صنعت سینما چگونه از سلطه‌ی ژانر ابرقهرمانی خارج شد؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
ژانر ابرقهرمانی

اوایل دهه‌ی ۱۹۱۰ میلادی بود که جایگاه هالیوود در صنعت سینما پررنگ شد اما دو استودیوی تاثیرگذاری که هنوز هم باقدرت پیش می‌روند سال ۱۹۲۳ تأسیس شدند: استودیوی کارتون برادران دیزنی و برادران وارنر پیکچرز که حالا آن‌ها را با نام دیزنی و برادران وارنر می‌شناسیم؛ دو غول بزرگ که مدتی قبل ۱۰۰ سالگی خود را جشن گرفتند و چه جشن شکوهمندی! با تشکر از ژانر ابرقهرمانی، هر دو استودیو در سالی که گذشت وضعیت پیچیده‌ای را تجربه کردند، اگرچه همه‌چیز فاجعه نبود.

در ماه ژوئیه، برادران وارنر «باربی» را روی پرده فرستاد که به موفقیت‌ترین فیلم سال تبدیل شد و در نهایت ۱.۴۴۲ میلیارد دلار در گیشه فروخت. در سوی مقابل، دیزنی با «نگهبانان کهکشان بخش ۳» و «پری دریایی کوچولو» روی‌هم‌رفته، ۱.۴۱۵ میلیارد دلار به‌دست آورد. بنابراین، آن‌ها درآمد قابل‌قبولی داشته‌اند اما هم‌زمان، حیثیت آن‌ها با چند اثر سینمایی دیگر بر باد رفت یا اگر مهربان‌تر باشیم، باید بگوییم خدشه‌دار شد.

اصلی‌ترین مشکل، اعتصاب نویسندگان و بازیگران بود که به ترتیب در ماه‌های آوریل و ژوئیه آغاز شد و برای ۱۴۸ و ۱۱۸ روز ادامه پیدا کرد. هر کدام از این اعتصابات، مشکلات بزرگی را در کانون توجه قرار داد، با این حال «ظهور هوش مصنوعی» سروصدای بیشتری به پا کرد؛ برای مثال بازیگران علاقه‌ای نداشتند که استودیوها نسخه‌ی دیجیتالی آن‌ها را پس از مرگ استفاده کنند. کاری که دیزنی در فیلم «روگ وان» انجام داده بود.

واقعا عجیب است که چرا استودیوها درک نمی‌کردند بازگرداندن دیجیتالی بازیگران فقید اتفاق بدی است و چرا بازیگران از این رویکرد رضایت ندارند. اعتصابات مطابق انتظار تلخ و طولانی شد زیرا فاصله‌ی معناداری میان هنرمندان و مدیران وجود داشت: آن‌ها یکدیگر را نمی‌فهمیدند. و به رویدادهای یک دهه‌ی اخیر هم اگر نگاهی بیندازید، می‌بینید که این مدیران همیشه اوضاع را بدتر کرده‌اند: می‌تو، اسکار خیلی سفید، فرهنگ حذف، تعطیلات ناشی از پاندمی کووید ۱۹ و مجادلات سیاسی؛ هالیوود تحت‌فشار اغلب عملکرد خوبی ندارد و سریع عمل نمی‌کند.

در سال ۲۰۲۳، اگر قرار باشد از یک فرد به عنوان تمثیلی برای وضعیت مدیریتی هالیوود نام ببریم، آن دیوید زاسلاو، مدیرعامل برادران وارنر است که شخصا باعث‌وبانی چند افتضاح رسانه‌ای بود؛ افتضاحاتی که به راحتی می‌توانست از آن‌ها جلوگیری کند. در روزهایی که اعتصاب نویسندگان به اوج رسیده بود و آن‌ها خواستار حقوق بالاتری شدند، زاسلاو به جشنواره کن سفر و یک مهمانی پرزرق‌وبرق در یکی از گران‌قیمت‌ترین هتل‌های فرانسه برگزار کرد! همزمان، استراتژی او برای تبلیغ فیلم بلاک‌باستری تاخیر خورده و جنجالی «فلش» این بود که شخصا بگوید «بهترین فیلم ابرقهرمانی است که تابه‌حال دیده‌ام.»

صنعت سینما

بر کسی پوشیده نیست که صنعت سینما هرگز از نظر تجاری ثبات ندارد. فیلم‌نامه‌نویس سرشناس، ویلیام گلدمن در این رابطه جمله‌ی ماندگاری گفته است: «[در صنعت سینما] هیچکس چیزی نمی‌داند.» بنابراین کارکنان رده‌پایین این حوزه ترجیح می‌دهند با افراد معتبر کار کنند تا مطمئن شوند که حق‌وحقوق خود را دریافت می‌کنند. و حالا در این میان، وقتی مدیرعامل یک استودیوی بزرگ ادعا می‌کند که یک پروژه‌ی پرفرازونشیب و محکوم به شکستِ ۲۷۰ میلیون دلاری -از یک دنیای سینمایی منسوخ- نقطه‌ی اوج هنر سینما است، تقریبا مطمئن می‌شویم که «هیچکس چیزی نمی‌داند».

