاسازی انجام داد. زیرا موفقیت «ناروتو» را دید که به موازات اکشن، عناصر تاریخی و اسطوره‌ای خود را بسط می‌دهد. پس از «ناروتو»، دیگر انیمه‌های شونن شروع به ترکیب ساختارهای سیاسی و اجتماعی پیچیده‌تری در ساخت جهان خود کردند.

یکی از ویژگی‌هایی که هیچ وقت نمی‌توان به «ناروتو» اطلاق کرد، این است که در داستان‌گویی خود به مرور تکراری شد یا یک فرمول ثابت پیدا کرده و تا آخر به آن چسبید. درباره‌ی «ناروتو» باید گفت که هر آرک در این انیمه داستان و حس و حال خودش را دارد و به سبکی کاملا متفاوت از آرکی دیگر تحول پیدا می‌کند. از آرک امتحانات چونین، تا آرک‌های پرهیجان‌تری مثل آرک بازیابی، هر کدام با دیگری فرق دارند. این مسئله تضمین می‌کند که انیمه همیشه تازه و متنوع باشد و هر آرک از یک سیستم فرمولی انیمه پیروی نکند تا بیننده از دیدن آن خسته شود. برای همین، طرفدارانی که برای اولین بار انیمه «ناروتو» را می‌دیدند، یا مانگای آن را می‌خواندند، نمی‌دانستند چه چیزی در انتظار آن‌هاست؛ تکنیکی که جلوی تکراری و کهنه شدن انیمه را می‌گیرد.

چنین مسئله‌ای برای بسیاری از انیمه‌های شونن امروزی مصداق ندارد که برخی‌هایشان مملو از آرک‌های تکراری و حوصله‌سربر هستند که اگر یکی از آن‌ها را دیده باشید، انگار همه‌اشان را دیده‌اید؛ دلیلش هم این است که هیچ تحول شخصیتی در این آرک‌ها اتفاق نمی‌افتد، جو کلی انیمه ثابت باقی می‌ماند، خطر جدی قهرمان‌ها را تهدید نمی‌کند و تا پیشرفت بزرگ بعدی بیشتر زمان را پر می‌کنند. برای همین این حس به بیننده القاء می‌شود که از سوی سازندگان گول خورده‌اند تا پای این آرک‌های فیلر هم بنشیند.

یکی از ویژگی‌های اصلی انیمه‌های شونن مبارزات نفس‌گیر آن‌هاست و اتفاقا در همین نکته است که بسیاری از انیمه‌ها راه خود را گم می‌کنند؛ یعنی به جای آنکه یک داستان منطقی برای مبارزاتی که اتفاق می‌افتد ارائه دهند، اکشن را در اولویت می‌گذارند، حالا چه دلیل منطقی پشت این مبارزات باشد چه نه؛ ویژگی که در «دراگون بال» زیاد می‌بینید. اما «ناروتو»، مشخصا «شیپودن»، با ارائه‌ی یک داستان منطقی، از همان ابتدا زمینه را برای جنگ‌ها و مبارزات پرهیجان آماده می‌کند. معرفی جنگ چهارم شینوبی به داستان، یک ایده‌ی عالی از سوی ماساشی کیشیموتو بوده که یک پس‌زمینه‌ی طبیعی برای جنگ‌ها در «ناروتو» می‌سازد. نیازی هم نیست که داستان‌های عمیق و بسیار طولانی تعریف کنید تا بیننده توجیه شود که چرا یک طرف با طرف دیگر سر دعوا دارد. بالاخره جنگ، جنگ است و خشونت‌ها در چنین محیطی بالا. تازه جنگ چهارم شینوبی با ایده‌ی چرخه‌ی تکراری خشونت و صلح هم همخوانی دارد.

