جین آستن چگونه ادبیات داستانی را برای همیشه تغییر داد؟
در نخستین فصل «عقل و احساس» (Sense and Sensibility)، انتشاریافته در سال ۱۸۱۱ و نخستین کتابی که جین آستن (Jane Austen) منتشر کرد، او کاری انجام داد که ادبیات داستانی را برای همیشه تغییر داد. راوی، داستان را با توصیف وضعیت خانوادهی دشوود (Dashwood) شروع میکند.
از هنری دشوود به پسرش جان دشوود ارثی بزرگ رسیده است، ولی هنری در بستر مرگ از جان قولی میگیرد: اینکه از سه خواهر ناتنیاش مراقبت کند.
در کتاب آمده است:
وقتی [جان دشوود] به پدرش این قول را داد، به این فکر کرد که ثروت هرکدام از خواهرانش را بهمقدار ۱۰۰۰ پوند افزایش دهد. سپس به این فکر کرد که سهمی یکسان را برای خودش هم در نظر بگیرد. تصور به دست آوردن چهار هزار پوند در سال… حس سخاوتمندی در او ایجاد کرد. «بله، سالانه به آنها ۳۰۰۰ پوند میداد؛ این کاری سخاوتمندانه و زیبا بود! با این پول میتوانستند زندگی راحتی داشته باشند. سههزار پوند! میتوانست این مبلغ قابلتوجه را بدون هیچ مشکلی به آنها بدهد.» او کل روز به این مسئله فکر کرد و چند روز پیاپی به فکر کردن ادامه داد و پشیمان نشد.
اگر این پاراگراف را خواندید، به نظرتان چه نکتهای در آن جلبتوجه میکند؟ کدام قسمت از آن شبیه به قسمتهای دیگر نیست؟ جواب ساده است: آن قسمتی که در گیومه «» قرار دارد و از «بله، سالانه…» شروع و به «…آنها بدهد.» ختم میشود. پیش از این قسمت، راوی در حال توصیف کردن فکرها و احساسهای جان دشوود است. اما در قسمت اشارهشده ناگهان چیزی تغییر میکند؛ انگار که ناگهان وارد ذهن جان شدهایم. ولی نکته اینجاست که زاویهی دید عوض نشده است. زاویهی دید هنوز هم سومشخص است؛ نشان به این نشان که گفته شده «بله، سالانه به آنها ۳۰۰۰ پوند میداد»، نه «بله، سالانه به آنها ۳۰۰۰ پوند خواهم داد.»
در اینجا، آستن میتوانست زاویهی دید را از سومشخص به اولشخص تغییر دهد و از زبان جان بگوید که «فلان مبلغ را به خواهرانم خواهم داد»، ولی این کار را نکرده است. بهجایش، او تکنیکی به کار برد که در ادبیات انگلستان جدید بود؛ تکنیکی به نام «نقلقول یا گفتمان غیرمستقیم آزاد» (Free Indirect Speech).
آستن اولین نویسندهای نبود که از این تکنیک استفاده کرد، ولی اولین نویسندهای بود که از آن بهطور مداوم استفاده کرد و تلاش کرد تا پتانسیل آن را کشف کند. در طی این پروسه، او اساساً ابزار جدیدی را به جعبهابزار نویسندگان ادبی اضافه کرد. ولی چرا؟ گفتمان غیرمستقیم آزاد به چه درد میخورد؟ چه اشکالی دارد از نقلقول یا گفتمان مستقیم استفاده کرد؟
اگر با کتابهای جین آستن آشنا باشید، میدانید که در همهی رمانهایش صدای راوی بسیار قوی است. راوی کنترلی کامل روی داستان دارد، دربارهی آداب و اخلاقیات حکمهای جهانشمول صادر میکند، خطاب به خواننده دربارهی شخصیتها و اتفاقهای داستان طعنه میزند و از کنایه برای نقد کردن شخصیتها و رسمورسومات اجتماعی استفاده میکند.
برای اینکه آستن به اهداف خود برسد، لازم بود که راوی و دیدگاه انتقادیاش از داستان فاصله بگیرند. ولی این فاصلهی کنایهآمیز یک اثر جانبی نامطلوب دارد و آن هم این است که بین شخصیتها و خواننده فاصله میاندازد. بههرحال لازم است که خواننده از لحاظ احساسی با شخصیتها درگیر باشد.
گفتمان غیرمستقیم آزاد راهحل انقلابی و هوشمندانهی آستین برای این است که هم خر را داشته باشد، هم خرما را! یعنی اینکه هم بین صدای انتقادی راوی و داستان فاصله بیندازد، هم خواننده را با شخصیتها درگیر نگه دارد.