با احتساب هزینه‌ی تبلیغات، فیلم فلش حدود ۲۰۰ میلیون دلار به برادران وارنر ضرر زد و به بزرگ‌ترین شکست‌ تاریخ ژانر ابرقهرمانی تبدیل شد اما مدت زمان زیادی این رکورد را حفظ نکرد زیرا «مارول‌ها» -سی‌وسومین قسمت دنیای سینمایی مارول- وارد میدان شد و عملکرد به مراتب تراژیک‌تری در گیشه داشت، تا حدی که حالا فروش ضعیف فلش آن‌قدرها هم غم‌انگیز به نظر نمی‌رسد.

آیا این چیزی بود که طرفداران مارول می‌خواستند؟ ۱۰۵ دقیقه از شوخی‌های بی‌معنا و دم‌دستی، قصه‌گویی آشفته و تکراری و جلوه‌های ویژه‌ی درجه‌دو؟ آن‌هم در دورانی که صبر طرفداران تقریبا به پایان رسیده بود زیرا چند ماه قبل‌تر، به تماشای «مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» نشسته بودند، یک اثر سینمایی نصفه‌نیمه و ضعیف دیگر که بدترین نقدها را در میان همه‌ی قسمت‌های دنیای سینمایی مارول دریافت کرد و کمتر کسی حاضر بود از آن دفاع کند.

آیا وُوک‌ شدن این آثار دلیل فروش بد آن‌ها بوده است؟ شاید. به هر حال بی‌دلیل نیست که مدیرعامل دیزنی، باب ایگر در مصاحبه‌ اخیرش از تغییر رویکرد این استودیو صحبت کرد و به این مسئله اشاره داشت که می‌خواهند از شعارهایی که در آثار اخیر داده‌اند دور شوند. دلیل نفروختن بلیت فیلم‌های مارولی هر چه که بود، امسال فهمیدیم که حتی دنیای سینمایی مارول هم از خطر مصون نیست و همه‌ی نسخه‌هایش قرار نیست تا ابد بفروشند. اما شاید یک دلیل واضح دیگر هم وجود دارد: دوران بازگشت و تغییر رویکرد مخاطبان فرا رسیده است.

صنعت سینما

«قاتلان ماه گل»، اثر سیاه و جدی ۲۰۶ دقیقه‌ای مارتین اسکورسیزی -مردی که از دیدگاه منفی او نسبت به ژانر ابرقهرمانی باخبریم- حالا از مرز فروش ۱۵۵ میلیون دلار کرده است؛ در حالی که در سال ۲۰۲۳، فیلم‌هایی که اسکورسیزی آن‌ها را با «پارک‌های تفریحی» مقایسه کرده بود دچار لرزش شدند. سینمادوستان چه چیزی را به آن‌ها ترجیح دادند؟ فیلم اسکورسیزی را، یا «باربی» گرتا گرویگ را که ثابت کرد حتی مضحک‌ترین ایده‌ها را هم می‌توان با هنر پیوند زد.

کتاب قاتلان ماه گل اثر دیوید گرن انتشارات مون

سپس به «ناپلئون» ریدلی اسکات می‌رسیم، یک فیلم طولانی دیگر که دو برابر «آرزو»، انیمیشن بزرگ دیزنی بلیت فروخت (آن‌ها همزمان روی پرده رفتند)، و از یاد نبریم که ناپلئون بازخوردهای مثبتی هم دریافت نکرده بود. حتی فیلم فرانسوی «آناتومی یک سقوط» هم عملکرد حیرت‌انگیزی در گیشه داشت (و به محبوب‌ترین فیلم فرانسوی سینماهای انگلستان تبدیل شد).

ژانر ابرقهرمانی اما تنها قربانی گیشه نبوده است، دنباله‌ها و پیش‌درآمدها هم عملکرد ضعیفی داشته‌اند، شاید به این دلیل که مخاطبان در حال حاضر از مجموعه‌های سینمایی بزرگ بستوه آمده‌اند و دیگر برای آن‌ها هیجان‌زده نمی‌شوند. پنجمین قسمت «ایندیانا جونز»، دهمین قسمت «سریع و خشمگین»، چهارمین قسمت «بی‌مصرف‌ها» و هفتمین قسمت «ماموریت: غیرممکن» هیچ‌کدام در گیشه به موفقیت مورد انتظار نرسیدند. کاملا واضح است که فیلم‌ها دیگر تنها به‌واسطه‌ی اعتبار برند موفق نمی‌شوند و فروش هیچ فیلمی را نمی‌توان تضمین‌شده دانست.