خوشبختانه، از «ناروتو» به بعد انیمه‌های مدرن زیادی سعی کردند با پیروی از الگوی «ناروتو»، آرک‌های خود را جذاب و تازه نگه دارند؛ هر چند انیمه‌های قدیمی‌تر همچنان به فرمول خاص خود برای داستان‌گویی از طریق آرک‌ها وفادار مانده‌اند. یکی از این انیمه‌های قدیمی‌تر که در دام گودالی که خودش برای خودش کنده گیر افتاده، «دراگون بال» است که از یک فرمول ثابت پیروی می‌کند: هر چه بزرگتر خطرناک‌تر. برای همین مانگا و انیمه‌ی آن هر بار باید سعی کنند که خطرها و تهدیدات را بزرگتر کنند تا مقابله‌ی گوکو با آن‌ها معنی بدهد. آکیرا توریامای فقید بارها کوشید تا سری را به پایان ببرد تا پیش از تکراری شدن داستان، «دراگون بال» پایان‌بندی معقولی داشته و یاد خوبی از آن در ذهن طرفداران باقی بماند. در عین حال، «دراگون بال» بسیار بیشتر از آنکه باید ادامه پیدا کرده است.

همین قضیه برای «بلیچ» نیز تکرار شده است. پس از شکست دادن آیزن انگار دیگر هیچ داستان تازه‌ای در دنیای «بلیچ» وجود ندارد و هر آرک، تکرار آرک گذشته است. در آخر هم مجبور شده دوباره به ایچیگو و محافظت او از انجمن روح بازگردد. البته اگر نخواهیم سخت‌گیر باشیم، آخرین آرک «بلیچ»، یعنی «جنگ خونین هزارساله» (Thousand-Year Blood War arc) تاکنون یکی از تازه‌ترین و جذاب‌ترین آرک‌های این انیمه بوده است. در مقابل اما «وان پیس» هم از سیستم فرمولی انیمه‌های کلاسیک شونن استفاده می‌کند. در «وان پیس» داستان هر آرک را می‌توان به این خلاصه کرد که لوفی و دوستان به جزیره‌ی تازه‌ای می‌رسند که در آن یک شرور، یا گروهی از شرورها وجود دارند که به نحوی مردم آن جزیره را تحت سلطه و ظلم قرار داده‌اند و حالا این قهرمانان باید شرورها را متوقف کنند.

با تمام ایراداتی که به «ناروتو» وارد است، این انیمه هیچ وقت در دام فرمول‌های تکراری نیفتاد و مانگاها و انیمه‌های مدرن‌تر با اقتباس از این سبک «ناروتو» آرک‌های خود را به شدت تازه نگه می‌دارند. برای نمونه می‌توانید انیمه‌ی «شیطان‌کش» را ببینید که در مقایسه با انیمه‌های شونن قدیمی، طرح‌ها و آرک‌های خود را متنوع‌تر کرده است. «ناروتو» رد محسوسی از خود در دنیای انیمه، به ویژه انیمه‌های شونن به جا گذاشته و می‌توان دوران تازه‌ای از انیمه‌های شونن را در نظر گرفت که پس از «ناروتو» آمده‌اند و با الهام گرفتن از آن، بسیاری از ایرادات انیمه‌های شونن قدیمی را رفع کرده‌اند.

امروزه دیگر از یک ترکیب تازه از انیمه‌های شونن حرف می‌زنند که تحت عنوان «سه‌گانه‌ی تاریک شونن» شناخته می‌شوند. انیمه‌های این سه‌گانه شامل «جوجوتسو کایسن» (Jujutsu Kaisen)، «چینساومن» (Chainsaw Man) و «بهشت جهنمی» (Hell’s Paradise) هستند که در سال‌های اخیر به خاطر تم‌های تاریک و خشن و لحن واقع‌گرایانه‌تر خود محبوبیت پیدا کرده‌اند و از روند معمول کلیشه‌های شونن فاصله می‌گیرند.