حال اجازه دهید مثالی ظرافتمندانهتر از «اما» (Emma)، انتشاریافته در سال ۱۸۱۵ را بررسی کنیم. در این رمان، برای اما، شخصیت اصلی، سوال است که آیا آقای التون (Mr. Elton) برای دوستش هریت اسمیت (Harriet Smith) شوهر مناسبی است یا نه. در پاراگرافی آمده است:
هرچقدر بیشتر به این موضوع فکر میکرد، بیشتر به مصلحتآمیز بودن آن پی میبرد. وضعیت آقای التون بسیار مناسب بود، خودش هم مردی محترم بود و با افراد سطحپایین مراوده نداشت. او برای [هریت] خانهای راحت فراهم میکرد و تصور اما این بود که درآمدش کاملاً کافی است. با اینکه صومعهی هایبری (Highbury) بزرگ نبود، همه میدانستند که او ملک و املاکی خصوصی دارد و در نظر اما او مردی جوان، خوشطبع، خوشقلب و قابلاحترام بود.
مثل پاراگراف قبلی، این پاراگراف هم بدون هیچ شک و تردیدی با زاویهی دید سومشخص شروع میشود و شاهد فعلهایی چون «فکر میکرد» و «پی میبرد» هستیم. اما در جملهی دوم – یعنی در این قسمت: « وضعیت آقای التون بسیار مناسب بود، خودش هم بدون هیچ شک و تردیدی مردی محترم بود و با افراد سطحپایین مراوده نداشت» – پاراگراف بهشکلی نامحسوس به گفتمان غیرمستقیم آزاد تغییر مسیر میدهد و ما وارد ذهن اما میشویم؛ این مسئله که وارد ذهن اما شدهایم، از عبارتهایی چون «بدون هیچ شک و تردیدی مردی محترم بود» و «با افراد سطحپایین مراوده نداشت» مشخص است.
اما قضیه به همینجا ختم نمیشود. در این پاراگراف آستن بهشکلی نامحسوس و جمله به جمله، وارد گفتمان غیرمستقیم آزاد میشود و بعد از آن خارج میشود. راوی با بیان عباراتی چون «تصور اما این بود» و «در نظر اما»، دوباره خودی نشان میدهد. همانطور که دنیل گان (Daniel Gunn)، منتقد ادبی، خاطرنشان میکند، بازگشت راوی به این عبارات و حس فاصلهای که از این راه ایجاد میکند، به ما یادآوری میکند که نسبت به قضاوتها و فکر و خیالات اما هوشیار باشیم. اما درست پس از این عبارات، با به کار گیری عباراتی چون «خوشطبع»، «خوشقلب» و «قابلاحترام»، دوباره به جهانبینی ذهنی او برمیگردیم.
در «اما»، آستن گفتمان غیرمستقیم آزاد را با مهارتی مثالزدنی استفاده میکند و بدون اینکه جریان روان روایت را به هم بزند، به ذهن چندین شخصیت وارد و از آنها خارج میشود. همانطور که گان میگوید، آستن «ذهنیگرایی (Subjectivity) اما را با فوریتی فوقالعاده منتقل میکند و در آن واحد چارچوبی فراهم میکند که ذهنیگرایی در بستر آن قابلفهم باشد.»
در انتهای رمان، این دو صدا – یعنی صدای درونی اما و صدای راوی – بهشکلی فوقالعاده با هم ترکیب میشوند، چون خودگولزنی اما به خودآگاهی تبدیل میشود و صدای درونی او بالاخره با چیزی که راوی و خواننده تمام مدت میدیدند، مطابقت پیدا میکند. در اواخر کتاب آمده است:
چه چیزی داشت حس بدبختی اما را تشدید میکرد جز آگاهی به چیزی که چندان دور از ذهنش نبود: اینکه همهچیز زیر سر خودش بود؟
قسمت «اینکه همهچیز زیر سر خودش بود؟» تطابقی است که از آن حرف زدیم.
گفتمان غیرمستقیم آزاد ابداعی فرمالیستی بود که چهرهی ادبیات را برای همیشه تغییر داد. البته اینکه بگوییم آستن بهطور مستقیم روی چه نویسندهای تاثیر گذاشت غیرممکن است، ولی اساساً او ابزاری ادبی خلق کرد که هزاران هزار نویسنده استفاده کردند و هنوز هم استفاده میکنند، منجمله یک سری از معروفترینها، مثل جورج الیوت (George Elliot)، هنری جیمز (Henry James)، جیمز جویس (James Joyce) و ویرجینیا وولف (Virginia Woolf).
برخلاف نویسندههای نامبردهشده، جین آستن اغلب بهخاطر نوشتن کمدیهای ازدواجمحور، مسخره و تحقیر میشود. ولی کسانی که به این خاطر از او انتقاد میکنند، دینامیکهای فرمالیستی پیچیدهای را که در پسزمینهی رمانهایش در جریاناند، نادیده میگیرند.
اگر میخواهید دلیل نبوغ آستن را درک کنید، باید عمیقتر به آثارش نگاه کنید؛ باید به زبانی که در این آثار به کار رفته، دقت کنید.
منبع: Nerd Writer