«ایندیانا جونز و گردانه سرنوشت» که طرفداران سال‌ها در انتظار اکران آن بودند، با بودجه‌ی ۳۰۰ میلیون دلاری، در نهایت ۳۸۴ میلیون دلار فروخت. «فست ایکس» با بودجه‌ی ۳۴۰ میلیون دلاری، با افتتاحیه‌ی ۶۷ میلیون دلاری آغاز به کار کرد و در هفته دوم با افت فروش ۶۶ درصدی روبه‌رو شد (اگرچه در بازار جهانی جبران کرد) و «مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» که قرار بود ملاقات طرفداران دنیای سینمایی مارول با شرور بزرگ مجموعه (کانگ فاتح) را رقم بزنم، در نهایت تنها ۴۷۶ میلیون دلار فروخت.

صنعت سینما

در سوی مقابل اما «اوپنهایمر» کریستوفر نولان را داریم، فیلمی که به هیچ مجموعه‌ای تعلق ندارد و آغازگر مجموعه‌ای هم نیست؛ یک درام ۱۸۱ دقیقه‌ای درباره‌ی یک فیزیک‌دان که با بودجه‌ی ۱۰۰ میلیون دلاری، به فروش باورنکردنی ۹۵۴ میلیون دلاری رسید (سومین فیلم پرفروش سال). موفقیت اوپنهایمر از هر نظر عجیب‌وغریب است، خصوصا وقتی به یاد می‌آوریم که از سال ۱۹۹۸ و «نجات سرباز رایان»، هیچ فیلمی خارج از ژانرهای کمدی، فانتزی یا اکشن نتوانسته بود وارد فهرست ۱۰ فیلم پرفروش سال شود. بله، بخشی از موفقیت فیلم ناشی از پدیده‌ی «باربنهایمر» است: اتفاق جذابی بود که دو فیلم کاملا متضاد -یکی رنگارنگ و شاد، و دیگری سیاه و جدی- همزمان روی پرده بودند و همین تفاوت باعث موفقیت بیشتر هر دو اثر شد. فروش بالای این دو فیلم اما دلیل دیگری هم داشت: آن‌ها فوق‌العاده هستند، یک تجربه‌ی سینمایی تمام‌عیار.

تابلو مدل فیلم اوپنهایمر Oppenheimer کد LA-G10372-2

از طرف دیگر، ژانر انیمیشن هم در سال‌های اخیر تولد دوباره‌ای داشته است. «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (۲۰۱۸) اثر ساختارشکنی بود که تلفیقی از کتاب‌های کمیک، انیمه، نوآر، هجو، نقاشی‌های امپرسیونیستی، گرافیتی‌های مدرن و جلوه‌های ویژه‌ی واقع‌گرایانه ارائه می‌داد، انیمیشنی که ساخته شده بود تا شما را متحیر کند و استانداردهای تازه‌ای را به حوزه‌ی انیمیشن‌سازی اضافه کرد. مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی فیلمی است که شاید ۱۰ سال قبل‌تر، ساخت آن امکان‌پذیر نبود و شاید هنوز هم تولید آن برای بسیاری از استودیوها غیرممکن باشد.

ژانر ابرقهرمانی

سال ۲۰۲۳ برای انیمیشن‌های صنعت سینما نیز فوق‌العاده سپری شد. علی‌رغم عملکرد ضعیف دیزنی و پیکسار -که گویی قافیه را به استودیوهای دیگر باخته است- دو شاهکار از استودیو جیبلی و استودیو آردمن را داشتیم، «پسرک و هرون» اثر جدید هایائو میازاکی افسانه‌ای و «فرار مرغی: طلوع ناگت». دیگر انیمیشن‌های شاخص سال را هم نباید فراموش کنیم، «نیمونا»، «سوزومه» و البته «لاک‌پشت‌های نینجای جهش‌یافته نوجوان: آشوب جهش‌یافته» که نمی‌توانید آن را تماشا کنید و از تحسین سازندگان دست بردارید.

با توجه به وضعیت فعلی و نفرت همگانی از ژانر ابرقهرمانی، نمی‌خواهید جای چه کسانی باشید؟ مدیران شرکت سونی که به یک ایده‌ی کم‌نظیر رسیده‌اند، اینکه سه اسپین‌آف لایو اکشن مرد عنکبوتی را در یک بازه‌ی زمانی ۹ ماهه در سال ۲۰۲۴ روی پرده بفرستند. یا رؤسای مارول که به هفت پروژه‌ای که در دست توسعه دارند و می‌خواهند تا چند سال آینده روی پرده بفرستند، باید با شک و تردید و ترس بنگرند. یا آن افراد نگون‌بختی که باید پای میز بنشینند و برای بازیگران و نویسندگان قراردادهای جدید تنظیم کنند.

کتاب تاریخ سینما اثر دیوید بوردول و کریستین تامسون نشر مرکز

هر آنچه که یک سال اخیر در صنعت سینما رخ داد، شاید استثنا بود یا شاید هم سرآغاز دورانی جدید، زمان همه‌چیز را مشخص خواهد کرد اما می‌توانید مطمئن باشد که دیگر قرار نیست همه‌ی ابرقهرمانان از آزمون گیشه سربلند بیرون بیایند و سود هنگفتی نصیب استودیوها کنند.

منبع: Telegraph



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X