۵. «ناروتو» مدل پایداری برای سیستم پخش خانگی فراهم کرد

انیمه ناروتو

نمی‌خواهیم بگوییم «ناروتو» اولین انیمه‌ی تمام ادوار است که فهمید چطور باید مجموعه‌ی هفتگی برای تلویزیون ساخت؛ اما «ناروتو» یک مدل پایدار برای انیمه‌های شونن دیگر فراهم کرد و نشان داد که می‌توان حتی در صورت فقدان داستان، بیننده را پای برنامه نگه داشت. زمان یک عنصر محوری در ساخت انیمه، به ویژه انیمه‌هایی است که به صورت هفتگی پخش می‌شوند. اما چطور می‌توانید اپیزودها را به پخش هفتگی برسانید، اگر قرار باشد هر قسمت یک جنگ تمام عیار با فریم‌های متعدد و داستان تازه داشته باشد؟ پاسخ «ناروتو» برای این مشکل محتوای فیلر بود. سازندگان انیمه خیلی اوقات منتظر بودند ببینند نویسنده چه داستانی رو می‌کند؛ اما از یک طرف باید انیمه را روی پخش نگه می‌داشتند که نتیجه‌اش می‌شود بسیاری اپیزودهای فیلر؛ یعنی محتوایی که قرار نیست از داستان مانگای اصلی اقتباس کند، اما دیدنش هم ضرر ندارد.

«ناروتو» در طی ۱۵ سال پخش خود، سرجمع ۷۲۰ قسمت دارد و برای همین منطقی است که آرک‌ها و اپیزودهای فیلر کم نداشته باشد (حدود ۲۰۰ قسمت)، اما این آرک‌ها به طور استراتژیک در سراسر مجموعه جاگذاری شده‌اند تا به مانگا اجازه دهد تا بدون اینکه خط داستانی انیمه متوقف شود، داستان را پیش ببرد. برخی از این آرک‌های فیلر حتی از سوی بینندگان به خوبی مورد استقبال قرار گرفتند که خلاف انیمه‌های شونن دیگر، به جهان «ناروتو» و شخصیت‌های آن عمق می‌دهد؛ مثلا آرک کاکاشی آنبو، «شینوبی که در تاریکی زندگی می‌کند» (The Shinobi That Lives in the Darkness) و آرک «شش‌دم رهاشده» (Six-Tails Unleashed) به عنوان آرک فیلر در نظر گرفته می‌شوند. این سیستم به سایر انیمه‌ها نشان داد که می‌توان از پتانسیل آرک‌ها و فیلرها برای داستان‌سرایی و عمیق‌تر کردن جهان انیمه استفاده کرد؛ نه صرفا شارژ کردن قدرت قهرمان.

با این حال، کیفیت کلی انیمه در طول این اپیزودهای فیلر آن قدر نمی‌افتد و هنوز محتوای خوب و حتی بامزه‌ای برای دیدن وجود دارد که مانع از این می‌شود که بخواهید یک‌باره از دیدن ادامه‌ی انیمه منصرف شوید. این قضیه به ویژه برای صحنه‌های مبارزه صادق است. در بسیاری از انیمه‌های شونن، مشخصا خود «ناروتو»، صحنه‌های مبارزه تا چند اپیزود ادامه پیدا می‌کنند. اما مهم این است که چه رویکردی نسبت به آن اتخاذ شود. ساده‌ترین راه برای کش دادن به اپیزود، این است که به سازندگان به فریم‌های ثابت و فلش‌بک‌ها متوسل شوند تا داستان از جریان نیفتد. با اینکه این تکنیک کیفیت انیمه را به نسب سایر مجموعه‌هایی که با محدودیت‌های زمانی و بودجه مواجه نیستند، پایین می‌آورد، اما این فرصت را فراهم می‌کند تا انیمه جریان خود را نگه دارد. فریم‌ها و نقاشی‌های خارق العاده در «ناروتو» کم نیستند، اما برای آنکه سریال بتواند هر هفته به تلویزیون بیاید، گاهی اوقات لازم است از همان فریم تکراری دویدن ناروتو یا از فریم‌های اپیزودهای قبلی استفاده کنید تا انیماتورها فرصت پرداختن به محتوای تازه را داشته باشند.

با این حال، شیوه‌ی ویژه‌ای که «ناروتو» در پیشبرد داستان به کار می‌گیرد، موجب می‌شود بیننده بخواهد هر طور شده این اپیزودها را هم ببیند تا از آخر داستان سر در بیارود؛ زیرا یک خط اصلی داستانی وجود دارد که همه‌ی آرک‌ها به آن ختم می‌شود. وجود یک داستان اصلی که پشت صحنه در جریان است، بینندگان را برای یک انیمه‌ی طولانی مدت آماده می‌کند که قرار است به آرامی از جریان آن پرده‌برداری شود. برای همین حاضر می‌شوند پای اپیزودهای هفتگی مجموعه بنشینند.

مثلا در مقایسه با سایر انیمه‌های شونن، «وان پیس» به خاطر جریان کند خود با انتقاداتی مواجه بود که در فرمت هفتگی دیدن آن را حتی سخت‌تر می‌کند. «دراگون بال زی» نیز، با اینکه صحنه‌های مبارزه‌ی جذابی دارد، اما این صحنه‌ها گاه به چند اپیزود می‌کشند، در حالی که داستان جلو نمی‌رود و شما باید هفته‌ها منتظر بمانید تا یک مبارزه به پایان برسد. «مدرسه قهرمانانه من» اما به سیستم «ناروتو» شباهت بیشتری دارد و از نظر لحن و جریان روایت تقریبا به همان سمت و سویی می‌رود که «ناروتو» و شاید همین یکی از دلایل موفقیت آن با مخاطب جوان بوده است.

با وجود تمام ایراداتی که به «ناروتو» وارد است. نمی‌توان نگاهی مملو از نوستالژی و خاطرات به آن نداشت. برای بسیاری از انیمه‌بازها، «ناروتو» اولین انیمه‌ای بوده که تماشا کرده‌اند؛ اولین انیمه‌ای که آن‌ها را به این صنعت شناساند و دروازه‌ی ورودی بود به دنیای رنگارنگ و عجیب انیمه. «ناروتو» یکی از اولین انیمه‌هایی است که از کارتون نتورک پخش شد و امروزه هم به عنوان پربازدیدترین انیمه‌ی پلتفرم‌های پخش آنلاین شناخته می‌شود. نمادها و لباس «ناروتو» از هدبند گرفته تا شنل آکاتسوکی و تکنیک‌های نینجایی همه به خاطر «ناروتو» معروف شدند و موفقیت جهانی آن، به مجموعه‌های شونن دیگر کمک کرد تا آن‌ها هم در سطح جهانی دیده شوند.

«ناروتو» بود که اولین بار ایده‌ها و موضوعات سنگین‌تر را به انیمه‌های شونن آورد. داستان «ناروتو»، با اینکه در یک جهان نینجایی خارق العاده اتفاق می‌افتد، اما همچنان پا در زمین دارد و برای همین، درک آن برای مخاطب غیرژاپنی هم ساده‌تر، در نتیجه یک نقطه‌ی شروع عالی برای هر کسی است که می‌خواهد تازه به دنیای انیمه قدم بگذارد. از این رو، «ناروتو» نقش مهمی در جریان پذیرش انیمه در خارج از ژاپن هم ایفا کرد؛ به طوری که اگر «ناروتو» پیشتر این مسیر را هموار نکرده بود، انیمه‌های دیگر راه سختی برای جذب مخاطب غیرژاپنی به خود داشتند. موفقیت «ناروتو» موجب شد انیمه‌های شونن دیگر استانداردهای مشخصی داشته باشند و از کهن‌الگوهایی که «ناروتو» بنا کرده بودند پیروی کنند؛ مثلا آستا از «شبدر سیاه» یا دکو از «مدرسه‌ی قهرمانانه‌ی من» از نظر اهداف و انگیزه‌ها کاملا شبیه کاراکتر ناروتو هستند. تمام انیمه‌های شونن امروز، فارغ از اینکه چه موضوع و لحن داستانی دارند، عناصری در خود جای داده‌اند که می‌توان رد آن‌ها را تا انیمه «ناروتو» دنبال کرد؛ حتی اگر خود «ناروتو» در تحقق بسیاری از این عناصر عالی عمل نکرده باشد.

منبع: CBR



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X